بحران در ارزش سهام شرکتهای بزرگ تکنولوژی
هیچ فشاری در بازارهای مالی به اندازه فشار «بازگشت به میانگین» قابل پیشبینی و قدرتمند نیست. روند بازگشت به میانگین در حالتی شکل میگیرد که قیمت سهام نسبت به روند طولانی مدت گذشته خود، بیش از اندازه پایین و یا بیش از اندازه بالا رود. کاهش قیمتی که در حال حاضر سهام شرکتهای بزرگ تکنولوژی آن را تجربه میکنند از همین پدیده منشا میگیرد، در چنین شرایطی قیمتهای بیش از حد بالای سهام شرکتها به روندی باز میگردند که پیشتر حول آن نوسان میکردند.
بازگشت به میانگین یک نظریه در علم مالی است که طبق آن قیمت و بازده داراییها درنهایت به میانگین بلندمدت مجموعه دادههای قیمتی بازمیگردد. این میانگین یا متوسط میتواند میانگین تاریخی قیمت یا بازده و یا یک میانگین مرتبط دیگر مانند رشد اقتصادی یا متوسط بازده صنعت باشد.
تئوری بازگشت به میانگین بهعنوان بخشی از تحلیل آماری شرایط بازار مورداستفاده قرار میگیرد و میتواند بخشی از یک استراتژی کلی معاملهگری قرار گیرد. این استراتژی با نظر به تعیین موقعیتهای خریدوفروش به امید شناسایی تحرکات غیرعادی که ازنظر تئوری به حالت عادی بازمیگردند مورداستفاده قرار میگیرد.
مطالعه خط سیر ۱۰ شرکت بزرگ تکنولوژی که گروه «ستاره تکنولوژی» نام گرفتهاند نشان میدهد که این شرکتها تا تاریخ دوم سپتامبر از لحاظ قیمتی رکورد زدند. البته رکورد از نوع معکوس. ارزش این شرکتها از ۱۰.۴۷ تریلیون دلار به ۸.۷۶ تریلیون رسید، در اصل ارزش این شرکتها کاهشی معادل ۱۶.۴ درصدی یا ۱.۷ تریلیون دلاری را تجربه کردند. این رقم عظیم چیزی بیشتر از ارزش بازار فعلی مایکروسافت به شمار میآید.
اما به نظر میرسد وضعیت ارزش سهام این گروه از شرکتها که عبارتند از مایکروسافت، اپل، آمازون، الفابت (شرکت مادر گوگل)، فیسبوک، نتفلیکس، انویدیا، ادوبی، پیپال و تسلا در پاییز متفاوت خواهد بود و هر تغییری در این فصل روی سرنوشت آنها تاثیر خواهد گذاشت.
احتمالا روند بازگشت به میانگین شروع شده و هنوز مسیری طولانی را در پیش دارد. ستاره تکنولوژی هنوز اوج قیمتی خود را اصلاح نکرده، در این روند ارزش گزاری قیمت سهام شرکتهای بزرگ تکنولوژی از قیمتی متعادل به سرعت بسیار بالا رفت. جالب اینکه این روند صعودی کمتر از یک سال پیش و در پاییز ۲۰۱۹ آغاز شد. در ۳۰ سپتامبر سال گذشته ارزش بازار ستاره تکنولوژی ۵.۸۲۲تریلیون دلار بود و درآمد چهار فصل این گروه به ۲۲۴ میلیارد دلار میرسید.
نسبت قیمت به درآمد این گروه نیز ۲۶ اعلام شده بود و با اینکه نسبت به سال ۲۰۱۵ این نسبت افزایش قابل توجهی یافته و از ۱۹ به ۲۶ رسیده بود و با میانگین روند افزایشی که در نیم دهه گذشته تجربه کرده بود همخوانی داشت. از ۳۰ سپتامبر سال ۲۰۱۹ تا ۲ سپتامبر امسال شرکتهای اینتل و سیسکو از این گروه خارج شدند و نتفلیکس و انویدیا جایگزین آنها شدند.
در دورهای ۱۱ ماهه ارزشگذاری ستاره تکنولوژی به اوج ۱۰.۵ تریلیون دلار رسید، یعنی افزایشی ۸۰ درصدی را تجربه کرد. اما درآمد این گروه چنین روندی نداشت. در حقیقت سود ستاره تکنولوژی حتی کاهش نیز یافت و با کاهشی ۶ درصدی به ۲۱۰ میلیارد دلار رسید.
ترکیبی از انفجار قیمتها و افت سرمایه ، نسبت قیمت به درآمد را از ۲۶ به ۵۰ افزایش داد، این تغییرات فقط در طول ۱۱ ماه اتفاق افتاده بود. تنها در کمتر از یک سال نسبت قیمت به درآمد برای شرکت اپل از ۱۹ به ۴۰ و برای مایکروسافت نیز از ۲۹ به ۴۰ رسیده است.
با وجود اینکه در سه هفته گذشته شاهد اصلاح قیمتی ۱۶ درصدی بودیم اما بازهم ارزشگذاری ستارهتکنولوژی ۸.۷۶ تریلیون دلار یعنی ۵۰ درصد بالاتر از سطح ارزشگذاری آن در سال گذشته است. در واقع سرمایه گذاران برای هر دلار درآمد ۴۱.۷ دلار پرداخت میکنند. این ضریب تا سال ۲۰۱۵ به صورت میانگین ۲۰ دلار بوده است.
بنابراین اگر نسبت قیمت به درآمد ستاره تکنولوژی به میانگین ۲۸ که در اواسط تا اواخر دهه ۲۰۱۰ شاهد آن بودیم باز گردد سرمایه گذاران چقدر ضرر خواهند کرد؟ در حال حاضر ضرر را میتوان ۳۲ درصد پیشبینی کرد. حالا فرض کنید که ستاره تکنولوژی نیمی از درآمد خود را صرف بازخرید سهام کند، روشی که شرکتهای بزرگ تکنولوژی از طریق سهام داران بزرگتر خود برای حمایت از سهامداران خرد انجام میدهند، این اقدام درآمد در ازای هر سهم را ۱.۵ درصد در هر سال افزایش میدهد. بنابراین روی هم رفته بازخرید شرکتها و درآمد سهام ۱.۸ درصد بازدهی برای سرمایه گذاران خواهد داشت. همچنین فرض را بر این میگیریم که در روندی خوش بینانه، سود کلی هرسال ۱۰ درصد افزایش یابد.در این حالت سود شرکتهای تکنولوژی تا سال ۲۰۲۵ از ۲۱۰ میلیارد به ۳۳۸ میلیارد دلار خواهد رسید.
با در نظر گرفتن نسبت ۲۸ برای کسر قیمت روی درآمد، سرمایه بازار در سال ۲۰۲۵ باید به ۹.۵ تریلیون دلار برسد. یعنی تنها ۸ درصد بالاتر از سرمایه بازار ۸.۸ تریلیون دلاری که در حال حاضر شاهد آن هستیم. درنتیجه سود ۱.۸ درصدی سرمایهگذاران از بازخرید شرکتها و سود ۱.۶ درصد ناشی از افزایش قیمت به طول کلی ۳.۴درصد سود برای سرمایه گذاران به همراه خواهد داشت. درنتیجه این مثال روند بازگشت به سمت میانگین و تاثیر آن را نشان میدهد. بازگشت به سطح معمولی باعث میشود که دیگر شاهد ۱۰ درصد افزایش سود نباشیم و بازدهی تک رقمی را تجربه کنیم.
پیشبینی میشود سود کلی در سالهای آینده احتمالا به ۱۰ درصد نزدیک نخواهد شد، زیرا شرکتهای بزرگ تکنولوژی بیشتر از اینکه روی توسعه تجارتهای خود سرمایه گذاری کنند با توجه به افزایش قیمت عجیبی که شاهد آن هستیم باید درآمد خود را صرف بازخرید سهام کنند تا درنتیجه سهام داران را راضی نگه دارند و قیمت شرکت سقوط نکند.
بنابراین حتی ممکن است بازدهی صفر یا منفی را نیز تجربه کنیم. شرکتهای تکنولوژی شاید در این مسیر به اوج قیمتی دیگری دست پیدا کنند که با توجه به ثابت ماندن درآمد جبران این افزایش قیمت به کاهش بازدهی منتهی خواهد شد.