وضع بد اینترنت مربوط به یک یا دو هفته اخیر نیست، هرچند استاندارد اینترنت در کشور از همان ابتدا بسیار پایینتر از استانداردهای جهانی بود اما از آغاز دولت سیزدهم وضع پایداری و کیفیت اتصال به اینترنت نسبت به گذشته افت پیدا کرده و نارضایتیها از این موضوع نیز رو به افزایش است.
آتشهایی که بیش از همه کسب و کار مردم در فضای مجازی را کساد کرده قرار نیست به پایان برسد. در یک سال اخیر این برای سومین بار است که درب فضای مجاز بسته میشود.
ابتدا در اسفند سال 1400 بود که به علت آتشسوزی در شرکت ارتباطات زیرساخت، شبکه اینترنت دچار اختلال شد، پس از آن در تابستان امسال به علت آتشسوزی دریکی از حوضچههای ارتباطی مخابرات تهران با مشکل کندی و قطع اینترنت مواجه شدیم، اما این بار آتشی که اغتشاشگران به دامن امنیت مردم انداختهاند باعث شده تا دیگر چیزی از اینترنت باقی نماند.
داستان، داستان آتش است، آتشی که هرکسی برای آن یک نام انتخاب میکند، اما مهم آن است که دولت به بهانه این آتش، سیم برق اینترنت را از پریز کشیده و به طور کلی فیوز را قطع کرده تا عموم مردم و البته کسب و کارهای مبتنی بر فضای مجازی در آتش محدودیت بسوزند.
در ظاهر متهم ردیف اول عیسی زارعپور یعنی وزیر ارتباطات است، کسی که از همان ابتدا هم عملکرد درخشانی نداشت و چندی پیش در مقالهای به بررسی یک ساله فعالیت او در این وزارتخانه پرداختیم و از جمله مشکلات متعدد اینترنت و شبکه ارتباطی طی یک سال اخیر انتقاد کردیم.
اما حالا کار اینترنت به جایی رسیده که اصلا چیزی از آن باقی نمانده که بخواهیم از آن انتقاد کنیم. تجربه قطع اینترنت در سال 96 و 98 و بار دیگر در مهر 1401 تکرار شده تا ضربهای غیرقابل جبران به بدنه کسب و کارهای مجازی و اینترنتی کشور وارد شود.
همه از اوضاع خبر دارید، اینترنت قطع است و بهانههایی برای قطعی آن آورده میشود که دردی از کسب و کارهای مجازی دوا نمیکند.
بهانه هر چه که باشد چه درست و چه غلط، نان بسیاری را آجر کرده و در این وضع اقتصادی اسفناک، تلاش برای بقا را دشوارتر کرده است.
آغاز محدودیت در سال 96
دی ماه سال 1396 اولین باری بود که مردم طعم محدودیت اینترنت به دلیل اعتراضات را چشیدند. در آن زمان اینترنت با کندی و اختلال همراه بود اما اصلیترین اتفاقی که در دی 96 رخ داد، فیلترینگ تلگرام و اینستاگرام بود. در آن زمان تلگرام و اینستاگرام دو شبکه اجتماعی و پیامرسان محبوب نزد مردم بودند و مراجع ذیصلاح به بهانه ارتباط معترضات در این دو پلتفرم، آنها را فیلتر کردند.
داستان تکراری سال 98
داستان قطعی اینترنت در سال 1398 متفاوت بود، در سال 98 به طور کلی همه دسترسیها به دیتای خارج از کشور قطع شده بود و کاربران حتی به گوگل هم دسترسی نداشتند، برای همین حتی یک سرچ ساده هم امکانپذیر نبود. در آن زمان با وجود آن که اعتبار زیادی برای رشد پیامرسانهای ایرانی در نظر گرفته شده بود، اما همه پیامرسانها بر روی هم به هیچ وجه نتوانستند خدمات خوبی به مردم ارائه دهند و آنهایی که به تلگرام و واتساپ و اینستاگرام و هر نوع پیامرسان دیگر دسترسی نداشتند، نتوانستند از پیامرسانهای داخلی نیز استفاده کنند.
آزمون بزرگ استفاده از پلتفرمهای ایرانی به جای پلتفرمهای خارجی در سال 98 شکست سنگینی خورد و مردمی که یک هفته به هیچ سایت یا پلتفرم خارجی دسترسی نداشتند، نمیدانستند چه آیندهای در انتظار آنان است. قطع اینترنت در سال 98 را میتوان یکی از بزرگترین محدودیتهای اینترنت در یک کشور در تاریخ دانست، به طوری که طبق گزارش نتبلاکس دسترسی 80 میلیون ایرانی به اینترنت در آن زمان به تنها 4 درصد رسیده بود.
در آن زمان پس از یک هفته، دسترسی به اینترنت به حالت عادی برگشت و مردم توانستند به شکل گذشته از اینترنت استفاده کنند. در سال 98 تلگرام فیلتر شده بود و پس از قطع اینترنت هم فیلتر باقی ماند و هیچ پلتفرم جدیدی وارد لیست سیاه فیلترینگ کشور نشد.
محمد جواد آذری جهرمی در آن زمان اعلام کرد که قطع اینترنت از طرف او یا وزارت ارتباطات نبوده و تصمیمی است که به شورای امنیت کشور بستگی دارد و زمان پایان یافتن آن نیز توسط این شورا اتخاذ خواهد شد. البته جهرمی پس از این اتفاقات از طرف خزانهداری آمریکا به علت دست داشتن در قطع اینترنت ایران، تحریم شد ولی خود بعد از این قطعی در یک پیام ویدیویی با چهرهای مغموم از مردم عذرخواهی کرد.
داستان آتشی دیگر در سال 1401
اما اتفاقات آخر آبان 98 این بار در ابتدای مهر 1401 تکرار شد و آتشی برافروخته شد تا باز هم کسب و کارهای اینترنتی و مجازی را در خود بسوزاند. داستان و بهانه این اتفاق تکراری است، اما خود قطع اینترنت به شکل دیگری رخ داد.
حالا بیش از ده روز است که اینترنت به شکل گسترده در کشور محدود شده اما نه مانند سال 98، محدودیت اینترنت در روزهای اخیر یکپارچه نیست و برای هر کاربر تفاوت دارد. یک نفر به گوگل دسترسی دارد، یک نفر خیر، یک نفر با فیلترشکن میتواند وارد اینستاگرام شود و یک نفر دیگر حتی با فیلترشکن هم امکان استفاده از این شبکه اجتماعی را ندارد.
اما اتفاقی که برای همه قابل مشاهده است، اختلال در دسترسی به گوگل، پایین آمدن ظرفیت شبکه آن، قطعیهای مستمر اینترنت در تمامی پلتفرمها و فیلتر دستهای از برنامهها، بازیها و شبکههای اجتماعی خارجی از جمله دو برنامه محبوب واتساپ و اینستاگرام است.
گوگل، اینستاگرام و واتساپ، سه برنامه و پلتفرم اصلی که میتوان گفت بیش از 90 درصد کسب و کارهای مجازی در ایران برپایه این سه پلتفرم استوار است از دسترس خارج شدهاند. به ویژه گوگل و اینستاگرام که محل عرضه اندام غولهای دنیای تجارت الکترونیک است و رقابت بسیار بالایی بر سر خودنمایی در آنها وجود دارد، به طور کلی نابود شدهاند.
دسترسی به گوگل و اینستاگرام دشوار شده و مانند زمان فیلترینگ تلگرام، بهانه بسیار خوبی ایجاد شده تا همه افراد یک خانواده به فیلترشکن دسترسی داشته باشند و استفاده از این برنامه که شاید برای کم سن و سالهای خانواده خیلی خوب نباشد، فراگیر شود.
همانطور که میدانید، تمام استارتاپها و شرکتهایی که خدمات و سرویسهای خود را در بستر اینترنت و وبسایتها ارائه میدهند، به گوگل و الگوریتمهای این موتور جستجو وابسته هستند و حیاتشان براساس ورودی کاربر از گوگل است.
از طرفی دیگر میرسیم به شرکتهایی که به طور کل در اینستاگرام یا حتی تلگرام فعالیت دارند، استارتاپها یا حتی کسب و کارهای خانگی که در بستر شبکههای اجتماعی به اطلاعرسانی، فروش سرویس یا خدمات و محصول میپردازند و در این مدت کسب و کار همهشان به معنای واقعی کلمه بر روی هواست.
تلاش و پشتکارهایی که دود میشود
راه اندازی یک کسب و کار در شرایط امروز اقتصادی در کشور اصلا آسان نیست. همه به خوبی میدانید که در این روزها دخل و خرج با هم جور در نمیآید و همه به سختی در تلاش هستند تا زندگی و آیندهای برای خود بسازند. در چنین شرایطی هر شرکت یا حتی افراد باید با سختی و تلاش بسیار بتوانند نانی در این بازار دشوار برای خود به دست بیاورند و سعی کنند تا کسب و کار خود را بهبود ببخشند.
به گزارش انجمن تجارت الکترونیک تهران، بیش از 400 هزار کسب و کار در این شرایط در آستانه نابودی قرار گرفتهاند و معاش بیش از یک میلیون نفر قطع شده است. یک میلیون نفر یک عدد حدودی است که تنها به افرادی که در حال حاضر از کسب و کار خود در فضای اینستاگرام و فضای مجازی درآمد دارند، مربوط میشود.
باید در نظر گرفت که تعداد زیادی کارگاه، موسسه و فروشگاه آنلاین به امید فروش در اینستاگرام بیزینس خود را آغاز کرده و با دریافت وام یا رفتن زیر بار قسط به دنبال راه اندازی کسب و کاری هستند و تمامی تلاشهای این افراد برای راهاندازی بیزینس کوچک یا بزرگ خود از بین رفته است.
فضای مجازی تنها مرجع برای افراد بد سرپرست، افراد دچار معلولیت یا افراد با شرایط خاص است که میتوانند درآمدی برای خود داشته باشند، آیا در این شرایط کسی به فکر این افراد هست که آینده آنها چه میشود؟
کسی که در خانه یا کارگاه خود به هزار زحمت تلاش کرده تا بتواند کسب و کاری را راه بیندازد یا کار آفرینی کند و شاید حتی در حد خرج خود درآمد داشته باشد تکلیفش چیست؟ آیا هر بار به دلیل اعتراضاتی که منشاء مشخصی دارد باید درب اینترنت را ببندیم و همه را از کار بیکار کنیم؟!
راه اندازی هر نوع کسب و کار به تخصص، صبر، هزینه و تلاش مستمر نیاز دارد، افرادی که مدتها تلاش کردهاند، علم آموختهاند، هزینه کردهاند و زیر بار وام و قسط رفتهاند تا بتوانند امروز درآمدی داشته باشند، تنها با یک بهانه و تصمیم یک مرجع، تمام روزها و شبهایی که به امید توسعه کسب و کار خود گذراندهاند را از باد رفته میبینند. تمام تلاشهای آنها بیهوده بوده و ناامیدی اولین ضربهای است که بر پیکر این افراد وارد میشود.
هزینهای که مردم میپردازند
اگر صرفا بخواهیم با رقم و عدد صحبت کنیم، باید بگوییم که طبق گزارش نتبلاکس، قطع اینترنت در ایران هر ساعت یک و نیم میلیون دلار برابر با 45 میلیارد تومان ضرر مالی به همراه دارد. ضرری که بیش از 90 درصد آن را مردم میپردازند و به طور مستقیم به شکاف عدالت اجتماعی در کشور و اقتصاد کمک میکند و تاثیر آن در سفره مردم دیده میشود.
با همین رقم و یک ضرب و جمع ساده به این نتیجه میرسیم که این وضع قطع اینترنت در کشور هر روز هزار میلیارد تومان به اقتصاد کشور ضرر وارد میکند. حال که 11 روز از قطع اینترنت میگذرد، این رقم به 11 هزار میلیارد تومان رسیده است. رقمی باورنکردنی که آسیبی غیرقابل جبران به اقتصاد کشور و مردم وارد میکند و البته طبیعتا هزینه آن را مردم خواهند پرداخت.
اینترنت در ایران ارزان نیست، البته اگر آن را به قیمت دلار حساب کنید و با سوئیس مقایسه کنید، شاید قیمت آن ارزان باشد، اما با توجه به ارزش پول ملی، درآمد، خرجها، عدم ثبات و تمام مشکلات اقتصادی، اینترنت در ایران ارزان نیست.
تا همین حالا هم محدودیتهای بسیار زیادی بر سر راه اینترنت در ایران قرار دارد که کار کسب و کارها را مختل کرده است، صرفا برای نمونه میتوان به تمام ساعتهایی که یک اینفلوئنسر یا تولید کننده محتوا منتظر مانده تا ویدیوهایش در این اینترنت لاکپشتی آپلود شود اشاره کرد، افرادی که برای داشتن اینترنت با سرعت بالا باید بخش قابل توجهی از درآمد خود را خرج کنند تا تنها بتوانند ویدیو آپلود کنند.
با تمام این مشکلات و هزینهها، حق هر فرد است زمانی که هزینه اینترنت را پرداخت میکند، مالیات آن را پرداخت میکند و پول بستهها را میدهد، بتواند از این امکانات بهرهمند شود. اما این اتفاق رخ نمیدهد و نکته بدتر آن است که هیچ مسئولی در این زمینه پاسخگو نیست.
زارعپور به عنوان اولین فرد پاسخگو در خصوص قطعی اینترنت بیان کرده بود که این تصمیم توسط مراجع ذیصلاح گرفته شده و او کارهای نیست اما وزیر ارتباطات در خصوص هزینههای قطعی اینترنت با جملهای دلسرد کننده گفت: آسیب و خساراتی که به کسب و کارهای فیزیکی و مجازی وارد شده است، برعهده کسانی است که این اغتشاشات و آشوبها را به وجود آوردهاند.
این جمله به سادگی یعنی وضعیت همین هست که هست و کسی هم نمیتواند کاری کند، تا زمانی که صدای معترضین بلند است، قطع اینترنت بدون در نظر گرفتن جوانب آن ادامه دارد و تشخیص آن بر عهده مراجع ذیصلاح است.
خسارتی ارزشمندتر از اسکناس
با کنار هم گذاشتن اتفاقاتی که در این حوزه طی سالهای اخیر افتاده، به سادگی میتوان دلیل مهاجرت بدون توقف نخبگان به خارج از کشور را فهمید. ضررهای این محدودیتها و این مصلحتاندیشیها صرفا مالی نیست. مهمترین اثر آن قطع امید عدهای جوان علاقهمند به بازار کار و داشتن آینده در ایران است، ناامیدی چه بلایی بر سر نسل آینده خواهد آورد؟ زمانی که شما نمیتوانید برای کسب و کار خود برنامهای داشته باشید و همه تلاشهای چند سالهتان در عرض چند ساعت در آتش تصمیمات میسوزد، دیگر با چه امید و روحیهای میخواهید تلاش کنید تا باز هم از ابتدا کسب و کاری را بسازید؟
همه ادعای مسئولان آن است که مردم از پیامرسانها و پلتفرمهای داخلی استفاده کنند، اما امروز دیگر شما بهتر از ما میدانید که پلتفرمهای داخلی چه مشکلاتی دارند، بارها و بارها به مشکلات عدیده و ناتمام پلتفرمهای ایرانی که صرفا کپی نمونههای خارجی خود هستند، پرداختهایم و این پلتفرمها هم در زمینه جذب اعتماد کاربران بارها شکست خوردهاند.
ضمن این که عدم حمایت از پیامرسان و شبکه اجتماعی داخلی مانند ایجاد یک مغازه در دل کویر است، زمانی که کسی از این پلتفرمها استفاده نمیکند و خود این پلتفرمها امکانات کافی برای سرویسدهی به میلیونها ایرانی را ندارند، چگونه میتوان انتظار داشت که در یک روز، تمامی کسبوکارهای اینستاگرامی به یک پلتفرم ایرانی کوچ کنند؟!
درواقع جایگزینی برای مسدود شدن پلتفرمها وجود ندارد و مانند زمانی که همه پس از چند سال کار در تلگرام، با فضای فیلترشده این پیامرسان مواجه شدند و به اینستاگرام کوچ کرده و از ابتدای کسب و کار خود را راه انداختند، حالا با محدود شدن خود اینستاگرام، مجددا باید به دنبال یک پلتفرم جدید برای ارائه کسب و کار خود باشند.
این راه یک بنبست است، راه فراری وجود ندارد، باید سوخت و ساخت تا زمانی که آتشها بخوابد و حال در آن زمان مشخص میشود که اینستاگرام فیلتر میماند یا آنکه رفع فیلتر میشود، تمامی روضههایی که خواندیم مربوط به زمانی است که بعد از مدتی محدودیتها رفع شود، اگر قرار باشد که محدودیتها به ویژه برای شبکههای اجتماعی خارجی پا برجا باشد، باید نشست و بر این رویای از دست رفته ایجاد کسب و کار در فضای مجازی برای کسب درآمد، گریست.
نوشته داستان ارزشهایی که در فیلترینگ میسوزد! اولین بار در آی تی رسان منتشر شد.