بهترین روش برای به سرانجام رساندن فروش چیست؟

 

این مطلب از مقالات آموزش فروش گویا آی تی نوشته مایکِل پِدون است. آقای پدون یک فروشنده است که بیش از ۲۰ سال سابقه دارد. وی مدیرعامل و موسس سایت SalesBuzz نیز هست.

 

سوال: بهترین روش برای به سرانجام رساندن فروش چیست؟

پاسخ: بهترین روش برای به سرانجام رساندن فروش خیلی قبل تر از زمانی آغاز می شود که به مرحله به سرانجام رساندن و تکمیل چرخه فروش برسید.

من به فروش به عنوان یک چرخه چهارمرحله ای نگاه می کنم که چهار وجه دارد:

  1. آغاز و معرفی
  2. صلاحیت سنجی
  3. ارائه
  4. به سرانجام رساندن

لازم است که با پرسیدن سوالات درست در زمان درست به یک ترتیب درست به هر یک از این مراحل قدم بگذارید (و هر مرحله نیز شامل مراحل کوچکتری است که باید آنها را هم طی کنید) و همینطور که به پیش می روید، close کردن یا به سرانجام رساندن فروش چرخه فروش را بر طبق یک روال طبیعی تکمیل می کند.

اما بر اساس نظراتی که به پاسخی که در بالا ارائه شد دریافت کردم (این سوال در یک گروه لینکدین از من پرسیده شده بود) اینطور به نظر می رسد که برخی احساس می کنند که وجود یک «فرآیند» به این معنی است که فروشنده باید یک «برنامه» داشته باشد و بر اساس نظر عده معدودی، داشتن یک برنامه مشخص مانع ایجاد یک گفتگوی آزاد می شود و شنیدن فعال را از طرف فروشنده غیرممکن می سازد. من در همینجا اعلام می کنم که با این نظرات مخالفم.

چرا؟

به این دلیل که داشتن یک «برنامه» مسأله ساز نیست؛ داشتن یک برنامه اشتباه مشکل ساز است.

من فروشنده هایی را دیده ام که برنامه شان این بوده که فرآیند فروش با مشتری احتمالی را در اولین تماس به سرانجام برسانند، بنابراین سعی می کنند که کنترل همه چیز را در دست بگیرند و خواسته خود را با جدیت هر چه تمام تر مطرح کنند. این معمولاً به چیزی جز فاجعه منتهی نمی شود.

من فروشنده هایی را هم دیده ام که «برنامه» شان این بوده که «دوست» پیدا کنند یا اینکه «فقط خود را معرفی کنند» و سماجت نکنند و همه اینها را به این خاطر انجام می دهند که دست رد به سینه شان نخورد. عملکرد این فروشندگان هم به ندرت با انتظارات سازمانی مطابقت پیدا می کند.

به نظر من هر دوی این فروشندگان اشتباه می کنند، زیرا نتایجی به دست می آورند که با بهترین نتایج ممکن فاصله دارد. یک برنامه یا هدف «درست» شما را قادر می سازد تا مکالمه ای داشته باشید که نشان می دهد که مشتری احتمالی واقعاً شایستگی های لازم را دارد یا خیر، و اساساً هدف اولین تماس شما باید همین باشد (تعیین یک قرار ملاقات یا نطق کردن برای مشتری بالقوه ای که اصلاً صلاحیت لازم برای اینکه مشتری شما باشد را ندارد چه منطقی دارد؟ مگر اینکه بخواهید وقت تان را در طول ساعاتی که باید برای فروش تلاش کنید برای تمرین کردن روی اهداف بی ثمر تلف کنید).

در عین حال صرف اینکه به یک فروشنده بگوییم که باید سوالات صلاحیت سنجی بهتری را بپرسد کافی نیست، مگر اینکه آن فروشنده دلیل پرسیدن سوالات خاص مناسب و لازم را درک کند و همچنین زمان مناسبی را برای پرسیدن آنها انتخاب کند.

پیشنهاد من:

مثل یک وکیل فکر کنید تا بتوانید فرآیندهای فروش بیشتری را به سرانجام برسانید.

هنگامی که یک فروشنده مثل یک وکیل فکر می کند فروشش افزایش پیدا می کند. اجازه بدهید که این سوال را از شما بپرسم: آیا ترجیح می دهید که وکیل مدافع شما در محکمه از افرادی که شما را متهم کرده اند سوالات خلق الساعه یا برنامه ریزی نشده ای را بپرسد یا اینکه ترجیح می دهید که سوالات خاصی را به یک ترتیب خاص مطرح کند تا بی گناهی شما را اثبات کند؟

فروش هم هیچ تفاوتی با این وضعیت فرضی ندارد. بنابراین اگر به دنبال یک روش بهتر برای به سرانجام رساندن فروش هستید باید بدانید که اگر به جای تلاش برای غلبه بر موانعی (اعتراضات) که فرآیند فعلی فروش تان ایجاد کرده پیش از ورود به مرحله به سرانجام رساندن و تکمیل فرآیند فروش کار خود را به نحو احسن انجام بدهید نتایج به مراتب بهتری را کسب خواهید کرد.

 

فروش آیکیدویی: به سرانجام رساندن موفقیت آمیز فروش با خریداران مطلع

دلیل اینکه مشتریان احتمالی شما به محتوای مفید و رایگانی که تولید می کنید عشق می ورزند این است که در نهایت می توانند از آن بر علیه شما استفاده کنند. خریدارانی که به دنبال کسب اطلاعات و آگاهی هستند تلاش می کنند تا از جستجو در گوگل و حاصل تلاش های شما و رقبای شما در راستای بازاریابی محتوایی به نفع خود استفاده کنند و در نهایت بهترین تصمیم ممکن را اتخاذ کنند. آنها تصور می کنند که برای اینکه بتوانند کفه ترازو را در گفتگو با شما به نفع خود سنگین تر کنند اطلاعات کافی را در اختیار دارند. اما معمولاً حقیقت چیز دیگری است.

 

ورق را به نفع خود برگردانید

خریداری که تلاش می کند تا از هر گوشه و کناری برای خودش اطلاعات کسب کند و به اصطلاح با دست پر در پشت میز مذاکره بنشیند یک نقطه ضعف بسیار بزرگ دارد و آن هم این است که نمی داند که چه چیزهایی را نمی داند. احساس دانایی کاذبی که به خاطر تلاش هایی که در راستای کسب اطلاعات بیشتر و بیشتر انجام می شود باعث می شود که خریدار از یک حقیقت ساده غافل شود: همیشه نمی توان از همه سوالاتی که باید پرسیده شوند یا سناریوهای مختلفی که باید به آنها توجه کرد آگاه بود. همین وضعیت برای شما و تیم فروش تان یک موقعیت منحصر به فرد ایجاد می کند که به واسطه آن می توانید از خلأ اطلاعاتی موجود به منظور ایجاد تردید در ذهن خریدار بهره برداری کنید. وجود این تردید به نفع شما است. اینجا همانجایی است که به کمک یک فرآیند سه مرحله ای از فروش با عنوان «فروش آیکیدویی» از نقطه کور موجود در ذهن خریدار برای تغییر کفه ترازو به نفع خود استفاده می کنید.

 

فرآیند فروش آیکیدویی

 

گام اول: تحلیل اطلاعات مشتری

پس از شناسایی یک مشتری احتمالی، به منظور درک اطلاعاتی که می داند به سراغ رسانه های مورد علاقه وی بروید. شما باید ببینید که مشتری اطلاعات خود را از کجا به دست آورده است. در بسیاری از موارد تحقیقات مشتری اطلاعات قدیمی یا اشتباهی را در دسترس وی قرار می دهد که شانس موفقیت در فروش را برای شما کاهش خواهد داد. لذا باید از این اطلاعات نادرست -که بعضاً رایج هم هستند و چه بسا مورد قبول عامه مردم نیز قرار گرفته اند- را شناسایی کنید و پیش از آنکه اطلاعات جدیدی را در اختیار مشتری قرار بدهید با دلیل و منطق آنها را تصحیح کنید.

 

گام دوم: پیداکردن نقطه کور

پس از آنکه مشخص کردید که مشتری چه اطلاعاتی دارد و چه چیزهایی را نمی داند و اطلاعات اشتباه را تصحیح کردید، اطلاعات لازمی که باید به وی ارائه کنید تا بتواند یک تصمیم آگاهانه درست –که همان خرید از شما باشد- بگیرد را مشخص کنید. هنگامی که مشخص شد که مشتری کدام سوالات را نپرسیده و راجع به آنها تحقیقات لازم را انجام نداده است، می توانید روی آن دسته از ویژگیهای محصول یا خدمات خود که با آن نقاط کور ارتباط پیدا می کنند تکیه و تاکید کنید.

 

گام سوم: تکمیل اطلاعات مشتری

در هر حرکتی که انجام می دهید باید تلاش کنید که چنان به نظر نرسد که به دنبال بحث و جدل هستید. این نقطه مقابل فروش آیکیدویی است، زیرا شما و خریدار را به عنوان نیروهای مخالف در برابر یکدیگر قرار می دهد. در عوض، در این مرحله به عنوان استاد با ملاحظه ای ظاهر شوید که به دنبال کمک به شاگرد خود است.

نفروشید، یاد بدهید. هدف از فروش آیکیدویی این است که به خریدار اجازه بدهید تا خودش را به خرید از شما متقاعد کند. باید مخاطب شما به خرید از شما رغبت پیدا کند. به همین دلیل است که به این خریدار «خودآگاه» می گوییم. بنابراین لازم است که شما و تیم فروش تان این مبنای روانشناختی را درک کنید و هر بار که با مشتریانی روبرو می شوید که مطلع به نظر می رسند از آن بهره برداری کنید.

ما در این مطلب از مقالات بخش آموزش فروش به روش استفاده از فروش آیکیدویی اشاره کردیم. نظر شما چیست؟ آیا شما هم از این تاکتیک استاد و شاگردی در راستای متقاعدسازی روانی مشتری استفاده کرده اید؟ لطفاً ایده ها و نظرات خود در این زمینه را در بخش دیدگاه ها با ما در میان بگذارید.

 

شروع کار فروشندگی: در اولین روزهای فروشندگی چه کنیم؟

شما یک آگهی دعوت به همکاری برای فروش را در صفحه نیازمندی های روزنامه پیدا کرده اید، در مصاحبه قبول شده اید و به عنوان یک فروشنده در یک شرکت جدید کار خود را آغاز کرده اید. کاری که اکنون باید از پس آن بر بیایید این است که روزهای اول شغل جدید خود را با موفقیت سپری کنید. چه این اولین کار شما در منصب فروشندگی باشد یا اینکه دهمین یا حتی صدمین، در هر صورت برداشتن درست اولین گام ها اهمیت فراوانی دارد. بر طبق آماری که مجله فورچِن منتشر کرده است، ۴۶ درصد از کارکنان تازه کار در طول همان ۱۸ ماه اولیه از کار خود اخراج می شوند. این آمار واقعاً تکان دهنده است.

به کمک نکاتی که در این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش به آنها اشاره می کنیم اولین قدم را به درستی برخواهید داشت و شغل خود را حفظ خواهید کرد.

 

تا می توانید یاد بگیرید

حتی هنگامی که یک فروشنده مجرب هم وارد یک شرکت و محیط کار جدید می شود باید خیلی چیزها را یاد بگیرد؛ از کسب اطلاعات کافی و وافی درباره محصول و چرخه فروش گرفته تا آشنایی با فرهنگ سازمانی و شناخت سایر اعضای تیم و مواردی از این دست. بنابراین در چند روز اول باید تا می توانید اطلاعات کسب کنید. اینکه یک گوشه بنشینید و منتظر بمانید تا مدیر فروش برای شما لقمه بگیرد و در دهان تان بگذارد یک حرکت عبث است، چرا که معمولاً در بسیاری از شرکت ها برنامه مدونی برای آموزش کارکنان تازه کار وجود ندارد. حتی شرکتهایی که برای کارکنان جدید خود کلاس برگزار می کنند هم به بیان اصول و توجیهات مقدماتی اکتفا می کنند و به ندرت از این موضوعات فراتر می روند. اولین روز همکاری با تیم جدید بهترین زمان برای کسب اطلاعاتی است که باید بدانید. به علاوه، نشان دادن این خود انگیختگی مدیر فروش شما را نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد.

 

با اهداف و موضوعات اصلی آشنا شوید

در اولین روزها چند دقیقه ای از وقت مدیریت بخش را بگیرید و در مورد موضوعات اصلی سوال بپرسید؛ از کجا می توانید اطلاعات جامعی را نسبت به محصول و شرکت پیدا کنید تا بتوانید از آنها در تماس ها استفاده کنید؛ فروش در این شرکت چه اهداف و اولویت هایی را دنبال می کند؛ برای تعیین و ارزیابی موفقیت شما از چه معیارهایی استفاده خواهد شد؛ نظرات مدیریت درباره مسائل عمده ای که در حال حاضر در ارتباط با شرکت و محصولات آن وجود دارد چیست و مواردی از این قبیل.

بپرسید که چه دوره های آموزشی ارائه می شود و ببینید که پیشنهاد مدیریت فروش برای تمرکز فعالیت های شما در چند روز اول به منظور ایجاد یک قیف فروش پربازده چیست. از میان سایر اطلاعات مهمی که باید بدانید می توان به این موارد اشاره کرد: اطلاعاتی راجع به نرم افزارها و پایگاه های اطلاعاتی شرکت و مخصوصاً سیستم های مدیریت ارتباط با مشتری، سیستم تلفن و ریزه کاری های آن، کار با تجهیزات اداری مانند دستگاه های کپی، برنامه معمول سایر اعضای تیم و سایر موارد مشابه.

 

سوال بپرسید و گوش کنید

معمولاً شرکت های مختلف روشهای کاری متفاوتی دارند. چه بسا رفتارها و رویکردی که در گذشته شما را به موفقیت رسانده در کار جدیدتان مثمر ثمر واقع نشود. تا وقتی که آنقدر زمان نگذشته که بتوانید با ظرافت های تیم کاری جدید آشنا شوید با همکاران فروشنده خود همان رفتاری را داشته باشید که با یک مشتری بالقوه دارید: بیشتر از آنکه صحبت کنید گوش کنید، تماس چشمی برقرار کرده و به زبان بدن خود و طرف مقابل تان دقت کنید، به دنبال نقاط مشترکی باشید که بتوانید به کمک آنها حس تفاهم ایجاد کنید و قس علی هذا. اگر همکاران جدیدتان از شما خوش شان بیاید می توانند به منبع خارق العاده ای از اطلاعات و حمایت تبدیل شوند -که البته برعکس این هم صادق است. در عین حال، بهتر است که اولین تماس ها مختصر و موجز باشد، مگر اینکه طرف مقابل شما کسی است که وظیفه آموزش به شما را بر عهده دارد. در شرایطی که کاری برای انجام دادن وجود دارد نباید وقت کسی را بگیرید.

 

لباس مناسب بپوشید

احتمالاً جلسه مصاحبه اولین مواجهه رو در روی شما با مدیران آینده تان و شاید همکاران تان بوده است، اما از آنجایی که معمولاً مصاحبه گران لباس های رسمی تری را نسبت به البسه معمول شرکت می پوشند لزوماً بهترین زمان برای تعیین نوع لباس مناسب برای محیط کار نیست. اولین روز کاری فرصت مناسبی برای پی بردن به این موضوع است. در برخی از شرکت ها کت و شلوار یا مانتوی رسمی حرف اول را می زند، در برخی دیگر لباس های راحت تر متداول تر است. به علاوه، در مورد آقایان وضعیت موهای سر و صورت و در مورد خانم ها نوع آرایش نیز باید متناسب با محیط کار باشد. در برخی شرکت ها فروشندگان به جز در مواردی که با مشتری قرار ملاقات دارند در سایر موارد لباس های راحت تری به تن می کنند. در هر صورت، هر جا که تردید دارید، از مدیر فروش یا یکی از همکاران خود کمک بخواهید.

 

حرف آخر

در اولین روزهای کاری خود تا می توانید اطلاعات کسب کنید، خودانگیختگی و انگیزه های درونی خود برای آشنایی با محیط کار را نشان بدهید، هر جا که احساس نیاز می کنید سوال بپرسید، بیشتر گوش کنید و سر و وضع مناسب و متناسبی داشته باشید. از این طریق می توانید اولین گام های کار در یک محیط کاری جدید را به درستی بردارید و تاثیر اولیه خوبی را از خود بر ذهن مدیریت فروش و سایر همکاران بر جای بگذارید.

 

نظر شما درباره نکاتی که در این مطلب از سلسله مطالب آموزش فروش مطرح شد چیست؟ شما چه ایده ها و روشهایی دارید؟ لطفاً نظرات خود را در بخش دیدگاه ها با ما و سایر کاربران گویا آی تی در میان بگذارید.

 

۳ نکته مهم در برقراری تماس سرد با هدف فروش به شرکت ها

تماس سرد؛ یکی از تکنیک های فروش که حتی بر تن فروشندگان مجرب نیز لرزه می اندازد. با این حال لزومی ندارد که حتماً برقراری تماس سرد کار طاقت فرسایی باشد. به کمک نکات مهمی که در ادامه این مطلب از مجموعه مطالب بخش آموزش فروش گویا آی تی مطرح می کنیم می توانید مشتریان راغب سرد خود را به مشتریان بالقوه پرحرارت تبدیل کنید.

 

با تصمیم گیرنده ارتباط برقرار کنید

هنگامی که تلاش می کنید تا چیزی را به یک شرکت یا کسب و کار بفروشید، معمولاً باید از سد چندین نفر عبور کنید تا بتوانید به فردی برسید که تصمیم اصلی را می گیرد. حتی شاید پیش از آنکه متوجه شوید که این فرد کیست لازم باشد که چندین بار تماس بگیرید.

غالباً باید «دربان» (فردی که از تصمیم گیرنده محافظت می کند) را متقاعد کنید تا به شما اجازه عبور بدهد. دربان را به عنوان دشمن خود تصور نکنید. در واقع، او یکی از متحدان بالقوه شما است که می تواند اطلاعات ارزشمندی را درباره تصمیم گیرنده در اختیارتان قرار بدهد.

به هیچ عنوان درباره دلیل تماس خود به دربان دروغ نگویید و ابداً تلاش نکنید تا به ترفند و حیله متوسل شوید. اعتماد یکی از پیش نیازهای اصلی موفقیت در فروش است و با دروغ گفتن به دربان در همان ابتدای کار اعتماد مشتری را خدشه دار می کنید. در عوض، به دربان بگویید که می خواهید چه چیزی را بفروشید و از او بپرسید که چه کسی مسئولیت خرید آن محصول یا خدمات را بر عهده دارد.

گاهی بهترین روش این است که در همان ابتدا خیلی روراست از دربان بخواهید که به شما کمک کند. بسیاری از مردم به شکل غریزی به درخواست کمک واکنش نشان می دهند.

 

برای گرفتن یک وقت ملاقات تلاش کنید

هدف از تماس شما فروش محصول نیست، بلکه طی تماس سرد خود باید تلاش کنید تا برای خودتان یک وقت ملاقات حضوری بگیرید. شما باید تصمیم گیرنده را به اندازه کافی علاقمند کنید تا اشتیاق پیدا کند که اطلاعات بیشتری را کسب کند.

با پرسیدن این سوال که آیا وقت مناسبی برای گفتگو است یا الآن فرصت دارید شروع کنید؛ چنین سوالاتی نشان می دهند که برای برنامه زمانی شلوغ مشتری احتمالی احترام قائل هستید. اگر مخاطب گفت که در حال حاضر نمی تواند صحبت کند، وقت دیگری را پیشنهاد کنید و دقیقاً آن زمان را مشخص کنید – نگویید «بعداً تماس می گیرم»، بگویید «فردا ساعت ۹ صبح تماس می گیرم، البته اگه از نظر شما ایرادی نداشته باشه.»

اگر تصمیم گیرنده به صحبت کردن تمایل نشان داد باید به سرعت توجه وی را جلب کنید؛ اولین چند ثانیه مکالمه نقش تعیین کننده ای را در موفقیت یا شکست شما بازی می کند.

تقریباً به تعداد فروشندگان جهان روش های مختلفی وجود دارد، اما ما در اینجا به چند مورد از مواردی که می توانند شما را به موفقیت برسانند اشاره می کنیم:

  • مخاطب خود را بخندانید. می توانید چیزی شبیه به این بگویید: «سلام، من فلان فلانی هستم و این یک تماس برای فروشه. می دونم که از این دست تماس ها متنفرید، بنابراین تا می تونم همه چیز رو خلاصه می کنم.» معمولاً شوخی کردن با خودتان ایرادی ندارد، اما به هیچ وجه با دیگران شوخی نکنید، در غیر اینصورت هیچ بعید نیست که مشتری به نحوی دلخور شود.
  • چیز ارزشمندی را پیشنهاد کنید. شما به عنوان یک فروشنده باید در حوزه ای که فعالیت می کنید یک کارشناس باشید و بتوانید نقش یک مشاور را بازی کنید. بنابراین همیشه می توانید در طی تماس خود ارائه یک مشاوره رایگان را پیشنهاد کنید تا توجه مشتری جلب شود و وقت ملاقات مورد نظر را به چنگ بیاورید.
  • مشکل مشتری را حل کنید. بپرسید «بزرگترین و حل نشدنی ترین مشکل شما چیست؟» سپس چند مورد از مزایای محصول یا خدماتی که ارائه می کنید را فهرست کنید که به حل مشکل مورد نظر کمک می کنند. این روش به تفکر خلاق نیاز دارد، اما اگر بتوانید پاسخ مناسب و خوبی را ارائه کنید، جلسه حضوری مورد نظر تقریباً تضمین شده است.

 

تماس را با یک حالت مثبت به پایان برسانید

پس از آنکه یخ آب شد و کمی درباره محصول خود با فرد تصمیم گیرنده صحبت کردید، وقت درخواست یک قرار حضوری فرا می رسد. لازم است، ضروری است و قطعاً حیاتی است که در انتهای تماس از خودتان قاطعیت، اطمینان و اعتماد به نفس نشان بدهید.

باید توجه داشته باشید که معمولاً ارائه درخواست قرار حضوری از سوی مشتری بعید به نظر می رسد، لذا این شما هستید که باید از وی درخواست کنید.

همیشه از لحن و زبانی استفاده کنید که بر این پیش فرض استوار است که مشتری باید تمایل داشته باشد که با شما ملاقات کند. نگویید «تمایل دارید که یک قرار بگذاریم؟». در عوض بگویید: «پنج شنبه آینده، ساعت ۳ بعدازظهر تشریف دارید؟» با چنین پیش فرضی ارائه پاسخ منفی را برای مشتری دشوارتر می کنید.

در طول تماس، کاملاً مودب و با ملاحظه باشید. با رعایت ادب و احترام نسبت به هر کسی که با وی تعامل می کنید به وی نشان می دهید که برای وقتش ارزش قائل هستید. به نحوی صحبت کنید که نشان بدهد که کاملاً به خودتان و همچنین به چیزی که برای فروختن آن تلاش می کنید اطمینان دارید. اگر به خودتان و چیزی که می فروشید اعتماد و اطمینان نداشته باشید چگونه می توانید از مشتری انتظار داشته باشید که به شما و آن محصول یا خدمات اعتماد کند؟ فقط به یاد داشته باشید که قرار است که محصولات یا خدمات شما به مشتری کمک کند (حتی اگر مشتری شما هنوز به این درک نرسیده باشد) و بر همین اساس رفتار کنید.

نظر شما چیست؟ آیا شما هم از این روشها استفاده کرده اید؟ آیا برای خودتان روش خاصی دارید؟ لطفاً نظرات و ایده های خود در رابطه با مطالب بخش آموزش فروش را در بخش دیدگاه ها با ما در میان بگذارید.

چرا «نه» می تواند بهترین دوست یک فروشنده باشد

این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش به قلم تیم اَسکو (Tim Askew) نوشته شده است. آقای اسکو بنیانگذار یک شرکت بزرگ بین المللی فعال در حوزه فروش با نام کورپورِت رِین است.

 

شنیدن هر چه سریع تر پاسخ منفی به خودی خود می تواند برای شما یک موهبت به شمار بیاید.

بیلی جوئِل که ششمین موسیقی‌ دان پرفروش در ایالات متحده است می گوید: «من واقعاً آرزو می کنم که ای کاش کمتر حساب شده کار می کردم و بیشتر احمقی بودم که از طرد شدن نمی ترسد.»

حرف اصلی من در این مطلب این است: «نه» خوب است. «نه» دوست فروشنده است. «نه» باعث افزایش بهره وری می شود.

من بارها و بارها به دوستانم گفته ام که طرد شدن صبحانه و ناهار من است. طرد شدن برای من و هر فروشنده دیگری نتیجه نهایی بسیاری از تعاملات در زمینه فروش است.

چند سال پیش یکی از پست های آنتونی تیجان در هاروارد بیزنِس رِویو مرا به شدت تحت تاثیر خود قرار داد. آقای تیجان یکی از مدیران شریک و بنیانگذار یک شرکت سرمایه گذاری است و شخصاً فروشنده نیست، اما افکار او در دنیای فروش کاملاً کاربردی است. او می گوید: «واضح است که پاسخ مثبت چیزی است که همیشه به دنبال شنیدن آن هستید، اما داشتن این توانمندی که هر چه سریع تر به پاسخ منفی برسید برای به حداکثر رساندن بهره وری و کارآمدی ضروری است. هر چه زودتر به نه برسید، سریع تر می توانید به دنبال بله بعدی بروید.»

حواس تان به مشتریان مردد و هر دم بیل باشد. آنها تمام وقت و انرژی شما را تلف می کنند. آنها دشمنان درجه یکِ یک فروش کارآمد هستند. روشهایی وجود دارند که به کمک آنها بدون اینکه از یک لحن تند استفاده کنید، بی احترامی کنید یا مشتری را آزار بدهید می توانید پاسخ مورد نظر را دریافت کنید. به عنوان مثال، موضوع ساده ای که من به شخصه همیشه تلاش می کنم تا از همان اول در گفتگو مطرح کنم این است که مطمئن شوم که مشتری بالقوه از پس مخارج خدمات ما بر می آید. من همیشه می خواهم پیش از آنکه خیلی جلو بروم با رعایت حداکثر احترام از توانایی مالی مشتری و تطبیق آن با هزینه ها اطمینان پیدا کنم. چرا باید وقتم را تلف کنم؟ از این طریق برای وقت خودم و همچنین برای وقت مشتری ارزش قائل می شوم.

در عین حال، هنگامی که پیشنهاد شما رد می شود باید همچنان تمرکز خود روی ارزش های اصلی تان را حفظ کنید. من شخصاً هنگامی که در فروش (یا در زندگی) به بن بست می خورم تلاش می کنم تا حتی از زمانی که فروش محتمل به نظر می رسید بیشتر مبادی آداب باشم. من تلاش می کنم تا حتی در شرایطی که رابطه کاری وجود ندارد باز هم ذهنم را روی ارائه خدمات به مردم متمرکز کنم. این یک حس تمایل به کمک رسانی، لذت و تشریک مساعی را ایجاد می کند که به فروش بعدی -که امیدوارم که یک فروش موفق باشد- امتداد پیدا می کند. این آهنگ خدمت رسانی به مذاق مشتری خوش می آید، چرا که واقعی است.

رسیدن به نه به خودی خود در دنیای فروش اهمیت دارد. آقای تیجان از یکی از دوستانش نقل قول می کند که می گوید: «یک پاسخ منفی سریع بهتر از شایدی است که مدت ها به درازا بکشد.» به واقع، در زندگی نیز اغلب ما شنیدن یک پاسخ منفی سریع را به زندگی در تردید و اما و اگر ترجیح می دهیم.

بنابراین خداوند «نه» را برای ما نگه دارد. طرد شدن می تواند یکی از قسمت های خوب و ضروری فروش باشد. نه شنیدن لزوماً منفی نیست، بلکه بهره وری و کارآمدی را افزایش می دهد. داشتن یک دیدگاه مثبت نسبت به پاسخ های منفی یکی از پیش نیازهای موفقیت در فروش است.

فیلسوف یونانی دیوژِن (۴۱۲ تا ۳۲۳ قبل از میلاد مسیح) را در حالی دیدند که به یک مجسمه التماس می کرد. هنگامی که از وی درباره این حرکت بیهوده سوال شد پاسخ داد: «من در حال تمرین هنر طرد شدن هستم.» همان هنری که همه فروشندگان حرفه ای باید به آن تسلط پیدا کنند.

از تو سپاسگزاریم ای دیوژِن.

 

آموزش فروش: چه زمانی بپرسیم که «بودجه شما چقدر است؟»

سوالی که در زمینه صلاحیت سنجی مشتریان راغب مطرح می شود این است که چه زمانی باید از مشتری بپرسیم که «چقدر بودجه دارید؟». ما در این مطلب از مجموعه مطالب آموزش فروش گویا آی تی به این سوال پاسخ خواهیم داد.

اجازه بدهید که این سوال را با یک سوال پاسخ بدهیم. هنگامی که به عنوان یک مشتری سوالی را در رابطه با محصول یا خدماتی مطرح می کنید که به آن به نحوی علاقمند شده اید و فروشنده از شما می پرسد که «بودجه شما چقدر است؟» یا «چه قیمتی مد نظر شما است؟» اولین واکنش شما چه خواهد بود؟ برای بسیاری از مصرف کنندگان معمولاً اینگونه است که هنگامی که علاقه خود را نشان می دهند و سوالی می پرسند و فروشنده تماس می گیرد و می پرسد: «بودجه شما چقدر است؟»، فوراً احساس بی اعتمادی ایجاد می شود.

آیا شما هم تمایل دارید که چنین حسی را در مشتری بالقوه خود ایجاد کنید؟ طبیعتاً پاسخ شما چیزی غیر از بله است.

اما سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا اطلاع از بودجه مشتری بالقوه اهمیتی ندارد؟

البته که اهمیت دارد. در واقع، کسب اطمینان از اینکه مشتری بالقوه در صورتی که به این نتیجه برسد که راهکار شما را می خواهد می تواند از پس پرداخت هزینه آن برآید یکی از بخش های فرآیند صلاحیت سنجی مشتری است. اما در اینجا هم مثل سایر قسمت های فروش، سوالاتی که می پرسیم، روش مطرح کردن آن سوالات و زمانی که برای طرح آنها انتخاب می کنیم همگی از جمله عوامل تاثیرگذار بر موفقیت یا شکست در فروش به شمار می روند.

 

بهترین روش چیست؟

بهترین راهکار ممکن این است که در ابتدا دقیقاً درک کنید که مشتری به دنبال چیست و چرا، سپس همه تصمیم گیرندگان را شناسایی کنید (تا حداقل بتوانید مطممئن شوید که کسی که با وی صحبت می کنید اساساً قدرت یا اختیار پاسخ دادن به سوالات بودجه محور را دارد). درک کاملی از راهکار ایده آل مشتری بالقوه به دست بیاورید و هنگامی که همه اطلاعات لازم را کسب کردید، باید بتوانید برای چیزی که چشم مشتری را گرفته یک «محدوده قیمتی» ارائه کنید و ببینید که آیا آن بازه قیمتی با بودجه مورد نظر مشتری تطابق دارد یا خیر.

 

مثال:

«جناب مشتری، محض اطمینان لطفاً بفرمایید که آیا منظورتون رو درست متوجه شدم؟ شما به دنبال چیزی هستید که … و … رو انجام بده تا …، درسته؟ ببینید، محدوده قیمت خدمات/محصولاتی که ما ارائه می کنیم بین … تومان و … تومان هست. بعد از اینکه اطلاعات جامعی رو درباره شرکت و محصولات/خدمات ما کسب کردید و تصمیم گرفتید که با ما همکاری کنید، میشه لطف کنید و بفرمایید که آیا امکان سرمایه گذاری رو دارید یا خیر؟»

بنابراین، اکنون که شما و مشتری بالقوه دقیقاً متوجه شده اید که چه مسأله ای باید حل شود، حداقل برای پیشنهاد یک محدوده قیمتی در موضع بهتری قرار گرفته اید و می توانید متوجه شوید که پس از کسب اطلاع مشتری نسبت به راهکارتان و تصمیم گیری برای انتخاب آن، آیا اساساً امکان همکاری وجود دارد یا خیر (شاید بخواهید این سوال را پیش از معرفی بپرسید، اما باید تا پایان پرسش های ضروری قبل از آن دست نگه دارید تا خیلی زود این پاسخ را دریافت نکنید که «بودجه مورد نیاز رو نداریم».

لازم است که دوباره تاکید کنیم که فروش بیشتر به این وابسته است که بدانیم باید چه سوالاتی را بپرسیم، چه زمانی باید آنها را مطرح کنیم، چرا باید چنین سوالاتی را بپرسیم، چگونه بپرسیم، از چه کسی بپرسیم و با پاسخ هایی که دریافت می کنیم چه کنیم.

 

نظر شما چیست؟ شما تا کنون از چه روشی استفاده می کرده اید و چه تجربه ای داشته اید؟ استفاده از راهکار بالا چه مزیتی را برای شما به ارمغان آورده است؟ لطفاً نظرات و ایده های خود درباره این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش گویا آی تی را در بخش دیدگاه ها با ما درمیان بگذارید.

آموزش فروش: استراتژی های اصلی برای به سرانجام رساندن فروش

یکی از دشوارترین کارها برای فروشندگان تازه کار به سرانجام رساندن فروش (Closing) است. با این حال، به سرانجام رساندن فروش لزوماً نباید به آن سختی که به نظر می رسد باشد. اگر در ارائه محصول و پاسخگویی به اعتراضات مشتری بالقوه عملکرد خوبی را از خود نشان داده باشید، فرآیند فروش به طور طبیعی به سرانجام خواهد رسید. در عین حال، اگر همه چیز آنطور که باید و شاید پیش نرفت، احتمالاً باید به مشتری بالقوه خود یک سقلمه بزنید تا بتوانید فرآیند فروش را با موفقیت به سرانجام برسانید. ما در این مطلب از مجموعه مطالب آموزش فروش گویا آی تی به ذکر چند مورد از استراتژی های موثر برای به سرانجام رساندن فروش اشاره می کنیم.

 

به سرانجام رساندن فرضی

به سرانجام رساندن فرضی کلی ترین روش به سرانجام رساندن فروش است و در صورتی از آن استفاده می کنید که نتوانسته باشید از یک روش شخصی سازی شده تر برای مشتری مورد نظر استفاده کنید. در این روش، پس از آنکه محصول یا خدمات مورد نظر را معرفی کرده و پاسخ های لازم به سوالات مشتری بالقوه را ارائه کردید، سوالی را می پرسید که بر مبنای این پیش فرض است که مشتری شما محصول یا خدمات مورد نظر را خریداری خواهد کرد. به عنوان مثال:

  • رنگ آبی رو ترجیح می دهید یا قرمز؟
  • ارسال معمولی ما یک روز زمان خواهد برد، اگر مایل باشید می تونید از ارسال پیشتاز استفاده کنید
  • برای شروع، ده مورد کافیه؟
  • اگر هزینه یک سال رو به صورت پیش پرداخت حساب کنید، می تونم ۱۰ درصد بهتون تخفیف بدم. نظرتون چیه؟
  • با غذاتون سیب زمینی سرخ کرده میل دارید یا پیاز؟

البته احتمالاً مورد آخر زیاد به کارتان نمی آید، اما در هر صورت با مثالهای بالا روش کار باید کاملاً برای شما روشن شده باشد و احتمالاً اکنون می توانید سوالات فرضی گوناگونی را برای محصول یا خدماتی که ارائه می کنید مطرح کنید.

 

به سرانجام رساندن فروش با تکیه بر محدودیت زمانی

اگر مشتری شما از جمله ویرانگر «باید فکر کنم» استفاده کرد، تکیه بر محدودیت زمانی می تواند راهگشای فرآیند به بن بست رسیده فروش باشد.

برای استفاده از این روش، کمی درنگ کنید، سپس در یک حالت متفکرانه سری تکان بدهید و چیزی شبیه به این بگویید:

«برای من کاملاً قابل درکه که تمایل داشته باشید روی این موضوع فکر کنید، اما فقط باید خدمتتون عرض کنم که مدل مورد نظر شما یکی از پرطرفدارترین مدل های ماست و معمولاً همیشه با کمبود موجودی مواجه هستیم. اگر این مدل فردا موجود نباشه مدلهای دیگر ما صد در صد با نیازهای شما همخوانی ندارن و واقعاً شرمنده شما میشیم.»

همچنین می توانید سخن از تخفیفی به میان بیاورید که مثلاً در عرض دو روز آینده به اتمام خواهد رسید یا روی هدیه ای که همراه با کالا یا خدمات مورد نظر ارائه می کنید تکیه کنید که دوره زمانی ارائه آن رو به پایان است.

البته استفاده از این روش فقط در صورتی موثر است که واقعاً چنین محدودیت هایی وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، ابداً و هرگز به مشتری دروغ نگویید. چنانچه شرکت متبوع شما به صورت کلی پیشنهادهای دارای محدودیت زمانی ارائه نمی کند، احتمالاً می توانید با مدیر فروش شرکت هماهنگ کنید تا اختیار ارائه پیشنهادهای جزئی را داشته باشید.

 

به سرانجام رسانی شخصی سازی شده

اگر فرآیند صلاحیت سنجی مشتری را به خوبی انجام داده باشید، احتمالاً اطلاعات فراوانی را درباره علایق و سلایق وی جمع آوری کرده اید (رنگ، اندازه، ویژگی ها، سطح کیفی، مقدار بودجه و موارد مشابه). هنگامی که می خواهید کار را تمام کنید، به یادداشت های خود درباره نیازهای مشتری نگاهی بیندازید و سپس چیزی شبیه به این بگویید:

«بسیار خوب، شما به یک تلویزیون ال ای دی نیاز دارید که به اندازه کافی بزرگ باشه که بتونید داخل هال منزل ازش استفاده کنید، بیشتر از ۲ تومن هم نمی خواهید هزینه کنید و ترجیح می دید که رنگش نقره ای باشه. آیا مورد دیگه ای هم هست که ذکر نکرده باشم؟»

منتظر پاسخ مشتری بمانید و سپس با این فرض که مشتری پاسخ منفی می دهد می گویید:

«خوشبختانه مدل ABCD1234 ما بهترین انتخاب برای شماست که همه نیازهاتون رو پوشش میده! این مدل همه ویژگیهای مورد نظر شما رو داره، به علاوه یک سیستم صوتی پیشرفته هم داره و قیمتش هم فقط ۱۷۰۰ هست. چیزی که لازمه فقط امضای شما زیر فاکتور هست و دستگاه تا شب خدمتتون ارسال میشه.»

از آنجایی که همه نیازها و خواسته های مشتری را به حساب آورده اید، احتمال پا پس کشیدن او در این مرحله بسیار کم است.

اگر مشتری در این مرحله از فرآیند فروش تردید داشت، احتمالاً مسائل یا به اصطلاح اعتراضاتی دارد که حل نشده اند. کاری که باید انجام بدهید این است که آنها را پیدا کنید و به مشتری کمک کنید تا آنها را حل کند تا فروش با موفقیت به سرانجام برسد.

آموزش فروش: ۵ گام برای تقویت فرآیند فروش

فروش ارزش محور مستلزم درک مراحل کلی خرید است:

  1. بیان نیازها و الزامات
  2. ارزیابی گزینه ها
  3. عمل

وظیفه یک عامل فروش در این فرآیند این است که مشتری را به گونه ای در طول این فرآیند هدایت کند که به سمت و سوی راهکار شما سوق داده شود و از رقبا فاصله بگیرد.

طبیعتاً فرآیند فروش شما باید خریدار را از مشکلات و اهدافش به پیشنهاد و راهکار شما برساند.

چه یک فروشنده حرفه ای هستید و دستی بر آتش دارید و چه به تازگی کار خود را آغاز کرده اید، در هر صورت باید از اصول فروشندگی آگاه باشید. اطمینان پیدا کنید که هنگامی که با مشتری بالقوه بعدی خود روبرو می شوید، این پنج مرحله برای گفتگوی ارزش محور به منظور فروش را به مرحله اجرا در می آورید.

 

  1. نقاط درد (pain points یا مشکلات) و اهداف

اولین قدم این است که کاری کنید که مشتری بالقوه نقاط درد یا وجود مشکل را بپذیرد و بتواند نتیجه ای که به دنبال دستیابی به آن است را توصیف کنید. هنگامی که درک مناسبی از مشکل و وضعیت ایده آل مشتری در آینده به دست آوردید می توانید کار خود را به نحو احسن ادامه بدهید.

 

  1. تعریف الزامات و نیازها

پس از پرده برداشتن از مشکل، فروشنده و مشتری باید با کمک یکدیگر یک فهرست دقیق و محدود از الزاماتی را تهیه کنند که راهکار مورد نظر برای حل مشکل و دستیابی به اهداف نهایی باید آنها را پوشش بدهد.

این الزامات را مجدداً در طول فرآیند فروش و مخصوصاً هنگامی که بیش از یک تصمیم گیرنده وجود دارد به تایید خریدار برسانید.

 

  1. تطبیق راهکار

پس از تعریف قابلیت های لازم برای راهکار، باید ویژگی ها و کارکردهای راهکار خود را یک به یک با الزاماتی که بیش از همه برای خریدار اهمیت دارند تطبیق داده و این تطابق و هماهنگی را به مشتری نشان بدهید.

لازم است که توانمندی های لازم با اهدافی که دلیل خرید به حساب می آیند هماهنگ باشند.

 

  1. نشان دادن تمایز

چهارمین مرحله این است که فروشنده تفاوت و تمایز راهکار شرکت متبوع خود نسبت به پیشنهاداتی که سایر رقبا ارائه می دهند را به وضوح بیان کند. در اینجا فروشنده باید به نیازها و الزاماتی که بیش از همه برای خریدار اهمیت دارند برگردد و برتری راهکار خود را در برآوردن تمامی آنها اثبات کند. نشان دادن تمایز تنها در صورتی موثر واقع می شود که بتوانید این برتری را به خریدار اثبات کنید.

 

  1. اثبات کنید

با استفاده از نظرات مشتریان قبلی، تایید اجتماعی و سایر ابزارها و روشهایی که به مشتری آتی شواهد ملموسی را ارائه می کنند که حاکی از آن است که راهکار شما همان کاری را انجام می دهد و همان تاثیری را دارد که شما می گویید، ارزشی که وعده آن را می دهید را اثبات کنید.

ارائه این دست از شواهد از جانب منابع بیرونی می تواند به مشتری برای درک عواید مثبت قابل انتظار از راهکار شما کمک کند. این اثبات باید به نحوی انجام شود که به وضوح به خریدار نشان بدهد که راهکار شما چگونه مشکلات را هدف قرار می دهد و چگونه وی را به هدف مورد نظر خواهد رساند.

اگر شما یا همه فروشندگان شرکت شما از روش های ارزش محور استفاده کنید، علاوه بر ایجاد انسجام و یک رابطه مبتنی بر اعتماد، به نتایج قابل سنجشی دست خواهید یافت که درآمد شما را افزایش خواهند داد.

آیا شما هم از روش های ارزش محور استفاده می کنید؟ لطفاً ایده ها و نظرات خود درباره مطالب بخش آموزش فروش را در بخش دیدگاه ها با ما و سایر کاربران گویا آی تی در میان بگذارید.

 

خوش شانسی در فروشندگی: چگونه در فروش شانس بیاوریم؟

شاید به خاطر آن تصوری که به وسیله فیلم ها و کتاب ها از شانس در ذهن تان ایجاد شده، اعتقاد پیدا کرده باشید که شانس آوردن کاملاً اتفاقی است و شانس آوردن یک اتفاق نادر است. با این حال، حقیقت این است که برای اینکه شانس بیاورید و در قرعه کشی برنده شوید، در ابتدا باید در قرعه کشی شرکت کنید!

به بیان دیگر، اعمال و رفتار ما به شدت روی احتمال شانس آوردن مان تاثیر می گذارند. با این وجود، معمولاً باز هم خوش شانسی را به یک قدرت نامرئی ربط می دهیم که هیچ کنترلی روی آن نداریم.

شاید به نظر برسد که شانس یک مفهوم ساختگی است و چه بسا مدیران فروش برای حذف آن از معادله فروش تا می توانند تلاش کنند، اما اگر ما در این مطلب از بخش آموزش فروش راه هایی را برای اینکه همیشه خوش شانس باشید ارائه کنیم چطور؟

مفهوم «شانس سازی» بر این ایده استوار است که رویدادهای غیرمنتظره به این دلیل روی می دهند که رفتارهای هدفمند و راهبردی با فرصت در هم می آمیزند. در واقع، آیا شانس چیزی به جز تلاقی آمادگی با فرصت است؟

حال، برای اینکه همیشه در کار فروشندگی خوش شانس باشید باید چکار کنید؟ با کمک چهار مورد زیر می توانید کاری کنید که ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست در دست هم بدهند تا کار شما به نحو احسن پیش برود.

 

  1. نگرش و طرز فکر خود را تغییر بدهید

باور به اینکه روی هیچ چیزی هیچ کنترلی ندارید می تواند به شدت دلسردکننده باشد. به هر حال اگر سرنوشت مقدر کرده که هیچ چیز به نفع شما تمام نشود، چه جایی برای تلاش وجود خواهد داشت؟

این باورها را دور بریزید!

البته نمی توانید خودتان را گول بزنید و تصور کنید که همه چیز تحت سیطره کنترل شما قرار دارد، زیرا متاسفانه چنین اتفاقی هیچ گاه نخواهد افتاد. شما نمی توانید به زور متوسل شوید، آن هم مخصوصاً در فروش که نتیجه آن به شدت به رابطه ها و اراده و آزادی دیگران وابسته است. با این حال، بدون شک از آن چیزی که تصور می کنید روی نتیجه هر فرآیندی کنترل بیشتری دارید.

گفتگوهای درونی خود را تغییر بدهید و این حقیقت را بپذیرید که اگر تلاش کنید، هر چیزی احتمالاً و غالباً حتماً مطابق با میل شما پیش خواهد رفت.

 

  1. خوب و مهربان باشید

شاید شما هم باور داشته باشید که کسی برای خوبی و مهربانی تره هم خورد نمی کند، اما اجازه بدهید که به این مقوله از زاویه فروش نگاهی بیندازیم.

درست است که گاهی آنهایی که تهاجمی تر عمل می کنند زودتر به چارچوب ورودی می رسند، اما خیلی زود به مشتری بالقوه نشان می دهند که چیزی که مهم است او نیست و در نتیجه مشتری را از خود می رانند.

اگر فروشنده ای باشید که گوش نمی کند و با لودر از روی هر سوال یا اعتراضی رد می شود، بدون شک به موفقیتی که رویای آن را در سر می پرورانید دست پیدا نخواهید کرد.

شانس موفقیت فروشندگانی که مهربان، فکور، با ملاحظه و یار و یاور مصرف کننده هستند، مخصوصاً آنهایی که طرز فکرشان با طرز فکر بازاریاب های درونگرا تشابه دارد، در بلندمدت به مراتب بیشتر است.

مهربانی و ظرافت تنها راه مطمئن برای پیش افتادن از بقیه است. خدمت کردن به مشتریان احتمالی به عنوان یک مشاور و محرم باعث تقویت رابطه شما خواهد شد و برای هر دوی شما سودمند خواهد بود.

مهر ورزیدن ایجاد رابطه های مستحکم و سالم با دیگران را تضمین می کند و این به نوبه خود احتمال شانس آوردن شما را بیشتر خواهد کرد.

 

  1. پشتکار داشته باشید

چیزی که در ابتدا به آن اشاره کردیم را به خاطر بیاورید؛ برای اینکه در قرعه کشی برنده شوید باید در قرعه کشی شرکت کنید. انجام دادن کاری که به عنوان یک فروشنده باید انجام بدهید فقط شانس به سرانجام رساندن فروش را افزایش می دهد.

شما نمی توانید یک گوشه بنشینید، استراحت کنید و منتظر بمانید که معاملات به سرانجام برسند. اگر ایمیل های تعامل برانگیز ننویسید، برای تماس های پیگیری برنامه ریزی نکنید و ارزشی که ارائه می کنید را به شکل موثری نشان ندهید، شانس خوش شانسی خود را کاهش می دهید.

پشتکار داشته باشید و به انجام کارهایی که شما را به دستیابی به اهداف فروش نزدیک تر می کنند ادامه بدهید. اطمینان پیدا کنید که تحقیقات لازم را انجام می دهید تا از این طریق بتوانید پیشنهاد خود را به نحوی ارائه کنید که مزایای آن برای مصرف کننده به وضوح مشخص باشد و به مذاق وی خوش بیاید. تلاش کنید تا در هر تعاملی که با مشتری بالقوه دارید نافع و به اصطلاح «ارزش آفرین» باشید.

اگر سرسختانه و با پشتکار فراوان به انجام این دست از کارها ادامه بدهید و استراتژی های خود را به طور مستمر جرح و تعدیل کنید، شانس به شما روی خواهد آورد.

 

  1. هوشیار و فرصت طلب باشید

بهتر است که هیچ وقت تبدیل به آن دست آدمهایی نشوید که فقط به دنبال منفعت خودشان هستند. در عوض، چشمان خود را برای پیدا کردن فرصت های بالقوه کاملاً باز نگه دارید.

گاهی فرآیند فروش از یک موقعیت غیرمنتظره آغاز می شود. شاید ناگهان از جانب یکی از مشتریان سابق به یک مشتری بالقوه معرفی شوید یا اینکه کسی که با وی همکاری می کنید پروژه جدیدی را راه بیندازد و بخواهد که خرید خود را از شما انجام بدهد.

تحت هر شرایطی، برای بهره برداری از فرصت هایی که پیش می آیند هوشیار باشید. شانس به ذهن های آماده علاقمند است.

شما به عنوان یک فروشنده باید در تک تک مراحل چرخه فروش کاملاً آماده باشید؛ چه در شرایطی که به تازگی کار روی یک فرصت را آغاز کرده اید و چه در هنگامی که برای قطعی کردن معامله آماده می شوید. همیشه آماده باشید، حتی برای موارد غیرمنتظره ای مانند یک اعتراض پیش بینی نشده در انتهای چرخه فروش.

آمادگی در همه شرایط برای بهره برداری از شانس تضمین خواهد کرد که از هر چه که در توان دارید برای استفاده از موقعیت هایی که برای همه پیش می آیند استفاده می کنید.

 

حرف آخر

هر چه بیشتر تلاش کنید، بیشتر خوش شانس خواهید بود. با این حال به جای آنکه سخت تر کار کنید، هوشمندانه تر کار کنید. اکنون می دانید که با تغییر نگرش، مهرورزی، پشتکار و حفظ هوشیاری می توانید احتمالات را تا حد چشمگیری به نفع خودتان تغییر بدهید. بنابراین فردا را با یک چشم انداز تازه آغاز کنید.

خوش شانسی در فروشندگی: چگونه در فروش شانس بیاوریم؟

شاید به خاطر آن تصوری که به وسیله فیلم ها و کتاب ها از شانس در ذهن تان ایجاد شده، اعتقاد پیدا کرده باشید که شانس آوردن کاملاً اتفاقی است و شانس آوردن یک اتفاق نادر است. با این حال، حقیقت این است که برای اینکه شانس بیاورید و در قرعه کشی برنده شوید، در ابتدا باید در قرعه کشی شرکت کنید!

به بیان دیگر، اعمال و رفتار ما به شدت روی احتمال شانس آوردن مان تاثیر می گذارند. با این وجود، معمولاً باز هم خوش شانسی را به یک قدرت نامرئی ربط می دهیم که هیچ کنترلی روی آن نداریم.

شاید به نظر برسد که شانس یک مفهوم ساختگی است و چه بسا مدیران فروش برای حذف آن از معادله فروش تا می توانند تلاش کنند، اما اگر ما در این مطلب از بخش آموزش فروش راه هایی را برای اینکه همیشه خوش شانس باشید ارائه کنیم چطور؟

مفهوم «شانس سازی» بر این ایده استوار است که رویدادهای غیرمنتظره به این دلیل روی می دهند که رفتارهای هدفمند و راهبردی با فرصت در هم می آمیزند. در واقع، آیا شانس چیزی به جز تلاقی آمادگی با فرصت است؟

حال، برای اینکه همیشه در کار فروشندگی خوش شانس باشید باید چکار کنید؟ با کمک چهار مورد زیر می توانید کاری کنید که ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست در دست هم بدهند تا کار شما به نحو احسن پیش برود.

 

  1. نگرش و طرز فکر خود را تغییر بدهید

باور به اینکه روی هیچ چیزی هیچ کنترلی ندارید می تواند به شدت دلسردکننده باشد. به هر حال اگر سرنوشت مقدر کرده که هیچ چیز به نفع شما تمام نشود، چه جایی برای تلاش وجود خواهد داشت؟

این باورها را دور بریزید!

البته نمی توانید خودتان را گول بزنید و تصور کنید که همه چیز تحت سیطره کنترل شما قرار دارد، زیرا متاسفانه چنین اتفاقی هیچ گاه نخواهد افتاد. شما نمی توانید به زور متوسل شوید، آن هم مخصوصاً در فروش که نتیجه آن به شدت به رابطه ها و اراده و آزادی دیگران وابسته است. با این حال، بدون شک از آن چیزی که تصور می کنید روی نتیجه هر فرآیندی کنترل بیشتری دارید.

گفتگوهای درونی خود را تغییر بدهید و این حقیقت را بپذیرید که اگر تلاش کنید، هر چیزی احتمالاً و غالباً حتماً مطابق با میل شما پیش خواهد رفت.

 

  1. خوب و مهربان باشید

شاید شما هم باور داشته باشید که کسی برای خوبی و مهربانی تره هم خورد نمی کند، اما اجازه بدهید که به این مقوله از زاویه فروش نگاهی بیندازیم.

درست است که گاهی آنهایی که تهاجمی تر عمل می کنند زودتر به چارچوب ورودی می رسند، اما خیلی زود به مشتری بالقوه نشان می دهند که چیزی که مهم است او نیست و در نتیجه مشتری را از خود می رانند.

اگر فروشنده ای باشید که گوش نمی کند و با لودر از روی هر سوال یا اعتراضی رد می شود، بدون شک به موفقیتی که رویای آن را در سر می پرورانید دست پیدا نخواهید کرد.

شانس موفقیت فروشندگانی که مهربان، فکور، با ملاحظه و یار و یاور مصرف کننده هستند، مخصوصاً آنهایی که طرز فکرشان با طرز فکر بازاریاب های درونگرا تشابه دارد، در بلندمدت به مراتب بیشتر است.

مهربانی و ظرافت تنها راه مطمئن برای پیش افتادن از بقیه است. خدمت کردن به مشتریان احتمالی به عنوان یک مشاور و محرم باعث تقویت رابطه شما خواهد شد و برای هر دوی شما سودمند خواهد بود.

مهر ورزیدن ایجاد رابطه های مستحکم و سالم با دیگران را تضمین می کند و این به نوبه خود احتمال شانس آوردن شما را بیشتر خواهد کرد.

 

  1. پشتکار داشته باشید

چیزی که در ابتدا به آن اشاره کردیم را به خاطر بیاورید؛ برای اینکه در قرعه کشی برنده شوید باید در قرعه کشی شرکت کنید. انجام دادن کاری که به عنوان یک فروشنده باید انجام بدهید فقط شانس به سرانجام رساندن فروش را افزایش می دهد.

شما نمی توانید یک گوشه بنشینید، استراحت کنید و منتظر بمانید که معاملات به سرانجام برسند. اگر ایمیل های تعامل برانگیز ننویسید، برای تماس های پیگیری برنامه ریزی نکنید و ارزشی که ارائه می کنید را به شکل موثری نشان ندهید، شانس خوش شانسی خود را کاهش می دهید.

پشتکار داشته باشید و به انجام کارهایی که شما را به دستیابی به اهداف فروش نزدیک تر می کنند ادامه بدهید. اطمینان پیدا کنید که تحقیقات لازم را انجام می دهید تا از این طریق بتوانید پیشنهاد خود را به نحوی ارائه کنید که مزایای آن برای مصرف کننده به وضوح مشخص باشد و به مذاق وی خوش بیاید. تلاش کنید تا در هر تعاملی که با مشتری بالقوه دارید نافع و به اصطلاح «ارزش آفرین» باشید.

اگر سرسختانه و با پشتکار فراوان به انجام این دست از کارها ادامه بدهید و استراتژی های خود را به طور مستمر جرح و تعدیل کنید، شانس به شما روی خواهد آورد.

 

  1. هوشیار و فرصت طلب باشید

بهتر است که هیچ وقت تبدیل به آن دست آدمهایی نشوید که فقط به دنبال منفعت خودشان هستند. در عوض، چشمان خود را برای پیدا کردن فرصت های بالقوه کاملاً باز نگه دارید.

گاهی فرآیند فروش از یک موقعیت غیرمنتظره آغاز می شود. شاید ناگهان از جانب یکی از مشتریان سابق به یک مشتری بالقوه معرفی شوید یا اینکه کسی که با وی همکاری می کنید پروژه جدیدی را راه بیندازد و بخواهد که خرید خود را از شما انجام بدهد.

تحت هر شرایطی، برای بهره برداری از فرصت هایی که پیش می آیند هوشیار باشید. شانس به ذهن های آماده علاقمند است.

شما به عنوان یک فروشنده باید در تک تک مراحل چرخه فروش کاملاً آماده باشید؛ چه در شرایطی که به تازگی کار روی یک فرصت را آغاز کرده اید و چه در هنگامی که برای قطعی کردن معامله آماده می شوید. همیشه آماده باشید، حتی برای موارد غیرمنتظره ای مانند یک اعتراض پیش بینی نشده در انتهای چرخه فروش.

آمادگی در همه شرایط برای بهره برداری از شانس تضمین خواهد کرد که از هر چه که در توان دارید برای استفاده از موقعیت هایی که برای همه پیش می آیند استفاده می کنید.

 

حرف آخر

هر چه بیشتر تلاش کنید، بیشتر خوش شانس خواهید بود. با این حال به جای آنکه سخت تر کار کنید، هوشمندانه تر کار کنید. اکنون می دانید که با تغییر نگرش، مهرورزی، پشتکار و حفظ هوشیاری می توانید احتمالات را تا حد چشمگیری به نفع خودتان تغییر بدهید. بنابراین فردا را با یک چشم انداز تازه آغاز کنید.