زمانی علم وجود رابطه میان ذهن و بدن را از اساس مردود میدانست و بسیاری از دانشمندان و پژوهشگران از مباحث مرتبط با این موضوع با عنوان ”شبه علم“ یاد میکردند. خوشبختانه در سالهای اخیر به لطف مقالات علمی منتشر شده که ثابت کردند افکار، احساسات و عواطف نقش بسیار مهمی در تعدیل وضعیت سلامت روحی و جسمی دارند، اوضاع تغییر کرد و نظر مثبت منتقدان به این موضوع جلب شد.
مثالهای متعددی در حوزههای مختلفی از علم وجود دارد که درستی این مساله را ثابت میکنند. بررسی تمام شواهد و قرائن موجود برای اثبات وجود رابطه بین ذهن و بدن کاری خسته کننده و نشدنی است، از این رو در این مطلب کوتاه برای آشنایی بیشتر شما با موضوع تنها به ذکر مثالهایی چند بسنده میکنیم. این مطلب مقدمهی بسیار خوبی است که نشان میدهد زمانی که صحبت از شفا و علم پزشکی میشود از چه مسائل مهمی غافل بودهایم.
انستیتیو HearthMath
برخی از تحقیقات بسیار جالب حول این موضوع توسط موسسهی HearthMath انجام شدهاند. تحقیقات آنها جنبههای مختلفی از اکتشافات جذاب چگونگی تاثیر احساسات روی سلامت انسان را روشن کردهاند. تلاشهای این موسسه (و سایر علاقهمندان)، هم اکنون میدانیم که احساسات مثبت، اثرات مثبت فیزیولوژیکی در بدن ایجاد کرده و احساسات منفی هم عملکردی معکوس دارند. با تولید احساسات مثبت به راحتی میتوان سیستم دفاعی بدن را قویتر کرد. در واقع قلب دارای سیستمی از نورونهاست که دارای حافظه کوتاه و بلند مدتاند، و این سیگنالهای قلبی به مغز ارسال شده، و نهایتا روی تجارب احساسی ما اثر میگذارند.
ضمنا پژوهشگران موسسهی مذکور نشان دادهاند که میدان مغناطیسی ساطع شده از قلب انسان را تا چند متر دورتر از بدن هم میتوان اندازهگیری کرد، و با یادگیری تغییر احساسات، عملا اطلاعاتی که درون این میدانهای مغناطیسی ساطع شده از قلب کدگذاری شدهاند را تغییر میدهیم. همانطور که میبینید این موضوع بسیار جالب است. اگر دوست دارید اطلاعات بیشتری راجع به این مساله کسب کنید به وبسایت موسسه، heartmath.org مراجعه کنید.
حجم بسیار وسیعی از تحقیقات موسسهی HeartMath روی این میدانهای مغناطیسی متمرکز شده است؛ این که چگونه میدانهای مغناطیسی نه تنها سایر موجودات بلکه حتی میدان مغناطیسی کرهی زمین به طریقی میتواند با میدان مغناطیسی بدن ما و حتی همهی موجودات زندهی روی سیارهی زمین متصل شود.
وراژنتیک (Epigenetics)
علم در زمینهی اثبات نقش ذهن در کنترل بدن، به اکتشافات و دستاوردهای قابل توجهی رسیده است. وراژنتیک (علم بررسی تغییرات حاصل شده در ارگانیزمها توسط دستکاری بیان ژن) نشان داده که ژنها و DNA بیولوژی بدن را کنترل نکرده بلکه DNA توسط سیگنالهایی خارج از سلول کنترل میشود (بخشی از این سیگنالها شامل پیامهایی برگرفته از افکارمان هستند).
یکی از پژوهشگران برجسته در این حوزه، دکتر بروس لیپتون، زیستشناسی سلولی معروف است. وی در دو کتاب معروف خود به نامهای ”زیستشناسی باور“ و ”تکامل خود به خود“، توضیحات بسیار دقیقی در این رابطه میدهد.
اثر پلاسیبو
زیستشناسی باور را میتوان به روشهای گوناگونی نشان داد. نروپلاستیسیتى (انعطافپذیری عصبی) توانایی مغز در تغییر شکل و نحوهی ارتباط آن با بدن بر حسب افکار یک شخص و درک وی از محیط، مثال بسیار خوبی در این زمینه است.
دکتر لیپتون در کتاب خود این طور توضیح میدهد:
”اثر پلاسیبو باید محور تلاشهای تحقیقاتی بزرگ با حمایت مالی گسترده باشد. اگر پژوهشگران پزشکی بتوانند شیوهی صحیح به کارگیری اثر پلاسیبو را به درستی متوجه شوند، ابزاری کارآمد، مبتنی بر انرژی و بدون اثرات جانبی مضر برای درمان بیماریها در اختیار پزشکان قرار خواهند داد. درمانگران انرژی معتقدند چنین ابزارهای در اختیار دارند، اما من یک دانشمندم و معتقدم هر چه دانش بیشتری دربارهی پلاسیبو کسب کنیم توانایی ما در به کارگیری آن در شرایط بالینی بیشتر خواهد شد.“
اگر چه کارهای تحقیقاتی بسیار جالبی در این زمینه انجام شده اما نیازمند انجام پژوهشهای بسیار گستردهتری هستیم. یکی از این تحقیقات توسط مدرسهی پزشکی Baylor انجام شد و در سال ۲۰۰۲ در ژورنال پزشکی نیوانگلند به چاپ رسید. در پژوهش مذکور پروسهی جراحی بیمارانی که از درد شدید زانو رنج میبردند، تحت بررسی قرار گرفت. بسیاری از جراحان میدانند که در جراحی خبری از اثر پلاسیبو نیست (در حقیقت اکثر آنها عقیدهی راسخی دربارهی این موضوع دارند). در پژوهش مذکور، بیماران به سه گروه تقسیم شدند. جراحان غضروف آسیبدیدهی زانوهای یک گروه را تراشیدند. در گروه دوم بعد از پاکسازی کامل مفصل زانو، تمام موادی که تصور میشد موجب التهاب میشوند، برداشته شدند. انجام این دو پروسه برای کسانی که مبتلا به ورم مفاصل زانو هستند کاملا ضروری است. اما در گروه سوم یک جراحی ”جعلی“ انجام شد؛ بیماران فریب داده شده و این طور وانمود میشد که واقعا روی پاهای آن عمل جراحی انجام شده است. پزشکان زانوهای این بیماران را برش داده و روی آنها آب نمک پاشیدند؛ دقیقا کاری که در جراحیهای معمولی انجام میشود. بعد از این محلهای برش داده شده، بخیهی واقعی خوردند. هر سه گروه فرآیند توانبخشی مشابهی را طی کرده و نتایج آزمایش حیرتانگیز بودند. گروه پلاسیبو همانند دو گروه دیگر که تحت عمل جراحی قرار گرفته بودند، بهبود یافتند. یکی از جراحان حاضر در پژوهش این طور گفته بود که :”مهارت من به عنوان یک جراح هیچ تاثیری روی این بیماران نداشت. این بیماران که از آرتروز مفاصل رنج میبردند تنها با استفاده از اثر پلاسیبو شفا یافتند.“
نظر فیزیک کوانتوم در این باره چیست؟
در آغاز قرن نوزده میلادی فیزیکدانان پروسهی کشف روابط میان انرژی و ساختار ماده را آغاز کردند. در طی پروسه این باور که یک جهان فیزیکی نیوتونی مادی که در مرکز دانش علمی بود کنار گذاشته شد، و این ادراک که ماده هیچ چیز غیر از توهم نیست، جایگزین آن شد. جهان ما چیزی فراتر از یک دنیای فیزیکی مکانیکی است و بیولوژی ما هم چیز فراتر از یک بدن فیزیکی است. با ظهور فیزیک کوانتومی دانشمندان متوجه کاستیهای فیزیک نیوتونی شدند. فیزیک کوانتومی به ما نشان داد که دنیای نامرئی غیرمادی بسیار مهمتر از دنیای مادی است.
”به نظر من آگاهی بنیادیترین مساله است. ماده از آگاهی مشتق شده است. ما نمیتوانیم آگاهی را کنار بگذاریم. هر آن چه که دربارهی آن صحبت میکنیم، هر آن چه که ما به عنوان وجود میشناسیم، همه و همه برگرفته از آگاهی هستند.“
مکس پلانک، فیزیکدان برجستهی و اولین نظریهپرداز تئوری کوانتوم، برندهی جایزهی نوبل فیزیک سال ۱۹۱۸
این مساله در مورد بیولوژی بدنهای ما هم صدق میکند. مساله بسیار فراتر از یک هویت مکانیکی فیزیکی است. بررسی و تفسیر صحیح بیولوژی انسان بدون لحاظ کردن عوامل غیرفیزیکی تاثیرگذار روی آن (مثل افکار و عواطف) به درستی انجام نخواهد شد.
آزمایش دو شکاف کوانتوم روشی بسیار محبوب برای بررسی چگونگی درهم تنیدگی و اتصال آگاهی به دنیای فیزیکی است. این آزمایش نحوهی ارتباط عوامل مربوط به آگاهی و دنیای مادی فیزیکی را به خوبی نشان میدهد.
آزمایش مذکور پرده از یک مسالهی بسیار مهم برداشت این که ”مشاهدهگر، واقعیت را خلق میکند.“ در یکی از پژوهشهای منتشر شده در ژورنال Physics Essays، دکتر دین رادین اذعان میکند که تا به حال از آزمایش مذکور بارها و بارها برای بررسی نقش آگاهی در شکلدهی طبیعت واقعیت فیزیکی استفاده شده است.
تمام تحقیقاتی که در بالا به آنها اشاره شد و پژوهشهای احتمالی جدید آگاهی ما از مسالهی تاثیر ذهن بر بدن که قطعا مزایای درمانی بسیار زیادی خواهد داشت را بیشتر و بیشتر خواهند کرد.
”روزی که علم شروع به مطالعهی پدیدههای غیرفیزیکی نماید، در طی یک دهه پیشرفتهایی برابر با تمام دستاوردهایش از ابتدای پیدایش خواهد کرد.“
نیکلا تسلا
نمودارهای دردهای عاطفی
حجم بسیار عظیمی از کتابها و مقالات مربوط به رابطهی ذهن و بدن منتشر شده است و موارد بالا تنها ذرهای از این کوه اطلاعات بود. ما هنوز نتوانستهایم مکانیزمهای انوع احساسات و چگونگی تاثیرگذاری آنها روی بدن را کشف کنیم. این علم ریشه در عهد باستان دارد و ما برای درک مفاهیمی مثل این نیازمند تلاش بیشتری هستیم. علم هرگز در بررسی و استفاده از آموزههای باستانی سرعت راضیکنندهای نداشته اما چارهای جز شخمزدن گذشته و استفاده از دانش ارزشمند گذشتگان نیستیم. فیزیک کوانتوم و فلسفهی شرق باستان مثالهای خوبی در این زمینه هستند. در انتهای مطلب نظر شما را به چند نمودار از دردهای عاطفی که در مسالهی مورد بحث ما اطلاعات جالبی ارائه میدهند، جلب میکنیم. شکی نیست که احساسات منفی منجر به بروز بیماریهای مختلفی در بدن خواهند شد. صرفنظر از این فهم و ادراک کامل ما در مورد ماهیت مساله باید قبول کنیم که بدون شک بین ذهن و بدون رابطهی مستقیمی وجود داشته و تنها باید تلاشهای بیشتری برای تعریف و پایهگذاری آن در ادبیات علمی جهان باشیم.