۱۰ تا از پیشرفت‌های مهم تکنولوژی: به آینده سلام کنید!

لیستی که مشاهده می‌کنید حاصل بیست سال بررسی‌ست. بسیاری از پیشرفت‌های یاد شده، مثل واکسن‌های mRNA در حال تغییر زندگی‌مان هستند، اما برخی دیگر را می‌توان تاحدودی پیشرفتی قدیمی یاد کرد. این لیست کمک خواهد کرد که یک تصویر جزئی‌ نسبت به شرایط آینده‌مان داشته باشیم. با آی‌تی‌رسان همراه باشید.

پیامرسان واکسن‌های RNA

ما خوش شانسیم. دوتا از واکسن‌های بسیار مهم در دوره‌‌ کرونا، نمونه‌ای از پیامرسان RNA هستند: تکنولوژی‌ که در طی بیست سال اخیر در حال کار کردن بوده‌ است. هنگامی‌که در ماه ژانویه کوید-۱۹ شروع شد، دانشمندان از چندین کمپانی مختلف توانستند از mRNA به‌عنوان راهی برای ساختن واکسن‌های کاربردی‌تر استفاده کنند؛ در اوخر دسامبر ۲۰۲۰، زمانی‌که بیش از ۱.۵ میلیون نفر بخاطر کووید-۱۹ از سراسر دنیا جان باختند، واکسن‌ها در آمریکا تایید شده بودند.

واکسن‌های جدید کووید، همه‌شان وابسته به نوعی تکنولوژی هستند که تا پیش از این هیچگاه در روش‌های درمانی استفاده نشده بود. این واکسن می‌تواند داروها را تقویت بخشد و در برابر انواعی از بیماری‌ها کارایی داشته باشد، مانند مالاریا و اگر ویروس کرونا به تکثیر شدن ادامه بدهد، واکسن‌های mRNA می‌توانند به راحتی و با سرعت در معرض استفاده قرار بگیرند. پیامرسان RNA همچنین نوید بزرگی به برطرف کردن بیماری‌هایی همچون HIV را نیز ‌می‌دهد. به‌علاوه اینکه در حال حاضر استفاده از mRNA کمک بزرگی به‌کسانی‌ست که با سرطان دست‌وپنجه نرم ‌می‌کنند.

ماشین GPT-3

مدل‌های کامپیوتری بزرگی که به‌طور طبیعی قادر به نوشتن و صحبت کردن هستند، قدم بزرگی خواهند بود برای هوش‌های مصنوعی تا بتوانند درک بهتری راجع‌به دنیای اطرافشان داشته باشند.  GPT-3 تا به الآن بزرگ‌ترین و باسوادترین مدل است. با هزاران کتاب مختلف و متون اینترنتی به‌ آن آموزش داده شده‌ و قادر است تا به‌گونه‌ای بسیار واقعی همچون یک انسان بنویسد.

اما GPT-3 متوجه چیزی که می‌نویسد نیست، در نتیجه گاهی‌اوقات جملاتی بی‌معنا و ناخوانا می‌نویسد. پیشرفت ایده‌آل این ماشین به مقادیر زیادی قدرت کامپیتری، پول و اطلاعات وابسته است تا بتوانیم آموزش‌های آن را فراتر ببریم. از آنجایی‌که تابه الان این آموزش‌ها صرفا بر مبنای نویشته‌های اینترنتی بوده است و این نوشته‌ها معمولا درستی‌شان مشخص نیست، این ماشین در بیشتر مواقع چیزی شبیه به همان متون را تحویل می‌دهد.

 

الگوریتم‌های پیشنهادی اپلیکیشن تیک‌تاک

از سال ۲۰۱۶ که برای اولین‌بار در چین رونمایی شد، تیک‌تاک در فضای مجازی به سرعت پیشرفت کرد. بیلیون‌ها بار این اپلیکیشن دانلود شده‌ و میلیون‌ها کاربر را به خود جذب کرده است. چرا؟ به این خاطر که الگوریتم بخش For You در این اپلیکیشن، شیوه‌ مشهور ساختن افراد را در دنیای امروز تغییر داده است.

در حالی‌که سایری از برنامه‌ها معمولا توجه کاربران را روی پرطرفدارها میان دیگران جلب می‌کنند، الگوریتم تیک‌تاک یک کاربری که ویوی بالایی هم ندارد را در بخش For You باتوجه به ویدیوهای سرچ شده و موردعلاقه خودتان نشان می‌دهد.

این موضوع که کاربران تازه تیک‌تاک می‌توانند در کمترین زمان ویوی بالایی بگیرند (و اینکه هرکاربر ویدیوهای مشابه به ویدیوهای موردعلاقه خود را به عنوان پیشنهاد می‌بیند) سبب شده که این اپلیکیشن به سرعت شهرت پیدا کند. سایر فضاهای مجازی نیز سعی دارند چنین الگوریتمی را به برنامه‌های خود اضافه کنند.

باتری‌های لیتیوم-فلزی

چرخ‌های الکتریکی هنگام فروش مشکلات زیادی را ایجاد می‌کنند و معمولا بسیار گران‌قیمت هستند و شما می‌توانید فقط تا چندین مایل از آن‌ها استفاده کنید تا زمانی‌که به شارژ دوباره احتیاج پیدا کنند (که همان هم مدت بیشتری وقت می‌برد تا رفتن به پمپ‌بنزین). همه‌ی این محدودیت‌ها بخاطر باتری‌هایی از جنس لیتیوم-یون هستند. حالا فرد بسیار باتجربه‌ای به‌تازگی گزارش داده که باتری‌ در معرض ابداع است که نسبت به چرخ‌های الکتریکی گذشته قابلیت‌های بیشتری برای عموم مردم خواهد داشت.

اسم آن باتری لیتیوم-فلزی‌ست و الآن در دست توسعه قرار دارد. طبق نتایجی که از تست‌های اولیه داریم، این باتری می‌تواند تا ۸۰٪  الکترون ولت را تقویت کند و مدام شارژ شود. این باتری هنوز فقط یک نوع شبیه‌سازی است که بسیار از باتری‌های مورد نیاز ماشین کوچک‌تر است. گزارش شده که به احتمال زیاد تا سال ۲۰۲۵ وارد بازار می‌شود.

 

اطمینان به اطلاعات

شرکت‌های تکنولوژی اثبات کرده‌اند که نسبت به داده‌های اینترنتی مردم، آنچنان که باید امن رفتار نمی‌کنند. بارها شده که اطلاعات شخصی‌مان لو رفته، هک شده، به فروش رفته و هزاران چیز دیگر که حتی قابل شمارش نیست. شاید مشکل از سوی ما نیست، بلکه به‌خاطر آن امنیتی‌ست که تابه الان چشم انتظارش بودیم؛ امنیتی که ما، به عنوان یک فرد نسبت به  جمع‌آوری، نگهداری، و شخصی بودن آن مسئول هستیم.

پروژه‌ Data Trusts یک شیوه‌ متفاوت و نوین را برای این مسئله ارائه داده است و دولت‌ها درحال بررسی آن هستند. این پروژه از سوی خود مردم، اطلاعاتشان را جمع‌آوری و مرتب‌سازی می‌کند. هرچند که ساختار و کارآیی‌اش هنوز درحال بررسی‌ست، اما به‌خاطر راهکاری که برای حفظ اطلاعات بسیار محرمانه به مردم می‌دهد، ایده‌ای قابل قبول است.

 

هیدروژن پاک

هیدروژن همیشه به عنوان یک گزینه‌ مناسب برای سوخت‌های فسیلی استفاده شده است. چرا که پاکیزگی را حفظ می‌کند و همچنین هیچ کربن دی‌اکسیدی تولید نمی‌کند؛ انرژی بسیار قوی‌ای دارد، در نتیجه برای ذخیره انرژی به‌طور غیردائمی کارآمد است و شما می‌توانید از آن برای سوخت‌های مایع بجای بنزین یا دیزل استفاده کنید. اما بیشتر هیدروژن‌ها که تا به‌حال از گازهای طبیعی درست شده‌اند، خود پروسه‌ ساخت ناپاکی دارند و انرژی زیادی مصرف می‌کنند.

هزینه‌ بالای انرژی خورشیدی و بادی به این معناست که هیدروژن پاک به خودی‌خود آنقدر ارزان هست که مورد استفاده قرار بگیرد. فقط کافی‌ست آب را با الکتریسیته هم‌بزنید و تمام، شما هیدروژن ساخته‌اید. اروپا دارد این راه را پیش برد و زیرسازهای آن را آماده می‌کند.

پروژه DCT بجای بلوتوث و جی‌پی‌اس

از زمان شیوع کرونا در سراسر دنیا، این‌طور به‌نظر آمد که چیزی همچون Digital Contact Tracing کارآمد باشد. اپلیکیشن‌های موبایل ‌می‌توانند از بلوتوث و جی‌پی‌اس استفاده کنند تا یک دسته از مردم را که به‌تازگی در مکان مورد نظر شما حضور داشتند، گزارش کند. اگر یکی از آن افراد مبتلا به کرونا باشد می‌تواند وارد این اپلیکیشن شود و این موضوع را به‌ سایر افراد در همان منطقه گزارش کند.

 

مکان‌یابی بسیار دقیق

ما هر روزه از جی‌پی‌اس استفاده می‌کنیم؛ این باعث ارتقا سطح زندگی و بسیاری از موقعیت‌های کاری‌مان شده. اما با اینکه جی‌پی‌اس فقط بین ۵ تا ۱۰ متر را نشان می‌دهد، تکنولوژی مکان‌یابی بسیار دقیق (Hyper-accurate positioning) می‌تواند در فواصل کوتاه‌تر هم قابل استفاده باشد. این نوید شرایطی جدید را در آینده برای اخطارهای زمین‌لغزه به ربات‌های توزیع‌کننده و یا ماشین‌های خودرو برای داشتن سفری ایمن‌تر می‌دهد.

همه‌چیز از دور

بیماری کووید باعث شد تا کل دنیا با چیزها از دور ارتباط پیدا کنند و این مسئله بسیار برای سازمان بهداشت و آموزش هم پر اهمیت بوده است. بعضی از مناطق جهان تلاش به خصوصی برای امکانات از راه دور خود میان دو شخص انجام داده‌اند.

Snapask یک کمپانی توریستی آنلاین که بیش از ۳.۵ میلیون جمعیت را در ۹ کشور آسیایی دارد و یا Byju که یک اپلیکیشن آموزشی متعلق به کشور هند است و چیزی قریب به ۷۰ میلیون کاربر دارد. متاسفانه، خیلی از دانش‌آموزان در سایر نقاط جهان هنوز درحال ساخت شبکه‌های آموزشی از راه دور خود هستند.

در همین حین، اقداماتی از این باب در اوجندا و چندین کشور آفریقایی صورت گرفته و خوشبختانه روز‌به‌روز درحال پیشرفت و به‌سوی میلیونی شدن است. در نقاطی از جهان که هنوز مشکلاتی مثل کمبود دکتر وجود دارد، مجهز بودن به تکنولوژی سلامت از راه دور، می‌تواند جان بسیاری از مردم را نجات دهد.

 

هوش مصنوعی چندکاره

علی‌رغم بینهایت پیشرفتی که در زمینه هوش مصنوعی طی سال‌های گذشته داشته‌ایم، ربات‌های هوش مصنوعی از خیلی جهات احمق هستند، مخصوصا وقتی‌که می‌خواهند مشکل جدیدی را برطرف کنند و یا به محیط‌هایی بروند که با آن‌ها آشنایی ندارند. آن‌ها خیلی از قابلیت‌های انسانی را که حتی در کودکان کوچک هم یافت می‌شوند را ندارند. مثلا، اینکه دنیا چطور پیش می‌رود و همان اطلاعات عمومی را در موقعیت‌های متفاوت به‌کار ببندند.

یکی از راهکارهای امیدوارکننده برای توسعه هوش‌های مصنوعی و تواناهایی مربوطه، این است که حواس/ادراک آن‌ها را گسترش دهیم؛ درحال حاضر هوش مصنوعی با دید کامپیوتری یا شناخت صوتی می‌تواند چیزها را به نوعی درک کند، اما نمی‌تواند به‌ گونه‌ای طبیعی راجع‌به آن‌ها حرف بزند و بگوید که چه شنیده و دیده است. حال چنین سوالاتی بی‌پاسخ مانده: اگر این دو سیستم را در یک هوش مصنوعی اقدام کنیم، آنگاه چه؟ آیا آنوقت هوش مصنوعی موفق خواهد بود به شناخت انسان‌گونه دست یابد؟ آیا می‌شود که یک ربات، ببیند، بشنود و حس کند و به‌ گونه‌ای ارتباط برقرار کند که از انسا‌ن‌ها هم موفقیت‌آمیزتر عمل کند؟

نوشته 10 تا از پیشرفت‌های مهم تکنولوژی: به آینده سلام کنید! اولین بار در اخبار فناوری و موبایل پدیدار شد.

علم کامپیوتر: الگوهای کامپیوتری تا چه سرعتی قادر به تکامل خواهند بود؟

دانشمندان ام.آی.تی (Massachusetts Institute of Technology) با ذکر انواعی مختلف از مثال‌ها نشان می‌دهند که الگوهای کامپیوتری با چه سرعت زمان بالایی توانایی تکامل را دارا هستند با توجه به نقش مهمی که در پیشرفت علم کامپیوتر دارند.

الگوریتم/الگوها، مثل یک پدر و مادر برای کامپیوتر هستند. آنها به کامپیوتر می‌گویند چطور برداشت درستی از اطلاعات دریافت شده داشته باشند تا بتوانند، در عوض، به یک ساختار قابل استفاده و کارآمد دربیایند.

هرچه این الگوریتم کارآمدتر باشد، برای کامپیوتر بهتر است، چرا که کار کمتری را باید انجام بدهد. با توجه به تمام پیشرفت‌هایی که دانش کامپیوتر تا به حال داشته است و سال‌ها مطالعه و گفت‌وگویی که صرف قانون مور شده‌، دانش کامپیوتر هنوز آنقدر که باید جلو نرفته است.

در پشت تمام این ماجراها، مسئله‌ای دیگر در حال رخ دادن است: الگوریتم‌ها در حال پیشرفت‌اند، در نتیجه انرژی کمتری صرف محاسبات کامپیوتری خواهد شد. درحالیکه کارآیی این الگوریتم‌ها شاید آنطور که باید نیست، اما شما مطمئنا متوجه این موضوع خواهید شد هنگامی‌که در حال استفاده از ماشین جست‌وجوگر موردعلاقه خود هستید، ناگهان سرعت آن به طرز قابل توجهی کاهش پیدا می‌کند و یا جست‌وجو کردن به آرامی راه رفتن در لجن‌زار می‌شود!

همین مسئله سبب شده است که دانشمندان ام.آی.تی به دنبال پاسخی برای این سوال باشند: الگوریتم‌ها با چه سرعتی قادر به تکامل هستند؟ داده‌های موجود برای پاسخ به این سوال بسیار طولانی‌ست و مطالعاتی در دسترس هست که نشان می‌دهد، احتمالا الگوریتم‌های خاصی قابلیت این را داشته‌اند که در پهنه‌های عظیم‌تری مورد استفاده قرار بگیرند.

علاوه بر این، گروه تحقیقاتی موفق شد 57 عدد دفتر یادداشت و بیش از 1100 برگه‌ تحقیقاتی درباره این موضوع پیدا کنند. بعضی از این برگه‌های تحقیقاتی، به‌طور مستقیم نشان داده‌اند چقدر الگوریتم‌های جدید خوب هستند و بعضی دیگر که نیاز به دوباره‌نویسی توسط نویسنده‌هایشان داشته‌اند، کدگزاری کاذب شدند. کدگزاری کاذب نسخه کوتاه شده الگوریتم است که اطلاعات اولیه را داراست.

به‌طور کلی، این گروه 113خانواده الگویی را مورد بررسی قرار داد که شامل مهم‌ترین مشکلاتی می‌شدند که دانشمندان و محققان پیشین در برگه‌های تحقیقاتی خود به‌آن‌ها اشاره کرده بودند.

برای هر یک از آن 113 تا یک تاریخ‌چه توسط این گروه تهیه شد؛ و دوره‌هایی که الگویی جدید ساخته شده بود، به ثبت رسید. همچنین از بین تمام آن‌ها، الگوریتم‌هایی که کارآیی بالاتری داشتند هم برای استفاده کنار گذاشته شدند.

از سال ۱۹۴۰ تا به الآن، این گروه موفق شد چیزی حدود هشت الگو را پیدا کند و تعدادی از آن‌ها را وسعت ببخشد. آن‌ها همچنین وبسایتی به‌نام Algorithm-wiki.org را ساختند تا اطلاعات و داده‌های جمع‌آوری شده تا به الآن را در دسترس مردم قرار بدهند.

دانشمندان جدولی را طراحی کردند تا نشان بدهند چطور آن هشت الگوریتم پیشرفت کردند، (متمرکز بر قابلیت‌های آن‌ها) که هرکدام چقدر سریع قادر به رفع اشکالات پیش‌آمده هستند.
چیزی که به‌عنوان نتیجه بدست آمد، حجم عظیمی از تغییرات بود، اما همچنین یافته‌های مهمی راجع‌ به اینکه چقدر پیشرفت و تکامل الگوریتم‌ها برای علم کامپیوتر مهم بوده است.
برای مشکلات کامپیوتری در سطح بزرگتر، ۴۳٪ از الگوریتم‌ها هرساله پیشرفت داشتند که این پیشرفت برابر یا بزرگتر بوده‌ است از یافته‌هایی که از طریق قانون مور بدست می‌آمده.
در ۱۴٪ از مشکلات، پیشرفت تا کارآیی این الگوریتم‌ها از آن‌هایی که منشأشان مشکلات سخت‌افزاری بوده، پیشی گرفته‌اند.

یافته‌هایی که از پیشرفت الگوریتم‌ها بدست آمد معمولا برای مشکلات جدی‌تر بزرگتر بودند، در نتیجه اهمیت این ترقی در دهه‌های گذشته افزایش بسیاری داشته است.

بزرگترین تغییری که نویسندگان متوجه آن شدند زمانی اتفاق افتاد که یک الگوی خانواده از حالت تشریحی به چند-عددی تغییر یافت. مجموع تلاشی که باید در این راه صورت بگیرد بسیار است و دشوار؛ مثل این می‌ماند که فردی سعی کند ترکیب یک قفل را حدس بزند. اما اگر امکان دستیابی به یک شاخص ده‌ عددی دیجیتال ممکن باشد، آنگاه می‌توان گفت کار تاحدودی ساده است.

با 4 شاخص مثل قفل یک دوچرخه، می‌توان مطمئن بود که کسی دوچرخه شما را به‌سرقت نخواهد برد، اما باز هم گمانه‌زنی راجع به اجزای قفل آن امکان‌پذیر خواهد بود. اما با 50 تا تقریبا چیزی غیرممکن است چرا که با بخش‌های متفاوتی روبه‌رو خواهید شد.

مشکلاتی که از منظر تشریحی/نمایی دارای پیچیدگی هستند، برای کامپیوترها نیز این‌گونه خواهد بود: هرچه که بزرگتر می‌شوند به‌همان منوال هم کارایی و مقابله کامپیوتر را محدود می‌کنند. پیدا کردن یک الگوریتم چند-عددی معمولا این مشکل را برطرف خواهد کرد و سبب می‌شود آن مشکلات جوری پیشگیری شوند که حتی هیچ تعدادی از سخت‌افزارهای تقویتی نتوانند آن مشکلات را حل کنند.

همینطور که صحبت‌ها راجع‌به قانون مور دارد به پایان خود نزدیک می‌شود، محققان می‌گویند کاربران کامپیوتر احتیاج‌شان روزبه‌روز برای دستیابی این الگوریتم‌ها بیشتر خواهد شد. گروه تحقیقاتی هم ادعا می‌کند که از منظر تاریخی، یافته‌هایی که از الگوریتم‌ها به‌دست آمده بسیار زیاد بوده، در نتیجه پتانسیل‌اش وجود دارد. اما اگر این یافته‌ها از الگوریتم‌ها به‌جای سخت‌افزارها بدست بیاید، آنگاه با چیزی متفاوت روبه‌رو خواهیم بود.

پیشرفت سخت‌افزاری در قانون مور به‌طور خیلی آرام در طول زمان رخ می‌دهد؛ ولی به واسطه الگوریتم‌ها، یافته‌ها در قسمت‌ها و دوره‌های متفاوت پیشرفت می‌کنند و اغلب هم بسیار بزرگ اما تکرارناشدنی هستند.

«این اولین مقاله‌ایست که با مثال‌های مختلف نشان می‌دهد چطور الگوریتم‌های کامپیوتری دارند با سرعتی بسیار، پیشرف می‌کنند،» نیل تامپسن، یک محقق ام‌.آی‌.تی و نویسنده این مقاله گزارش می‌کند:

از طریق مشاهداتمان، ما می‌توانیم بگوییم که چه‌کارهایی دیگری را می‌توان پس از پیشرفت الگوریتم‌ها عملی کرد. همانطور که مشکلات به میلیون‌ها و تریلیون‌ها نقطه توسعه پیدا می‌کنند، توسعه عملکرد الگوریتم‌ها به‌مراتب مهم‌تر خواهد بود از پیشرفت‌های سخت‌افزاری. در دوره‌ای که جای‌پای کامپیوترها بر طبیعت بسیار نگران‌کننده شده است، این پیشرفت، راهی می‌تواند باشد تا مشاغل و شرکت‌های مربوطه بدون هرگونه ضرری به کار خود ادامه دهند.

نوشته علم کامپیوتر: الگوهای کامپیوتری تا چه سرعتی قادر به تکامل خواهند بود؟ اولین بار در اخبار فناوری و موبایل پدیدار شد.

معرفی زنان شگفت‌انگیز در علوم و ریاضیات

«او اولین برنامه رایانه‌ای جهان را در سال 1837 نوشت»، «او موجودات دریایی باستانی که در حیاط خانه‌اش دفن شده بودند را کشف کرد». «او ماده شیمیایی که باعث از هم پاشیدن لایه ازن می‌شد را خنثی کرد» و … . ما هر روز جملاتی از این قبیل می‌شنویم، گاهی اوقات نیز اصلا نمی‌دانیم که پای چه کاشف یا مخترعی در پی است. ممکن است شما نام و چهره آنها را ندانید، اما این زنان پیشگام نحوه زندگی و تفکر ما در مورد جهان را تغییر دادند. از هندسه گرفته تا دیرین‌شناسی، از پزشکی گرفته تا زیست‌شناسی دریایی، اگرچه این زنان با شگفتی‌های بزرگی روبرو بودند، کارهای خود را بهبود بخشیدند.

اکنون نیز با ما همراه باشید تا داستان‌های زندگی این افراد را با هم بخوانیم. در ادامه قرار است زنان شگفت‌انگیز و کمتر شناخته شده که ریاضیات و علوم را برای همیشه تغییر داده‌اند را با هم بررسی کنیم. پس در ادامه این مطلب با آی‌تی‌رسان همراه باشید.

مری آنینگ (Mary Anning 1747-1847)

مری آنینگ

مری آنینگ در کنار دریا صدف می‌فروخت؛ او دیرینه‌شناسی است که در ساحل دریا بزرگ شده بود. مری آنینگ در نزدیکی صخره‌های Lyme Regis در جنوب غربی انگلیس متولد و بزرگ شد. صخره‌های نزدیک خانه‌اش پر از فسیل‌های ژوراسیک بود.

او در زمانی که رشته دیرینه‌شناسی برای زنان جایی نداشت، به خود قول داد تا این موجودات را بشناسد، حفاری کند و اطلاعات زیادی از آن‌ها و دوران قبل استخراج کند. در آن زمان، دیرین‌شناسی نیز در دوران اولیه خود به سر می‌برد. اولین کشف او یک ایچتیوسور، خزنده بزرگ دریایی را که در کنار دایناسورها زندگی می‌کرد، بود. او به همراه دیرینه‌شناسان لندنی در سن 12 سالگی فسیل‌هایی پیدا کرد. این خبر را موزه دیرین‌شناسی دانشگاه کالیفرنیا (UCMP)  در برکلی، کالیفرنیا، گزارش کرده است. در سال ۱۸۳۹ یکی از مقالات وی در مجله علمی تاریخ طبیعی چاپ شد و چارلز دیکنز هم در یکی از نوشته‌هایش او را دختر یک نجار فقیر که توانسته به موفقیت علمی برسد ستود. وی همچنین اولین فسیل یک پلسیوسور (یکی دیگر از خزندگان دریایی منقرض شده) را یافت.

آنینگ بر اثر سرطان پستان در سن 47 سالگی در 9 مارس 1847 درگذشت. کارهای فسیل‌شناسی آنینگ به دلیل بیماری در طول چند سال آخر زندگی او کاهش پیدا کرده بود. جامعه زمین‌شناسی در سال 1846 از او تقدیر کرده بود و شورای موزه شهرستان دورست نیز آنینگ را یک عضو افتخاری معرفی کرد. وی در 15 مارس در حیاط کلیسای سنت مایکل، کلیسای محلی دفن شد. اعضای انجمن زمین‌شناسی به یادگاری آنینگ، پنجره‌ای به یاد او رنگ آمیزی کردند که در سال 1850 از آن رونمایی شد. در این کتیبه آمده است: این پنجره به یاد ماری آنینگ از این محله مقدس است که در 9 مارس سال 1847 درگذشت و توسط برخی از اعضای انجمن زمین‌شناسی لندن برای بزرگداشت شگفتی وی در پیشبرد علم زمین‌شناسی و همچنین خیرخواهی او از زندگی به یادگار گذاشته شده است.

ماریا سیبیلا مریان (Maria Sibylla Merian 1617-1717)

ماریا زیبلا مریان

او حشره‌شناس، گیاه‌شناس، طبیعت‌شناس و هنرمند بود. ماریا زیبلا مریان، طرح‌هایی فوق‌العاده دقیق از حشرات و گیاهان خلق کرد. مریان با کار بر روی نمونه‌های زنده، جنبه‌های زیست‌شناسی را یادداشت و آشکار کرد که قبلاً برای علم شناخته شده نبودند. او تصویرگر علمی متولد آلمان، از نوادگان شاخه فرانکفورت از خانواده مریان سوئیس بود. مریان یکی از طبیعت‌شناسان اولیه اروپا بود که به طور مستقیم حشرات را مشاهده می‌کرد.

ماریا زیبلا مریان در کودکی چند گل لاله از باغ همسایه دزدیده بود؛ همین باعث شد او گرفتار شده و در اثبات بی‌گناهی خود تصویرهایی را نشان به همسایه‌شان نشان داد. آن تصاویر از گل‌های لاله و گل‌های دیگر بود که او آن‌ها را کشیده بود. صاحب باغ خانواده او را تشویق کرد تا ماریا را به آموزش نقاشی مشغول کنند.

پیش از تحقیقات مریان در مورد حیوانات و حشرات، باور عمومی بر این بود که ایجاد حشرات در تخم حیوانات این است که این موجودات خود به خود از گل تولید می‌شوند. نیویورک تایمز در سال 2017 گزارش داد که او اولین دانشمندی بود که نه تنها چرخه‌های زندگی حشرات، بلکه نحوه تعامل موجودات با زیستگاه‌های خود را مشاهده و مستند سازی کرد. مریان آموزش‌های هنری خود را از ناپدری خود، یعقوب مارل (Jacob Marrel)، دانشجوی نقاشی، گئورگ فلگل (Georg Flegel)، فرا گرفت. مریان اولین کتاب خود را با تصاویر طبیعی در سال 1675 منتشر کرد. او از نوجوانی شروع به جمع‌آوری حشرات کرد و در 13 سالگی کرم ابریشم پرورش داد. در سال 1679، مریان اولین جلد از یک مجموعه دو جلدی را در مورد کرم‌های مضر منتشر کرد. جلد دوم نیز در سال 1683 منتشر شد. هر جلد حاوی 50 صفحه بود که توسط مریان حکاکی و تصویرگری شده است.

در سال 1699 مریان برای مطالعه و ثبت حشرات گرمسیری به سورینام هلند سفر کرد. او در آینده بسیاری از تصویرگران طبیعت‌شناس تأثیرگذار است. مشهورترین اثر مریان کتاب در سال 1705 منتشر شد و Metamorphosis Insectorum Surinamensium نام دارد که طبق Royal Collection Trust در انگلیس، شامل مجموعه تحقیقات میدانی وی در مورد حشرات سورینام است.

ماریا زیبلا مریان در سال 1715 بر اثر سکته فلج شد، اما با این وجود به کار خود ادامه داد. وی در 13 ژانویه 1717 در آمستردام در سن 70 سالگی درگذشت و چهار روز بعد در لیدس کرخف به خاک سپرده شد.

سیلویا ارل (متولد 1935 Sylvia Earle)

سیلویا آلیس ارل

سیلویا آلیس ارل (متولد 30 آگوست 1935) زیست‌شناس دریایی، کاوشگر، نویسنده، اقیانوس شناس و مدرس آمریکایی است. او رویکردی همه جانبه به علوم اقیانوس دارد. سیلویا از سال 1998 به عنوان یکی از محققان اقامت در نشنال جئوگرافیک فعالیت می‌کند. ارل اولین دانشمند ارشد زن سازمان ملی اقیانوسی و جوی ایالات متحده بود و توسط مجله تایم به عنوان اولین قهرمان سیاره در سال 1998 نامگذاری شد. او همچنین بخشی از گروه Ocean Elders است که به حفاظت از اقیانوس و حیات وحش آن اختصاص دارد. ارل در سال 2017 به تلگراف گفته است که غواصی را از 16 سالگی آغاز کرد، او حدود 70 سال غواصی کرده است و در کل حدود یک سال را زیر آب گذرانده است.

ارل تحقیقات خود را در مورد اقیانوس در اواخر دهه 1960 آغاز کرد، زمانی که زنان کمی در این زمینه کار می‌کردند. در سال 1968، او اولین زن دانشمندی بود که در زیر آب در عمق 100 فوت (31 متری) باهاما غواصی کرد و این کار را در حالی انجام داد که چهار ماهه باردار بود.

دو سال بعد، ارل تیمی متشکل از پنج زن را برای یک ماموریت دو هفته‌ای در کف دریا، در آزمایشگاه زیر آب Tektite II هدایت کرد. از آن زمان به بعد، ارل بیش از 100 اعزام را در اقیانوس‌ها در سراسر جهان انجام داده است و در سال 1990، او اولین زنی شد که به عنوان دانشمند ارشد اداره ملی اقیانوس و جوی (NOAA) خدمت می‌کرد.

او در کنار کار خود در Mission Blue، در چندین هیئت از جمله موسسه حفاظت از دریا نیز فعالیت می‌کند. هدف Mission Blue دستیابی به 30 درصد حفاظت از اقیانوس تا سال 2030 است و بیش از دویست سازمان تا به امروز (2019) از آنها از این ماموریت حمایت کرده‌اند. این حامیان از شرکت‌های بزرگ جهانی تا تیم‌های تحقیقاتی کوچک متغیر هستند. ارل با Mission Blue، اعزامی را به مناطق امید در سراسر جهان هدایت می‌کند. کاوش‌های گذشته شامل کوبا در سال 2009، بلیز در ژانویه 2010، جزایر گالاپاگوس در آوریل 2010، کاستاریکا و گنبد آمریکای مرکزی در اوایل 2014 و سواحل آفریقای جنوبی در اواخر 2014 است.

این سازمان با کار ارل و کمک تیمش به رشد خود ادامه داده است. از سال 2020 ، Mission Blue به نقطه امیدی در سراسر جهان تبدیل شده است. در ژانویه 2020، Aurora Expeditions اعلام کرد دومین کشتی آنها به نام زیست‌شناس دریایی به نام The Sylvia Earle نامگذاری شده است. دکتر سیلویا ارل در مشارکت خود با Aurora Expeditions گفت که نود و هفت درصد از آب‌های زمین اقیانوس است، این سیستم حمایت از زندگی ما است و ما باید در مورد آن هر آنچه که در توان داریم یاد بگیریم. من همکاری با افرادی را می‌بینم که علاقه‌مند به محیط دریایی هستند. اکنون وقت آن است که اطلاعات زیادی را از علوم دریایی در اختیار مردم بگذاریم.

مای جمیسون (Mae Jemison متولد 1956)

مای کارول جمیسون

در سال 1992، هنگامی که شاتل فضایی Endeavor به فضا راه یافت، مای کارول جمیسون (متولد 17 اکتبر 1956)، فضانورد ناسا و اولین زن آمریکایی آفریقایی تبار بود که به فضا وارد شد. اما فضانورد فقط یکی از عناوین متعدد اوست. جمیسون همچنین پزشک، داوطلب سپاه صلح، معلم و بنیانگذار و رئیس دو شرکت فناوری است. جمیسون در هفدهم اکتبر 1956 در دکاتور، آلاباما متولد شد. هنگامی که 3 ساله بود، با خانواده‌اش به شیکاگو نقل مکان کرد، در آنجا عشق او به علم اوج گرفت. در سن 16 سالگی، این دانشمند مشتاق در دانشگاه استنفورد حضور یافت و در آنجا موفق به کسب مدرک مهندسی شیمی و مطالعات آفریقایی و آمریکایی-آفریقایی شد. وی در سال 1981 دکترای پزشکی خود را از دانشگاه کورنل در ایالت نیویورک گرفت و به عنوان داوطلب سپاه صلح، مدتی را در سیرالئون و لیبریا گذراند. او به عنوان پزشک عمومی کار می‌کرد. سپس برای فضانورد شدن، به ناسا مراجعه کرد.

جمیسون در سال 1987 به سپاه فضانوردان ناسا پیوست و برای انجام وظیفه در مأموریت STS-47 انتخاب شد، در طی آن وی 12 تا 20 سپتامبر 1992 برای نزدیک به هشت روز در مدار زمین قرار گرفت. جمیسون و شش فضانورد دیگر پس از آموزش با ناسا 126 بار در زمین تلاش در مدار زمین قرار گرفتند. در طول 190 ساعت حضور در فضا، جمیسون به انجام دو آزمایش بر روی سلول‌های استخوان کمک کرد.

پس از خدمت در سپاه صلح، جمیسون پس از بازگشت به ایالات متحده، در لس آنجلس، کالیفرنیا اقامت گزید. در لس آنجلس، او وارد یک عمل خصوصی شد و دوره‌های مهندسی را در سطح تحصیلات تکمیلی گذراند. پروازهای Sally Ride و Guion Bluford در سال 1983 جمیسون را وادار به استفاده از برنامه فضانورد کرد. جمیسون برای اولین بار در اکتبر 1985 به برنامه آموزش فضانوردان ناسا مراجعه کرد، اما ناسا انتخاب نامزدهای جدید را پس از فاجعه شاتل فضایی در سال 1986 به تعویق انداخت. جمیسون در 1987 دوباره درخواست داد و از بین تقریبا 2000 متقاضی انتخاب شد تا یکی از پانزده نفر در در گروه ناسا باشد. آسوشیتدپرس در سال 1987 او را به عنوان اولین زن فضانورد سیاه پوست نامگذاری کرد.

اولین کتاب جمیسون، (Find Where the Wind Goes  2001)، خاطرات زندگی او است که برای کودکان نوشته شده است. او کودکی، دوران حضور خود در استنفورد ، سپاه صلح و فضانورد را توصیف می‌کند. سایت ژورنال کتابخانه مدرسه جذاب‌ترین داستان‌ها در مورد زندگی او را پیدا کرد. نقدهای راجب این کتاب نشان داد که برتری این کتاب به خاطر هوش او نیست، بلکه بر اساس کلیشه‌های یک زن رنگین پوست است.

جمیسون نیز به چندین زبان مطرح دنیا از جمله انگلیسی، روسی، ژاپنی و سواحیلی صحبت می‌کند و حتی به احترام او یک لگو نیز ساخته شده است.

ماریا گوپرت مایر (Maria Goeppert Mayer)

ماریا گوپرت مایر

ماریا گوپرت مایر (28 ژوئن 1906 – 20 فوریه 1972) فیزیکدان نظری آمریکایی متولد کاتوویتس آلمان و برنده جایزه نوبل فیزیک برای پیشنهاد مدل پوسته هسته‌ای هسته اتمی بود. در سال 1963، او دومین زن پس از ماری کوری (Marie Curie) بود که برنده جایزه نوبل فیزیک شد. در سال 1986، جایزه ماریا گوپرت-مایر برای زنان فیزیکدان در اوایل کار به افتخار وی تاسیس شد. اگرچه زنان از نسل او به ندرت در دانشگاه شرکت می‌کردند، گوپرت مایر به دانشگاه گوتینگن در آلمان رفت و در آنجا وارد رشته نسبتاً جدید و مهیج مکانیک کوانتوم شد.

او تا سال 1930، در سن 24 سالگی دکترای خود را در رشته فیزیک نظری به دست آورد. او با جوزف ادوارد مایر (Joseph Edward Mayer) آمریکایی ازدواج کرد و با او به ایالت متحده نقل مکان کرد تا بتواند در دانشگاه جان هاپکینز در بالتیمور کار کند. اگرچه دانشگاه او را به کار نگرفت، اما به هر حال او به کار فیزیک ادامه داد.

هنگامی که این زوج به دانشگاه کلمبیا در نیویورک نقل مکان کردند، او در زمینه جداسازی ایزوتوپ‌های اورانیوم برای پروژه بمب اتمی کار کرد. تحقیقات بعدی او در دانشگاه شیکاگو در مورد معماری هسته‌ها و چگونگی نگه داشتن سطوح مختلف مداری در اجزای مختلف هسته در اتم‌ها، جایزه نوبل را برای وی به ارمغان آورد که با دو دانشمند دیگر به نام J. Hans D. Jensen و Eugene Wigner به اشتراک گذاشت. گوپرت مایر، فارغ التحصیل دانشگاه گوتینگن، رساله دکترای خود را در مورد نظریه جذب احتمالی دو فوتون توسط اتم‌ها نوشت. در آن زمان احتمال تأیید آزمایشی پایان نامه او بسیار زیاد به نظر می‌رسید. امروزه، واحد مقطع جذب دو فوتونی، واحد Goeppert Mayer) GM) نامگذاری شده است.

در سال 1937، وی به دانشگاه کلمبیا نقل مکان کرد. در آن هنگام جنگ جهانی دوم در بین کشورها در حال رخ دادن بود. او در پروژه منهتن در کلمبیا در زمینه جداسازی ایزوتوپ و با ادوارد تلر (Edward Teller) در آزمایشگاه لوس آلاموس در زمینه تولید سوپر بمب تلر کار کرد. پس از جنگ، گوپرت مایر به عنوان دانشیار داوطلب فیزیک در دانشگاه شیکاگو (جایی که همسرش و تلر در آنجا کار می‌کردند) و یک فیزیکدان ارشد در آزمایشگاه ملی Argonne ملی شد. در سال 1960، او به عنوان استاد کامل فیزیک در دانشگاه کالیفرنیا، سن دیگو منصوب شد. اگرچه اندکی پس از ورود به آنجا دچار سکته مغزی شد، اما برای چندین سال به تدریس و تحقیق ادامه داد.

وی به عنوان عضو آکادمی هنر و علوم آمریکا انتخاب شد و جایزه Golden Plate آکادمی موفقیت آمریکا را در سال 1965 دریافت کرد. گوپرت مایر پس از حمله قلبی که سال قبل به او وارد شده بود، او را به حالت اغما فرو برد و سپس نیز در 20 فوریه 1972 در سان دیگو، کالیفرنیا درگذشت. وی در پارک یادبود ال کامینو در سن دیگو به خاک سپرده شد.

پس از مرگش، جایزه ماریا گوپرت مایر توسط انجمن فیزیکی آمریکا (APS) ایجاد شد تا در آغاز کار خود از زنان فیزیکدان جوان تقدیر کند. این جایزه به کلیه فیزیکدانان زنی که دارای مدرک دکترا هستند، فرصت می‌دهد تا در مورد تحقیقات خود در چهار موسسه مهم سخنرانی کنند. آزمایشگاه ملی آرگون همچنین با اهدای جایزه هر ساله به یک زن جوان دانشمند یا مهندس، از او تقدیر می‌کند، در حالی که دانشگاه کالیفرنیا، محققان زن را برای بحث در مورد علوم روز گردهم می‌آورد. دهانه گوپرت مایر در سیاره ناهید، که قطری در حدود 35 کیلومتر دارد، همچنین به نام گوپرت-مایر نامگذاری شده است. مقالات وی در کتابخانه Geisel در دانشگاه کالیفرنیا، سن دیگو جای گرفته است و گروه فیزیک دانشگاه در Mayer Hall نگهداری می‌شود که به نام او و همسرش نامگذاری شده است.

ریتا لوی مونتالچینی Rita Levi-Montalcini)‎)

ریتا لوی مونتالچینی

ریتا لوی مونتالچینی Rita Levi-Montalcini)‎؛ زاده ۲۲ آوریل ۱۹۰۹ و درگذشت ۳۰ دسامبر ۲۰۱۲) است. پدر ریتا لوی مونتالچینی او را از ادامه تحصیلات عالیه دلسرد کرد، زیرا عقاید ویکتوریایی را در اختیار داشت و فکر می‌کرد که زنان باید تمام وقت خود را به عنوان زن و مادر صرف کنند. اما لوی مونتالسینی بالاخره تسلیم شد و سرانجام کار ریتا لوی در مورد عامل رشد عصب باعث شد وی جایزه نوبل در فیزیولوژی یا پزشکی را کسب کند.

راه به موفقیت رسیدن او به هیچ وجه آسان نبود. لوی مونتالچینی در سال 1909 در ایتالیا متولد شد و راهی دانشکده پزشکی شد و در آنجا در رشته پزشکی و جراحی در سال 1936 فارغ التحصیل شد. سپس، شروع به تحصیل در زمینه مغز و اعصاب و روانپزشکی کرد، اما با شروع جنگ جهانی دوم تحقیقاتش قطع شد، او یک آزمایشگاه تحقیقاتی در خانه خود ایجاد کرد، او در آنجا در حال مطالعه رشد جنین جوجه بود تا اینکه مجبور شد کار خود را رها کند و در فلورانس ایتالیا مخفی شود.

در سپتامبر 1946، به لوی مونتالچینی یک بورس پژوهشی یک ترم در آزمایشگاه پروفسور ویکتور هامبرگر (Viktor Hamburger) در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس اعطا شد. او به دو مقاله که لوی-مونتالچینی در مجلات علمی خارجی منتشر کرده بود علاقه داشت. هامبرگر پس از آنکه نتایج آزمایشات خانگی خود را تکرار کرد، به او پیشنهاد یک سمت همکاری تحقیقاتی را داد. در آنجا بود که در سال 1952، وی مهم‌ترین کار خود را انجام داد: جدا کردن فاکتور رشد عصب (NGF) از مشاهدات برخی از بافت‌های سرطانی که باعث رشد سریع سلول‌های عصبی می‌شود. با انتقال قطعات تومور به جنین جوجه، مونتالچینی توده‌ای از سلول‌ها را که پر از رشته‌های عصبی بود، ایجاد کرد. کشف اعصاب در حال رشد مانند هاله در اطراف سلول‌های تومور تعجب‌آور بود. هنگام توصیف آن، مونتالچینی گفت که مانند پرتوهای آب که به طور مداوم از بستر سنگ جریان می‌یابند، بافت‌ها وارد رگ‌های رویان می‌شود. اما اعصاب به داخل رگ‌ها رشد نکرده و از جنین به تومور سرازیر می‌شوند. این به مونتالچینی پیشنهاد کرد که تومور خود ماده‌ای آزاد می‌کند که رشد اعصاب را تحریک می‌کند.

پس از جنگ، او در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس شغلی را پذیرفت. همکار آزمایشگاه وی، استنلی کوهن (Stanley Cohen)، توانست ماده‌‌ای را که این دو محقق فاکتور رشد عصب نامیده‌اند، جدا کند. وی بعداً در سال 1986 جایزه نوبل را با لوی مونتالچینی به اشتراک گذاشت. ریتا لوی مونتالچینی، متخصص مغز و اعصاب، روز یکشنبه (30 دسامبر) درگذشت. او 103 ساله بود.

مریم میرزاخانی (Maryam Mirzakhani) (1977-2017)

مریم میرزاخانی

مریم میرزاخانی ریاضی‌دانی بود که برای حل مسائل سخت و انتزاعی در هندسه فضاهای خمیده شهرت داشت. مریم میرزاخانی در تهران، ایران متولد شد و مهم‌ترین کار خود را به عنوان استاد دانشگاه استنفورد، بین سال‌های 2009 و 2014 انجام داد. کارهای او به توضیح ماهیت ژئودزیک  خطوط مستقیم در سطح خمیده کمک کرد. این برنامه کاربردهای عملی برای درک مسئله زمین لرزه‌ها داشت و پاسخ‌هایی را برای اسرار دیرینه در این زمینه نیز منتشر کرد.

او با دوست، همکار و دارنده مدال نقره المپیاد، رویا بهشتی زواره (Roya Beheshti Zavareh) در کتاب تئوری شماره ابتدایی، که در سال 1999 منتشر شد همکاری کرد. میرزاخانی و زواره با هم اولین بانوانی بودند که در المپیاد ملی ریاضیات ایران شرکت کردند و در سال 1995 به ترتیب مدال‌های طلا و نقره گرفتند. در 17 مارس 1998، میرزاخانی و زواره، پس از شرکت در کنفرانسی متشکل از افراد با استعداد و رقبای سابق المپیاد، به همراه سایر حاضران سوار بر اتوبوس در اهواز در مسیر تهران شدند. این اتوبوس در حادثه‌ای از روی صخره‌ای سقوط کرد و باعث کشته شدن هفت نفر از مسافران شد؛ همه آن‌ها دانشجویان دانشگاه شریف بودند. این حادثه به طور گسترده‌ای در ایران یک فاجعه ملی تلقی می‌شود. میرزاخانی و زواره دوتا از معدود بازماندگان بودند.

در سال 1999، وی لیسانس علوم ریاضیات را از دانشگاه صنعتی شریف دریافت کرد. در طول مدت حضور در آنجا، وی از انجمن ریاضیات آمریکا بخاطر کار در زمینه ارائه اثبات ساده برای قضیه Schur به رسمیت شناخته شد. او سپس برای کار فارغ‌التحصیل به ایالات متحده رفت و در سال 2004 از دانشگاه هاروارد دکترای خود را دریافت کرد و در آنجا تحت نظارت مدالیست فیلدز کورتیس تی مک مولن کار کرد. در سال 2014 او اولین زن برنده مدال فیلدز، معتبرترین جایزه ریاضیات شد. تاکنون کسی نتوانسته به این مقام دست یابد. هر ساله، مدال فیلدز در کنگره بین‌المللی ریاضیدانان اتحادیه ریاضیات به تعداد انگشت شماری از ریاضیدانان زیر 40 سال اعطا می‌شود.

میرزاخانی یک سال پس از تشخیص سرطان پستان، در سال 2013 مدال خود را دریافت کرد. این سرطان باعث شد او در 14 ژوئیه 2017 در سن 40 سالگی جان خود را از دست دهد. میرزاخانی حتی پس از مرگ نیز بر رشته خود تأثیر می‌گذارد. در سال 2019، همکار وی الکس اسکین (Alex Eskin) برای کار انقلابی که با میرزاخانی در مورد مسئله عصای جادو انجام داد، جایزه 3 میلیون دلاری موفقیت در ریاضیات را از آن خود کرد. بعداً در همان سال، جایزه دستیابی به موفقیت باعث شد جایزه جدیدی به افتخار میرزاخانی اهدا شود که باعث امید خانم‌های ریاضیدان آینده شد.

آمالی امی نوتر (Amalie Emmy Noether ۱۸۸۲-۱۹۳۵)

آمالی امی نوتر

آمالی امی نوتر (Amalie Emmy Noether: زادهٔ ۲۳ مارس ۱۸۸۲- درگذشتهٔ ۱۴ آوریل ۱۹۳۵) ریاضیدان آلمانی بود که کمک‌های بسیاری به جبر انتزاعی کرد. امی نوتر یکی از بزرگترین ریاضیدانان اوایل قرن بیستم بود و تحقیقات وی کمک کرد تا زمینه‌سازی برای فیزیک مدرن و دو زمینه اصلی ریاضیات شود. نوتر، یک زن یهودی، مهمترین کار خود را به عنوان محقق در دانشگاه گوتینگن آلمان بین اواخر دهه 1910 و اوایل دهه 1930 انجام داد.

نوتر در یک خانواده یهودی در شهر ارلانگن در فرانکونی به دنیا آمد. پدرش ریاضیدان ماکس نوتر (Max Noether) بود. وی در ابتدا قصد داشت پس از گذراندن امتحانات لازم به زبان فرانسه و انگلیسی تدریس کند، اما در عوض ریاضیات را در دانشگاه ارلانگن تحصیل کرد، جایی که پدرش در آنجا سخنرانی می‌کرد. وی پس از گذراندن دوره دکترا در سال 1907 زیر نظر پاول گوردان (Paul Gordan)، هفت سال بدون حقوق در انستیتوی ریاضیات ارلانگن کار کرد. در آن زمان، زنان عمدتاً از سمت‌های دانشگاهی کنار گذاشته می‌شدند. در سال 1915، او توسط دیوید هیلبرت (David Hilbert) و فلیکس کلاین (Felix Klein) دعوت شد تا به بخش ریاضیات دانشگاه گوتینگن، یک مرکز مشهور در تحقیقات ریاضی در جهان، بپیوندد. دانشکده فلسفه مخالفت کرد و او چهار سال به نام هیلبرت به سخنرانی پرداخت. سلامتی او در سال 1919 تأیید شد و به او اجازه داد تا درجه Privatdozent را بدست آورد.

مشهورترین کار او قضیه نوتر نام دارد که مربوط به تقارن است. این زمینه را برای کارهای بعدی که برای فیزیک مدرن و مکانیک کوانتوم ضروری شد، ایجاد کرد. بعدا، او به ساختن مبانی جبر انتزاعی (کاری که وی در بین ریاضیدانان بسیار مورد توجه است) کمک کرد و در تعدادی از زمینه‌های دیگر نیز کمک اساسی کرد. در آوریل 1933، آدولف هیتلر یهودیان را از دانشگاه اخراج کرد. نوتر مدتی قبل از اینکه دانشمندان آلمانی یهودی دیگر مانند آلبرت انیشتین را به آمریکا بپیوندد، دانش‌آموزان را در خانه خود دید. وی پیش از مرگ در آوریل 1935 در هر دو کالج Bryn Mawr در پنسیلوانیا و دانشگاه پرینستون کار کرد.

در آوریل 1935 پزشکان توموری را در لگن نوتر کشف کردند. آنها که نگران عوارض ناشی از جراحی بودند، ابتدا دستور دادند که او دو روز استراحت کند. در طی این عمل، آنها یک کیست تخمدان به اندازه یک طالبی را کشف کردند. به نظر می‌رسد برای جلوگیری از طولانی شدن جراحی، دو تومور کوچکتر در رحم وی خوش‌خیم بوده و برداشته نشده است. پس از سه روز به نظر می‌رسید که به طور عادی بهبود یافته است. در 14 آوریل او بیهوش شد و درجه حرارت بدنش به 109 درجه فارنهایت (42.8 درجه سانتیگراد) رسید و درگذشت. یکی از پزشکان در این باره گفته است که بیان چیزی که در نوتر رخ داده است آسان نیست. ممکن است نوعی عفونت غیرمعمول و ویروس وجود داشته باشد که به قاعده مغز که قرار است مراکز حرارتی در آن قرار بگیرند برخورد کرده است.

چند روز پس از مرگ نوتر، دوستان و همکارانش در Bryn Mawr مراسم یادبود کوچکی را در خانه دانشکده رئیس پارک برگزار کردند. بدن او سوزانده شد و خاکسترها در زیر راهرو در اطراف راهروهای کتابخانه M.Carey Thomas در Bryn Mawor قرار گرفتند.

سوزان سولومون (Susan Solomon‎: زاده ۱۹۵۶)

سوزان سولومون

سوزان سولومون شیمی‌دان، نویسنده و استاد موسسه فناوری ماساچوست است که دهه‌ها در اداره ملی اقیانوسی و جوی (NOAA) کار می‌کرد. او در شیکاگو به دنیا آمد. سوزان سولومون عضو آکادمی ملی علوم ایالات متحده ، آکادمی علوم اروپا و آکادمی علوم فرانسه است. در سال 2002، مجله Discover او را به عنوان یکی از 50 زن مهم در علم شناخته است. در سال 2008، سوزان توسط مجله تایم به عنوان یکی از 100 فرد با نفوذ در جهان انتخاب شد. وی همچنین در هیئت علمی و امنیتی بولتن دانشمندان اتمی فعالیت می‌کند.

علاقه سوزان به علم از کودکی آغاز شد، او در آن زمان به تماشای دنیای زیر آب ژاک کوستو می‌نشست. وی در دبیرستان با یک پروژه که درصد اکسیژن را در یک مخلوط گاز اندازه گیری می‌کند، در نمایشگاه علوم ملی رتبه سوم را کسب کرد. سوزان سولومون در سال 1977 از موسسه فناوری ایلینوی لیسانس شیمی گرفت. سپس مدرک دکترای خود را در رشته شیمی از دانشگاه کالیفرنیا در سال 1981 دریافت کرد. در طول مدت حضور در اداره ملی اقیانوسی و جوی، او اولین کسی بود که با ورود همکارانش پیشنهاد کرد که کلروفلوئوروکربن‌ها (CFC) عامل ایجاد سوراخ لایه ازن در قطب جنوب است.

سوزان سولومون تیمی را در سال 1986 و 1987 به مک موردو سوند در قاره جنوب هدایت کرد، در آنجا محققان شواهدی را جمع‌آوری کردند که نشان می‌دهد مواد شیمیایی منتشر شده توسط آئروسل‌ها و سایر محصولات مصرفی با نور ماورا بنفش بر هم کنش می‌کنند تا ازن را از جو خارج کنند. این امر منجر به پروتکل سازمان ملل متحد در مونترال شد که از سال 1989 به اجرا درآمد و ایجاد کلروفلوئوروکربن‌ها را در سراسر جهان ممنوع کرد. این یکی از موفق‌ترین پروژه‌های زیست محیطی در طول تاریخ محسوب می‌شود و از زمان تصویب پروتکل، سوراخ لایه اوزون به طور قابل توجهی کوچک شده است.

ویرجینیا آپگار (1904-1979)

ویرجینیا آپگار

دکتر ویرجینیا آپگار (7 ژوئن 1909 – 7 آگوست 1974) در زمینه‌های پزشکی بیهوشی و زنان و زایمان پیشگام بود. او فردی آمریکایی بود، او بیشتر به دلیل اختراع نمره آپگار، روشی ساده و سریع برای ارزیابی سلامت نوزادان شناخته شده است. وی پیشرو در زمینه‌های بیهوشی و تراتولوژی بود و ملاحظات زنان و زایمان را در زمینه تاسیس نوزادان معرفی کرد.

آپگار کوچکترین فرزند از سه فرزند، در وستفیلد، نیوجرسی بود. او دختر هلن می (کلارک) و چارلز اموری آپگار بود. پدرش یک مدیر تجارت و منجم آماتور بود که کار رادیویی آماتور وی در طول جنگ جهانی اول حلقه جاسوسی را در معرض دید قرار داد. برادر بزرگتر او زود از بیماری سل درگذشت و برادر دیگرش نیز یک بیماری مزمن داشت. او در سال 1925 از دبیرستان وستفیلد فارغ‌التحصیل شد، زیرا می‌دانست که قصد دارد پزشک شود. آپگار در سال 1929 از کالج Mount Holyoke فارغ‌التحصیل شد و در آنجا جانورشناسی را در رشته‌های فیزیولوژی و شیمی تحصیل کرد.

آپگار در سال 1933 مدرک پزشکی خود را دریافت کرد و قصد داشت جراح شود. اما فرصت‌های شغلی محدودی برای زنان در آن زمان در عمل جراحی وجود داشت، او کمی دلسرد شد زیرا او شاهد بود بسیاری از زنان تلاش می‌کنند جراحان موفقی باشند و در نهایت شکست می‌خورند. اما او نا امید نشد، بنابراین او به حوزه نوظهور بیهوشی روی آورد. او که تصمیم به ادامه کار در بیهوشی گرفت، به مدت شش ماه تحت نظر رالف واترز (Ralph Waters) در دانشگاه ویسکانسین-مدیسون، جایی که وی اولین بخش بیهوشی را در ایالات متحده تاسیس کرده بود، آموزش دید. وی سپس شش ماه دیگر نزد ارنست روونستاین (Ernest Rovenstine) در نیویورک در بیمارستان بلوی تحصیل کرد. او در سال 1937 به عنوان متخصص بیهوشی گواهی دریافت کرد و در سال 1938 به عنوان مدیر بخش بیهوشی تازه تاسیس بازگشت. وی بعداً مدرک کارشناسی ارشد بهداشت عمومی را در دانشکده بهداشت عمومی جان هاپکینز دریافت کرد و در سال 1959 فارغ التحصیل شد.

طبق گفته انستیتوهای ملی بهداشت، وی در ادامه به عنوان یک رهبر در این زمینه و اولین زنی که به عنوان استاد تمام عیار در کالج پزشکان و جراحان دانشگاه کلمبیا معرفی می‌شود، ادامه خواهد یافت. یکی از زمینه‌های تحقیقاتی آپگار، اثرات بیهوشی مورد استفاده در هنگام زایمان بود. در سال 1952، او سیستم نمره‌دهی آپگار را ایجاد کرد که علائم حیاتی نوزادان در اولین دقایق زندگی را ارزیابی می‌کند. این نمره براساس معیارهای ضربان قلب نوزاد، تلاش تنفسی، عضلانی، رفلکس و رنگ است و نمرات پایین‌تر نشان می‌دهد که کودک به فوریت پزشکی نیاز دارد. این سیستم باعث کاهش مرگ و میر نوزادان و کمک به پیدایش رشته نوزادان شد و امروزه نیز از آن استفاده می‌شود.

آپگار هرگز ازدواج نکرد؛ در نتیجه صاحب فرزند نشد. او در اثر سیروز (التهاب شدید کبد) در 7 آگوست 1974 در مرکز پزشکی کلمبیا-پروتستان درگذشت. وی در قبرستان Fairview در وستفیلد به خاک سپرده شد.

برندا میلنر (Brenda Milner – متولد 1918)

برندا میلنر

برندا میلنر متولد 15 ژوئیه 1918 یک روانشناس مغز و اعصاب بریتانیایی-کانادایی است که به طور گسترده در زمینه موضوعات مختلف در زمینه روانپزشکی عصبی بالینی همکاری کرده است. برندا میلنر که گاهی اوقات بنیانگذار عصب روانشناسی نامیده می‌شود، کشف‌های اساسی در مورد مغز، حافظه و یادگیری انسان انجام داده است. از سال 2010، میلنر استاد گروه مغز و اعصاب و جراحی مغز و اعصاب در دانشگاه مک گیل و استاد روانشناسی در انستیتوی اعصاب مونترال است.

میلنر بیشتر به خاطر کار با بیماری که پس از عمل جراحی مغز برای صرع، توانایی شکل‌گیری خاطرات جدید را از دست داد، شناخته شده است. میلنر با مطالعات مکرر در دهه 1950 دریافت که این بیمار می‌تواند کارهای جدیدی را یاد بگیرد، حتی اگر از انجام آن خاطره‌ای نداشته باشد. به گفته انجمن علوم اعصاب کانادا، این منجر به کشف این شد که انواع مختلفی از سیستم‌های حافظه در مغز وجود دارد. کارهای میلنر نقش مهمی در درک علمی عملکرد مناطق مختلف مغز مانند نقش هیپوکامپ و لوب‌های پیشانی در حافظه و نحوه تعامل دو نیمکره مغز داشت.

میلنر جوایز زیادی را برای کمک به علوم اعصاب و روانشناسی از جمله عضویت در انجمن سلطنتی لندن، انجمن سلطنتی کانادا و آکادمی ملی علوم دریافت کرده است. در مجموع، از بیش از 20 دانشگاه مختلف در سراسر کانادا، اروپا و ایالات متحده به او مدرک افتخاری اعطا شده است.

در اوایل، میلنر پس از فارغ التحصیلی از دانشکده نیوهنهام، کمبریج به دانش‌آموختگی تحقیقاتی سارا اسمیتسون اعطا شد که به وی امکان حضور در نیونهام را داد. او همچنین در سال 2004 جایزه آکادمی ملی علوم در علوم اعصاب را به دلیل تحقیقات اساسی در مورد نقش لوب‌های گیجگاهی و سایر مناطق مغز در یادگیری، حافظه و زبان دریافت کرد. در سال 1985، او به عنوان افسر نظم ملی کبک منصوب شد و در سال 2009 به مقام افسر بزرگ ارتقا یافت. وی در سال 2007 به عنوان عضو افتخاری خارجی آکادمی هنر و علوم آمریکا انتخاب شد. وی در مراسمی که در دسامبر 2009 در پارلمان سوئیس برگزار شد، به دلیل مشارکت در علوم اعصاب شناختی جایزه بالزان دریافت کرد.

کار او تا امروز ادامه دارد. به گزارش روزنامه مونترال، میلنر در 101 سالگی هنوز استاد بخش مغز و اعصاب و جراحی مغز و اعصاب در دانشگاه مک گیل در مونترال است.

کارن اولنبک (Karen Uhlenbeck -متولد 1942)

کارن کسکولا اولنبک

کارن کسکولا اولنبک (Karen Keskulla Uhlenbeck) متولد 24 اوت 1942 است، او ریاضیدان آمریکایی و بنیانگذار تحلیل هندسی مدرن است. او استاد برجسته ریاضیات در دانشگاه تگزاس در آستین است. در حال حاضر استاد مهمان برجسته در انستیتوی مطالعات پیشرفته و یک محقق ارشد تحقیق در دانشگاه پرینستون است.

در سال 2019، کارن کسکولا اولنبک، این ریاضیدان آمریکایی، اولین زنی شد که جایزه آبل، یکی از معتبرترین جوایز ریاضی را برای دستاوردهای پیشگام خود در معادلات دیفرانسیل جزئی هندسی، تئوری‌سنج و سیستم‌های یکپارچه و تأثیر اساسی کار خود در تجزیه و تحلیل، هندسه و فیزیک ریاضی دریافت کرد. او اولین زنی است که از زمان تأسیس آن در سال 2003 جایزه را بدست آورد. وی یکی از پیشگامان زمینه تجزیه و تحلیل هندسی است که مطالعه اشکال با استفاده از معادلات دیفرانسیل جزئی (مشتقات یا نرخ تغییر، متغیرهای مختلف متعدد، اغلب با برچسب x ،y و z) است. روش‌ها و ابزارهایی که وی توسعه داده است در سراسر این رشته به طور گسترده‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرد.

اولنبک یکی از بنیانگذاران رشته تجزیه و تحلیل هندسی است، رشته‌ای که از هندسه دیفرانسیل برای مطالعه راه‌حل‌های معادلات دیفرانسیل و بالعکس استفاده می‌کند. وی همچنین به نظریه میدان کوانتومی توپولوژیک و سیستم‌های قابل ادغام کمک کرده است. اولنبک همراه با جاناتان ساکس (Jonathan Sacks) در اوایل دهه 1980 برآورد نظمی را ایجاد کرد که در مطالعات مربوط به یگانه بودن نقشه‌های هارمونیک و وجود راه‌حل‌های مستقیم برای معادلات یانگ – میلز – هیگز در نظریه سنج، کاربرد پیدا کرده است. با تکیه بر این ایده‌ها، اولنبک در مقاله 1983 خود با عنوان حداقل سطوح بسته شده در 3 منفولد هایپربولیک، مطالعه منظمی در مورد تئوری مدول در حداقل سطوح در 3-منیفولد هایپربولیک (که به آن تئوری حداقل زیر چند شاخه نیز گفته می‌شود) آغاز کرد.

اولنبک سهم عمده‌ای در نظریه‌های سنجش داشت، مجموعه‌ای از معادلات فیزیک کوانتوم که نحوه رفتار ذرات زیر اتمی را مشخص می‌کند. او همچنین اشکالی را که فیلم‌ها می‌توانند در فضاهای منحنی با ابعاد بالاتر داشته باشند کشف کرد. در مورد جایزه هابل، دوست دیرینه او پنی اسمیت (Penny Smith)، ریاضی‌دان در دانشگاه لیهی پنسیلوانیا، گفته است:

من نمی‌توانم فکر کنم که این جایزه به فرد دیگری می‌رسید، چون او واقعا سزاوار این جایزه است. او واقعا در این حوزه می‌درخشد، این جایزه به طرز شگفت‌انگیزی شایسته اوست.

جین گودال (Jane Goodall – متولد 1934)

جین گودال

دام جین موریس گودال؛ متولد 3 آوریل 1934 بوده و یک متخصص نخستی‌شناس انگلیسی است که کار او با شامپانزه‌های وحشی، نحوه برخورد با این حیوانات و رابطه آنها با انسان را تغییر داد.

در سال 1960، گودال مطالعه خود درباره شامپانزه‌ها را در جنگل گومبه تانزانیا آغاز کرد. هنگامی که در حیوانات غرق شده بود، چندین کشف شگفت‌انگیز انجام داد؛ از جمله اینکه شامپانزه‌ها ابزار ساخته و از آن استفاده می‌کنند. این ویژگی از ویژگی‌هایی بود که قبلا طبق گزارش نشنال جئوگرافیک، تصور می‌شد که منحصراً مربوط به انسان باشد. وی همچنین دریافت که این حیوانات رفتارهای اجتماعی پیچیده‌ای مانند نوع دوستی و رفتارهای تشریفاتی و همچنین حرکات محبت آمیز از خود نشان می‌دهند.

در سال 1965، گودال دکترای علوم اخلاقی را از دانشگاه کمبریج گرفت و به عنوان یکی از انگشت‌شمار افرادی که مجاز به تحصیل در دانشگاه بدون دریافت مدرک کارشناسی در مقطع تحصیلات تکمیلی بودند، شد. در سال 1977، گودال موسسه جین گودال را برای حمایت از تحقیقات و حفاظت از شامپانزه‌ها تأسیس کرد. وی بنیانگذار موسسه جین گودال و برنامه Roots & Shoots است و در زمینه‌های حفاظت و رفاه حیوانات بسیار کار کرده است. وی از زمان تأسیس آن در سال 1996 در هیئت مدیره پروژه حقوق غیرانسانی فعالیت کرده است. در آوریل 2002، وی به عنوان پیام آور صلح سازمان ملل متحد انتخاب شد. گودال عضو افتخاری شورای آینده جهانی است.

گودال افتخارات زیادی برای کارهای زیست محیطی و بشردوستانه و همچنین افتخارات دیگر دریافت کرده است. او در سرمایه‌گذاری که در سال 2004 در کاخ باکینگهام برگزار شد، به عنوان فرمانده عالی‌ترین سفارش امپراتوری انگلیس انتخاب شد. در آوریل 2002، دبیر کل کوفی عنان (Kofi Annan) گودال را پیام‌آور صلح سازمان ملل متحد نامید. از دیگر افتخارات وی می‌توان به جایزه تایلر برای دستیابی به محیط زیست، لژیون افتخار فرانسه، مدال تانزانیا، جایزه معتبر کیوتو ژاپن، مدال بنیامین فرانکلین در علوم زندگی، جایزه ضد خشونت گاندی کینگ و جوایز شاهزاده آستوریاس اسپانیا اشاره کرد. او همچنین عضو هیئت مشاوره مجله BBC Wildlife و حامی مطالب مربوط به جمعیت (اعتماد بهینه جمعیت پیشین) است. مجله تایم گودال را به عنوان یکی از 100 فرد با نفوذ جهان در سال 2019 معرفی کرد.

آدا لاولیس (1815-1852) (Ada Lovelace)

آدا لاولیس

آدا لاولیس (زاده 10 دسامبر 1815 و در گذشته‌ی 27 نوامبر 1852) ریاضیدان خودآموز قرن نوزدهم و نویسنده انگلیسی بود و برخی تصور می‌کنند او اولین برنامه‌نویس کامپیوتر در جهان است. لاولس شیفته ریاضیات و ماشین‌آلات شد. به اعتقاد برخی، اولین کسی است که تشخیص می‌دهد این ماشین کاربردهای فراتر از محاسبه خالص دارد و اولین الگوریتمی را که قرار است توسط چنین دستگاهی اجرا شود، منتشر کرده است. در نتیجه، او اغلب به عنوان اولین کسی شناخته می‌شود که توانایی کامل رایانه‌ها را شناخته است. وی در سن 17 سالگی، در رویدادی با ریاضیدان انگلیسی چارلز بابیج (Charles Babbage) آشنا شد که وی نمونه اولیه از پیش تولید موتور تحلیلی خود، اولین رایانه جهان را نشان می‌داد. لاولس که مجذوب آن شده بود، تصمیم گرفت هر آنچه در مورد دستگاه است را بیاموزد.

یکی از مربیان او ریاضیدان و منطق دان آگوست دی مورگان (Augustus De Morgan) بود. از سال 1832، هنگامی که او هفده ساله بود، توانایی‌های ریاضی او بروز می‌کند و علاقه او به ریاضیات بر زندگی بزرگسالی‌اش حاکم بود. دی مورگان در نامه‌ای به لیدی بایرون پیشنهاد کرد که مهارت دخترش در ریاضیات می‌تواند او را به سمت یک محقق اصلی ریاضی، شاید از درجه اول عالی سوق دهد. در سال 1837، لاولیس مقاله‌ای که در مورد موتور تحلیلی به زبان فرانسه نوشته شده بود را ترجمه کرد. در کنار ترجمه، او یادداشت‌های دقیق خود را در مورد دستگاه منتشر کرد. یادداشت‌ها که طولانی‌تر از ترجمه بودند، شامل فرمولی بود که وی برای محاسبه اعداد برنولی ایجاد کرد. برخی می‌گویند می‌توان این فرمول را اولین برنامه رایانه‌ای که تاکنون نوشته شده تصور کرد.

آدا لاولیس در سن 36 سالگی در 27 نوامبر سال 1852 بر اثر سرطان رحم درگذشت. این بیماری چندین ماه به طول انجامید و تحت تأثیر مادرش، آدا دچار تحولات دینی شد و مجبور شد از رفتار قبلی خود توبه کند و آنابلا را مجری خود قرار دهد. وی بنا به درخواستش در کنار پدرش در کلیسای سنت ماری مگدالن در هاکنال، ناتینگهام شایر به خاک سپرده شد.

آدا لاولیس اکنون یک نماد اصلی برای زنان در علم و مهندسی است. در سه شنبه دوم هر اکتبر جشنی به یاد او گرفته می‌شود.

دوروتی هاجکین (Dorothy Hodgkin) (1910-1994)

دوروتی هاجکین

دوروتی هاجکین، شیمی‌دان انگلیسی، به دلیل کشف ساختارهای مولکولی پنی سیلین و ویتامین B12، در سال 1964 برنده جایزه نوبل شیمی شد. او در مه 1910 متولد شد و در 29 ژوئیه درگذشت.

وی از 10 سالگی به بلورها و شیمی علاقه زیادی پیدا کرد و به عنوان دانشجوی کارشناسی دانشگاه آکسفورد، یکی از اولین کسانی بود که با استفاده از روشی به نام کریستالوگرافی اشعه ایکس ساختار ترکیبات آلی را مطالعه کرد. وی در تحصیلات تکمیلی خود در دانشگاه کمبریج، کار فیزیکدان بریتانیایی جان دزموند برنال (John Desmond Bernal) را در مورد مولکول‌های بیولوژیکی گسترش داد و به انجام اولین مطالعه پراش اشعه ایکس درباره پپسین کمک کرد.

هنگامی که در سال 1934 به وی پیشنهاد بورس تحصیلی موقت داده شد، به آکسفورد بازگشت و تا زمان بازنشستگی در آنجا ماند. وی آزمایشگاه اشعه ایکس را در موزه تاریخ طبیعی آکسفورد تأسیس کرد، جایی که تحقیقات خود را در مورد ساختار انسولین آغاز کرد. در سال 1945، او با موفقیت آرایش اتم‌ها را در ساختار پنی سیلین توصیف کرد و در اواسط دهه 1950، ساختار ویتامین B12 را کشف کرد. در سال 1969، نزدیک به چهار دهه پس از اولین تلاش خود، او ساختار شیمیایی انسولین را تعیین کرد.

دوروتی در سال 1934، در سن 24 سالگی احساس درد در دستان خود کرد. پس از مراجعه به پزشک، او متوجه شد که آرتریت روماتوئید مبتلا شده است که با گذشت زمان به تدریج بدتر خواهد شد. در گذر زمان، ناهنجاری‌هایی در هر دو دست و پایش حس می‌کرد. در سال‌های آخر، هاجکین زمان زیادی را روی ویلچر گذراند اما با وجود معلولیت از نظر علمی همچنان فعال بود.

هاجکین تصمیم گرفت در کنگره 1987 اتحادیه بین‌المللی کریستالوگرافی در استرالیا شرکت نکند. چون هم بیمار بود و هم اینکه بسیار دور بود. با این وجود، علی‌رغم افزایش ضعف، وی با رفتن به پکن برای کنگره 1993، دوستان و خانواده نزدیک را متحیر کرد. دوروتی هاجکین در ژوئیه 1994 پس از سکته مغزی، در روستای ایلمینگتون، وارویک شایر درگذشت.

کارولین هرشل (1848-1750) (Caroline Herschel)

کارولین هرشل

کارولین لوکرتیا هرشل (متولد هانوفر، آلمان، در 16 مارس 1750 و در گذشته 9 ژانویه 1848) ممکن است شهرت خود را به عنوان اولین ستاره‌شناس حرفه‌ای زن در جهان مدیون یک مورد بد حصبه باشد. در 10 سالگی، رشد کارولین به طور دائمی توسط این بیماری متوقف شد. قد او در 4 فوت، 3 اینچ (130 سانتی‌متر) ماند. ویلیام هرشل (William Herschel)، برادرش او را در 1772 به انگلیس برد.

ویلیام هرشل نوازنده و ستاره‌شناس بود و خواهرش را در هر دو حرفه تعلیم دید. سرانجام، کارولین به جایی رسید که می‌توانست اکتشافات آسمانی را به تنهایی انجام دهد. کارولین هرشل در حالی که به برادرش در نقش منجم دربار پادشاه جورج سوم در سال 1783 کمک می‌کرد، سه سحابی که قبلا کشف نشده بود را کشف کرد. سه سال بعد، او اولین زنی شد که یک دنباله‌دار را به تنهایی شناسایی کرد. وی اولین زنی بود که به عنوان دانشمند حقوق دریافت کرد. وی اولین زنی در انگلستان بود که منصب دولتی داشت. وی اولین زنی بود که یافته‌های علمی را در معاملات فلسفی انجمن سلطنتی منتشر کرد و مدال طلای انجمن نجوم سلطنتی گرفت (1828) و سپس به عنوان عضو افتخاری انجمن نجوم سلطنتی معرفی شد (1835). پادشاه پروس به مناسبت تولد 96 سالگی (1846) او نیز یک مدال طلای علمی به او اهدا کرد.

در سال 1787، پادشاه به کارولین هرشل مستمری سالیانه 50 پوند اعطا کرد و او را به عنوان اولین ستاره شناس زن حرفه‌ای در تاریخ معرفی کرد. در اواخر عمر کارولین، او دو و نیم هزار سحابی و خوشه ستاره‌ای را در مناطقی با فاصله قطبی مشابه قرار داد تا برادرزاده‌اش، جان هرشل بتواند آنها را به طور منظم بررسی کند. در نهایت این لیست بزرگتر شد و به فهرست عمومی جدید تغییر نام یافت. کارولین لوکرتیا هرشل قبل از مرگ، در سال 1848، بیش از 2500 سحابی را فهرست‌نویسی کرد و برای تحقیقات خود از انجمن نجوم سلطنتی و پادشاه پروس مدال طلا دریافت کرد.

سوفی ژرمن (1731-1831) (Sophie Germain)

سوفی ژرمن

ماری سوفی ژرمن (متولد اول آوریل 1776 – در گذشته 27 ژوئن 1831) ریاضیدان، فیزیکدان و فیلسوف فرانسوی بود. او به دلیل کشف یک مورد خاص در آخرین قضیه فرما که اکنون قضیه ژرمن نامیده می‌شود. او که به دلیل کارهای پیشگام در تئوری کشش، مشهور است، برای مقاله خود در این زمینه برنده جایزه بزرگ آکادمی علوم پاریس شد. کار او در آخرین قضیه فرما بنیادی را برای ریاضیدانان فراهم کرد که صدها سال پس از آن موضوع را کاوش کنند. شیفتگی ژرمن به ریاضیات از زمانی که او فقط 13 سال داشت آغاز شد. به عنوان یک زن جوان در اوایل دهه 1800، علاقه ژرمن به علوم و ریاضیات به خوبی توسط والدینش پذیرفته نشد و وی اجازه تحصیل رسمی در این زمینه را نداشت. علی‌رغم مخالفت اولیه والدین و مشکلات ارائه شده توسط جامعه، وی تحصیلات خود را از کتاب‌های کتابخانه پدرش، از جمله کتابهای لئونارد اولر و مکاتبه با ریاضیدانان مشهوری مانند لاگرانژ، لجندر و گاوس (با نام مستعار «مسیو لابلانک») به دست آورد.

بنابراین، ژرمن ابتدا در پیش پدر و مادرش تحصیل کرد و از نام یک دانش‌آموز پسر برای ارائه کار خود به مربیان ریاضی مورد تحسین قرار گرفت. در سال 1816، ژرمن برنده یک مسابقه شد تا با ارائه توضیحات ریاضی برای مجموعه‌ای از تصاویر غیرمعمول ایجاد شده توسط ارنست چلادنی (Ernst Chladni)، فیزیکدان آلمانی این سومین تلاش ژرمن برای حل معما بود که او این کار را با اصلاح خطاهای قبلی خود انجام داد. گرچه راه‌حل سوم وی هنوز دارای اختلافات جزئی بود، اما کارشناسان تحت تأثیر قرار گرفتند و او را شایسته دریافت جایزه دانستند.

طبق دانشکده اگنس اسکات در آتلانتا، سال 1820، ژرمن به مربیان خود، کارل فردریش گاوس (Carl Friedrich Gauss) و جوزف لوئیس لاگرانژ (Joseph-Louis Lagrange)، در مورد چگونگی کار برای اثبات آخرین قضیه فرنات نوشت. تلاش‌های ژرمن سرانجام منجر به چیزی شد که اکنون به عنوان قضیه سوفی ژرمن شناخته می‌شود.

گاوس پیش از مرگ توصیه کرده بود که به وی درجه‌ای افتخاری اعطا کند، اما این اتفاق هرگز رخ نداد. در 27 ژوئن 1831، او بر اثر سرطان پستان درگذشت. در صد سالگی زندگی او، یک خیابان و یک مدرسه دخترانه به نام او نامگذاری شد. آکادمی علوم به افتخار وی جایزه سوفی ژرمن را تأسیس کرد.

پاتریشیا باث (متولد 1942) (Patricia Bath)

دکتر پاتریشیا دوران باث

دکتر پاتریشیا دوران باث (4 نوامبر 1942 – 30 مه 2019) یک چشم‌پزشک، مخترع و دانشمند اشعه لیزر آمریکایی است. بات به عنوان اولین چشم‌پزشک زن در سال 1974 به عضو هیأت علمی دانشکده پزشکی دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس (UCLA)  منصوب شد. اولین زنی که در سال 1983 رئیس برنامه اقامت چشم پزشکی در ایالات متحده شد و همچنین اولین پزشک زن آفریقایی-آمریکایی که اختراع پزشکی را در سال 1986 دریافت کرده است. باث اولین فرد آفریقایی-آمریکایی بود که به عنوان ساکن چشم پزشکی در دانشگاه نیویورک خدمت کرد.

بنا به گفته کتابخانه ملی پزشکی ایالات متحده، بات در سن جوانی به پزشکی روی آورد. او در خدمت دکتر آلبرت شویتزر (Albert Schweitzer) بود و قصد داشت به مردم گابن، آفریقا در اوایل دهه 1900، خدمت کند. او همچنین موسسه غیرانتفاعی پیشگیری از نابینایی آمریکا را در واشنگتن دی سی تأسیس کرد.

باث در حالی که دوره پزشکی خود را در سال 1969 در شهر نیویورک به پایان می‌رساند، مشاهده کرد که در درمانگاه چشم در هارلم در مقایسه با کلینیک چشم در دانشگاه کلمبیا، بیماران نابینا یا کم بینای بیشتری وجود دارد. بنابراین، او یک مطالعه انجام داد و دریافت که شیوع نابینایی در هارلم نتیجه عدم دسترسی به مراقبت از چشم است. برای حل این مشکل، بات یک رشته جدید، چشم پزشکی را پیشنهاد کرد. او به داوطلبان آموزش می‌دهد تا مراقبت‌های اولیه چشم را به جمعیت کم برخوردار ارائه دهند. این مفهوم اکنون در سراسر جهان به کار گرفته شده و دید هزاران نفر را نجات داده است که در غیر این صورت بدون تشخیص و درمان باقی می‌ماندند.

به عنوان یک عضو هیئت علمی زن و سیاه پوست در دانشکده پزشکی دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس، بارها موارد زیادی از تبعیض نژادی و نژادپرستی را تجربه کرد. وی در سال 1977 موسسه آمریکایی پیشگیری از نابینایی را بنیان نهاد، سازمانی که ماموریت آن محافظت، نگهداری و بازیابی بینایی است.

باث در 30 مه 2019 در مرکز پزشکی دانشگاه کالیفرنیا، سانفرانسیسکو در اثر عوارض مرتبط با سرطان، در سن 76 سالگی درگذشت. تحقیقات باث در مورد آب مروارید منجر به ابداع روش و دستگاه جدیدی برای از بین بردن آب مروارید شد که پروب لیزر فاکو نام دارد. او در سال 1986 حق ثبت اختراع این فناوری را به دست آورد. امروزه از این دستگاه در سراسر جهان استفاده می‌شود.

راشل کارسون (1907-1964) (Rachel Carson)

راشل لوئیز کارسون

راشل لوئیز کارسون (27 مه 1907 – درگذشته 14 آوریل 1964) زیست‌شناس، نویسنده و متخصص محافظت از محیط زیست آمریکایی بود. وی بیشتر به خاطر کتاب چشمه خاموش (Houghton Mifflin ،1962) که اثرات مضر سموم دفع آفات در محیط زیست را توصیف می‌کند، شناخته شده است. طبق موزه ملی تاریخ زنان، این کتاب در نهایت منجر به ممنوعیت DDT و سایر آفت‌کش‌های مضر در سراسر کشور شد.

کارسون در موسسه اقیانوس شناسی Woods Hole در ماساچوست تحصیل کرد و در سال 1932 مدرک کارشناسی ارشد جانورشناسی را از دانشگاه جان هاپکینز دریافت کرد. در سال 1936، کارسون دومین زنی بود که توسط اداره شیلات ایالات متحده استخدام شد (که بعداً به خدمات شیلات و حیات وحش ایالات متحده تبدیل شد). تحقیقات وی به او این اجازه را می‌داد تا از بسیاری از آبراه‌های اطراف منطقه خلیج چسپایک بازدید کند، جایی که وی برای اولین بار شروع به ثبت اثرات سموم دفع آفات بر روی ماهی و حیات وحش آنجا کرد.

کارسون نویسنده با استعدادی در زمینه علوم بود و سرانجام خدمات شیلات و حیات وحش وی را به سمت سردبیر کلیه انتشارات خود درآورد. کارسون پس از موفقیت در دو کتاب اول زندگی دریایی زیر باد دریا (سیمون و شوستر، 1941) و دریا در اطراف ما (آکسفورد، 1951)، از خدمات شیلات و حیات وحش استعفا داد تا بیشتر به این موضوع بپردازد. نوشتن!

او یافته‌های خود را در کتاب چهارم خود، بهار خاموش خلاصه کرد که بحث و جدال‌های زیادی را برانگیخت. صنعت سموم دفع آفات سعی در بی‌اعتبار کردن کارسون داشت. اگرچه کتاب بهار خاموش با مخالفت شدید شرکت‌های شیمیایی روبرو شد، اما دولت ایالات متحده دستور بررسی کامل سیاست سموم دفع آفات را صادر کرد و در نتیجه، انتشار DDT را ممنوع کرد. از آن زمان کارسون به دلیل الهام بخشیدن به محیط زیست به آمریکایی‌ها اعتبار داده شده است. همچنین از یک جنبش زیست محیطی مردمی الهام گرفت که منجر به ایجاد آژانس حفاظت از محیط زیست ایالات متحده شد.

کارسون که از سرطان پستان و رژیم درمانی خود ضعیف شده بود، در ژانویه 1964 با ویروس تنفسی بیمار شد. وضعیت وی بدتر شد و در ماه فوریه، پزشکان دریافتند که وی از کمبودهای رادیوم در درمان‌های پرتوی خود دچار کم خونی شدید است و در ماه مارس متوجه شدند که سرطان کبد او را تهدید می‌کند. وی در 14 آوریل 1964، در خانه‌اش در سیلور اسپرینگ، مریلند، بر اثر حمله قلبی درگذشت. جسد وی سوزانده شد و خاکسترها در کنار مادرش در پارک‌های یادبود مریلند دفن شدند. برخی از خاکسترهای او بعداً در ساحل ماین پراکنده شدند. کارسون پس از مرگ توسط رئیس جمهور جیمی کارتر (Jimmy Carter) مدال آزادی ریاست جمهوری را دریافت کرد.

اینگرید دوبیشی (متولد 1954) (Ingrid Daubechies)

اینگرید دوبیشی

اینگرید دوبیشی، متولد 17 آگوست سال 1954 در بروکسل است. او در آنجا هم مدرک لیسانس و هم دکترای خود را در رشته فیزیک بدست آورد. اینگرید دوبیشی از همان کودکی به ریاضیات علاقه داشت. او یک فیزیکدان و ریاضیدان بلژیکی است. او بیشتر به خاطر کارش در فشرده سازی تصویر با موجک معروف است.

شاید مهمترین سال برای او سال 1987 باشد. این فقط سال ازدواج او نیست، بلکه همچنین زمانی که او در زمینه موجک پیشرفت بزرگی در ریاضیات ایجاد کرده است. این‌ها شبیه موج‌های کوچک هستند، زیرا به جای اینکه برای همیشه ادامه داشته باشند (اشاره به سینوس و کسینوس)، آنها خیلی سریع محو می‌شوند، در حالی که ارتفاع موج از صفر شروع می‌شود، بالا می‌رود و سپس به سرعت صفر می‌رسد. وی موجک‌های به اصطلاح متعامد (که امروزه موجک‌های Daubechies نامیده می‌شوند) را کشف کرد که در فشرده سازی تصویر JPEG 2000 و حتی در برخی از مدل‌های مورد استفاده برای موتورهای جستجو استفاده می‌شود.

در سال 2000، دوبیشی اولین زنی شد که جایزه آکادمی ملی علوم در ریاضیات را دریافت می‌کند، این جایزه هر 4 سال یک بار برای برتری در تحقیقات ریاضی ارائه می‌شود. این جایزه از وی به خاطر اکتشافات اساسی در ایجاد موجک و گسترش موجک و به دلیل نقش او در ایجاد روش‌های موجک به ابزاری اساسی برای ریاضیات کاربردی تقدیر شد. وی جایزه تحقیقات پایه، بنیاد ادوارد راین آلمان و جایزه NAS در ریاضیات را دریافت کرد. در ژانویه 2005، دوبیشی سومین زنی بود که از سال 1924 سخنرانی Josiah Willard Gibbs را با حمایت مالی انجمن ریاضیات آمریکا انجام داد. سخنرانی او در مورد تعامل بین تجزیه و تحلیل و الگوریتم بود. دوبیشی در سال 2006 سخنران امی نوتر در جلسات ریاضیات مشترک سن آنتونیو بود.

وی همچنین تکنیک‌های پیچیده‌ای برای پردازش تصویر به کار برد که برای تعیین اصالت و سن برخی از معروف‌ترین آثار هنری جهان از جمله نقاشی‌های وینسنت ون گوگ (Vincent van Gogh) و رامبراند (Rembrandt) استفاده می‌شود. در حال حاضر، او استاد ریاضیات و مهندسی برق و کامپیوتر در دانشگاه دوک است، جایی که او تئوری موجک، یادگیری ماشین و سایر رشته‌ها را در تقاطع فیزیک، ریاضیات و مهندسی مطالعه می‌کند.

نوشته معرفی زنان شگفت‌انگیز در علوم و ریاضیات اولین بار در اخبار فناوری و موبایل پدیدار شد.

داشتن روابط دوستانه بیشتر، روی سلامت بدن تاثیرگذار است

در بزرگسالان، داشتن روابط اجتماعی خوب نه تنها می‌تواند به خواب بهتر و جوان ماندن کمک کند، بلکه با کاهش خطر بیماری‌های قلبی عروقی از جمله کاهش فشار خون بالا نیز همراه است. اکنون به نظر می‌رسد که نه تنها روابط ما در بزرگسالی، بلکه نوع روابط ما در دوران کودکی نیز می‌تواند بر سلامتی تأثیرگذار باشد.

این همان چیزی است که محققان در تحقیقات اخیر انجام شده توسط دانشگاه‌های تگزاس و دانشگاه پیتسبورگ یافته‌اند. محققان از 256 نفر که همه مرد بودند، استفاده کردند. تحقیقات قبلی نشان داده بود که روابط همسالان فقط می‌تواند روی سلامت قلب و عروق در زنان تاثیر بگذارد و نه در مردان.

به همین دلیل بود که این تحقیق بر روی مردان متمرکز شده است. ایده آزمایش این بود که کودکانی که از یکپارچگی بهتری برخوردارند و روابط اجتماعی بهتری با همسالان خود دارند، در بزرگسالی فشار خون نرمال و شاخص توده بدن پایین‌تری خواهند داشت.

در واقع، آنها دریافتند که کودکانی که به نظر می‌رسید روابط بهتری داشته‌اند، 20 سال بعد فشار خون پایین و توده بدن کمتری داشته‌اند. علاوه بر این، محققان دریافتند که نتایج بر اساس منشا افراد مورد مطالعه تفاوتی ندارند و بر اساس متغیرهای دیگر مانند شاخص توده بدن در دوران کودکی، وضعیت اقتصادی اجتماعی، سلامت روان در دوران کودکی، برون‌گرایی در نوجوانی یا حتی به دلیل میزان روابط دوستانه اجتماعی در بزرگسالی توضیح داده نشده است.

بر اساس این نتایج، محققان پیشنهاد می‌کنند که روابط با همسالان در اوایل زندگی ممکن است با سلامت جسمی در بزرگسالی همراه باشد. به خصوص، آنها اشاره می‌کنند که این عامل با فشار خون و چاقی مرتبط است. در مورد سلامت قلب و عروق تحقیقات جالبی انجام شده است اما تعداد محدودی وجود دارد. برای شروع، تحقیق انجام شده مکانیسم‌های روانشناختی را که می‌تواند ارتباط بین روابط اجتماعی و خطر قلبی عروقی پایین را توضیح دهد، بیان نمی‌کند؛ بنابراین، فقط بر اساس این تحقیق، علیت همچین مسئله‌ای را نمی‌توان استنباط کرد.

علاوه بر این، اندازه‌گیری آنها در رابطه با روابط اجتماعی بر اساس زمانی است که والدین بیان می‌کنند فرزندانشان با دیگر همسالان خود می‌گذرانند. به عبارت دیگر، آنچه اندازه‌گیری می‌شود زمان هفتگی است که آنها در تعامل با کودکان دیگر می‌گذرانند، اما کیفیت این روابط در میان سایر متغیرها اندازه‌گیری نمی‌شود زیرا آن می‌تواند نتایج را اصلاح کند یا حداقل صلاحیت آنها را بدست آورد.

این تحقیق بسیار جالبی است که می‌تواند اهمیت روابط اجتماعی را در دوران کودکی، بدون در نظر گرفتن جنسیت، منشا یا وضعیت اقتصادی-اجتماعی برجسته کند، اما محدودیت‌های آن هنوز به بسیاری از سوالات بی‌پاسخ جوابی نداده است، در نتیجه رموز فراوانی وجود دارد که درباره آن‌ها چیزی نمی‌دانیم.

نوشته داشتن روابط دوستانه بیشتر، روی سلامت بدن تاثیرگذار است اولین بار در اخبار فناوری و موبایل پدیدار شد.

کشف ارتباطی بین آلودگی هوا و از دست دادن دائمی بینایی

یک مطالعه بزرگ نشان می‌دهد که بین آلودگی هوای ذرات ریز و تباهی لکه زرد، یک بیماری چشمی مربوط به سن که منجر به نابینایی دائمی می‌شود، ارتباطی وجود دارد. آلودگی هوا می‌تواند بینایی شما را در آینده مختل کرده و یا کاملا از بین ببرد. این یافته‌ها به عنوان یادآوری روشنی برای آلودگی هوا می‌تواند برای سلامتی ما مضر باشد، حتی اگر روزهای کمی از شروع آن تحقیق می‌گذرد.

نویسندگان این مطالعه در مقاله خود می‌نویسند:

یافته‌های ما به اثرات مخرب رو به رشد آلودگی هوا و محیط حتی در شرایط نسبتاً کم آلودگی اشاره دارد.

آلودگی هوا یک مشکل جهانی است که بسیاری از آن نمی‌توانند فرار کنند، سازمان بهداشت جهانی (WHO) تخمین زده است که بیش از 90 درصد از جمعیت جهان در مکان‌هایی زندگی می‌کنند که سطح کیفیت هوا بیش از حد تعیین شده برای آلاینده‌ها باشد که در این صورت خطراتی برای سلامتی افراد دارد.

بیشترین نگرانی‌های بهداشت عمومی در مورد دایره کیفیت پایین هوا در اطراف آلاینده‌هایی مانند ذرات معلق (گرد و غبار، دوده و غیره)، ازن سطح زمین، دی اکسید نیتروژن، دی اکسید گوگرد و سایر گازها که از وسایل نقلیه موتوری، صنایع سنگین و آتش‌سوزی چوب تولید می‌شود، حاصل شده است. ذرات ریز که به اختصار PM2.5 نامیده می‌شوند، خصوصاً نگران‌کننده هستند. اندازه این ذرات میکروسکوپی کمتر از 2.5 میکرومتر می‌تواند به عمق ریه‌ها نفوذ کرده و وارد جریان خون شود و باعث التهاب در اطراف بدن شود.

قرار گرفتن مکرر در معرض آلاینده‌هایی از این قبیل می‌تواند چشم و گلو را تحریک کرده و مشکلات تنفسی ایجاد کند. علاوه بر این، آلودگی هوای محیط 43 درصد مرگ‌های ناشی از بیماری انسدادی مزمن ریوی و بیش از یک چهارم کل مرگ‌ و میرهای ناشی از سرطان ریه، بیماری‌های قلبی یا سکته مغزی را به خود اختصاص داده است.

در این مطالعه، تمرکز بر روی دژنراسیون ماکولای وابسته به سن (AMD) بود، شرایطی که بینایی فرد با افزایش سن بدتر می‌شود و منجر به افزایش از دست دادن بینایی و حتی نابینایی دائمی می‌شود. این بیماری به رگ‌های خونی پشت چشم و لکه‌های کوچکی از چربی و پروتئین مرتبط است که در ماکولا، قسمت چشم در مرکز شبکیه تجمع می‌یابد. ژنتیک و سیگار کشیدن از عوامل اصلی ایجاد این بیماری هستند.

محققان برای تجزیه و تحلیل خود، اطلاعات مربوط به هزاران نفر را که در Biobank انگلیس ثبت نام کرده‌اند، جمع‌آوری کردند و سطح سالانه آلودگی هوای اطراف خانه‌های خود را با استفاده از سایر مجموعه‌های داده در دسترس عموم تخمین زدند. از سال 2006 به بعد، از تقریباً 116000 نفر خواسته شد که در صورت تشخیص پزشک درباره تباهی لکه زرد، گزارش دهند. از این گروه بزرگتر، 52062 نفر نیز بینایی خود را معاینه و ضخامت شبکیه را اندازه‌گیری کردند. این عامل به عنوان شاخصی برای هرگونه تغییر در سلامت چشم آنها استفاده شده بود.

آنچه که مطالعه نشان داد این است که افرادی که در معرض سطح بالاتری از آلودگی ذرات ریز ذرات بودند، نرخ بالاتری از دژنراسیون ماکولای وابسته به سن گزارش شده داشتند. قرار گرفتن در معرض آلاینده‌های دیگر، از جمله دی اکسید نیتروژن با تغییر در ضخامت شبکیه تشخیص داده شده در تصویربرداری همراه بود.

فقط بخش کوچکی از افراد در طول مطالعه با دژنراسیون ماکولای وابسته به سن تشخیص داده شدند. در حالی که این مطالعه مشاهده‌ای می‌تواند توجه ما را به روندها و الگوهای مشاهده شده در بین جمعیت جلب کند، اما نمی‌تواند علت آن را بیان کند.

به عبارت دیگر، محققان در مطالعات گسترده جمعیتی مانند این موارد فاکتورهای دیگری از جمله سبک زندگی را در ایجاد خطرات بیماری تحت تأثیر قرار می‌دهد. آن‌ها تلاش می‌کنند تا تأثیرات دقیق سلامتی در معرض آلودگی هوا در جهان را از بین ببرند. محققان پیشنهاد می‌کنند که آلودگی هوا از طریق التهاب و استرس اکسیداتیو، دو مکانیسم دفاعی که بدن به ترتیب با مواد خارجی مبارزه می‌کند و سعی در از بین بردن گونه‌های شیمیایی دارد، به طور دورانی چشم را تحت تأثیر قرار دهد. اما تحقیقات بیشتری برای بررسی این ارتباط قابل قبول لازم است.

این اولین باری نیست که تحقیقات ارتباطی را از آلودگی هوا با بیماری چشم بیان می‌کند. مطالعه‌ای در سال 2019 که بار جهانی گلوکوم را بررسی می‌کند، نشان داد که سطح متوسط ​​بیشتری از ذرات ریز با موارد بیشتری از گلوکوم مرتبط است که بر عصب بینایی تأثیر می‌گذارد.

فیلیپ لندریگان، پزشک بهداشت عمومی و اپیدمیولوژیست از دانشکده پزشکی Icahn در Mount Sinai، نیویورک که در این مطالعه نقش نداشته است، می‌نویسد:

خبر خوب این است که می‌توان آلودگی هوای محیط را کنترل کرد و از بیماری‌های ناشی از آن جلوگیری کرد.

اجرای استانداردهای کیفیت هوا و کاهش انتشار از نیروگاه‌های زغال سنگ با انتقال به سوخت‌های پاک و در نهایت به منابع انرژی تجدیدپذیر، هر دو راهکارهای موثری برای کاهش آلودگی هوا هستند.

در چند ماه اول بیماری همه‌گیری ویروس کرونا مشاهده کردیم که با چه سرعتی آسمان تمیز و بدون آلودگی شده بود، این امر به دلیل قرنطینه و محدودیت‌های ترافیکی و بیرون آمدن از خانه‌ها بود، چون مردم بر اثر بیماری در خانه‌ها قرنطینه شده بودند. اگرچه چنین تغییرات شدیدی در نهایت پایدار نبود، اما کاهش لحظه‌ای آلودگی هوا به ما نشان داده است که چه چیزی ممکن است. لندریگان در این باره اینچنین اظهار نظر کرده است:

شهرها و کشورها باید به منابع انرژی غیر آلاینده روی بیاورند، رفت و آمد فعال (استفاده از دوچرخه یا پیاده‌روی) را تشویق کنند، شبکه‌های حمل و نقل خود را تقویت کنند و فرایندهای صنعتی را برای از بین بردن زباله‌ها دوباره طراحی کنند. این تغییرات به هیچ وجه آسان نخواهند بود. آنها باید بر مخالفت شدید منافع قدرتمند غلبه کنند. اما خوشبختانه ابزارهای فنی، نهادی و سیاستی لازم برای کنترل آلودگی هوا در دسترس هستند.

در این میان، تحقیقات بیشتری برای ایجاد شواهد در مورد خطرات طولانی‌مدت آلودگی هوا برای سلامت چشم لازم است.

نوشته کشف ارتباطی بین آلودگی هوا و از دست دادن دائمی بینایی اولین بار در اخبار فناوری و موبایل پدیدار شد.

پنل‌های خورشیدی به آب و هوای جهانی خسارت‌ وارد می‌کنند!

صحراهای جهان می‌توانند بهترین مکان‌های روی زمین برای برداشت انرژی خورشیدی باشند، همان فراوان‌ترین و تمیزترین منبع انرژی که در اختیار ماست. بیابان‌ها، وسیع، نسبتاً مسطح و غنی از سیلیسیم هستند. این ماده، ماده اولیه نیمه رسانای ساخته شده از سلول‌های خورشیدی است. بیابان‌ها از نور خورشید نیز بی‌بهره نیستند. در حقیقت، ده نیروگاه خورشیدی بزرگ در سراسر جهان همه در بیابان‌ها یا مناطق خشک واقع شده‌اند.

محققان تصور می‌کنند، ممکن است بزرگترین بیابان جهان، به یک مزرعه خورشیدی غول‌پیکر تبدیل شود که قادر به تأمین چهار برابر تقاضای انرژی فعلی جهان باشد. طرح‌هایی برای پروژه‌هایی در تونس و مراکش تهیه شده است که می‌تواند برای میلیون‌ها خانوار در اروپا برق تأمین کند.

در حالی که سطوح سیاه صفحه‌های خورشیدی بیشتر نور خورشید را که به آنها می‌رسد، جذب می‌کنند، تنها کسری (حدود 15 درصد) از انرژی ورودی به برق تبدیل می‌شود. بقیه به صورت گرما به محیط برگردانده می‌شود. صفحه‌ها معمولاً نسبت به زمینی که پوشانده‌اند بسیار تاریک‌ترند، بنابراین فضای گسترده‌ای از سلول‌های خورشیدی انرژی اضافی زیادی را جذب کرده و به عنوان گرما از آن ساطع می‌شود و بر آب و هوا تأثیر می‌گذارد.

اگر این تأثیرات فقط محلی بود، ممکن است در بیابانی با جمعیت کم و بی‌حاصل اهمیتی نداشته باشد. اما مقیاس تاسیساتی که برای ایجاد نیاز به انرژی فسیلی جهان لازم است، گسترده خواهد بود و هزاران کیلومتر مربع را پوشش می‌دهد. گرما که از ناحیه‌ای به این اندازه ساطع می‌شود با جریان هوا در جو توزیع می‌شود و تأثیرات منطقه‌ای و حتی جهانی بر آب و هوا دارد.

در جهت عقربه‌های ساعت از بالا سمت چپ: پارک خورشیدی بهدلا، هند؛ مزرعه خورشیدی Desert Sublight، ایالات متحده؛ پارک خورشیدی Hainanzhou، چین و پارک خورشیدی Ouarzazate، مراکش.

صحرای سبزتر

یک مطالعه در سال 2018 از یک مدل آب و هوایی برای شبیه‌سازی اثرات ضریب بازگشت نور پایین (آلبدو) در سطح زمین بیابان‌ها استفاده کرده است. در این مناطق پنل‌های عظیم خورشیدی نصب شده بود. آلبدو معیار اندازه‌گیری میزان انعکاس نور خورشید در سطوح است. به عنوان مثال، شن و ماسه بسیار بازتابنده‌تر از یک صفحه خورشیدی است و بنابراین آلبدو بالاتری دارد.

این مدل نشان داد که وقتی اندازه مزرعه خورشیدی به 20 درصد از کل سطح صحرا می‌رسد، باعث ایجاد بازخوردی می‌شود. گرمای ساطع شده از صفحات خورشیدی تیره‌تر (در مقایسه با خاک بیابانی بسیار بازتابنده) اختلاف دمایی زیادی را بین زمین و اقیانوس‌های اطراف ایجاد می‌کند که در نهایت فشار هوای سطح را کاهش می‌دهد و باعث بالا رفتن هوای مرطوب و ایجاد قطرات باران می‌شود. با بارش باران‌های موسمی بیشتر، گیاهان رشد می‌کنند و صحرا کمتر انرژی خورشید را منعکس می‌کند، زیرا پوشش گیاهی نور را بهتر از شن و خاک جذب می‌کند. با وجود گیاهان بیشتر، آب بیشتری تبخیر می‌شود و محیط مرطوب‌تری ایجاد می‌کند که باعث گسترش پوشش گیاهی می‌شود.

مطالعات نشان می‌دهد که بازخوردی مشابه، بسیاری از بیابان‌های صحرا را در دوره مرطوب آفریقا که فقط 5000 سال پیش به پایان رسیده است، حفظ کرده است. بنابراین، یک مزرعه غول‌پیکر خورشیدی می‌تواند انرژی کافی برای تأمین تقاضای جهانی تولید کند و همزمان یکی از بدترین محیط‌های کره زمین را به محیطی قابل سکونت تبدیل کند. این عالی نیست؟

خب در جواب باید گفت: نه کاملا. در یک مطالعه اخیر، ما از یک مدل پیشرفته زمین برای بررسی دقیق نحوه تعامل مزارع خورشیدی صحرا با آب و هوا استفاده کردیم. مدل ما بازخورد پیچیده بین حوزه‌های متقابل آب و هوای جهان را در نظر می‌گیرد: جو، اقیانوس، زمین و اکوسیستم‌های آن. این نشان داد که ممکن است در قسمت‌های دور افتاده از خشکی و اقیانوس اثرات ناخواسته‌ای وجود داشته باشد که مزایای منطقه‌ای را از صحرا خنثی کند.

دمای کره زمین، بارندگی و تغییرات وزش باد با 20 و 50 درصد پوشش صفحه خورشیدی صحرا تغییر می‌کند

خشکسالی در آمازون، گردبادها در ویتنام

طبق مدل‌سازی محققان، پوشاندن 20 درصد بیابان‌های صحرا با مزارع خورشیدی، درجه حرارت محلی را در کویر 1.5 درجه سانتیگراد افزایش می‌دهد. با 50 درصد پوشش، افزایش دما 2.5 درجه سانتیگراد است. این گرمایش سرانجام توسط جو و حرکت اقیانوس‌ها در سراسر کره زمین پخش می‌شود و میانگین دمای جهان را برای 0.20 درجه پوشش و 0.39 درجه سانتیگراد را برای پوشش 50 درصد افزایش می‌دهد. تغییر درجه حرارت جهانی یکنواخت نیست؛ مناطق قطبی بیشتر از مناطق گرمسیری گرم می‌شوند و باعث از بین رفتن یخ دریا در قطب شمال می‌شوند. این می‌تواند به گرم شدن زمین سرعت بیشتری ببخشد، زیرا ذوب شدن یخ‌های دریا آب تیره‌ای را به وجود می‌آورد که باعث می‌شود انرژی خورشیدی بسیار بیشتری جذب شود.

این منبع جدید گرمای عظیم در صحرا، گردش هوا و اقیانوس جهانی را تنظیم می‌کند و بر الگوهای بارشی در سراسر جهان تأثیر می‌گذارد. نوار باریک باران شدید در مناطق استوایی که بیش از 30 درصد از بارش جهانی را تشکیل می‌دهد و از جنگل‌های بارانی حوزه آمازون و کنگو پشتیبانی می‌کند، در شبیه‌سازی‌های ما به سمت شمال تغییر جهت می‌دهد.

این امر در منطقه آمازون باعث خشکسالی می‌شود زیرا رطوبت کمتری وارد اقیانوس می‌شود. تقریباً همان میزان باران اضافی که به دلیل اثرات تیره کننده سطح صفحات خورشیدی در صحرا می‌بارد، در آمازون از بین می‌رود. این مدل همچنین پیش‌بینی می‌کند که طوفان‌های گرمسیری مکرر به سواحل آمریکای شمالی و آسیای شرقی برخورد می‌کنند.

برخی از فرآیندهای مهم مانند گرد و غبار ناشی از بیابان‌های بزرگ هنوز کشف نشده‌اند. گرد و غبار صحرا که توسط بادها حمل می‌شود، منبع حیاتی مواد مغذی برای آمازون و اقیانوس اطلس است. بنابراین یک صحرای سبز می‌تواند حتی یک اثر جهانی بزرگتر از آنچه شبیه‌سازی‌های ما پیشنهاد کرده است، داشته باشد.

محققان در حال حاضر در حال انجام تحقیقاتی برای درک اثرات ایجاد مزارع عظیم خورشیدی در بیابان‌های جهان هستند. راه‌حل‌هایی از این دست ممکن است به جامعه کمک کند تا کمتر از انرژی فسیلی استفاده کند، اما مطالعات سیستم زمین به اهمیت در نظر گرفتن پاسخ‌های متعدد جوی، اقیانوس‌ها و سطح زمین هنگام بررسی مزایا و خطرات آنها تأکید می‌کند.

نوشته پنل‌های خورشیدی به آب و هوای جهانی خسارت‌ وارد می‌کنند! اولین بار در اخبار فناوری و موبایل پدیدار شد.

تغییرات آب و هوایی باعث کاهش دمای انگلستان تا ۲۳ درجه سانتی‌گراد شده است

انگلستان به دلیل جریان بادهای سرد شرقی از سیبری به همراه بخش‌های وسیعی از شمال اروپا، در یک دوره هوای غیرمعمول سرد قرار دارد. صبح روز 11 فوریه، دهکده Braemar در اسکاتلند دمای منفی 23 درجه سانتیگراد، سردترین دمای انگلیس از سال 1995 و سردترین دمای فوریه از دهه 1950 را ثبت کرد.

آخرین بار این مقدار دمای سرد دیگر در اواخر فوریه-اوایل مارس 2018 اتفاق افتاده بود (گرچه باید توجه داشت که شیوع بادهای سرد شرقی بیش از دو بار اتفاق افتاده است و در واقع خیلی شدیدتر). در فوریه 2019، هنگامی که درجه حرارت در Kew Gardens در لندن به 21.2 درجه سانتی‌گراد رسید، انگلستان موج گرما در زمستان را تجربه کرد. در سال بعدش مرطوب‌ترین ماه فوریه این کشور که در یک رکورد متعلق به سال 1862 بود، طوفان‌های زمستانی سیارا و دنیس برخی از بارانی‌ترین روزها را ثبت کردند.

این مطلب را نیز بخوانید: با افزایش دمای 4 درجه سانتیگراد چه بلایی بر سر کره زمین خواهد آمد؟

سرمای شدید، موج گرما و سیلاب می‌تواند جانشینی برای تنوع آب و هوا و تغییرات آب و هوایی باشند.

چرا هوای انگلیس بسیار متفاوت است؟

اروپای غربی در جریان آتلانتیک قرار دارد؛ آن‌ها گروهی از بادهای غربی که سیستم‌های قدرتمند آب و هوایی را هدایت می‌کنند و در کنار آن هوای سرد به شمال و هوای گرمتر به جنوب آن می‌رسد. این جریان بسیار متغیر است و نوسانات در قدرت و موقعیت آن دلیل اصلی این است که منطقه می‌تواند آب و هوای بسیار متنوعی داشته باشد.

در هر دو سال 2021 و 2018، این جریان به طور غیرمعمولی ضعیف بود و به سمت جنوب تغییر مسیر داد و باعث شد که هوای سرد از قطب شمال جاری شود. در اوایل سال 2020، این جریان بار دیگر شارژ شد و هوای سردتر را نگه داشت و درعوض از اقیانوس اطلس به هوا و رطوبت پر از سیستم و طوفان فشار آورد. در سال 2019، آن به سمت شمال متمایل شده و باعث افزایش دمای انگلستان شد.

بادهای غرب به شرق در سطح فشار 250 اسب بخار (حدود 11 کیلومتر) برای هشت روز اول فوریه 2020 (چپ) و 2021 (راست)، با مقدار تقریبی جریان با یک پیکان قرمز نشان داده می‌شود.

این الگوهای مختلف همه در تنوع طبیعی آب و هوا قرار می‌گیرند. جریان ضعیف در سال 2018 و امسال و همچنین جریان تقویت شده در سال 2020، همه به تغییر در گرداب قطبی استراتوسفری قطب شمال مرتبط است. در واقع یک سیستم فشار کم گسترده در حدود 30 کیلومتری سطح سال به سال به وجود می‌آید.

اما ما می‌دانیم که احتمالاً تغییر آب و هوا زمستان‌ها را در انگلیس معتدل و مرطوب خواهد کرد، بیشتر به این دلیل که هوای گرمتر می‌تواند آب بیشتری را در خود نگه دارد. مشاهدات اخیر این موضوع را تأیید می‌کند: زمستان‌های 2013 تا 2014، 2015 تا 2016 و 2019 تا 2020 همه جزو پنج تا از مرطوب‌ترین زمستان‌ها قرار دارند. تحقیقات اخیر نشان داده است که تغییرات آب و هوایی باعث گرم شدن بیش از حد گرم روزهای زمستان از جمله موج گرمای 20 درجه سانتیگراد در فوریه 2019، حدود 300 برابر بیشتر شده است، هرچند که این مسئله بسیار نادر باقی می‌مانند زیرا تنظیمات جوی خاص مورد نیاز بسیار بعید است.

چشمه منجمد در میدان ترافالگار، لندن، فوریه 2021. این مقدار دما پایین‌ترین درجه حرارت انگلستان را از سال 1995 ثبت شده است.

بنابراین شواهدی وجود دارد که از تغییرات آب و هوایی حمایت می‌کند و باعث افزایش گرمای شدید سال 2019 و باران سال 2020 شده است. لازم به یادآوری است که هوای بسیار سرد هنوز هم می‌تواند در یک آب و هوای گرم اتفاق بیفتد. دمای مرکزی انگلیس (CET) با داده‌های سال 1659 طولانی‌ترین رکورد دمای مداوم در جهان است. این نشان می‌دهد که حتی سردترین زمستان‌های اخیر در مقایسه با گذشته بسیار کم شده است. زمستانی با دمای متوسط ​​زیر 2 درجه سانتیگراد تقریباً هر دهه یک بار اتفاق می‌افتاد. از سال 1978 تا 1979، انگلیس مرکزی زمستان آنچنان سرد را نداشته است، شکافی که در چهار دهه متوالی هرگز محاسبه نشده است.

تعداد زمستان‌ها در هر دهه با میانگین دمای متوسط انگلیس زیر 2 درجه سانتیگراد که از زمان شروع مجموعه داده به طور متوسط هر دهه یک بار اتفاق می‌افتد اما از دهه 1970 تاکنون رخ نداده است.

با وجود دوره‌های فراوان سرد در چند دهه گذشته، هیچ کس زیر 42 سال چنین چیزی را تجربه نکرده است. این دوره ممکن است از نظر تاریخی یک فصل زمستان سرد در مرکز انگلستان باشد. بنابراین، در حالی که شدت هوا در هر دو انتهای طیف ادامه خواهد داشت، شواهد نشان می‌دهد که دما در همین روزها افزایش خواهد یافت و رطوبت بیشتری نیز به وجود خواهد آمد.

نوشته تغییرات آب و هوایی باعث کاهش دمای انگلستان تا 23 درجه سانتی‌گراد شده است اولین بار در اخبار فناوری و موبایل پدیدار شد.

تغییرات آب و هوایی باعث کاهش دمای انگلستان تا ۲۳ درجه سانتی‌گراد شده است

انگلستان به دلیل جریان بادهای سرد شرقی از سیبری به همراه بخش‌های وسیعی از شمال اروپا، در یک دوره هوای غیرمعمول سرد قرار دارد. صبح روز 11 فوریه، دهکده Braemar در اسکاتلند دمای منفی 23 درجه سانتیگراد، سردترین دمای انگلیس از سال 1995 و سردترین دمای فوریه از دهه 1950 را ثبت کرد.

آخرین بار این مقدار دمای سرد دیگر در اواخر فوریه-اوایل مارس 2018 اتفاق افتاده بود (گرچه باید توجه داشت که شیوع بادهای سرد شرقی بیش از دو بار اتفاق افتاده است و در واقع خیلی شدیدتر). در فوریه 2019، هنگامی که درجه حرارت در Kew Gardens در لندن به 21.2 درجه سانتی‌گراد رسید، انگلستان موج گرما در زمستان را تجربه کرد. در سال بعدش مرطوب‌ترین ماه فوریه این کشور که در یک رکورد متعلق به سال 1862 بود، طوفان‌های زمستانی سیارا و دنیس برخی از بارانی‌ترین روزها را ثبت کردند.

این مطلب را نیز بخوانید: با افزایش دمای 4 درجه سانتیگراد چه بلایی بر سر کره زمین خواهد آمد؟

سرمای شدید، موج گرما و سیلاب می‌تواند جانشینی برای تنوع آب و هوا و تغییرات آب و هوایی باشند.

چرا هوای انگلیس بسیار متفاوت است؟

اروپای غربی در جریان آتلانتیک قرار دارد؛ آن‌ها گروهی از بادهای غربی که سیستم‌های قدرتمند آب و هوایی را هدایت می‌کنند و در کنار آن هوای سرد به شمال و هوای گرمتر به جنوب آن می‌رسد. این جریان بسیار متغیر است و نوسانات در قدرت و موقعیت آن دلیل اصلی این است که منطقه می‌تواند آب و هوای بسیار متنوعی داشته باشد.

در هر دو سال 2021 و 2018، این جریان به طور غیرمعمولی ضعیف بود و به سمت جنوب تغییر مسیر داد و باعث شد که هوای سرد از قطب شمال جاری شود. در اوایل سال 2020، این جریان بار دیگر شارژ شد و هوای سردتر را نگه داشت و درعوض از اقیانوس اطلس به هوا و رطوبت پر از سیستم و طوفان فشار آورد. در سال 2019، آن به سمت شمال متمایل شده و باعث افزایش دمای انگلستان شد.

بادهای غرب به شرق در سطح فشار 250 اسب بخار (حدود 11 کیلومتر) برای هشت روز اول فوریه 2020 (چپ) و 2021 (راست)، با مقدار تقریبی جریان با یک پیکان قرمز نشان داده می‌شود.

این الگوهای مختلف همه در تنوع طبیعی آب و هوا قرار می‌گیرند. جریان ضعیف در سال 2018 و امسال و همچنین جریان تقویت شده در سال 2020، همه به تغییر در گرداب قطبی استراتوسفری قطب شمال مرتبط است. در واقع یک سیستم فشار کم گسترده در حدود 30 کیلومتری سطح سال به سال به وجود می‌آید.

اما ما می‌دانیم که احتمالاً تغییر آب و هوا زمستان‌ها را در انگلیس معتدل و مرطوب خواهد کرد، بیشتر به این دلیل که هوای گرمتر می‌تواند آب بیشتری را در خود نگه دارد. مشاهدات اخیر این موضوع را تأیید می‌کند: زمستان‌های 2013 تا 2014، 2015 تا 2016 و 2019 تا 2020 همه جزو پنج تا از مرطوب‌ترین زمستان‌ها قرار دارند. تحقیقات اخیر نشان داده است که تغییرات آب و هوایی باعث گرم شدن بیش از حد گرم روزهای زمستان از جمله موج گرمای 20 درجه سانتیگراد در فوریه 2019، حدود 300 برابر بیشتر شده است، هرچند که این مسئله بسیار نادر باقی می‌مانند زیرا تنظیمات جوی خاص مورد نیاز بسیار بعید است.

چشمه منجمد در میدان ترافالگار، لندن، فوریه 2021. این مقدار دما پایین‌ترین درجه حرارت انگلستان را از سال 1995 ثبت شده است.

بنابراین شواهدی وجود دارد که از تغییرات آب و هوایی حمایت می‌کند و باعث افزایش گرمای شدید سال 2019 و باران سال 2020 شده است. لازم به یادآوری است که هوای بسیار سرد هنوز هم می‌تواند در یک آب و هوای گرم اتفاق بیفتد. دمای مرکزی انگلیس (CET) با داده‌های سال 1659 طولانی‌ترین رکورد دمای مداوم در جهان است. این نشان می‌دهد که حتی سردترین زمستان‌های اخیر در مقایسه با گذشته بسیار کم شده است. زمستانی با دمای متوسط ​​زیر 2 درجه سانتیگراد تقریباً هر دهه یک بار اتفاق می‌افتاد. از سال 1978 تا 1979، انگلیس مرکزی زمستان آنچنان سرد را نداشته است، شکافی که در چهار دهه متوالی هرگز محاسبه نشده است.

تعداد زمستان‌ها در هر دهه با میانگین دمای متوسط انگلیس زیر 2 درجه سانتیگراد که از زمان شروع مجموعه داده به طور متوسط هر دهه یک بار اتفاق می‌افتد اما از دهه 1970 تاکنون رخ نداده است.

با وجود دوره‌های فراوان سرد در چند دهه گذشته، هیچ کس زیر 42 سال چنین چیزی را تجربه نکرده است. این دوره ممکن است از نظر تاریخی یک فصل زمستان سرد در مرکز انگلستان باشد. بنابراین، در حالی که شدت هوا در هر دو انتهای طیف ادامه خواهد داشت، شواهد نشان می‌دهد که دما در همین روزها افزایش خواهد یافت و رطوبت بیشتری نیز به وجود خواهد آمد.

نوشته تغییرات آب و هوایی باعث کاهش دمای انگلستان تا 23 درجه سانتی‌گراد شده است اولین بار در اخبار فناوری و موبایل پدیدار شد.

خوک‌ها می‌توانند بازی‌های ویدیویی انجام دهند!

خوک‌ها ممکن است قادر به پرواز نباشند، اما می‌توانند بازی‌های ویدیویی انجام دهند. در یک مطالعه جدید، محققان از دانشگاه پوردو در ایندیانا، ایالات متحده نشان داده‌اند که خوک‌ها می‌توانند با استفاده از یک صفحه نمایش دیجیتال و مقداری غذا برای پاداش بازی کنند. این یک کار پیچیده است. حیوانات باید ارتباط بین حرکت در اطراف استیک و آنچه در صفحه کامپیوتر رخ می‌دهد را درک کنند و سپس آنچه را که روی صفحه رخ می‌دهد با دریافت جایزه پیوند دهند. چهار خوک آزمایش شده همه تا حدی قادر به انجام این کار بودند و هوشمندی خود را به نمایش گذاشتند.

همانطور که محققان مراحل را سخت‌تر کردند و آنها را به سطح جدیدی فرستادند، خوک‌ها دیگر نمی‌توانستند با انسان‌ها رقابت کنند. آنها حتی نمی‌توانستند با میمون‌هایی که در ابتدا بازی برای آنها طراحی شده بود رقابت کنند. این ممکن است به این دلیل باشد که خوک‌ها به اندازه پستانداران در انجام وظیفه مهارت ندارند.

امتیاز بالا و پاداش

این مطالعه جدید به خوبی با آنچه در مورد خوک‌ها می‌دانیم متناسب است. آنها هوش قابل توجهی در تعدادی از وظایف پیچیده شناختی نشان می‌دهند. به عنوان مثال، آنها می‌توانند یاد بگیرند که به صداهای مختلف متفاوت پاسخ دهند و در کارهای یادگیری فضایی تبحر دارند.

اما آنچه آنها می‌توانند انجام دهند محدودیت‌هایی دارد. استفاده از آینه، چیزی نیست که همه خوک‌ها بتوانند بر آن تسلط داشته باشند و گرچه آنها می‌توانند از اشکال هندسی ساده برای تصمیم‌گیری در مورد اینکه چه پاسخی می‌دهند استفاده کنند، تشخیص خوک‌های دیگر از عکس بسیار دشوار است. این تعجب‌آور بود زیرا سایر حیوانات مزرعه مانند گوسفندان و گاوها قادر به شناسایی هم نوعان خود در عکس‌ها هستند.

اما چرا ما اهمیت می‌دهیم که خوک‌ها در بازی‌های ویدیویی بازی کنند یا در کارهای یادگیری شرکت کنند؟ این مطالعه بخشی از یک منطقه در حال رشد در تحقیقات رفاه حیوانات، مطالعه شناخت حیوانات مزرعه است.

خوک باهوشی در حال کار کردن با وسایل الکترونیکی

هوش حیوانات مزرعه

سه دلیل اصلی وجود دارد که ما به هوشمند بودن حیوانات مزرعه اهمیت می‌دهیم. مزارع به مکان‌های پیچیده‌ای برای زندگی تبدیل می‌شوند. مسکن گروهی اکنون در اتحادیه اروپا یک امر عادی است، به این معنی که خوک‌ها باید تعاملات اجتماعی را دنبال کنند. مزارع همچنین به بخش‌هایی مجهز شده است که باعث می‌شود خوک‌ها خودشان کار کنند و در بعضی از مزارع دسترسی به فضای باز به معنای این است که حیوانات باید بتوانند فضای بیشتری را جستجو کنند.

همه این‌ها برای مبارزه با خستگی در حیوانات مزرعه خوب است و بدون شک رفاه خوک‌های پرورشی را بهبود می‌بخشد. اما مهم است که بدانیم توانایی این حیوانات دقیقاً چیست، تا مطمئن شویم که آنها می‌توانند با همه تغییراتی که سر راهشان قرار دارد کنار بیایند. ثانیا، مفهوم اخلاقی ارزش ذاتی وجود دارد؛ یعنی ارزش یک حیوان برای یک موجود زنده چیست. اگر این نوع کارها با اعمال کشاورزی مانند برنامه‌های انتخاب ژنتیکی و از شیر گرفتن سریع بچه خوک از مادرانشان تغییر کند، این سوالات اخلاقی را ایجاد می‌کند. آیا یک سیستم کشاورزی کارآمد ارزش تجارت را دارد؟

سرانجام، شناخت حیوانات به ما بینش اساسی در مورد نحوه درک حیوانات از جهان می‌دهد. این تفاهم می‌تواند باعث همدلی بیشتر و پرورش بهتر حیواناتی شود که نگهداری می‌کنیم.

از آنجا که آزمایش شناختی در حیوانات مزرعه یک منطقه تمرکز نسبتاً جدید است، راه‌های زیادی وجود دارد که هنوز بررسی نشده‌اند. به عنوان مثال، ما در مورد توانایی‌های شناختی مرغ بسیار کم می‌دانیم، حتی اگر آنها برخی از حیواناتی هستند که به طور گسترده توسط انسان در زمین نگهداری می‌شوند. به نظر می‌رسد جوجه‌ها باهوش‌تر از آن هستند که بیشتر ما به آنها اعتبار می‌دهیم.

ما همچنین فقط در حال درک این هستیم که چگونه شیوه‌های مختلف مدیریتی که در حیوانات مزرعه استفاده می‌شود، بر رشد شناختی حیوانات تأثیر می‌گذارد. پرورش گونه‌های پرورشی بدون مراقبت از مادر، چالش‌های ناکافی و ترکیب گروه‌های اجتماعی ممکن است بر شناخت تأثیر منفی بگذارد. با افزایش بخش تحقیق، می‌توان اطلاعات بیشتری را در این باره کسب کرد.

نوشته خوک‌ها می‌توانند بازی‌های ویدیویی انجام دهند! اولین بار در اخبار فناوری و موبایل پدیدار شد.

خوک‌ها می‌توانند بازی‌های ویدیویی انجام دهند!

خوک‌ها ممکن است قادر به پرواز نباشند، اما می‌توانند بازی‌های ویدیویی انجام دهند. در یک مطالعه جدید، محققان از دانشگاه پوردو در ایندیانا، ایالات متحده نشان داده‌اند که خوک‌ها می‌توانند با استفاده از یک صفحه نمایش دیجیتال و مقداری غذا برای پاداش بازی کنند. این یک کار پیچیده است. حیوانات باید ارتباط بین حرکت در اطراف استیک و آنچه در صفحه کامپیوتر رخ می‌دهد را درک کنند و سپس آنچه را که روی صفحه رخ می‌دهد با دریافت جایزه پیوند دهند. چهار خوک آزمایش شده همه تا حدی قادر به انجام این کار بودند و هوشمندی خود را به نمایش گذاشتند.

همانطور که محققان مراحل را سخت‌تر کردند و آنها را به سطح جدیدی فرستادند، خوک‌ها دیگر نمی‌توانستند با انسان‌ها رقابت کنند. آنها حتی نمی‌توانستند با میمون‌هایی که در ابتدا بازی برای آنها طراحی شده بود رقابت کنند. این ممکن است به این دلیل باشد که خوک‌ها به اندازه پستانداران در انجام وظیفه مهارت ندارند.

امتیاز بالا و پاداش

این مطالعه جدید به خوبی با آنچه در مورد خوک‌ها می‌دانیم متناسب است. آنها هوش قابل توجهی در تعدادی از وظایف پیچیده شناختی نشان می‌دهند. به عنوان مثال، آنها می‌توانند یاد بگیرند که به صداهای مختلف متفاوت پاسخ دهند و در کارهای یادگیری فضایی تبحر دارند.

اما آنچه آنها می‌توانند انجام دهند محدودیت‌هایی دارد. استفاده از آینه، چیزی نیست که همه خوک‌ها بتوانند بر آن تسلط داشته باشند و گرچه آنها می‌توانند از اشکال هندسی ساده برای تصمیم‌گیری در مورد اینکه چه پاسخی می‌دهند استفاده کنند، تشخیص خوک‌های دیگر از عکس بسیار دشوار است. این تعجب‌آور بود زیرا سایر حیوانات مزرعه مانند گوسفندان و گاوها قادر به شناسایی هم نوعان خود در عکس‌ها هستند.

اما چرا ما اهمیت می‌دهیم که خوک‌ها در بازی‌های ویدیویی بازی کنند یا در کارهای یادگیری شرکت کنند؟ این مطالعه بخشی از یک منطقه در حال رشد در تحقیقات رفاه حیوانات، مطالعه شناخت حیوانات مزرعه است.

خوک باهوشی در حال کار کردن با وسایل الکترونیکی

هوش حیوانات مزرعه

سه دلیل اصلی وجود دارد که ما به هوشمند بودن حیوانات مزرعه اهمیت می‌دهیم. مزارع به مکان‌های پیچیده‌ای برای زندگی تبدیل می‌شوند. مسکن گروهی اکنون در اتحادیه اروپا یک امر عادی است، به این معنی که خوک‌ها باید تعاملات اجتماعی را دنبال کنند. مزارع همچنین به بخش‌هایی مجهز شده است که باعث می‌شود خوک‌ها خودشان کار کنند و در بعضی از مزارع دسترسی به فضای باز به معنای این است که حیوانات باید بتوانند فضای بیشتری را جستجو کنند.

همه این‌ها برای مبارزه با خستگی در حیوانات مزرعه خوب است و بدون شک رفاه خوک‌های پرورشی را بهبود می‌بخشد. اما مهم است که بدانیم توانایی این حیوانات دقیقاً چیست، تا مطمئن شویم که آنها می‌توانند با همه تغییراتی که سر راهشان قرار دارد کنار بیایند. ثانیا، مفهوم اخلاقی ارزش ذاتی وجود دارد؛ یعنی ارزش یک حیوان برای یک موجود زنده چیست. اگر این نوع کارها با اعمال کشاورزی مانند برنامه‌های انتخاب ژنتیکی و از شیر گرفتن سریع بچه خوک از مادرانشان تغییر کند، این سوالات اخلاقی را ایجاد می‌کند. آیا یک سیستم کشاورزی کارآمد ارزش تجارت را دارد؟

سرانجام، شناخت حیوانات به ما بینش اساسی در مورد نحوه درک حیوانات از جهان می‌دهد. این تفاهم می‌تواند باعث همدلی بیشتر و پرورش بهتر حیواناتی شود که نگهداری می‌کنیم.

از آنجا که آزمایش شناختی در حیوانات مزرعه یک منطقه تمرکز نسبتاً جدید است، راه‌های زیادی وجود دارد که هنوز بررسی نشده‌اند. به عنوان مثال، ما در مورد توانایی‌های شناختی مرغ بسیار کم می‌دانیم، حتی اگر آنها برخی از حیواناتی هستند که به طور گسترده توسط انسان در زمین نگهداری می‌شوند. به نظر می‌رسد جوجه‌ها باهوش‌تر از آن هستند که بیشتر ما به آنها اعتبار می‌دهیم.

ما همچنین فقط در حال درک این هستیم که چگونه شیوه‌های مختلف مدیریتی که در حیوانات مزرعه استفاده می‌شود، بر رشد شناختی حیوانات تأثیر می‌گذارد. پرورش گونه‌های پرورشی بدون مراقبت از مادر، چالش‌های ناکافی و ترکیب گروه‌های اجتماعی ممکن است بر شناخت تأثیر منفی بگذارد. با افزایش بخش تحقیق، می‌توان اطلاعات بیشتری را در این باره کسب کرد.

نوشته خوک‌ها می‌توانند بازی‌های ویدیویی انجام دهند! اولین بار در اخبار فناوری و موبایل پدیدار شد.