مقایسه ایمیل مارکتینگ با رسانه های اجتماعی: کدامیک موثرتر است؟
هنگامی در منابع مالی و زمان خود محدودیت دارید، چگونه مسیری را انتخاب می کنید که منحصراً یا بیشتر روی آن تمرکز کنید؟ در این مطلب از سلسله مقالات آموزش ایمیل مارکتینگ به ذکر و مقایسه نقاط قوت و ضعف ایمیل مارکتینگ و بازاریابی از طریق رسانه های اجتماعی می پردازیم تا به تصمیم گیری شما کمک کنیم.
اگر سرتان به شدت شلوغ است و منابع محدودی را در اختیار دارید، احتمالاً بارها و بارها به این فکر کرده اید که این منابع محدود را روی چه بخشی متمرکز کنید. ایمیل مارکتینگ و بازاریابی رسانه های اجتماعی هر دو از روش های محبوب بازاریابی به شمار می روند، اما کدامیک موثرتر است و نتایج بهتری را برای شما فراهم می کند؟
ایمیل مارکتینگ و بازاریابی رسانه های اجتماعی دو غول کاملاً متفاوت هستند و هر یک می تواند نقش کاملاً متفاوتی را در استراتژی کلی شما بر عهده بگیرد. برای محدودتر کردن دامنه تمرکز، ابتدا باید ببینید که به دنبال چه چیزی هستید.
البته باید به خاطر داشته باشید که لزومی ندارد که یکی از این دو را انتخاب کنید؛ هر یک از این دو جایگاه و مزایای خاص خود را دارد و به منظور توسعه کسب و کار به سمت مخاطبان و موفقیت های تازه باید از هر دوی این روشها در کنار هم استفاده کنید. اما اینکه بدانید که تمرکز اصلی خود را در کجا باید قرار بدهید و کدام ابزارها بیشترین بازگشت سرمایه را عایدتان می کنند همیشه سودمند است.
ایمیل مارکتینگ یک اهرم قوی و مستحکم است
ایمیل مارکتینگ موتوری است که خاموش نمی شود. در واقع، ایمیل مارکتینگ یا بازاریابی ایمیلی تنها استراتژی ماندگاری است که از زمانی که اینترنت پا به عرصه وجود گذاشت نقش مثبت خود در بازاریابی را به طور مستمر و لاینقطع ایفا کرده است.
بر طبق گزارش سال ۲۰۱۷ گروه رادیکاتی، تعداد کاربران ایمیل در سال جاری به ۳٫۷ میلیارد نفر خواهد رسید. این رقم تا سال ۲۰۲۱ میلادی به ۴٫۱ میلیارد کاربر خواهد رسید.
جیمیل به تنهایی یک میلیارد نفر از این کاربران را در اختیار دارد.
اگر این رقم را با دامنه دسترسی رسانه های اجتماعی مقایسه کنیم که چیزی نزدیک به ۲٫۵ میلیارد کاربر است، پر واضح است که برنده این قسمت از رقابت، ایمیل مارکتینگ خواهد بود. بر طبق پیش بینی اِستاتیستا، تعداد کاربران رسانه های اجتماعی تا سال ۲۰۲۰ به ۲٫۹۵ میلیارد نفر خواهد رسید که این رقم هنوز هم با دامنه دسترسی به ایمیل فاصله فاحشی دارد.
یکی از بزرگترین مزایای ایمیل نسبت به رسانه های اجتماعی این است که تقریباً در ۹۰ درصد موارد، پیام های ارسالی مستقیماً به دست مخاطبان موردنظر می رسند.
با این حال، ایمیل مارکتینگ به آن آسانی که به نظر می رسد نیست.
اول اینکه دسترسی به همه آن ۳٫۷ میلیارد کاربر ایمیل به روشی که در رسانه های اجتماعی امکانپذیر است میسر نیست.
به علاوه، فهرست های ایمیل باید به دقت اصلاح شوند تا ایمیل های بازاریابی فقط به دست مناسب ترین و علاقمندترین مشتریان احتمالی برسند؛ این به آن معنی است که نمی توانید فقط یک فهرست از آدرسهای ایمیل را خریداری کنید و انتظار داشته باشید که ارسال انبوه ایمیل به آنها سودی را نصیب شما کند؛ فهرستهای ایمیل باید فقط حاوی افرادی باشند که واقعاً به دریافت ایمیل از شما تمایل دارند.
یکی دیگر از نقاط ضعف ایمیل این است که پیش از آنکه ایمیل به سلامت در اینباکس مخاطب هدف قرار بگیرد، باید از چند سد عبور کند. علیرغم اینکه در نهایت پیام شما به دست اغلب مخاطبان تان خواهد رسید، اما طراحی و محتوای نامناسب می تواند باعث شود که پیام های ایمیلی شما با عنوان اسپم یا هرزنامه تشخیص داده شوند. این باعث می شود که همه تلاشهای شما وارد زباله دادن دیجیتالی نرم افزار ایمیل خوان مخاطب شما شود. هنگامی که چالش های ایجاد یک فهرست ایمیل و جذب مشترکان جدید را در نظر می گیرید، این هم به اصطلاح قوز بالای قوز می شود.
یکی از بزرگترین مسائلی که کسب و کارها با آن روبرو هستند، شناخت مشتریان تا به آن حدی است که بتوانند پیام های خود را به نحوی با نیازها و علایق آنها تطبیق بدهند که در نهایت باعث تبدیل شان به مشتری شود؛ برای اینکه شرکتها بتوانند مشتریان احتمالی را به درستی بخش بندی کنند و پیشنهادات مرتبط و مناسبی را به آنها ارائه کنند باید عادتها و تمایلات آنها را درک کنند.
علاوه بر این، این برندها باید به طور پیوسته نرخ بازشدن ایمیل های خود را زیر ذره بین قرار بدهند تا بهترین زمان برای ارسال پیام های خود را پیدا کنند و از این طریق شانس تبدیل مشتری بالقوه به مشتری بالفعل را افزایش بدهند.
علاوه بر اینها و مخصوصاً برای شرکت هایی که مستقیماً با مصرف کننده نهایی سر و کار دارند، مولفه هایی مانند متن جذاب، فراخوان به عمل های مرتبط و متناسب، ذکر ویژگیها و بهینه سازی های ضروری و لازم برای موبایل در زمره چالش های اساسی جای می گیرند.
بدون توجه به همه این موارد احتمال اینکه دریافت کنندگان ایمیل های بازاریابی شما آنها را باز کنند، روی لینک درون آنها کلیک کرده و از فروشگاه آنلاین شما چیزی را خریداری کنند نزدیک به صفر است.
رسانه های اجتماعی جزو ابرقدرتهای دنیای بازاریابی هستند
از هنگامی که انقلاب Web 2.0 آغاز شد، رسانه های اجتماعی با تکامل مستمر خود به یک ضرورت ریشه دار در بازاریابی و به یک پدیده فرهنگی تبدیل شده اند.
از آن زمان، پلتفُرم های رسانه های اجتماعی بالغ تر شده و تحول پیدا کرده اند و به بهترین یار و یاور بازاریاب ها مبدّل شده اند.
امروزه همه سرویس دهندگان عمده از تبلیغات هدفمند، محتوای مفرح و پویا، امکانات خاص برای دسترسی به مخاطب و کانال ها و روشهای متنوع برای تبلیغات و فعالیت های ترویجی و بازاریابی پشتیبانی می کنند. به علاوه، اغلب پلتفرم ها فرصت ارزشمند فروش اجتماعی (Social Selling) را نیز در اختیار بازاریاب قرار می دهند.
این ویژگیها به کسب و کارها این امکان را می دهند تا به راحتی محصولات خود را در برابر دیدگان مخاطب هدف خود قرار بدهند.
علاوه بر اینها، رسانه های اجتماعی به گونه ای باعث افزایش brand awareness یا آگاهی نسبت به برند می شوند که هرگز با این کیفیت و کمّیت امکانپذیر نبوده است. کسب و کارها می توانند پست های وبلاگی، آپدیت ها، ویدیوها و سایر انواع محتوا را در صفحات خود ارسال کنند و کاربران هم به نوبه خود می توانند آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارند و دوستان آنها هم محتوای به اشتراک گذاری شده را با دوستان خود به اشتراک می گذارند و این زنجیره ادامه پیدا می کند.
از این طریق نه تنها مصرف کنندگان به طور مستمر در جریان آخرین اخبار و اطلاعات قرار می گیرند، بلکه با ایجاد آگاهی و علاقمندی بیشتر تعداد بیشتری از کاربران به قیف فروش وارد می شوند و حتی امکان ویروسی شدن (viral) محتوا نیز مهیا می شود.
به علاوه، محتوای آپلودشده در رسانه های اجتماعی و سهولت ذاتی دسترسی به این پلتفرم ها باعث افزایش ترافیک وبسایت کسب و کار شده و پتانسیل افزایش نرخ تبدیل و کسب رتبه های بهتر در صفحه نتایج موتورهای جستجو را فراهم می کند.
در اینجا این نکته را هم باید مد نظر قرار داد که اگر از تبلیغات پولی استفاده نکنید، استفاده از رسانه های اجتماعی برای شما کاملاً رایگان تمام خواهد شد.
در عین حال، برخی مسائل عمده نیز در رابطه با رسانه های اجتماعی وجود دارد که باید به آنها توجه شود.
در طول چند سال گذشته و همگام با بروزرسانی های مختلف الگوریتم های موتورهای جستجو،Organic Reach یا میزان دسترسی طبیعی کاربران (بدون استفاده از تبلیغ و ترویج) در رسانه های اجتماعی به طرز هشداردهنده ای کاهش یافته است. در اواخر سال ۲۰۱۶ میلادی، مشخص شد که در طول این سال ناشران محتوای دیجیتال در رسانه های اجتماعی شاهد یک افت ۵۲ درصدی در نرخ دسترسی طبیعی به محتوای خود بوده اند.
تنها سه ماه بعد، وال استریت جورنال مقاله ای را منتشر کرد که نشان می داد که فیسبوک به اشتباه محاسباتی خود در میزان دسترسی طبیعی کاربران در قسمت Page Insights داشبورد مدیران صفحات اعتراف کرده است:
… فیسبوک دریافته است که تعداد افرادی که در معرض پست های طبیعی (یعنی پست های معمولی که تبلیغات پولی نیستند) بازاریاب ها قرار گرفته اند را بیش از میزان درست ثبت کرده است، زیرا در دوره های خاصی بدون توجه به بازدیدکنندگان تکراری به رقم دسترسی روزانه به محتوا اضافه کرده است. رقم تصحیح شده به طور متوسط برای دوره های هفت روزه ۳۳ درصد و برای دوره های ۲۸ روزه ۵۵ درصد کمتر از میزان اعلام شده خواهد بود…
با این وجود، حتی اگر مخاطب مورد نظر، پست ارسال شده توسط برند را هم مشاهده کند، باز هم تبدیل جمعیت حاضر در رسانه های اجتماعی به مشتری مستلزم تلاشهای فراوان است. غالباً در این راستا باید متحمل هزینه های سرسام آوری در رابطه با تبلیغات اجتماعی و تأمین تصاویر، ابزار، محتوا و سایر آیتم های اطلاع رسانی یا فروش محور شوید.
به علاوه، از آنجایی که ۷۸ درصد از مصرف کنندگان پیش از خرید به سراغ نظرات مشتریان می روند، اگر به دنبال جذب مشتریان جدید هستید باید نظرات موجود در صفحه برند شما چیزی کمتر از خارق العاده نباشد.
جدا از فضای پول محور حاکم بر رسانه های اجتماعی که به طور فزاینده ای در حال گسترش است و سایر چالش های موجود، یکی از آخرین نقط ضعف این بخش، روش مدیریت حضور اجتماعی کسب و کارها است.
در موارد متعددی شاهد هستیم که برندها در تلاش برای فعالیت در فیسبوک، توییتر، اینستاگرام، گوگل پلاس، تلگرام، لینکدین و سایر شبکه ها از تمام منابع و توان خود استفاده می کنند؛ اما بدون یک استراتژی مدوّن و حساب شده، گم شدن صدای برند شما در میان همهمه دیجیتال کاملاً قریب به یقین به نظر می رسد.
شما باید از کدامیک استفاده کنید؟ رسانه های اجتماعی یا ایمیل مارکتینگ؟
در مورد سازمانهایی که با مصرف کننده نهایی در ارتباط هستند، استفاده از ایمیل مارکتینگ برای جذب فروش بیشتر و ایجاد حس وفاداری در میان مشتریان فعلی، روش سودمندتر و موفقیت آمیزتری خواهد بود. در عین حال و با توجه به اینکه ایمیل ها غالباً در اینباکس مخاطب جای می گیرند (البته با استفاده از استراتژی های مناسب و درست)، به منظور درگیرسازی و تعامل و تبدیل بیشتر باید مخاطب خود را مورد مطالعه و بررسی قرار بدهید و پیام های شخصی سازی شده و متناسب تری را در زمان مناسب ارسال کنید و از قالب ها و ساختارهای مناسبی استفاده کنید.
با وجود اینکه ایمیل مارکتینگ برای اغلب کسب و کارها مثمر ثمرتر است، بازاریابی از طریق رسانه های اجتماعی هنوز هم در بخش هایی همچون ایجاد آگاهی نسبت به برند، جذب بازدید به وبسایت کسب و کار، افزایش مشترکان ایمیل مارکتینگ و ایجاد و تقویت وفاداری به برند و تعامل دوجانبه با مصرف کنندگان وزنه سنگینی به شمار می آید.
اگر فقط امکان استفاده از یکی از این دو گزینه را دارید، ایمیل مارکتینگ بهترین انتخاب است. اما در صورتی که می توانید از هر دو استفاده کنید شرایط برای جذب، پرورش و تبدیل مشتریان راغب به صورت تصاعدی و موثر مهیا خواهد شد.
ما در این مقاله از مجموعه مطالب آموزش ایمیل مارکتینگ یا بازاریابی ایمیلی به مقایسه میزان اثربخشی ایمیل مارکتینگ در مقایسه با رسانه های اجتماعی پرداختیم. شما کدامیک را انتخاب می کنید؟ لطفاً ایده های خود را در بخش دیدگاه ها با ما در میان بگذارید.