گوشی گیمینگ Black Shark شیائومی رونمایی شد
سری جدید لپتاپهای HP پاویلیون برای گیمرها
عنوان سودآورترین بازی تاریخ به جیتیای ۵ رسید
بررسی بازی Kingdom Come: Deliverance؛ انتقام از گذشته تلخ!
اغلب بازیهای نقشآفرینی نوید حضور در یک دنیای فانتزی و خارقالعاده را میدهند که خرق عادتهای زیبا در کنار قابلیتهای مثالزدنی شخصیتهای اصلی داستان، انگیزه زیادی را برای تجربه یک دنیای تازه ارایه میکند. عناوینی همانند سری بازی محبوب ویچر یا هِل بلید که بارها تحسین گیمرها و منتقدان زیادی را برانگیخته و طرفداران دو آتیشهای را برای خودشان دست و پا کردند.
باوجود اینکه بازیها اکثرا به دنیای تخیلی و قابلیتهای منحصر به فرد تکیه میکنند، اما آیا فرصت قرار گرفتن در یک دنیای کاملا واقعگرایانه و به دور از فانتریهای مختلف تجربهای جالب و دوست داشتنی خواهد بود؟ بازی Kingdom Come: Deliverance با صرف یک بودجه سنگین به دنبال کسب عنوان AAA بوده و در این مقاله قصد داریم بررسی کنیم استودیوی سازنده تا چه میزان در راه رسیدن به عرضه یک بازی متفاوت و جذاب موفق بوده است. تا پایان با آیتیرسان همراه شوید.
در همان ابتدا با ورود به بازی، اتفاقات داستان اصلی بازی، تنها چیزی است که بهطرز چشمگیری خودنمایی و شما را میخکوب میکنند تا برای ادامه بازی اشتیاق بیشتری داشته باشید. استودیوی Warhorse در بازی Kingdom Come: Deliverance ما را در دل تاریخ و به دوران حکومت چارلز چهارم در سرزمینی موسوم به بوهمیا میبرد. در حقیقت پادشاه چارلز از دنیا رفته و شلوغی و هرج و مرج تنها چیزی است که در این سرزمین یافت میشود. اندکی بعد، زمینهسازی داستان بازی پایان یافته و با پسری به نام هنری آشنا خواهیم شد.
هنری پسر یک آهنگر سادهزیست روستایی بوده که پدر و مادر خود را به ناگهان در واقعهای ناگوار از دست میدهد و شعلههای انتقام از همان کودکی در او فروزان میگردد. حس رئالیستی و واقعیتگرایی بازی به لطف بهرهمندی از رویدادها و شخصیتهای تاریخی بسیار بالاست. همچنین به نمایش گذاشتن رعیتهای بیگناه که همیشه مورد ظلم واقع میشوند یا شوالیههایی که تنها هدفشان جنگیدن برای کسب افتخار است، باعث میشود تا بیش از پیش به دنیای ساخته شده توسط سازنده امیدوار باشید.
از طرفی صداگذاری گوش نواز و مناسب بازی (به ویژه هنگام برخورد شمشیرها به یکدیگر) در لمس دوران قرون وسطایی بازی بیتاثیر نیست. با اینکه نویسندگان تا حد زیادی به دیالوگهای نقشآفرینان این بازی دقت داشتهاند و بهطورکلی هر شخصیت صدا، خصوصیات، چهره و پوشش مرتبطی دارد که هنگام داستانسرایی به آن عمق بیشتری میبخشد ولی گفتوگوهای بازی دلچسب نبوده و کاملا معمولی هستند.
درکنار این نکات مثبت، یکی از نقاط ضعف بازی فقدان یک دنیای پویا و زنده است. محیط دنیاباز درون کینگدام کام از نظر جلوههای بصری و جزییات نمره خوبی را به خود اختصاص میدهد اما خبری از اتفاقات جالب و غیرقابل پیشبینی نبوده و همین باعث میشود پس از مدتی حضور در میان تپههای سرسبز از این جهان خلق شده توسط استودیوی سازنده خسته شوید و تصمیم بگیرید کمتر به گشت و گذار پرداخته و بیشتر روی پیشرفت داستان بازی تمرکز نمایید.
همچنین از آنجایی که برخلاف عناوینی مانند: اسکایریم و ویچر خبری از جادو یا قدرت ماروایی نیست، از همان ابتدا باید به مکانیزمها و انجام ماموریتهای ساده عادت کنید. برخی وظایف محول گشته به گیمر به خصوص در مراحل اولیه بازی تا حد زیادی خسته کننده است. هرچند توسعهدهنده این مراحل را بهمنظور آشنایی بیشتر با محیط و دیگر قسمتهای بازی برای کاربر درنظر گرفته اما تعداد آنها و قرار دادن این ماموریتها پشت سرهم انتخاب ایدهآلی نیست.
بهعنوان نمونه مرحله شکار خرگوش همراه با پرنسس یکی از عذابآورترین وظایف بازی بوده که بخش اعظمی از آن به قدم زدنهای بیمورد ختم میگردد. در این میان، در حین مبارزات بازی Kingdom Come: Deliverance برای کسب پیروزی، هوش و سنجیدن زمان مناسب برای حمله از اهمیت بسیاری برخوردار است چراکه تنها چند ضربه کاری و قدرتمند میتواند شما یا حریفتان را از پا درآورد. نکته جالب دیگر آنجاست که پس از کشته شدن دشمنتان، هنوز مبارزه برای شما پایان نیافته زیرا جراحتها و زخمهایی که در حین نبرد با آغوش باز پذیرفتید، در صورت ترمیم نشدن، باعث خونریزی و ضعف قوای جسمانی شما خواهند شد.
یکیدیگر از چالشهای پیش روی گیمر نبود نشانه برای تیراندازی با کمان بوده که باید به شکل کاملا تجربی مهارت خود را در این زمینه افزایش دهید وگرنه تنها چیزی که از تیر و کمان نصیبتان میشود، یک جعبه تیر خالی و یک دشمن بیرحم بوده که قصد دارد با سلاحش شما را سلاخی کند! وجود لرزش دست، القای حس سنگینی سلاحهای سرد جنگی مثل: شمشیر و لمس دشواریهای یک اسبسواری ساده شاید در ابتدا زمانبر و روی اعصاب باشد ولی همانچیزی است که از یک بازی واقعیتگرا انتظار داریم و با گذشت مدت زمان اندک، لِم و قلق استفاده از موارد مذکور را پیدا خواهید کرد.
باید افزود که سیستم بازی نیز دقیقا بر قانونی استوار بوده که مثلا هرچه بیشتر اسب سواری کنید، مهارتهایتان در مقابل رقبا بیشتر و همین موضوع موجب میگردد که هر فرد در زمینه خاصی تخصص داشته و بهنوعی باعث تمایز مبارزان شود. اما بخشی که بازی Kingdom Come: Deliverance از آن رنج میبرد وجود باگهای متعدد است. بهعنوان نمونه باید بیان کرد که هنگام اسب سواری احتمال دارد اسب نجیبتان به دیوار گیر کند یا همانند فیلمهای ترسناک با شخصیتهای بدون سر مواجه گردید!
متاسفانه از این قبیل مشکلات فنی در بازی زیاد بوده و گاهی حتی لود شدن بافتها مدتی طول کشیده یا اصلا صورت نمیپذیرد. یکی از موارد دیگر که به آن انتقاد میشود، سیستم ذخیره بازی است. چراکه در حین بازی فقط در زمانهای از پیش تعیین گشته توسط سازنده قادر هستید پیشرفتهای صورت گرفته در بازی را ذخیره کنید و همین موضوع باعث محدودیتهای زیاد و لطمه به تجربه گیمر خواهد شد.
البته خبر خوش برای دوستداران این بازی ارایه شدن پچها و آپدیتهایی از سوی سازنده بوده که گفته میشود مقداری از باگهای مورد بحث، مرتفع شده است. در آخر میتوان بیان کرد که بازی Kingdom Come: Deliverance تا حد زیادی عطش علاقمندان بازیهای نقشآفرینی با تم واقعیت گرایی را برطرف میکند و به دلیل داشتن تفاوتهای بسیار با دیگر نمونههای موجود در این سبک حتی میتواند یک تجربه به یاد ماندنی را برای برخی کاربران رقم بزند. اما مشکلات فنی، سیستم بد ذخیره بازی و… باعث کاستن محبوبیت دستاورد استودیوی Warhorse خواهد شد. البته مسلما لمس حس و حال حضور در قرون وسطا، وجود منظرههای چشمنواز، سیستم مبارزه جالب و عناصر نقشآفرینی خوب باعث میشوند تا از تجربه این بازی هرگز پشیمان نشوید.
لبخند:
- صداگذاری مناسب
- وجود یک دنیای باز و بزرگ
- توجه ویژه به وقایع و جزییات تاریخی
- سیستم افزایش مهارت مناسب
- توجه ویژه به واقعیتگرایی
اشک:
- وجود باگهای آزاردهنده
- سیستم سیو طاقت فرسا
- جهان نهچندان پویا و زنده
نوشته بررسی بازی Kingdom Come: Deliverance؛ انتقام از گذشته تلخ! اولین بار در پدیدار شد.
بررسی بازی Catch Up: اگه میتونی منو بگیر!
استودیوی کچاپ همواره به عنوان یکی از سازندگان مطرح در زمینه بازیهای اسمارتفونها شناخته میشود و اغلب توانسته با ارایه عناوین جذاب و متفاوت کاربران را راضی کند و در دستاوردهایی مانند: Stack و ۲ Cars ایدههایی ساده را در بازیهایی متفاوت و با گرافیک مینیمال در اختیار کاربران قرار دهد.
این استودیوی خوشنام مدتی میشود که بازی Catch Up را عرضه کرده و تصمیم دارد دوباره علاوه بر راضی نگهداشتن طرفداران همیشگی، علاقمندان جدیدی را جذب نماید. در این مقاله قصد داریم باهم به بررسی بازی Catch Up بپردازیم، تا پایان با ما همراه شوید…
با شروع بازی نخستین نکتهای که توجهتان را جلب میکند همان سادگی و نبود هرگونه پیچیدگی است که فقط کافیست گزینه شروع را لمس کنید. در سرتاسر بازی مهمترین مسئله کنترل توپ رنگی است که مقابل کاربر قرار میگیرد. در حقیقت باید برای جلوگیری از برخورد گوی با موانع موجود، انگشت خود را روی نمایشگر دستگاه قرار داده و به سمت چپ و راست سوایپ کنید و هرچه مسافت بیشتری را پشت سر بگذارید، امتیاز بیشتری به شما تعلق خواهد گرفت.
حضور موانع متحرک و افزایش سرعت توپ در حال حرکت باعث میگردد تا هر لحظه دقت و سرعت عمل بیشتری برای عبور از موانع اتخاذ کرده و همین موارد به چالشهای اصلی بازی تبدیل شوند. هرچند در بازی توپهای متنوع و مختلفی قرار گرفته اما همه آنها تنها از لحاظ شکل ظاهری با یکدیگر تفاوت دارند و همین موضوع یکی از نکات منفی بازی است.
البته عیب اصلی بازی را باید در سیستم کنترل آن دانست. جاییکه کاربر برای پرش از روی موانع حتما باید توپ را در محل از پیش تعیین گشته قرار دهد و همین موضوع فقط موجب لطمه به تجربه گیمر و سخت شدن بیمفهوم نحوه کنترل بازی میگردد. بعید است که استودیوی کچاپ توانایی تعریف یک ژست حرکتی برای پرش را نداشته باشد اما استفاده نکردن از همین مورد به ظاهر پیش پا افتاده، گیمر را وادار میکند اندکی پس از اجرای بازی Catch Up با اعصابی نه چندان سالم سریعا از بازی خارج شود!!
درست است که چالشها و هیجانهای درون بازی تقریبا سرگرم کننده هستند اما دستاورد مورد بحث استودیوی کچاپ واقعا در حد و اندازههای دیگر عناوین این سازنده جالب نیست. چنین معضلی را میتوان نتیجه چند تصمیم اشتباه از سوی توسعهدهندگان دانست که یکی از آنها کپی بیمفهوم و نامناسب از روی بازیهای سبک رانر است. تغییر چند المان نسبت به بازیهای اصلی و استفاده از یک سیستم کنترل واقعا پر از مشکل تجربه دلنشینی را که سازندگان مد نظر دارند به بدترین حالت ممکن خراب میکند.
از موارد مذکور که بگذریم، بد نیست اشارهای هم به جمهای موجود در بازی کنیم که با جمعآوری آنها قادر هستید توپهای جدید را خریداری نمایید. علاوه بر این، هدایای روزانه، دیگر نکتهای است که تعداد جمهای گیمر را افزایش میدهد. سیستم بازی نیز برای ایجاد انگیزه بیشتر ماموریتهایی را برای گیمر معرفی میکند که با انجام آنها جایزه هر مرحله را تصاحب خواهید کرد. راهحل دیگری که بکارگیری آن موجب افزایش جمهای شما میشود، مشاهده ویدیوهای تبلیغاتی است.
یکی از نکات جالب وجود حالت شب یا همان Dark Mode بوده که در محیطهای کم نور بسیار کاربردی است و اگر به بازی علاقه داشته باشید حتما به کارتان خواهد آمد. موضوع دیگری که گفتن آن خالی از لطف نیست وجود سیستم رتبهبندی بوده که به کاربر اجازه میدهد امتیاز خود را با دیگر همتایانش در سرتاسر دنیا مقایسه نموده و با آنها به رقابت بپردازد. امکان به اشتراک گذاشتن اسکرینشاتهای بازی، امکان حذف تبلیغات با خرید نسخه غیررایگان از دیگر امکانات بازی است که میتوان به آنها اشاره کرد.
بهطور کلی باید گفت که بازی Catch Up برای کاربرانی که به چنین سبک بازیهایی علاقمند هستند، میتواند بسیار جذاب و دوستداشتنی باشد اما وجود برخی نکات ریز منفی و کرشهای ناگهانی موجب از دست رفتن طرفداران تازه استودیوی کچاپ خواهد شد.
نوشته بررسی بازی Catch Up: اگه میتونی منو بگیر! اولین بار در پدیدار شد.