حکایت پر فراز و نشیب هنر بازیگری (قسمت دوم)
همانطور که در قسمت قبلی گفته شد تمامی انسانها در زندگی نقشهایی بر عهده دارند و تمام جهان صحنه ای است که آدمی بر آن قدم گذاشته و نقش خود راپذیرفته و به بهترین نحو ممکن آن نقش را ایفا می کند. اما علاوه بر این گفتیم افرادی وجود دارند که یک گام فراتر رفته و علاوه بر نقش خود ، نقش افراد مختلف اجتماع را نیز گاهی بر عهده می گیرند و وارد سطحی دیگر از زندگی شده و به موقعیتی به مفهوم بازی در بازی شده و گفتیم که اینان به ابزار نیاز دارند. بدن، بیان تربیت حس و میمیک (چهره) ابزار اصلی بازیگر بوده و بدون این ابزار در واقع بازیگر نخواهند بود و توفیق چندانی نخواهند یافت. حال در این قسمت می خواهیم به این مطلب بیشتر پرداخته و ببینیم بازیگران سینما و تلویزیون ما تا چه اندازه دارای این ابزار بوده و چند درصد فاقد آن هستند و دیگر اینکه بدون ابزار چه ترفندهایی را به کار می برند و چگونه در این عرصه گاهی ترکتازی هم می کنند؟
اگر بخواهید واقعا و حقیقتا بدانید چند درصد از بازیگرانی که در حال حاضر در سینما و تلویزیون فعالیت داشته و در عین حال دستمزدهای میلیونی گرفته و در برخی مواقع پرکار هم بوده اند دارای این ابزار یعنی هنر بازیگری هستند باید بگویم درصد بسیار بسیار کمی دارای ابزار بازیگری بوده و درصد بسیار بالایی از این بازیگرها در واقع بازیگرنما بوده و بیشتر به کاسبی و یا عقده گشایی مشغولند نه هنر بازیگری زیرا حکایت هنر بازیگری حکایتی پر فراز و نشیب است.
متاسفانه از آنجا که در ایران هنر را بیشتر مقوله ای ذوقی دانسته و نه مقوله ای علمی و دانش بنیان و حتی با وجود دانشگاههایی که در آنها هنر تدریس می کنند و در واقع هنر نیز مانند فیزیک، شیمی، ریاضی و غیره دارای واحد درسی و تخصصی بوده و افرادی به عنوان هیات علمی در عرصه آموزش این رشته مشغول به فعالیت بوده اما همچنان نگاه به مقوله هنر نگاه سنتی بوده است.
در شیوه سنتی افرادی که تا اندازه ای دارای ذوق هنری بوده، بر اساس غریزه دست به آفرینش اثر هنری زده و گاهی موفق هم بوده اند. این دسته از افراد با چنین نگاهی به هنر، مقوله بازیگری را اعمال و رفتاری غریزی می دانند در حالیکه امروزه در دنیا بصورت بسیار تخصصی به تدریس هنر بازیگری پرداخته و از این رویه نتیجه دلخواه را نیز گرفته اند. اما در ایران همچنان عرصه هنر عرصه مرید و مرادی و مرشد و بچه مرشد بوده و فاقد مکانیزمی روشن و شفاف بوده است. عدم یک مکانیزم و ساختار مشخص باعث شده هر فرد بی استعداد و ناتوانی به دلیل امتیازاتی دیگر که داشته وارد این عرصه شده و به خودنمایی بپردازد.
امروزه بازیگری و هنر بازیگری در دانشگاهها و کنسرواتوارها تدریس شده و در تمام دنیا هر فرد علاقمندی به صرف علاقمند بودن نمی تواند وارد این عرصه پر فراز و نشیب شود، زیرا در آنجا برای هرکاری معیارها و شاخص هایی وجود دارد و همچنین عرصه هنر نیز مانند دیگر رشته ها امری تخصصی بوده و فرد می بایست از استاندارد لازم برخوردار باشد تا بتواند وارد عرصه مورد نظر خود شود.
در دنیا اینگونه نیست که هر نالایقی برای تفنن و سرگرمی و جاه طلبی قدم در زمین بازیگری بگذارد و بدون هیچگونه امتیاز و توانایی در هنر بازیگری به راحتی نقش گرفته و خود را بازیگر قلمداد کند. در دنیا هر موضوعی دارای سطحی استاندارد بوده و همه جا بر مبنای آن عمل می شود؛ اما ما در ایران فاقد سطحی تعریف شده به عنوان سطح استاندارد هستیم و بیشتر بر اساس روابط پیش می رود و لذا امروزه به جایی رسیده ایم که متاسفانه همان افراد نالایق خود را بازیگر پنداشته و در عرصه حرفه ایی خود را بیش از اندازه باور داشته باشند.
این مشکل و معضل اساسی سینما و تلویزیون ایران است که روز به روز نیز همچون غده ای سرطانی در حال رشد بوده و خدا می داند که چند صباحی دیگر از هنر پر فراز و نشیب بازیگری چه برجای خواهد ماند. و البته این مشکل چند سویه دارد اولا کارگردانان و تهیه کنندگانی که به دلیل تامین گیشه، بیشتر به دنبال مانکن بوده و نه بازیگر و لذا فقط به فیزیک فرد توجه داشته و قصد دارند تمام نقاط ضعف اثر خود را با تصاویر مانکن های زیبا و دارای گیشه بپوشانند و در این میان هیچ کارگردان، بازیگر و اصولا هنرمندی به این وضعیت نه تنها واکنش نشان نداده بلکه در بعضی موارد استقبال نیز می کنند.
سویه دیگر همانطور که گفتیم نداشتن معیار و شاخص برای این عرصه است. به عنوان مثال مگر می شود که هرکسی سرش را پایین انداخته و وارد سازمان انرژی اتمی بشود و بخواهد بدون هیچ تحصیلات مرتبطی در این زمینه فعالیت کند و یا به جای مهندس عمران مشورت بدهد، نقشه کشی کند و برج بسازد. مگر می شود که برای خودت مطبی راه انداخته و بدون هیچگونه علم و دانش پزشکی، به طبابت مشغول شوی و مگر می توان ادامه داد؟ قطعا مراکزی هستند که صلاحیت ایشان را زیر سوال ببرند و او را یکروزه از آن حوزه اخراج کنند. اما در عرصه هنر متاسفانه گفتیم که ما معیار نداریم، سطح استاندارد تعریف شده ای نداریم و هر بیسوادی در زمینه هنری به خود اجازه دخول می دهد و دستمزدهای کلان نیز طلب می کند.
و اما سویه سوم جامعه است. در جامعه ای که طعم اثر هنری و همچنین طعم کیفیت اثر هنری را از یاد برده اند هر دغلکاری با ترفندهای مختلف مخاطب را فریب داده و اثری بسیار آبکی و بی ارزش را به او عرضه کرده و متاسفانه مخاطب نیز تصورش بر این است که خب حتما هنر همین است و جز این نیست. تصور می کند بازیگری همین لوده بازیها ست.
با توجه به استقبال این سه سویه که سرنوشت هنر مملکت را رقم میزند کار به جایی می کشد که هر نا توانی خود را توانا جا بزند و برای همین است که هرکسی از هر عرصه ای وارد دنیای بازیگری می شود و بر همین اساس است که افراد ناتوان ما با پا بر روی صحنه گذاشته و خود را بازیگر می پندارد، این افراد در کمال ناتوانی پا به عرصه بازیگری گذاشته و جای هنرمندان توانمند و چیره دست را اشغال کرده و محصولی تهوع آور را به مخاطب عرضه می کند. و بدتر از همه اینکه فلان شخص تصور می کند که بازیگری همین است و چیز دیگری نیست و همچنان به بازی های بسیار بد خود ادامه داده و مخاطبان بسیاری نیز تماشا کرده و هنرمندان نیز بدون هیچگونه واکنشی پذیرفته و هیچکس لب به اعتراض نمی گشاید.
این بازیگرنماها نه ابزار بازیگری را در اختیار داشته و نه درک و فهم و شعور بازیگری را دارند و همچنان به کار ابلهانه خود ادامه داده و نمی دانند که چه خیانتی به هنر را مرتکب شده و از احساسات مردم عام سو استفاده کرده و خود را در نزد آنان بازیگر معرفی کرده و این عمل آیا جز کلاهبرداری است؟ مگر کلاهبرداری چیست؟ مگر خیانت به ملت چیست؟ مگر سواستفاده از احساسات مردم غیر از اینست؟ امروز این جاه طلبی ها و کاسبی ها و منفعت طلبی ها همچون سرطانی هنر را در میان چنگال خود گرفته و هر روز یک گام به مرگ هنر بازیگری نزدیکتر می شویم.
افراد ناتوانی که با اعتماد به نفس برای بازی در نمایش و یا فیلم آمده و نقش گرفته اما این فرد نمی تواند یک جمله را درست وصحیح ادا کند. اصلا نمی فهمد که چه می گوید و بیشتر مانند چوبی است در مقابل دوربین که بسیار ناشیانه و تصنعی جمله ها را بدون فهم بیان کرده و متاسفانه خود را در جرگه بازیگران می داند. و فاجعه بارتر اینکه خود را هنرمند می داند. این دسته از افرادی که به همین نحو وارد عرصه هنر شده مانند افلیجی هستند که فاقد دو پا بوده اما میخواهند در یک تیم فوتبال بازی کرده و انتظار دارند که آنها را مربی به عنوان مهاجم به زمین بفرستد. اگر چنین اتفاقی می تواند روی دهد این دسته افراد نیز می توانند بازی کنند.
متاسفانه رفتار و واکنش جامعه سه سویه با این روند هنر بازیگری را به قعر چاه خواهد برد.
اگر فردی واقعا هنرمند باشد یقینا در عرصه بازیگری ماندگار خواهد شد و اگر ناتوان و نالایق باشد بعد از چند صباحی خاموش می شود. به عنوان مثال اگر در ذهن خود بازیگران را مرور کنید می بینید که امثال عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی، علی نصیریان، پرویز پرستویی، سوسن تسلیمی، اکبر عبدی، امین تارخ و بسیاری دیگر همواره از ابتدا تا به امروز به هنرنمایی مشغولند و همواره برای آنان نقش وجود دارد اما مرور کنید بسیاری از افراد نسل جوان را که تنها ویژگی آنها زیبایی چهره و اندام موزون و متناسب آنان بوده و ببینید تا کجا توانسته اند پیش روند. چقدر ماندگار شده اند؟ می بینید که امروز بسیاری از افراد که حضورشان نه به معنی توانمند بودن بلکه بستگی به عواملی دیگر داشته هیچکدام امروز نیستند و دسته ای که با علم و دانش و مهارت وارد این عرصه شده همواره فعال بوده و با نوسانات پایین به فعالیت هنری خود می پردازند.
بازیگر به عنوان یک متخصص نیازمند ابزاری چون بدن رها و آماده، بیانی شیوا و قدرتمند، چهره ای ورزیده و توانا جهت بروز احساسات و حسی تربیت و تقویت شده دارد تا بتواند به عنوان یک علاقمند به کسب دانش تحلیل و شخصیت پردازی و قدرت تخیل و خلاقیت و شناخت متدهای بازیگری بپردازد و پس از کسب توانایی های لازم بر صحنه قدم بگذارد و آنگاه می تواند بر صحنه بدرخشد و هنرمند قلمداد شود.
.
منبع: تکرا
نوشته حکایت پر فراز و نشیب هنر بازیگری (قسمت دوم) اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.