رسانه ملی، کلاه قرمزی و جدال برای بودن یا نبودن!

رسانه ملی

تلویزیون ایران به عنوان رسانه ملی، همانطور که در یکی از مطالب گذشته سایت تکرا به آن پرداخته شد، تبدیل به مجموعه ای ناکارآمد و ورشکسته شده و حاصل رسیدن به این سطح از نزول کمی و کیفی، تاحد بسیار زیادی به سیاست‌گذاری‌ها، رویه کاری و عملکرد سیاسی مدیران بازمی‌گردد و نتیجه آن ایجاد دافعه از سوی رسانه ملی در مواجهه با مخاطب است.

امروزه، همانطور که شاهد هستیم  رسانه ملی در برابر هجوم رسانه‌ها و مبارزات رسانه‌ای بسیار ناتوان بوده و در این رقابت که ثانیه به ثانیه شدت آن نیز افزایش می‌یابد به دلایل متعدد نتوانسته از پس مسئولیت‌ها و وظایف خود به خوبی برآید و بر همین اساس، در حفظ هویت خود به عنوان یک رسانه ملی عملکرد بسیار ضعیفی داشته است.

Mohammad-Bahrani-1

از آنجا که رسانه ملی، همانطور که از نامش برمی‌آید، متعلق به تمامی مردم این سرزمین پهناور است؛ اما تا به امروز، در عمل تنها سلایق قشر محدودی را تامین کرده و با اتخاذ این سیاست نادرست قشر عظیمی از جامعه را با نگاه کلان به این موضوع، از دست داده است.

رسانه ملی متاسفانه تنها بصورت موردی جذب حداکثری مخاطب را با برنامه‌هایی خاص و انگشت شمار به همراه داشته که از جمله برنامه‌های اینچنینی می‌توان به مجموعه دورهمی، خندوانه، ۹۰ و یا برخی از سریالهای پخش شده در ایام ماه مبارک رمضان از جمله میوه ممنوعه و …اشاره نمود.

966

یکی از برنامه‌های شاخص رسانه ملی در جذب مخاطب، برنامه کلاه قرمزی و پسر خاله بوده که تا بحال آقای ایرج طهماسب، طراحی و اجرای آن را بر عهده داشته و با توجه به سوابق طولانی خود در این عرصه و با معرفی شخصیتهایی چون کلاه قرمزی، پسرخاله، جیگر و چند نقش جذاب دیگر، این پروژه را به برنامه‌ای محبوب در رسانه ملی تبدیل نموده است. با همکاری و حضور چهره‌های جذاب در این برنامه، در برقراری ارتباط با مخاطب بسیار درست و حساب شده عمل کرده و تا به امروز توانسته جمعیت بسیاری را به این مجموعه جذب نماید.

 این برنامه گروه‌های سنی مختلفی را به عنوان مخاطب پر و پا قرص خود در مقابل رسانه ملی نشانده و حداقل به اندازه مدت زمان برنامه، شبکه‌های ماهواره‌ای را از رونق انداخته و این نکته بسیار حائز اهمیت است.

26_746145

این آزمون بصورت عملی نشان داده که اگر برنامه ارائه شده جهت پخش در رسانه ملی، مورد کارشناسی قبلی قرار گیرد و از طرفی مورد پذیرش مدیران بخشهای مربوطه نیز باشد، هنرمند ما به سادگی می‌تواند با خلق اثر هنری و ارزشمند خود بین مخاطب و دیگر برنامه‌های رسانه ملی نیز ارتباط برقرار نماید؛ مشروط بر اینکه اثری خلاقانه عرضه شود و از پتانسیل های مختلف جهت افزایش جذابیت بهره کافی برده شود.

 البته در اینجا، ایجاد جذابیت به معنای رفتن به سمت ابتذال نیست و چنین برنامه‌هایی خود گواه این موضوع بوده؛ زیرا مخاطب با نمونه‌های موفق در رسانه ملی مواجه بوده است و بارها دیده شده که بدون ابتذال و سطحی نگری و به دور از هرگونه لودگی نیز می‌توان جذب حداکثری مخاطب را به همراه داشت. مخاطبان ایرانی، مخاطبان بسیار فهیمی هستند و به دنبال حواشی نبوده و به بعد هنری اثر نیز توجه نموده و هیچگاه طرفدار بی‌هنری نبوده‌اند. این ادعا به راحتی با بررسی نسبی و تقریبی در خصوص میزان مخاطب در آثاری همچون سربداران، هزاردستان، امام علی (ع) و همچنین برنامه‌هایی مانند نود و برخی برنامه‌های انتقادی و اجتماعی در رسانه ملی، به‌خوبی قابل اثبات است.

kelas-khandeh.mihanblog.com

در ضمن با یک نظرسنجی می‌توان میزان استقبال مخاطب از آثار ضعیف و بی‌کیفیتی همچون سریال امام حسن را در مقایسه با سریال امام علی و یا اثر ضعیفی چون معمای شاه سنجید و براساس آن نظر داد.

البته موارد استثنا نیز در رسانه ملی و  خصوصا در سینما در طی سالهای گذشته از جمله آثار مسعود دهنمکی وجود داشته و دارد و خواهد داشت که می‌بایست آنرا به عنوان نیاز مبرم و اساسی مخاطب به خنده در نظر گرفت؛ اما همواره مخاطب تفاوت اثری همچون مارمولک را با اثری چون رسوایی به خوبی می‌داند و به راحتی این دو اثر برای او قابل تفکیک بوده و هر اثر به اندازه خودش سنجیده شده و اقبال عمومی همیشه به معنای بالا بودن کیفیت نبوده است. تاریخ فیلم و سینما به وضوح این موضوع را در موارد متعدد اثبات کرده است.

حال به اصل موضوع می‌پردازیم که در واقع طرح مباحث فوق، ناشی از اخباری در خصوص پخش برنامه نوروزی کلاه قرمزی در رسانه ملی بوده که همچنان پخش این برنامه نامعلوم است. سرنوشت این اثر برای مخاطبان دارای ابهام بوده که آیا این برنامه در جدول برنامه‌های رسانه ملی  در نوروز ۹۶ وجود دارد یا نه؟

حمید مدرسی به عنوان تهیه کننده این برنامه جذاب نوروزی در یادداشتی مختصر عدم بودجه کافی و عدم همکاری رسانه ملی در این خصوص را به عنوان دلایل پخش نشدن این مجموعه عنوان کرده و بنا بر گفته ایشان عدم بودجه کافی، باعث توقف تولید این اثر شده است.

ایشان چنین عنوان نموده که رفع مشکلات موجود در ارتباط با این اثر، در اراده و نیت مدیر شبکه دو نبوده و خواستار مداخله ریاست و یا معاونت سیما شده است؛ البته اگر تمایلی به پخش این برنامه در نوروز ۹۶ از سوی رسانه ملی  وجود داشته باشد!

966

همچنین  مدرسی  عملکرد مدیران مربوطه را باعث ایجاد بی انگیزگی و کور شدن ذوق عوامل تولید دانسته است و این برنامه را یکی از بهترین برنامه‌های تولیدی رسانه ملی عنوان کرده و درخواست ورود ریاست مجموعه به این موضوع و بحث حوزه تولید آن اثر را نموده است.

به هر حال اقبال عمومی نشان داده که مخاطب، به شدت به دیدن این برنامه تمایل داشته و کیفیت  برنامه مذکور نیز به دور از اغراق‌های تهیه کننده، برنامه‌ای نسبتا قابل قبول بوده هرچند فاقد عمق است. این برنامه، به مانند بسیاری از برنامه‌های کودک و نوجوان هنوز در مسائل ابتدایی و اولیه سیر می‌کند و تناسبی با مخاطب امروز از جهت بینش و آگاهی نداشته و مخاطب بسیار جلوتر از آن است؛ ولی به هر حال دارای حسی نوستالژیک بوده و عروسک‌ها با زندگی مردم عجین شده و دارای برخی لحظات و ابعاد خلاقه هم بوده است.

79726_292

جای سوال است که مدیران رسانه ملی به دنبال چه اهدافی هستند؟ آیا سرگرم ساختن مخاطب برای ساعاتی در ایام نوروز و کاهش مخاطب شبکه‌های ماهواره‌ای، قابل تامل و توجه نیست؟ آیا پر کردن زمان مخاطب در سنین مختلف امر مهمی نبوده؟ در صورتیکه همان زمان را مخاطب می‌تواند به بدترین شکل ممکن گذران کند.

آیا پر کردن وقت مخاطب با برنامه‌های فرهنگی در اولویت تلویزیون نیست؟ بعید می‌دانم پاسخ این سوالات همان‌هایی نباشد که در فکر ما نیز وجود دارد و حال این پرسش پیش می آید که اگر رسانه ملی با این همه آفتابه و لگن، از پس هزینه‌های تولید یک برنامه روتین و مشخص، آن هم در ایام نوروز برنیاید، وجود کل تلویزیون با این همه فضاهای فیزیکی و نیروی انسانی و بودجه های کلان زیر سوال نمی رود؟!

26_746145

به نظر می‌رسد، وقت آن رسیده که در خصوص وجود چنین مجموعه عریض و طویل اداری پرخرجی، تجدید نظر اساسی صورت گیرد و شاید بهتر آن باشد که کلا مسئولین این رسانه ملی را به امر تجارت و تبلیغ کالاهایی همچون کرم دست وصورت و ماشین لباسشویی و ظرفشویی و اینگونه موارد اختصاص داده و در کل آنرا به اعیان و اشراف واگذار نموده تا بودجه‌ای که از آنِ همه مردم است، خرج خود مردم شود و نه اینکه رسانه ملی، تبدیل به اداره تبلیغات شرکتهای خصوصی شود و در راستای اهداف و سودآوری شرکتها وکارخانجات خصوصی گام بردارد. بودجه بیت المال باید برای همه مردم صرف شود، نه آنکه در جهت تبلیغات کالاهای عده‌ای خاص مصرف شود!

اتفاقی که متاسفانه امروز رخ داده و تمام امکانات و برنامه‌های رسانه ملی که با بودجه بیت المال تولید شده به بستری قابل توجه برای خدمت به سرمایه داری تبدیل شده است! این روند تا به کی ادامه خواهد یافت؟!

.

منبع: تکرا

نوشته رسانه ملی، کلاه قرمزی و جدال برای بودن یا نبودن! اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

تلویزیون و حسرت سالهای گذشته

تلویزیون

یکی از مباحثی که این روزها و در این سالیان اخیر بسیار در مورد آن گفته شده، نوشته شده، سمینارها و همایش ها برپا شده است . و بودجه های کلان برای آن خرج شده بحث جنگ نرم است. امروزه همه ما می دانیم که هجوم اجانب نه بواسطه جنگنده های نظامی و نه ناوشکن های غول پیکر و نه کماندوهای آموزش دیده است، بلکه بواسطه یکی از تاثیر گذارترین و نافذترین ابزار صورت می گیرد و  این سلاحی که  در صورت استفاده منفی، از بمب های شیمیایی می تواند خطرناکتر عمل کند سلاح هنر نمایشی و تصویری است و تلویزیون یکی از قدرتمندترین بازوهاست.

  همه فیلمها و سریالهایی که برای  تلویزیون با هزینه های بسیار کلان ساخته میشود ابزاری است تا ارائه دهنده ایدئولوژی و جهان بینی پنهان غرب  باشد. و به درستی اجانب این امکان فوق العاده موثر و تاثیر گذار را شناخته و به خوبی از آن نهایت بهره برداری را می کنند.

635718745523474497

 می بینیم که در طول سال چه تعداد فیلم و سریالهای عظیم و طولانی با هزینه های غیر قابل تصور تولید شده و به راحتی درکنار دیگر شبکه های تلویزیون ایران در دسترس مخاطب جهان سومی قرار گرفته و هر اثر به طور نامحسوسی با پیام پنهان خود ، مغز افراد را شستشو می دهد.

در خصوص پیام پنهان باید بگویم که هر فیلم و یا سریال  تلویزیونی دارای موضوع و مضمون و مفاهیمی است که به سادگی قابل شناسایی و دریافت است و این مفاهیم ممکن است اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و دیگر مسائل باشد که در ظاهر فیلم و در قصه به خوبی نمود یافته و قابل فهم است .

Ladan_Mostofi-5

اما آثار بسیاری هستند که علاوه بر ظاهر خوش خط و خال خود، در لایه های بسیار پنهان و زیرین خود  مفاهیمی دارند که به سادگی قابل تشخیص نبوده و بیشتر، منتقدان و تحلیل گران موفق میشوند که این لایه های زیرین را کشف کنند. این پیامهای پنهان طوری در اثر جاسازی شده که نهایت تاثیر خود را بر ناخود اگاه مخاطب گذاشته و مخاطب در ناخود آگاه خود  این پیام را دریافت نموده و در طول زمان این پیام پنهان تاثیر نامحسوس خود را بر ذهن و روان مخاطب گذاشته و به تدریج این پیام پنهان تبدیل به تفکرات خود شخص شده و پس از مدتی او همانگونه می اندیشد و عمل می کند  که تولیدکنندگان آن آثار مد نظرشان بوده و در واقع هدف اصلی و اساسی آنان بوده است. و اینجاست که تلویزیون ما بسیار ضعیف عمل کرده و  از این حیث ما بسیار در ضعف و فقر بسر می بریم و ما به  آثار بسیار بسیار انگشت شماری می توانیم در تاریخ فیلمسازی خود اشاره کنیم  که اکثر آنها نیز مربوط به قبل از انقلاب است.

591804

و اما تلویزیون که در اینجا بحث اصلی ما است به هیچوجه توان رویارویی با این آثار را ندارد به عنوان مثال می توان سریالهایی چون فرار از زندان و یا گیم آف ترونز را مطرح نمود و واقعا اگر منصفانه نگاه کنیم کدام سریال همزمان با این آثار تولید و از تلویزیون پخش شده که بتواند با این سریالها مقابله کند؟  نه تنها اقدامی از سوی تلویزیون صورت نمی گیرد بله بسیار منفعل عمل نموده و  متاسفانه حتی سعی هم نمی شود که تلویزیون به این قدرت دست یابد و هر روز ما باید حسرت دیروز و سالهای گذشته را در دل داشته باشیم.

بحث اینست که در سالهای  گذشته تلویزیون ما با کمترین امکانات و تجهیزات مواجه بود و فیلمسازی هزینه بالایی داشت و سرعت تولید بسیار کند بود اما امروزه بواسطه امکانات مدرن و تجهیزات فراوان،  قدری کار ساده تر شده اما در آن زمان  ما شاهد آثاری ‏ از تلویزیون همچون، دلیران تنگستان، امام علی (ع)( داوود میرباقری)، سلطان و شبان(داریوش فرهنگ)، دکتر قریب( کیانوش عیاری)، آرایشگاه زیبا (مرضیه برومند)، گرگها (داود میرباقری)، سرنخ (کیومرث پوراحمد)، کارآگاه علوی (حسن هدایت) ، خانه سبز (مهران رسام و بیژن بیرنگ)، داستان یک شهر (اصغر فرهادی)،  دوران سرکشی (کمال تبریزی)،  رعنا (داود میرباقری)،  روزگار قریب (کیانوش عیاری)، قصه­ های مجید (کیومرث پوراحمد)،  بوعلی سینا (کیهان رهگذار)، سردار جنگل ( بهروز افخمی)، روزی روزگاری(امرالله احمدجو)، سربداران (محمدعلی نجفی ) و  هزاردستان ( علی حاتمی) بودیم.

19315_731

 اما در چند ساله اخیر که اتفاقا جنگ نرم شدت یافته و ما نشانه های آن را در شبکه های ماهواره ایی و شبکه های فارسی زبان شاهدیم،  تلویزیون ایران نه تنها تلاش مضاعفی نکرده، بلکه کاملا عقب نشینی کرده و قدرت عمل خود را از دست داده و با این همه دبدبه و کبکبه و این تعداد  نیروی انسانی و دفتر و دستک و ساختمانهای عظیم متعدد و صرف بودجه های کلان بیت المال، در حال حاضر فکر و ایده خود را از دست داده و فلج شده و منتظر نشسته تا ببیند فلان شبکه ماهواره ای چه برنامه ای ارائه میدهد تا او نیز به تقلید برخاسته و همان برنامه را با کیفیت بسیار پایین و به شکلی تمسخرآمیز تولید کرده و به مخاطب ارائه دهد.

Atefeh-Noori-61

 و یا اینکه ببیند آنها چه برنامه ای ساخته و او در جواب آنها برآید. و این سیاست بسیار منسوخ و کهنه و به شکست می انجامد. و بدترین نوع عملکرد در یک مبارزه می باشد و در تاریخ بارها به اثبات رسیده است. تلویزیون تنها در صورتی یارای مقابله در جنگ نرم را خواهد داشت که قدرت عمل  را به دست گرفته و بر اساس ایده های هنرمندان خود ، برنامه سازی کند و مخاطب را با آثار خلاقه و جذاب به سمت خود جذب کند. تا دیگر نیاز به پارازیت و سرطان و اینگونه مباحث نباشد.

 در مبارزه فکری می بایست از همان ابزار فکری طرف مقابل که در واقع قدرت ذهن، استعداد، هوش و خلاقیت است استفاده کرد نه با ابزار  دیگر؛ زیرا استفاده از ابزار دیگر به معنی شکست است وهمچنین   ابزاری قدرتمندتر از هنر وجود ندارد.

و باید گفت که این خیلی کار سختی نیست . چگونه است که یک شبکه فارسی زبان با امکانات محدود، نیروی محدود، تجهیزات محدود ،( البته منظور از محدود در مقایسه با تلویزیون ایران است که دارای چندین شبکه مختلف است) چنین عملکردی دارد؟  چگونه است که  مخاطب یک شبکه فارسی زبان، از مخاطب کل شبکه های تلویزیونی ایران بیشتر است؟ چرا آنها دغدغه مخاطب را ندارند در حالیکه امکانات آنها از نظر سخت افزاری و نرم افزاری قابل مقایسه با مجموعه ای از شبکه های متعدد تلویزیون ایران  نیست.

376810_172173832907432_1520389197_n

می گویند مشت نمونه خروار است . در همین چند سطر پیشتر گفتیم که تولیدات تلویزیون در آن سالها چه بوده و سوال اینست که چرا در یک دهه اخیر ما با چنین تولیداتی مواجه نبودیم؟ چرا  اینچنین آثاری به لحاظ کیفی را  شاهد نبودیم؟ البته شاید کمتر از انگشتان یک دست بتوان آثاری را نام برد اما همان آثار نیز نتوانستند به کیفیت آثار گذشته باشند و اقبال عمومی این نکته را به خوبی اثبات می کند.

چرا با چنین افتی در برنامه سازی تلویزیون ، آنهم در یک شرایط بسیار حساس و سرنوشت سازی  روبروشده ایم؟  در این رابطه چند مبحث را می توان مطرح نمود ،  هرچند که این مقوله نیاز به آسیب شناسی بسیار مفصل و جدی دارد تا بتواند با دلایل محکم و مستند علل افت کیفی تلویزیون و جایگاه فعلی آن را تحلیل کند. اما چند نکته را در ظاهر می توان به آن اشاره نمود.

 از جمله اینکه تولید آثار در سالهای اخیر  به افرادی سپرده شد که دارای قدرت کافی در کارگردانی و نویسندگی نبودند. اما به دلایل پنهان،  تولید فلان اثر به فلان شخص باید سپرده میشد و در این شرایط کارگردانان با سواد و صاحب اندیشه و متفکر و توانمند از نظر  زیبا شناسی در کنج عزلت عمر خود را سپری کردند وتولیدات نمایشی و هنری در تلویزیون منحصرا  در دست کارگردانانی انگشت شمار بوده گویا فقط همین یک کارگردان است که باید همه آثار را کارگردانی کند، آنهم در شرایطی که دیگر نه انگیزه دارد و نه فکر و نه خلاقیت و لذا کار را به اطرافیان سپرده و خود چرت می زند.

fun650-2

 و ما درچنین شرایط و در این جنگ نرم تلویزیون را به دست چنین افرادی سپرده و  از قدرتهای بالفعل و بالقوه هنرمندان خانه نشین به دلایل پوچ استفاده نکردیم تا عمرشان بسر آمد و یا دست به مهاجرت زدند و در غربت بسر بردند و یا می برند .

نکته بعد اینکه اولا از نویسندگان ارزشمند و حرفه ایی در تلویزیون استفاده نشد و تالیف فیلمنامه ها به کسانی سپرده شد که معیار  محول کردن این وظیفه به این افراد، بر اساس شایسته سالاری و لیاقت و دانش و توان نبوده و به هیچوجه تخصص ملاک نبوده و معیار علم و دانش و تکنیک نبوده و مشخص است که از فلان کس،  فلان متن  ارائه خواهد شد و انتظاری غیر از این نمی رود.

نکته سوم و آخر اینکه در سالهای اخیر فاجعه دیگری که در این عرصه رخ داده این است که گروههای تولید کننده با یک طرح چند صفحه ای بر سر صحنه فیلمبرداری می روند. یعنی حتی از فیلمنامه هم دیگر خبری نیست و همه چیز بر پایه بداهه پیش رفته و همه چیز ، همان سر صحنه شکل می گیرد و بسیاری از کارگردانان نیز به دلیل عدم توانایی در نوشتن، این شکل  را شیوه خود قلمداد کرده و چنین عنوان می کنند که به هیچ وجه فیلمنامه را به اعضای گروه و بازیگران نداده و همان سر صحنه ، بخش مربوط به آنروز را دست گروه می دهند و اینجاست که به این نتیجه می رسیم که تولیدات ما با نحوه تولید ما بسیار خوب جفت و جورند.

20110627141809_163

 سوالی که پیش می آید اینست که بازیگر بر چه مبنایی باید خود را آماده اجرای نقشی کند که یک خط  نوشته هم از آن ندارد. بازیگر و دیگر عوامل بر چه اساسی برای خود تحلیل کره، شخصیت پردازی کرده و اتودهای مختلف زده تا بتواند به خواست نویسنده فیلمنامه و کارگردان برسند. در بداهه می توان بخشی از متن را بدست آورد اما تعیین رفتارمندی شخصیت، شکل و شمایل  نقش ، نوع بیان شخصیت و اصولا جهانبینی شخصیت و موقعیتهای زمانی و مکانی و جغرافیایی را بر چه اساسی می تواند بدست آورد؟

حال به این نتیجه میرسیم که در تلویزیون  اولا همه چیز به همه چیز می آید و دوم اینکه همین تعداد اندک مخاطبی هم اگر تلویزیون داشته باشد باز جای تعجب دارد زیرا نتیجه چنین روند و عملکردی پایانی جز ورشکستگی ندارد و امروز تلویزیون،  یک رسانه ورشکسته است.

 تلویزیون، تنها فضایی شده مختص به قشر سرمایه داری که در آن به شدت جولان داده و در واقع تلویزیون تبدیل به ابزاری تبلیغاتی در دست شرکتها و کارخانجات شده و رسانه ملی تبدیل به رسانه ای انحصاری در دست عده ای محدود ‏ شده ‏  است و قشر عام مردم از سهم خود از این رسانه در ظاهر ملی محروم شده اند.

159554_872

 در شرایطی که شبکه های موفق ماهواره ای نشان داده اند که یک شبکه چندان بدنه حجیمی را نیاز ندارد  لذا این سوال به قوت خود باقی میماند که  این سازمان عریض و طویل و گسترده با خیل بخشهای اداری و چندین هزلار نفر نیروی انسانی و این همه فضاهای متعدد فیزیکی برای چیست؟ و واقعا در این سازمان روزانه چه اتفاقی رخ می دهد؟ زیرا تعریف یک مجموعه کاملا  بستگی به خروجی آن دارد  و چند برنامه ترکیبی و یک بخش خبری و پخش آثار تکراری و قدیمی و گزارشات تصویری برخی رویدادها بصورت محدود آیا واقعا به چنین گستره و سازمان اداری بسیار فربه ای نیاز دارد؟ خصوصا زمانی که تبدیل به پدیده ای ورشکسته شده است؟

در این روزها و در تلویزیون که همه ما نسبت به آن یک حس نوستالژیک داریم نه نشانی از دلیران تنگستان است، نه گرگها، نه سلطانی میبینیم و نه شبانی، دوران سرکشی گذشته و در این روزگار قریب تنها یادی از بوعلی سینا و سردار جنگل به جای مانده ، تلویزیونی که روزی روزگاری، هزاردستان با هنر هنرمندان چیره دست از خفا بیرون کشیده می شد و بر صفحه عیان می شد  و امروز از داستان یک شهر، حتی سرنخی هم باقی نمانده است.

منبع: تکرا

 

نوشته تلویزیون و حسرت سالهای گذشته اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

تلویزیون و حسرت سالهای گذشته

تلویزیون

یکی از مباحثی که این روزها و در این سالیان اخیر بسیار در مورد آن گفته شده، نوشته شده، سمینارها و همایش ها برپا شده است . و بودجه های کلان برای آن خرج شده بحث جنگ نرم است. امروزه همه ما می دانیم که هجوم اجانب نه بواسطه جنگنده های نظامی و نه ناوشکن های غول پیکر و نه کماندوهای آموزش دیده است، بلکه بواسطه یکی از تاثیر گذارترین و نافذترین ابزار صورت می گیرد و  این سلاحی که  در صورت استفاده منفی، از بمب های شیمیایی می تواند خطرناکتر عمل کند سلاح هنر نمایشی و تصویری است و تلویزیون یکی از قدرتمندترین بازوهاست.

  همه فیلمها و سریالهایی که برای  تلویزیون با هزینه های بسیار کلان ساخته میشود ابزاری است تا ارائه دهنده ایدئولوژی و جهان بینی پنهان غرب  باشد. و به درستی اجانب این امکان فوق العاده موثر و تاثیر گذار را شناخته و به خوبی از آن نهایت بهره برداری را می کنند.

635718745523474497

 می بینیم که در طول سال چه تعداد فیلم و سریالهای عظیم و طولانی با هزینه های غیر قابل تصور تولید شده و به راحتی درکنار دیگر شبکه های تلویزیون ایران در دسترس مخاطب جهان سومی قرار گرفته و هر اثر به طور نامحسوسی با پیام پنهان خود ، مغز افراد را شستشو می دهد.

در خصوص پیام پنهان باید بگویم که هر فیلم و یا سریال  تلویزیونی دارای موضوع و مضمون و مفاهیمی است که به سادگی قابل شناسایی و دریافت است و این مفاهیم ممکن است اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و دیگر مسائل باشد که در ظاهر فیلم و در قصه به خوبی نمود یافته و قابل فهم است .

Ladan_Mostofi-5

اما آثار بسیاری هستند که علاوه بر ظاهر خوش خط و خال خود، در لایه های بسیار پنهان و زیرین خود  مفاهیمی دارند که به سادگی قابل تشخیص نبوده و بیشتر، منتقدان و تحلیل گران موفق میشوند که این لایه های زیرین را کشف کنند. این پیامهای پنهان طوری در اثر جاسازی شده که نهایت تاثیر خود را بر ناخود اگاه مخاطب گذاشته و مخاطب در ناخود آگاه خود  این پیام را دریافت نموده و در طول زمان این پیام پنهان تاثیر نامحسوس خود را بر ذهن و روان مخاطب گذاشته و به تدریج این پیام پنهان تبدیل به تفکرات خود شخص شده و پس از مدتی او همانگونه می اندیشد و عمل می کند  که تولیدکنندگان آن آثار مد نظرشان بوده و در واقع هدف اصلی و اساسی آنان بوده است. و اینجاست که تلویزیون ما بسیار ضعیف عمل کرده و  از این حیث ما بسیار در ضعف و فقر بسر می بریم و ما به  آثار بسیار بسیار انگشت شماری می توانیم در تاریخ فیلمسازی خود اشاره کنیم  که اکثر آنها نیز مربوط به قبل از انقلاب است.

591804

و اما تلویزیون که در اینجا بحث اصلی ما است به هیچوجه توان رویارویی با این آثار را ندارد به عنوان مثال می توان سریالهایی چون فرار از زندان و یا گیم آف ترونز را مطرح نمود و واقعا اگر منصفانه نگاه کنیم کدام سریال همزمان با این آثار تولید و از تلویزیون پخش شده که بتواند با این سریالها مقابله کند؟  نه تنها اقدامی از سوی تلویزیون صورت نمی گیرد بله بسیار منفعل عمل نموده و  متاسفانه حتی سعی هم نمی شود که تلویزیون به این قدرت دست یابد و هر روز ما باید حسرت دیروز و سالهای گذشته را در دل داشته باشیم.

بحث اینست که در سالهای  گذشته تلویزیون ما با کمترین امکانات و تجهیزات مواجه بود و فیلمسازی هزینه بالایی داشت و سرعت تولید بسیار کند بود اما امروزه بواسطه امکانات مدرن و تجهیزات فراوان،  قدری کار ساده تر شده اما در آن زمان  ما شاهد آثاری ‏ از تلویزیون همچون، دلیران تنگستان، امام علی (ع)( داوود میرباقری)، سلطان و شبان(داریوش فرهنگ)، دکتر قریب( کیانوش عیاری)، آرایشگاه زیبا (مرضیه برومند)، گرگها (داود میرباقری)، سرنخ (کیومرث پوراحمد)، کارآگاه علوی (حسن هدایت) ، خانه سبز (مهران رسام و بیژن بیرنگ)، داستان یک شهر (اصغر فرهادی)،  دوران سرکشی (کمال تبریزی)،  رعنا (داود میرباقری)،  روزگار قریب (کیانوش عیاری)، قصه­ های مجید (کیومرث پوراحمد)،  بوعلی سینا (کیهان رهگذار)، سردار جنگل ( بهروز افخمی)، روزی روزگاری(امرالله احمدجو)، سربداران (محمدعلی نجفی ) و  هزاردستان ( علی حاتمی) بودیم.

19315_731

 اما در چند ساله اخیر که اتفاقا جنگ نرم شدت یافته و ما نشانه های آن را در شبکه های ماهواره ایی و شبکه های فارسی زبان شاهدیم،  تلویزیون ایران نه تنها تلاش مضاعفی نکرده، بلکه کاملا عقب نشینی کرده و قدرت عمل خود را از دست داده و با این همه دبدبه و کبکبه و این تعداد  نیروی انسانی و دفتر و دستک و ساختمانهای عظیم متعدد و صرف بودجه های کلان بیت المال، در حال حاضر فکر و ایده خود را از دست داده و فلج شده و منتظر نشسته تا ببیند فلان شبکه ماهواره ای چه برنامه ای ارائه میدهد تا او نیز به تقلید برخاسته و همان برنامه را با کیفیت بسیار پایین و به شکلی تمسخرآمیز تولید کرده و به مخاطب ارائه دهد.

Atefeh-Noori-61

 و یا اینکه ببیند آنها چه برنامه ای ساخته و او در جواب آنها برآید. و این سیاست بسیار منسوخ و کهنه و به شکست می انجامد. و بدترین نوع عملکرد در یک مبارزه می باشد و در تاریخ بارها به اثبات رسیده است. تلویزیون تنها در صورتی یارای مقابله در جنگ نرم را خواهد داشت که قدرت عمل  را به دست گرفته و بر اساس ایده های هنرمندان خود ، برنامه سازی کند و مخاطب را با آثار خلاقه و جذاب به سمت خود جذب کند. تا دیگر نیاز به پارازیت و سرطان و اینگونه مباحث نباشد.

 در مبارزه فکری می بایست از همان ابزار فکری طرف مقابل که در واقع قدرت ذهن، استعداد، هوش و خلاقیت است استفاده کرد نه با ابزار  دیگر؛ زیرا استفاده از ابزار دیگر به معنی شکست است وهمچنین   ابزاری قدرتمندتر از هنر وجود ندارد.

و باید گفت که این خیلی کار سختی نیست . چگونه است که یک شبکه فارسی زبان با امکانات محدود، نیروی محدود، تجهیزات محدود ،( البته منظور از محدود در مقایسه با تلویزیون ایران است که دارای چندین شبکه مختلف است) چنین عملکردی دارد؟  چگونه است که  مخاطب یک شبکه فارسی زبان، از مخاطب کل شبکه های تلویزیونی ایران بیشتر است؟ چرا آنها دغدغه مخاطب را ندارند در حالیکه امکانات آنها از نظر سخت افزاری و نرم افزاری قابل مقایسه با مجموعه ای از شبکه های متعدد تلویزیون ایران  نیست.

376810_172173832907432_1520389197_n

می گویند مشت نمونه خروار است . در همین چند سطر پیشتر گفتیم که تولیدات تلویزیون در آن سالها چه بوده و سوال اینست که چرا در یک دهه اخیر ما با چنین تولیداتی مواجه نبودیم؟ چرا  اینچنین آثاری به لحاظ کیفی را  شاهد نبودیم؟ البته شاید کمتر از انگشتان یک دست بتوان آثاری را نام برد اما همان آثار نیز نتوانستند به کیفیت آثار گذشته باشند و اقبال عمومی این نکته را به خوبی اثبات می کند.

چرا با چنین افتی در برنامه سازی تلویزیون ، آنهم در یک شرایط بسیار حساس و سرنوشت سازی  روبروشده ایم؟  در این رابطه چند مبحث را می توان مطرح نمود ،  هرچند که این مقوله نیاز به آسیب شناسی بسیار مفصل و جدی دارد تا بتواند با دلایل محکم و مستند علل افت کیفی تلویزیون و جایگاه فعلی آن را تحلیل کند. اما چند نکته را در ظاهر می توان به آن اشاره نمود.

 از جمله اینکه تولید آثار در سالهای اخیر  به افرادی سپرده شد که دارای قدرت کافی در کارگردانی و نویسندگی نبودند. اما به دلایل پنهان،  تولید فلان اثر به فلان شخص باید سپرده میشد و در این شرایط کارگردانان با سواد و صاحب اندیشه و متفکر و توانمند از نظر  زیبا شناسی در کنج عزلت عمر خود را سپری کردند وتولیدات نمایشی و هنری در تلویزیون منحصرا  در دست کارگردانانی انگشت شمار بوده گویا فقط همین یک کارگردان است که باید همه آثار را کارگردانی کند، آنهم در شرایطی که دیگر نه انگیزه دارد و نه فکر و نه خلاقیت و لذا کار را به اطرافیان سپرده و خود چرت می زند.

fun650-2

 و ما درچنین شرایط و در این جنگ نرم تلویزیون را به دست چنین افرادی سپرده و  از قدرتهای بالفعل و بالقوه هنرمندان خانه نشین به دلایل پوچ استفاده نکردیم تا عمرشان بسر آمد و یا دست به مهاجرت زدند و در غربت بسر بردند و یا می برند .

نکته بعد اینکه اولا از نویسندگان ارزشمند و حرفه ایی در تلویزیون استفاده نشد و تالیف فیلمنامه ها به کسانی سپرده شد که معیار  محول کردن این وظیفه به این افراد، بر اساس شایسته سالاری و لیاقت و دانش و توان نبوده و به هیچوجه تخصص ملاک نبوده و معیار علم و دانش و تکنیک نبوده و مشخص است که از فلان کس،  فلان متن  ارائه خواهد شد و انتظاری غیر از این نمی رود.

نکته سوم و آخر اینکه در سالهای اخیر فاجعه دیگری که در این عرصه رخ داده این است که گروههای تولید کننده با یک طرح چند صفحه ای بر سر صحنه فیلمبرداری می روند. یعنی حتی از فیلمنامه هم دیگر خبری نیست و همه چیز بر پایه بداهه پیش رفته و همه چیز ، همان سر صحنه شکل می گیرد و بسیاری از کارگردانان نیز به دلیل عدم توانایی در نوشتن، این شکل  را شیوه خود قلمداد کرده و چنین عنوان می کنند که به هیچ وجه فیلمنامه را به اعضای گروه و بازیگران نداده و همان سر صحنه ، بخش مربوط به آنروز را دست گروه می دهند و اینجاست که به این نتیجه می رسیم که تولیدات ما با نحوه تولید ما بسیار خوب جفت و جورند.

20110627141809_163

 سوالی که پیش می آید اینست که بازیگر بر چه مبنایی باید خود را آماده اجرای نقشی کند که یک خط  نوشته هم از آن ندارد. بازیگر و دیگر عوامل بر چه اساسی برای خود تحلیل کره، شخصیت پردازی کرده و اتودهای مختلف زده تا بتواند به خواست نویسنده فیلمنامه و کارگردان برسند. در بداهه می توان بخشی از متن را بدست آورد اما تعیین رفتارمندی شخصیت، شکل و شمایل  نقش ، نوع بیان شخصیت و اصولا جهانبینی شخصیت و موقعیتهای زمانی و مکانی و جغرافیایی را بر چه اساسی می تواند بدست آورد؟

حال به این نتیجه میرسیم که در تلویزیون  اولا همه چیز به همه چیز می آید و دوم اینکه همین تعداد اندک مخاطبی هم اگر تلویزیون داشته باشد باز جای تعجب دارد زیرا نتیجه چنین روند و عملکردی پایانی جز ورشکستگی ندارد و امروز تلویزیون،  یک رسانه ورشکسته است.

 تلویزیون، تنها فضایی شده مختص به قشر سرمایه داری که در آن به شدت جولان داده و در واقع تلویزیون تبدیل به ابزاری تبلیغاتی در دست شرکتها و کارخانجات شده و رسانه ملی تبدیل به رسانه ای انحصاری در دست عده ای محدود ‏ شده ‏  است و قشر عام مردم از سهم خود از این رسانه در ظاهر ملی محروم شده اند.

159554_872

 در شرایطی که شبکه های موفق ماهواره ای نشان داده اند که یک شبکه چندان بدنه حجیمی را نیاز ندارد  لذا این سوال به قوت خود باقی میماند که  این سازمان عریض و طویل و گسترده با خیل بخشهای اداری و چندین هزلار نفر نیروی انسانی و این همه فضاهای متعدد فیزیکی برای چیست؟ و واقعا در این سازمان روزانه چه اتفاقی رخ می دهد؟ زیرا تعریف یک مجموعه کاملا  بستگی به خروجی آن دارد  و چند برنامه ترکیبی و یک بخش خبری و پخش آثار تکراری و قدیمی و گزارشات تصویری برخی رویدادها بصورت محدود آیا واقعا به چنین گستره و سازمان اداری بسیار فربه ای نیاز دارد؟ خصوصا زمانی که تبدیل به پدیده ای ورشکسته شده است؟

در این روزها و در تلویزیون که همه ما نسبت به آن یک حس نوستالژیک داریم نه نشانی از دلیران تنگستان است، نه گرگها، نه سلطانی میبینیم و نه شبانی، دوران سرکشی گذشته و در این روزگار قریب تنها یادی از بوعلی سینا و سردار جنگل به جای مانده ، تلویزیونی که روزی روزگاری، هزاردستان با هنر هنرمندان چیره دست از خفا بیرون کشیده می شد و بر صفحه عیان می شد  و امروز از داستان یک شهر، حتی سرنخی هم باقی نمانده است.

منبع: تکرا

 

نوشته تلویزیون و حسرت سالهای گذشته اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.