به بهانه روز جهانی ارتباطات آنکه شنیده نمی‌شود؛ نیست

 
شبکه‌های اجتماعی را پرسه می‌زنم، بسیاری از جوان‌ترها انگار خودشان هستند، چه من قبولشان داشته باشم؛ چه نه! آن‌ها فرصت این را یافته‌اند که بیشتر خودشان باشند؛ فرصتی که نسل ما و قبل از ما کمتر داشتند! همانطور که سیاستمدارها می‌توانند بیشتر خودشان باشند.
 
سیاست‌ورزی یعنی اعمال قدرت! یعنی توان تاثیر بر دیگری طوری‌که مطابق اراده شما رفتار کند. ولو آن که به زور خشونت و اسلحه او را وادار به اطاعت کرده باشید یا به وسوسه پول! مثلا اگر شما دوست داشته باشید، کسی از صندلی‌اش برخیزد و به شما تعارف کند؛ برخیزد و صندلی را به شما تعارف کند! و اگر دوست نداشته باشید، بنشیند و به شما تعارف نکند!: این یعنی قدرت!
 
اما اعمال قدرت در دنیای امروز به سادگی گذشته نیست. دیگر حرف سیاستمدار امروز را کسی به قدرت سرنیزه‌ها گوش نمی‌دهد!
 
قدرت در دنیای امروز یعنی دیگران حرف شما را بپذیرند، حقانیت شما را قبول کنند و اعتماد کنند به شما و ایده‌هایتان! این همان چیزی است که به فارسی سخت می‌شود: «گفتمان»!
 
سیاستمدار امروز به قدرت خشن برای قبولاندن حرف‌اش نیاز ندارد، به گفتمان نیاز دارد! (به قول «جف مولگان» به اعتماد نیاز دارد)
 
«جوزف نای» در یک طبقه‌بندی می‌گوید: قدرت ابتدا با خشونت ایجاد می‌شد، بعدترها با اقتصاد و حالا با گفتمان‌سازی!
 
در دنیای امروز خشونت کمتر از گفتمان، قدرت ایجاد می‌کند! (به قول کاستلز) به عبارت دیگر سیاستمداری که در دنیای امروز اعتماد جامعه‌اش را ندارد، یعنی قدرت ندارد؛ حتی اگر تمامی اسلحه‌خانه‌ها به فرمانش باشند!
 
قدرت بدون ارتباطات قدرت نیست!
 
ارتباطات اما همان واسطه‌ی اعتمادها است، همان سازنده‌ی گفتمان‌ها! به یاری همین شبکه‌های اجتماعی است که مردم رفتار بلندمدت یک سیاستمدار را رصد می‌کنند و تصمیم می‌گیرند به کدام سیاستمدار اعتماد کنند، و به کدام نه!
 
دنیای امروز با همین شبکه‌های اجتماعی و با همین فناوری‌های ارتباطی است که تغییر کرده است. دیگر نمی‌شود به اعتماد بی‌اعتماد بود! سیاستمداری که گفتمان نسازد، سیاستمداری که موضع نگیرد، ایده‌هایش برای مردم آشکار نباشد، برای مردم وجود خارجی ندارد!
 
«اگر کسی سیاستمدار را نشنود، اگر کسی او را نبیند، یعنی او قدرت گفتمان‌سازی ندارد؛ یعنی او اصلا وجود خارجی ندارد»! این جمله اگر در تاریخ بشر بی‌معنا بوده باشد، در دنیای امروز معنادارترین حقیقت است.
 
سیاستمداری که اعتماد جامعه برای یک بهبود را نداشته باشد، در حقیقت وجود خارجی ندارد! اگر حرف‌های یک سیاستمدار برای مردم همانقدر قابل پیش‌بینی باشد که شهروندی را امیدوار نکند، پس آن سیاستمدار وجود خارجی ندارد!
 
سیاست یعنی آن‌که مردم به تو اعتماد کنند! شاید در آمریکای امروز شهروندان بسیاری به ترامپ اعتماد نداشته باشند؛ اما واقعیت آن است که ترامپ بیش از «جان اف کندی» خودش است! کندی نقش کسی را بازی می‌کرد که مردم آمریکا دوست داشتند، اما ترامپ خودش است، هرچند ما و خیلی از آمریکایی‌ها دوستش نداشته باشیم!
 
دنیای ارتباطات یعنی دنیایی که باید خودت باشی، خانم یا آقای سیاستمدار! دنیای ارتباطات دیگر دنیای نقش بازی‌کردن‌ها نیست! و مردم تصمیم می‌گیرند که به تو یا به کس دیگری اعتماد کنند! مهم نیست به چه کسی اعتماد می‌کنند؛ مهم این است که کسی را که انتخاب می‌کنند، بیشتر می‌شناسند! و به او که می‌شناسندبیشتر اعتماد می‌کنند!  
 
سیاستمدار در برابر شبکه‌های ارتباطی!
 
سیاستمداری که می‌داند اگر خودش باشد، اعتمادبرانگیز نیست؛ با هر نوع آشکار شدنی مخالف است! کسی که راهی نو برای بیان ندارد، همان کسی است که خوب می‌داند «کسی که اعتماد جذب نمی‌کند، نبودن‌اش بهتر از بودن است!»
 
او همان کسی است که از هر نوع کانال ارتباطی بیزار است، چه شبکه‌های اجتماعی باشد، چه رسانه‌های مکتوب و تصویری!
 
دنیای ارتباط، دنیای جدیدی است که هرکس آشکارا می‌تواند خودش باشد! او فرصت نقش بازی کردن در بلندمدت را ندارد! و البته همین که خودت باشی، تو متفاوت خواهی بود! مردم با دیدن بدون روتوش تو یا انتخاب‌ات می‌کنند یا نه! مهم نیست! مهم این است که اگر انتخاب شدی می‌توانی خودت باشی و اگر انتخاب نشدی، مورد پسند نبوده‌ای.