آندره وایدا کارگردان سرشناس سینما درگذشت
آندره وایدا در سال ۱۹۲۶ در شمال شرقی لهستان به دنیا آمد. پدرش از قربانیان کشتار افسران ارتش لهستان در کاتین به دست نیروهای ارتش سرخ در سال ۱۹۴۰ بود. این کارگردان از مشهورترین و ستایششدهترین کارگردانان تاریخ سینمای لهستان بود که کارنامهاش سینمای بعد از جنگ جهانی دوم را به دوره کمونیستی، فروپاشی آن و در نهایت قرن بیست و یکم پیوند میداد.
وایدا در دهه ۱۹۵۰ به خاطر سه گانهای که دربارۀ جنگ جهانی دوم و چشمانداز پس از آن ساخت – “یک نسل”، “کانال و “خاکستر و الماس” – شهرتی جهانی پیدا کرد. این فیلمها، تأثیری ژرف بر تاریخ سینمای لهستان و بلوک شرق گذاشتند، تا جایی که رومن پولانسکی – کارگردان شهیر سال های بعد – که نقشی کوچک در “یک نسل” داشت عنوان کرد که تاریخ سینمای لهستان با همین فیلم آغاز شد.
وایدا، همچون رومن پولانسکی و کریشتف کیشلوفسکی، محصول یکی از بهترین مدارس سینمایی جهان در لودز (ووژ) لهستان بود. اما بیشتر از این مدرسه و معلمان مشهورش، این تجربه جنگ بود که سینمایش را شکل داد. وایدا که پدر نظامیاش را در جنگ جهانی دوم از دست داده بود، تا آخر درگیر این مقطع مهم از تاریخ لهستان باقی ماند.
ام وایدا در کودکی با کابوس جنگ آشنا شده و جنگ دوم جهانی تاثیر بسیاری بر وی همانند بسیاری از همسالانش در لهستان گذاشت او پس از جنگ پیش از ورود به مدرسه فیلمسازی در رشته نقاشی تحصیل کرده بود و سال ۱۹۵۵ نخستین فیلم بلند خود با عنوان «یک نسل» را ساخت. وایدا پس از آن دو فیلم «کانال» و «خاکسترها و الماسها» را کارگردانی کرد که همراه با «یک نسل» سه گانهای درباره زندگی در لهستان دوران جنگ را شکل دادند.
خاکستر و الماس
او به جای تمرکز روی نسل پدرش، روی نسل خودش، نسل سوخته بعد از جنگ تمرکز کرد. این فیلمساز در سال های پایانی دهه ۵۰ میلادی به عضویت هیات مدیره مدرسه فوق درآمد و فیلمسازان مستعد بسیاری را به سینمای بلوک شرق معرفی کرد.
در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی، وایدا به فیلمسازی پرکار تبدیل شد، اما اغلب ساخته های وی به کیفیت فیلم های اشاره شده در بالا دست نیافت. در ‘سرزمین موعود’ به سراغ اقتباس ادبی رفته و داستان خود را در سال های پایانی قرن نوزدهم روایت کرد. فیلم با وجود جذابیت های غیر قابل انکار، اندکی کند و کسالت بار از کار درآمده و چندان پرسروصدا نشد.
در سال های پایانی دهه ۷۰ میلادی، وایدا در راستای جنبش همبستگی مردم لهستان دو فیلم ‘مرد مرمرین’ و ‘مرد آهنین’ را ساخت که در دومی ‘لخ والسا'(رییس جمهور دهه نود لهستان) نیز ایفای نقش کرد. “مرد مرمرین’ داستان دانشجوی جوان سینماست که برای پروژه پایان نامه خود تصمیم به ساخت مستندی درباره قهرمان آجرچینی کشورش در دهه ۵۰ میلادی می گیرد.
فیلمی تلخ درباره شخصیتی حقیقی که به بهترین شکل توسط وایدا به تصویر کشیده شده و دو دهه تاریخ لهستان را روایت کرده است. وی در این راه از نمادها بهره فراوانی گرفته بی آنکه مضمون را تحت تاثیر قرار دهد. فیلم در نمایش های خارج از مرزهای بلوک شرق با استقبال خوبی روبرو شد و وایدا را به نمادی از سینمای بلوک شرق تبدیل کرد.
‘مرد آهنین’ که دو خط قصه دارد نخست درباره ‘تومشک’ فرزند ‘بیرکوت’ (قهرمان آجرچینی مرد مرمرین) است که با ‘آنی یژکا’ دانشجوی سینمای فیلم قبلی ازدواج کرده و دیگری سرگذشت تلخ زندگی روزنامه نگاری به نام ‘وینکل’ است. این فیلم که به نوعی بخش دوم ‘مرد مرمرین’ محسوب می شود، ساختار محکم و استادانه داشته و به خوبی با مخاطب ارتباط برقرار می کند. فیلم یاد شده در جشنواره های جهانی بسیار موفق ظاهر شد و نخل طلای جشنواره کن سال ۱۹۸۱ میلادی را نیز به خود اختصاص داد.
آندره وایدا در سال ۱۹۹۰
وی در ‘دانتون’، ضمن تزریق تفکرات سیاسی خود به داستان، درامی پرکشش و جذاب را خلق کرد. وایدا توانست این انقلابی دوران انقلاب کبیر فرانسه را با ریزه کاری های بسیار خلق کرده و شمایلی از یک قهرمان را به وی ببخشد. در طرف دیگر، ‘روبسپیر’ را در مقام ضد قهرمان در برابر ‘دانتون’ قرار داد که جذابیت های کار را دوچندان کرده است. از سوی دیگر بازی فوق العاده ‘ژرار دپاردیو’ در نقش ‘دانتون’ کیفیت متمایزتری به فیلم بخشیده و ماندگاری اش را تضمین کرده است.
وایدا در سال های پایانی دهه اول قرن بیست ویکم در ۸۲ سالگی فیلم ‘کاتین’ را با الهام از ماجرایی واقعی که در آن پدرش را نیز از دست داده، ساخت که بسیار مورد توجه قرار گرفت. روایتی مستند گونه از کشتاری وسیع در سال ۱۹۴۰ میلادی بدست پلیس مخفی شوروی است که طی آن ۲۲ هزار نفر لهستانی به قتل رسیدند. وایدا در این فیلم به سراغ نامه ها و خاطرات به جای مانده از این آدم ها و نیز بازماندگانشان که خود نیز یکی از آنهاست رفته و این جنایت هولناک را محکوم کرده است. فیلم به خاطر تصایر هولناک و مضمونی تکان دهنده، به شدت توجه مخاطبان سینما را به خود جلب کرد.
از نظر سیاسی وایدا را میتوان سینماگری یافت که برخلاف برخی از هم نسلانش که به طور مستقیم با سیستم کمونیستی درافتادند، به نگاه سوسیالیستی بیاعتقاد نبود، اما همیشه قصد داشت از آن چارچوبها و کلیشههای نخنما و تبلیغاتی سیستمهای کمونیستی در برخورد با مسائل طبقاتی فراتر برود.
تاریخ برای او به عنوان صحنهای برای طرح پرسشهای اخلاقی اهمیت داشت، پرسشهایی که معمولاً نه جواب دارند، و نه اگر دارند، این جوابی است مستقیم و سرراست. از طرفی او امیدوار بود با تمرکز روی هر مقطعی از تاریخ کشورهای دیگر هم بتواند نمونهای از آنچه در سرزمین خودش گذشته پیدا کند، بنابراین فیلم “دانتون”، دربارۀ مقطع محاکمهها و اعدامهای انقلاب فرانسه، نه تنها فیلمی است که میتواند دربارۀ تصفیههای کمونیستی باشد، بلکه تماشایش در هر کشوری از شیلی تا ایران میتواند معنای خودش را متناسب با تاریخ این سرزمینها پیدا کند. در اینجا هنر وایدا در زنده کردن تاریخ و یادآوری شباهتهای دیروز و امروز تاریخ است.
فیلمهای وایدا، یا لااقل مشهورترین آثارش، بارها بعد از انقلاب در دورههای جشنواره فیلم فجر و در تلویزیون به نمایش درآمدند و از او چه در سطح رسمی و حکومتی و چه بین روشنفکران با احترام و ستایش یاد میشد. اما این واقعیت که فیلمهای وایدا به عنوان آثاری به پرسش گیرنده کمونیزم (یا سرمایهداری) در ایران نمایش داده میشدند، اما طرح خود این سوالها توسط یک فیلمساز ایران میتوانست باعث به دردسر افتادن او شود موقعیتی وایدایی است؛ از آن نمونههای تاریخی است که وایدا به آن علاقه داشت: وقتی در “تاریخ رسمی” با تناقض روبرو میشوید و آن تناقض تازه لحظه آغاز ورود به حقیقتی نسبی است.
.
نوشته آندره وایدا کارگردان سرشناس سینما درگذشت اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.