دانشمندان معتقدند دید پیرامونی انسان احتمالا یک توهم بصری است

به چشمان خود اعتماد نکنیدبر طبق یک تحقیق جدید، چیزی که شما از طریق گوشه چشم خود می بینید می تواند چیزی بیش از یک توهم بصری که توسط مغز ایجاد شده نباشد.

گویا آی تی – دانشمندان نشان داده اند که در برخی از موقعیت ها مغز ما جاهای خالی در دید پیرامونی ما را پر می کند، به طوری که ما را فریب می دهد تا فکر کنیم که همان میزان اطلاعات بصری را که از مرکز دید خود دریافت می کنیم همان میزان اطلاعات را نیز از لبه های دید خود دریافت می کنیم.
برای درک این موضوع پژوهشگران دانشگاه هایی در هلند و بریتانیا آزمایشی را تدارک دیدند تا بررسی کنند که آیا دید پیرامونی یکی از توهمات بصری متعددی است که می تواند در ذهن ما تداوم داشته باشد.

به گفته مارت اوتن یکی از اعضای گروه پژوهشی از دانشگاه آمستردام هلند، ” یافته های ما نشان می دهد که تحت شرایط مناسب قسمت اعظم پیرامون ما می تواند به یک توهم بصری تبدیل شود. به نظر می رسد که این پدیده شامل ویژگی های بصری اساسی بسیاری باشد که حاکی از آن است که این ” پر کردن” یک سازوکار ادراکی کلی و بنیادین است.”
این پژوهشگران یک سری از تصاویر را به ۲۰ داوطلب نشان دادند. در هر کدام یک تصویر در مرکز وجود داشت که به تدریج با یک تصویر دیگر ادغام می شد در صورتی که از طرف لبه ها محو می شد.
از شرکت کنندگان در این تحقیق خواسته شد تا هر وقت فکر کردند که تفاوت بین دو قسمت از تصویر کلی مشابه است یکبار دکمه ماوس را کلیک کنند – یعنی وقتی که تصویر مرکزی با تصویر پیرامون هماهنگ شد.
این تست نشان داد که داوطلبان برخی مواقع به اشتباه قبل از هماهنگ شدن تصاویر، یک تصویر متحد را گزارش می کردند. چنان که گویی مغز فقدان جزئیات در تصویر دوم را جبران می کرد تا هماهنگی ایجاد کند.

اوتن می گوید، ” شاید در مواقعی که محرک فیزیکی به اندازه کافی غنی نباشد، مغز ما چیزی را که می بینیم را پر می کند. ”
در طول این تحقیق، در شکل، جهت، روشنایی، سایه و حرکت تصاویر تغییر ایجاد شد، اما به نظر می رسد که این تغییرات هیچ تاثیری بر توهم بصری نداشته اند.
وقتی که تصاویر مرکزی و پیرامون تفاوت چشم گیرتری داشتند یک تغییر ایجاد شد، اگرچه در این موارد توهم کمتری اتفاق می افتاد و وقتی هم اتفاق می افتاد پدیدار شدن آن زمان بیشتری طول می کشید.

در این پژوهش فقط ۲۰ نفر مورد آزمایش قرار گرفتند، در نتیجه ما به تحقیقات بیشتری نیاز داریم تا درک کامل تری درباره این موضوع بدست بیاوریم. اما همین تحقیق نیز مسیرهای پژوهشی جالب جدیدی پیش روی ما قرار داد. شما نیز می توانید تاثیر توهم را بر روی خودتان تست کنید.
در واقع، این توهمات بصری رایج تر از آن چیزی هستند که شما تصور می کنید. توهم شبکه چشمک زن را در نظر بگیرید، در آن تصویری نشان داده می شود که دارای ۱۲ نقطه سیاه است – مغز شما اجازه نمی دهد که همه آن نقطه ها را به صورت یکجا و همزمان ببینید.
این به این دلیل است که یک عصب بیشتر تحریک شده و تمرکز می کند، به طوری که بر روی نقطه های پیرامون کمتر تمرکز صورت می گیرد. بدین ترتیب، مغز تلاش می کند تا اطلاعات بصری بیشتری را از اولین عصب بدست بیاورد، حتی اگر نقطه های دیگر محو شوند.

تاثیر نور نمایشگر اسمارت‌فون‌ها بر مغز انسان

تاثیر نور نمایشگر اسمارت‌فون‌ها بر مغز انسان

طبق بررسی‌های اخیر، نور آبی نمایشگر اسمارت‌فون‌‌ها دارای تاثیراتی بر روی مغز است که می‌تواند موجب بی‌خوابی شود. معمولا میزان روشنایی نمایشگر اسمارت‌فون‌ها به‌گونه‌ای است که در زیر نور آفتاب نیز قابل تشخیص است. همچنین روشنایی آن‌ها در شب، بسیار زیاد و خیره کننده است. با توجه به تحقیقات اخیر، خیره شدن به نور نمایشگرهای پر نور در شب به هیچ وجه پیشنهاد نمی‌شود.

چرخه بدن به گونه‌ای عمل می‌کند که در طول روز شما را بیدار نگه می‌دارد و در طول شب خود را برای استراحت آماده می‌کند. اما وقتی در زمان استراحت شبانه به نمایشگرها خیره شوید، مغز نمی‌تواند خود را با این شرایط تطبیق داده و سردرگم می‌شود. در این حالت، درست همانند روز مغز شما ملاتونین تولید نمی‌کند و در نتیجه سطح هوشیاریتان بالا می‌رود. ملاتونین هورمونی است که زمان خواب را تنظیم می‌کند. به این ترتیب، با نگاه کردن به نور نمایشگر قبل از خواب، ساعت بدن به هم ریخته و علاوه بر کاهش کارایی، سلامتی را به شدت به خطر می‌اندازد.

برای حل این مشکل، طراحان برنامه‌‌هایی را مثل f.lux و Night Shift mode برای آیفون ساخته‌اند. هر دو برنامه، رنگ‌های موجود در نور نمایشگر را طوری تنظیم می‌کنند که نور آبی در ساعات مشخصی از روز حذف شود. هرچند بسیاری از کاربران پس از استفاده از این برنامه‌ها ابراز رضایت می‌کنند، با این حال هنوز تحقیقات زیادی در مورد تاثیر نورهای تیره‌تر بر کیفیت خواب، باید انجام شود.

عوامل زیادی هستند که بر کیفیت خواب تاثیر گذارند. مثلا دریافت یک ایمیل کاری در ساعات آخر شب، که خواب شما را به کلی به هم می‌ریزد. به هرحال، دور کردن اسمارت‌فون و تبلت هنگام خواب، می‌تواند موجب بهبود سلامت و کارایی شما در طول روز شود.

نوشته تاثیر نور نمایشگر اسمارت‌فون‌ها بر مغز انسان اولین بار در پدیدار شد.

حذف دائمی ترس ها از ذهن آدمی با تکانه های رفتارشناختی

حذف دائمی ترس ها از ذهن آدمی با تکانه های رفتارشناختی

خرد عام می گوید که رویارویی با ترس ها راه خوبی برای فائق آمدن بر آنهاست و در واقع صور مختلف درمان ترس، بر همین اساس استوار است. ولی با ترکیب هوش مصنوعی (AI) و علوم عصبی، تیم بین المللی پژوهشگران به راهی دست یافتند تا ترس هایی خاص را از ذهن حذف کنند، آن هم بدون اینکه نیاز به رویارویی با آن ترس باشد. این رویکرد باعث درمان راحت تر فوبیاهای مختلف و اختلال های استرس پس از ضایعه روانی است.

بر اساس ادعای مؤسسه ملی سلامت روانی آمریکا، ۱۸ درصد بزرگسالان این کشور  نوعی ترس یا اختلال تشویش ذهنی دارند. رویکرد معمول نسبت به درمان این شرایط همراه ترس چیزی است که با نام درمان از طریق مواجهه شناخته می شود و در آن سوژه در محیطی امن با ترس های خود مواجه می شود و ذهن در شرایطی قرار می گیرد که بتواند سطح پایینی از خطر واقعی یا به طور کلی عدم حضور آن را حس کند. ولی این روش مشکلاتی نیز دارد و بیمار طی گذران این درمان با مشکلات روانی عدیده ای مواجه می شود.

روش جدید که «فیدبک عصبی کدزدایی شده» نام دارد، از روش های تشخیص تصاویر هوش مصنوعی برای نظارت و تشخیص الگوهای ذهنی پیچیده  ای استفاده می کند که نماینده برخی از خاطرات ترس است. این روش روی ۱۷ نفر از داوطلبان سالم امتحان شد، بدین صورت که به آنها تصاویری نشان داده و در همین زمان شوک های الکتریکی نیز به آنها وارد شد تا خاطرات ترس در ذهن آنها شکل بگیرد.

این تیم با تحلیل الگوهای ترس شکل گرفته در ذهن، متوجه شدند که حتی در زمان استراحت سوژه ها نیز اثرات این شوک ها قابل مشاهده است، یعنی حتی در زمانی که آنها آگاهانه متوجه آن نبودند. سپس در مرحله بعد با تشخیص این الگوهای ترس در حالت خودآگاهی، به سوژه ها سکه هایی داده می شد تا ارتباط ذهنی بین خاطرات ترس و این پاداش شکل بگیرد. به مرور زمان پژوهشگران متوجه شدند که الگوی خاطرات این ترس در این افراد بهبود یافت. البته جمعیت آماری و نتایج حاصل چندان معنادار نیست و نیاز به جمعیت بزرگ تری هست تا از صحت این روش اطمنیان حاصل شود.

منبع: NewAtlas

نوشته حذف دائمی ترس ها از ذهن آدمی با تکانه های رفتارشناختی اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

چگونه این مرد بدون ۹۰ درصد از مغز خود زندگی نرمالی دارد؟!

چگونه این مرد بدون 90 درصد از مغز خود زندگی نرمالی دارد؟! - دانشمندان درباره مرد فرانسوی که 90 درصد مغز خود را از دست داده و در عین حال زندگی عادی و نرمالی دارد، مات و مبهوت مانده اند.

دانشمندان درباره مرد فرانسوی که ۹۰ درصد مغز خود را از دست داده و در عین حال زندگی عادی و نرمالی دارد، مات و مبهوت مانده اند.

.

یک مرد فرانسوی با وجود اینکه ۹۰ درصد از مغز خود را از دست داده اما با این حال زندگی نرمال و سالمی را پشت سر می گذارد، دانشمندان را به فکر فرو برده تا دوباره درباره آنچه که از دیدگاه بیولوژیکی باعث هوشیاری و آگاهی انسان شده، فکر کنند.

علیرغم چندین دهه پژوهش و تحقیق، دانش ما نسبت به هوشیاری و آگاهی – آگاه بودن از موجودیت یک فرد – بسیار اندک است. ما می دانیم که بنیان این آگاهی به نحوی در مغز ماست اما چگونه می شود که افرادی با وجود از دست دادن قسمت اعظمی از نورون ها و رشته های مغزی می توانند نسبت به خود و اطرافیانشان آگاه باشند؟

این مورد که برای اولین بار در سال ۲۰۰۷ در The Lancet توصیف شده بود، درباره مردی است که حدودا ۱۰ سال دانشمندان را مات و مبهوت خود کرده است.

این مرد فرانسوی که در زمان انتشار این مقاله ۴۴ سال سن داشت، هویتش کاملا محرمانه باقی مانده و به همین واسطه، دانشمندان کاملا توضیح داده اند که این مرد چگونه بدون اطلاع از شرایط بسیار نادرش و بدون هیچ مشکلی به زندگی ادامه داده است.

او به دلیل ضعف اندکی که در پای چپش حس می کرد به دکتر مراجعه کرد و پس از اینکه اسکن مغز بر روی انجام شد، تصاویر نشان می دادند که جمجمه او اکثر با مایعی پر شده است. اسکن مغز این شخص نشان می داد که تنها یک لایه نازک از بافت واقعی مغز باقی مانده و بخش داخلی مغز او تقریبا به طور کامل از بین رفته است. عکس زیر، اسکن مغزی این شخص را نشان می دهد:

تصویر اسکن مغز این مرد فرانسوی – تجمع مایعات 90 درصد از مغز این فرد را از بین برده است.

تصویر اسکن مغز این مرد فرانسوی – تجمع مایعات ۹۰ درصد از مغز این فرد را از بین برده است.

.

پزشکان باور دارند که قسمت اعظم مغز این فرد به طور آهسته و در یک بازه زمانی ۳۰ ساله توسط تجمع مایعات از بین رفته است؛ پدیده شناخته شده ای که به آن هیدروسفالی می گویند. او از کودکی به این بیماری مبتلا بود که البته توسط یک استنت درمان شده بود؛ اما این استنت زمانی که او ۱۴ ساله بود برداشته شد و از آن پس، بخش اعظم مغز او از بین رفته است (شایان ذکر است که استنت در پزشکی به لوله توری مصنوعی از جنس فلز گفته می شود که در یک گذرگاه یا مجرایی طبیعی در بدن به منظور جلوگیری یا مقابله با انقباض موضعی جریان درون آن مجرا، قرار داده می شوند).

اما علیرغم باقی ماندن مقدار اندکی از بافت مغزی او، این شخص ناتوانی مغزی نداشت؛ او دارای یک ضریب هوشی پایین (۷۵) بود اما به عنوان یک کارمند دولت مشغول به کار بود. او همچنین ازدواج کرده، دارای دو فرزند و نسبتا هم سالم بود.

پرونده پزشکی پر رمز و راز این شخص، نه تنها در ذهن دانشمندان این سوال را به وجود آورد که او چگونه توانسته زنده بماند، بلکه دانش ما از هوشیاری و آگاهی را نیز زیر سوال برد.

در گذشته پژوهشگران اظهار می کردند که هوشیاری و آگاهی احتمالا به نواحی مختلف و بخصوصی از مغز مرتبط است؛ از جمله کلاستروم (یک لایه نازک از سلول های عصبی مابینِ نواحی اصلی مغز) یا قشر بینایی (کرتکس بصری).

اما اگر این فرضیه ها درست بودند، این شخص فرانسوی که قسمت اعظمی از مغز خود را از دست داده نباید از آگاهی و هوشیاری بهره مند می بود.

Axel Cleeremans، یک روانشناس شناختی از دانشگاه آزاد بروکسل در بلژیک در این خصوص به کوارتز (Quartz) گفت: “هر تئوری درباره هوشیاری و آگاهی باید بتواند توضیح دهد چرا این فرد که ۹۰ درصد از بافت مغزی اش را از دست داده همچنان به صورت کاملا طبیعی به زندگی خود ادامه می دهد”.

به عبارت دیگر، به نظر نمی رسد که یک قسمت خاص از مغز به تنهایی مسئول هوشیاری و آگاهی انسان باشد.

به نظر نمی رسد که یک قسمت خاص از مغز به تنهایی مسئول هوشیاری و آگاهی انسان باشد.

به نظر نمی رسد که یک قسمت خاص از مغز به تنهایی مسئول هوشیاری و آگاهی انسان باشد.

.

Cleeremans بر فرضیه ای معتقد است؛ پایه و اساس این فرضیه این است که انسان با هوشیاری به دنیا نیامده، بلکه مغز آگاهی و هوشیاری را بارها و بارها یاد می گیرد. این بدان معناست که محل قرارگیری هوشیاری در مغز ثابت نبوده و بسیار انعطاف پذیر است و فراگیری آن می تواند توسط مناطق مختلف مغز صورت پذیرد.

او در ادامه بیان می کند: “آگاهی، نظریه غیر مفهومی مغز درباره خودش است و از طریق تجربه به دست می آید و این نیز از طریق یادگیری، تعامل با خود، جهان و افراد حاصل می شود.”

Axel Cleeremans این فرضیه را در ابتدا در سال ۲۰۱۱ منتشر کرد و حال در کنفرانس انجمن مطالعات علمی درباره آگاهی در مورد این موضوع سخنرانی کرد. این کنفرانس در ماه ژوئن امسال (سال ۲۰۱۶ میلادی) در بوئنوس آیرس برگزار شد.

او فرضیه خود را “تز شکل پذیری رادیکال” (radical plasticity thesis) نامیده است. این نظریه با پژوهش های اخیری که نشان می دهند مغز یک فرد بالغ نسبت به آن چیزی که در گذشته فکر می کردیم، سازگار تر است.

Olivia Goldhill برای کوارتز اینگونه می نویسد:

“Cleeremans بیان می کند که برای داشتن آگاهی، تنها دانستن اطلاعات کافی نیست، بلکه باید دانست که یک شخص، اطلاعاتی را می داند. به عبارت دیگر، برخلاف یک ترموستات که به سادگی دما را ثبت و ضبط می کند، انسان های آگاه، هم می داند و هم برایشان اهمیت دارد که می دانند.

کلیریمنس مدعی است که مغز به طور پیوسته و ناآگاهانه یاد می گیرد تا فعالیت خودش را دوباره تعریف کند و این حالت تعاریف، اساسِ تجربه آگاهانه است.”

اما تمامی این صحبت ها درباره فردی که با وجود باقی ماندن تنها ۱۰ درصد از مغزش زندگی می کند به چه صورت است؟

براساس گفته های کلیریمنس، با اینکه تنها قسمت کوچکی از مغز این شخص باقی مانده، همین بافت مغزی موجود قادر است نظریه ای درباره خودشان به وجود آورند و این بدین معناست که شخص هنوز آگاهی کامل نسبت به کارهایی که انجام می دهد، دارد.

این مفاهیم به نوبه خود چندان هم جدید نیستند و هر روزه ما چیزهای بیشتری درباره مغزمان یاد می گیریم و به این موضوع پی می بریم که مغزهای ما چقدر انعطاف پذیر و سازگارند. به عنوان مثال در هفته اخیر دانشمندان توانستند سلول های مغزی یک موش را برای رشد مجدد فعال کرده و در نتیجه بینایی را به یک موش نابینا باز گرداندند.

مغز ما بسیار انعطاف پذیر است.

مغز ما بسیار انعطاف پذیر است.

.

این های تنها نشانه های قابل توجهی است که به ما نشان دهد که چقدر مغز ما می تواند قدرتمند بوده و حتی می تواند در آسیب های فوق العاده زیاد هم به یادگیری خود ادامه دهد. این موارد نوری از امید را در دل های ما روشن کرده و نشان می دهد که شاید روزی انسان بتواند بیماری هایی که ناشی از تخریب نورون ها (بیماری های نورودژنراتیو) است را نیز درمان کند.

نظر شما در رابطه با آگاهی و هوشیاری انسان چیست؟ آیا شما با الکس کلیریمنس هم نظر بوده و یا فکر می کنید آگاهی متعلق به قسمت خاصی از مغز است؟ اگر اینگونه فکر می کنید، شما چگونه می توانید دلیل هوشیاری و آگاهی این شخص فرانسوی را توجیه کنید.

.

با عضویت در کانال رسمی تکرا در تلگرام از آخرین اخبار روز تکنولوژی مطلع باشید.

.

منبع: techinsider


عصر تکنولوژی، تکرا

نوشته چگونه این مرد بدون ۹۰ درصد از مغز خود زندگی نرمالی دارد؟! اولین بار در عصر تکنولوژی - تکرا پدیدار شد.

نیم کره ی چپ و راست مغز، وجود ندارد

فرهنگ عامه ما را متقاعد کرده است که مغز به دو نیمه تقسیم می شود. بله همینطور است مغز به دو بخش تقسیم شده، ولی نه آنگونه که شما فکر می کنید، نیم کره ی چپ و راست مغز وجود ندارد.

فرهنگ عامه ما را متقاعد کرده است که مغز به دو نیمه تقسیم می شود. بله همینطور است مغز به دو بخش تقسیم شده، ولی نه آنگونه که شما فکر می کنید، نیم کره ی چپ و راست مغز وجود ندارد.

اگر شما فرد هنری و تخیلی هستید، ممکن است تصور کنید که نیم کره راست مغزتان فعال است و یا اگر منطقی و سازمان یافته، زندگی می کنید شاید متصورید که نیم کره چپ مغز شما فعال تر است.  آیا این جملات آشنا به نظر می رسند؟ در تست های آنلاین بارها با آنها روبه رو شده اید. باید بگوییم که این موضوع صحت ندارد.

در حالی که مغز ما به طور فیزیکی به دو نیم کره ی مختلف تقسیم می شود، ولی به دو طرف چپ و راست تقسیم نمی شود و عملکرد کل مغز مربوط به فرآیندهای تفکر خلاق ماست.

این عقاید محبوب در مورد نیم کره ی چپ و راست مغز ، احتمالا از نتایج حاصل از مطالعات انجام شده روی مغز و تحقیقات اوایل سال ۱۹۸۰ سرچشمه گرفته است. بیشتر علوم اخیر این ایده ها را منسوخ کرده اند و ثابت می کنند که بیشتر آنچه که ما تصور می کنیم که کنترل آن نتیجه ی فعالیت های یک طرف مغز است در واقع در هر دو طرف انجام می شود.

ویلیام دوگان، استاد دانشکده بازرگانی کلمبیا می گوید” علوم اعصاب در حال حاضر نشان می دهد که  زمان فکر کردن، هیچ سمت راست یا سمت چپی در مغز وجود ندارد که درگیر باشد” او این مفهوم که چگونه فکر می کنیم و تفکر خلاق داریم را اینگونه توضیح داد :” ایده های خلاقانه در واقع در ذهن اتفاق می افتد، کل مغز درگیر تفکر و بررسی المان ها است، سپس انتخاب می کند و آنها را با هم ترکیب کرده و استراتژی را ایجاد می کند.”

بنابراین، به نتیجه ی آزمونهای آنلاین در مورد عملکرد مغز خود، توجه نکنید، نیم کره ی چپ و راست مغز وجود ایده ای باطل است.

.

با عضویت در کانال رسمی تکرا در تلگرام از آخرین اخبار روز تکنولوژی مطلع باشید.

.

منبع: techinsider


عصر تکنولوژی، تکرا

نوشته نیم کره ی چپ و راست مغز، وجود ندارد اولین بار در عصر تکنولوژی - تکرا پدیدار شد.

چرا مغز این مقدار انرژِی مصرف می‌کند؟

 

brains

با اینکه علم پزشکی روز به روز در حال پیشرفت‌های چشمگیر است، هنوز هم دانشمندان اطلاعات چندانی راجع به مغز ندارند.

تعداد زیادی پرسش اساسی هستند که پاسخ آنها را نمی‌دانیم. مثل اینکه مغز با این همه انرژی چه می‌کند؟ چطور بیماری‌ها می‌توانند باعث شوند که یاخته‌های عصبی روی یک دیگر تاثیر بگذارند؟

خوشبختانه یکی از محققان IBM پاسخی برای این پرسش‌ها پیدا کرده است، یک مدل مغزی آن‌هم از زمانی که به باور ما در حال انجام هیچ کاری نیست. عصب شناس جیمز کوزلوسکی نام این مدل مغزی را “حلقه بزرگ” گذاشته است.

به گفته کوزلوسکی، مغز حتی زمانی که مشغول انجام کاری نیست، انرژی زیادی مصرف می‌کند که همین مصرف معماست و این برداشت را ایجاد می‌کند که قطعا کار مهمی در حال انجام است.

در واقع 90 درصد از انرژی مصرفی مغز مشخص نیست که صرف چه چیزی می‌شود و از آنجایی که 20 درصد از انرژی کل بدن صرف مغز می‌شود، این پرسش مطرح می‌شود که واقعا این انرژی کجا می‌رود و برای انجام چه کاری مصرف می‌شود.

کوزلوسکی باور دارد که مغز دایما در حال ارسال یک سری سیگنال در مسیرهای مغزی است. مسیرهایی که از یاخته‌های عصبی و بافت تشکیل شده‌اند. او می‌گوید این مسیرها به مانند خیابان هستند و مغز دایما در حال دنبال کردن و عبور از آن‌هاست. این مسیرها در واقع به سه ناحیه اصلی می‌روند: حسی (چه چیزی در حال روی دادن است)، رفتاری (چه می‌توانم در مورد آن انجام دهم) و لیمبیک (برای من چه معنی دارد).

به باور کوزلوسکی، بیشترین انرژی مغز صرف این فرایند چرخشی می‌شود و از آنجایی که فرایند نامبرده به شکل حلقه‌ای و برگشتی است، به آن نام “حلقه بسته” داده‌اند. الگوی جدید، الگوی پیشین را که باور داشت مغز از دنیای بیرون ورودی دریافت می‌کند و سپس آن ورودی‌ها را به اشکال مختلف خروجی می‌دهد، رد می‌کند.

برای اینکه باور این الگوی جدید راحت شود، کوزلوسکی مدل مذکور را در شبیه ساز بافت‌های عصبی IBM مورد آزمایش قرار داد و پس از بررسی مدل، او اعلام کرد دلیل اینکه افراد می‌توانند آن‌چیزی که ممکن است در موقعیت‌های جدید رخ دهد پیش بینی کنند، همین چرخشی بودن الگوریتم مغز است.

با کشف این الگوریتم جدید، از این پس می‌توان تحقیقات بهتری روی بیماری هانتینگتون انجام داد زیرا الان دیگر می‌دانیم که چطور سلول‌های عصبی ارتباطشان را با هم هماهنگ می‌کنند و چطور به صورت فیزیکی روی هم تاثیر می‌گذارند.

کوزلوسکی در رابطه با بیماری‌های عصبی چنین می‌گوید: زمانی که بحث سلامت مغز و بازسازی سلول‌های عصبی می‌شود، واقعا کاری از دستمان بر نمی‌آید. علت هانتینگتون یک ژن است، اما هنوز هیچ پیشرفتی در رابطه با اینکه چطور این ژن می‌تواند باعث از بین رفتن سلولهای عصبی مغز شود انجام نشده است.

اما با در نظر گرفتن الگوی جدید می‌توان دید که یک ژن نادرست قادر است اطلاعات نادرست را به کل مسیر عصبی مغز بفرستد. اگر این ژن پروتئین جهش یافته تولید کند و همین پروتئین طریقه دریافت و ارسال سیگنال‌ها را دچار اختلال کند، باعث ایجاد واکنش‌های زنجیره‌ای می‌شود که می‌تواند روی تمام سلول‌های عصبی تاثیرگذار باشد.

با اینکه تحقیقات روی بیماری هانتینگتون هنوز در مرحله تئوری و فرضیه است، کوزلوسکی امیدوار است که بتوان با درک درست الگوریتم جدید پیشرفت‌هایی در این زمینه داشت. به گفته او در مرحله بعد قرار است به اینکه چطور این مسیرها انتخاب می‌شوند پرداخته شود.

نوشته چرا مغز این مقدار انرژِی مصرف می‌کند؟ اولین بار در - آی‌تی‌رسان پدیدار شد.

انتقال ضمیر هوشیار انسان به بدن مصنوعی و زندگی ابدی

انتقال ضمیر هوشیار انسان به بدن مصنوعی و زندگی ابدی

مساله ی مرگ برای هیچ کس خوشایند نیست. یگ گروه جدید به نام هام هیومی معتقد است که با انتقال ضمیر هوشیار انسان به یک بدن مصنوعی  می تواند این مشکل را حل کند. این موضوع کمی تخیلی به نظر می رسد، با توجه به اینکه هیچ کدام از تکنولوژی های مورد نیاز برای اجرای این برنامه در حال حاضر وجود ندارد. اما این مساله مدیر عامل این مجموعه، جاش بوکانگرا را از تصمیم خود منصرف نمی کند، او معتقد است تا ۳۰ سال آینده اولین انسان خود را احیا خواهد کرد.

حال نظر شما درباره ی انتقال ضمیر انسان به بدن روباتیک چیست؟ ( هومای در وبسایت خود این مساله را توضیح می دهد)” ما از هوش مصنوعی و تکنولوژی نانو استفاده می کنیم تا بتوانیم اطلاعات سبک محاوره ای ، الگوهای رفتاری، روند تفکر و اطلاعات مربوط به نحوه عملکرد رفتارهای بیرونی را ذخیره کنیم. این اطلاعات به صورت کد در چندین تکنولوژی سنسور در یک بدن مصنوعی با مغز طبیعی یک انسان قرار می گیرد. و می توانیم با استفاده از تکنولوژی کولون، مغز در حال رشد را بازیابی کنیم.”

اینکه مغز ما داخل یک کامپیوتر آپلود شود بسیار منحصر به فرد است. اساسا این گروه قصد دارد مغز را منجمد کند و بعد از آمادهشدن تکنولوژی مخصوص، آن را در بدن مصنوعی قرار داده سپس بازیابی و تعمیر کند. بوکانگرا در توضیحی به رسانه ی Popular Science گفت: ” به محض اینکه تکنولوژی آن کاملا توسعه بیابد، مغز را درون بدن مصنوعی قرار می دهیم. عملکرد بدن مصنوعی از طریق افکار و با اندازه گیری امواج مغز خواهد بود. با استفاده از تکنولوژی نانو مشکل پیر شدن سلول های مغزی برطرف می شود؛ همچنین تکنولوژی کولون کردن در این پروژه مفید خواهد بود. “

این مساله به اندازه ی کافی شفاف است، اما در واقعیت دانشمندان سراسر جهان سال ها با این مساله مواجه بوده اند و در حقیقت مدارک تاییدکننده ای برای تحقق عملی این پروژه وجود ندارد. درست است که انسان از طریق امواج مغز می تواند چیزهایی مانند عضوی از بدن ، روبات و یا حتی بازوی انسان را کنترل کند، اما گماشتن یک مغز به تنهایی برای فکر کردن و کنترل بدن به طور مستقل دربردارنده ی مطالب دیگری ست. این یک حقیقت است که مغز ما برای تنظیم رفتار و عملکرد بدن به تنهایی عمل نمی کند. بازخورد هورمون های ما و اطلاعاتی که اعضای بدن به مغز ارسال می کنند و یا حتی باکتری هایی که در اعضای درونی فعالیت می کنند، به همان اندازه حیاتی می باشد. بنابراین جای تعجب نیست که متخصصان نسبت به این خبر هیومی عکس العمل خاصی نداشته اند. مایکل ماون، یک مشاور نرم افزاری بریتانیایی ، به رسانه ی Huffington Post گفت: “تحقق این ایده بسیار سخت و حتی غیر ممکن است. ” مخصوصا اینکه تیم بوکانگرا شامل تنها دو محقق از پنج پرسنل می شود.

چگونه می توان آن را به یک ماشین متصل کرد؟ جواب این سوال به راحتی اتصال از طریق USB نیست، و همینطور تکنولوژی نانو نامفهوم است.  ماون گفت : ” استخراج افکار و ایده های مشخص از ارگانی که از بافت های زنده تشکیل می شود نیازمند تکنولوژی ست که ما آن را در اختیار نداریم” . یک متخصص هوش مصنوعی به نام  ریپوساتی، درستی و تحقق  آن را زیر سوال می برد. او توضیح می دهد که هیچ دلیل علمی وجود ندارد  که فکر کنیم تکنولوژی مورد نیاز آن تا ۳۰ سال آینده آماده خواهد بود. در پاسخ بوکانگرا به Huffington Post می گوید : ” هیومی یک پروژه ی مشخص است. قبول داریم که بسیار جاه طلبانه به نظر می رسد، اما همین امر اشتیاق کافی برای ادامه ی فعالیت در این زمینه را فراهم می کند.”این جواب چندان قانع کننده نیست. مقصود این نیست که پروژه را زیر سوال ببریم که البته به این معنی نیست که بتوانند زمینه ای از علم را که ذهن های برتر جهان قادر به شکافتن آن نبوده اند منقلب کنند. اگرچه این ایده  بسیار جالب است، زندگی زمانی تمام می شود که بدن از کار بایستد. اگر تصور آن برایتان ناخوشایند است ، خوش شانس هستید که تا زمان تحقق آن زنده نخواهید بود.

.

.

منبع: sciencealert


عصر تکنولوژی، تکرا

نوشته انتقال ضمیر هوشیار انسان به بدن مصنوعی و زندگی ابدی اولین بار در عصر تکنولوژی - تکرا پدیدار شد.

دو نفر توانستند با کمک ارتباط مغز به مغز، با هم بازی کنند!

 

احتمالا تاکنون با دوستان خود بازی یا مسابقه 20 سوالی را انجام داده‌اید. در این بازی، طرف مقابل شما به یک چیز خاص مثلا یک جسم فکر می‌کند و شما این فرصت را دارید که با پرسیدن 20 سوال مختلف که جواب آن‌ها بله یا خیر است، کلمه مورد نظر طرف مقابل را حدس زده و شناسایی کنید تا برنده شوید. اکنون دانشمندان عصب شناس در دانشگاه واشنگتن، روش ارتباط مستقیم مغز به مغز را توسعه داده‌اند که به دو فرد اجازه می‌دهد با استفاده از انتقال سیگنال‌های مغز یکی از طریق اینترنت به مغز دیگری، به راحتی با یکدیگر بازی 20 سوالی را انجام دهند!
این روش بدین صورت کار می‌کند که یکی از بازیکنان، یک کلاهک پر از الکترود بر روی سرش قرار می‌دهد که فعالیت‌های الکتریکی مغزش را به صورت کامل ردیابی کرده و شکلی بر روی یک صفحه نمایش در جلوی او پدیدار می‌شود. سپس بازیکن دوم، لیستی از اشیا احتمالی و سوالاتی که به هرکدام از آنان اختصاص داده شده‌است را می‌بیند و می‌تواند با کلیک کردن بر روی هرکدام از آن‌ها، سوال مربوط به آن را بپرسد. شکل زیر را ببینید:
braininterface-970-80سپس بازیکن اول، با تمرکز کردن بر روی نور یکی از دو چراغ LED چشمک‌زنی که نماد پاسخ‌های بله یا خیر هستند، جواب خود را می‌دهد. دستگاه نصب شده بر روی سر او (که در شکل بالا می‌بینید)، با ردیابی سیگنال‌های مغزی او، پاسخش را از طریق اینترنت به سوی فرد دوم که در اتاقی دیگر نشسته است منتقل می‌کند. این سیگنال‌ها، به یک سیم‌پیچ آهنربایی که در منطقه خاصی پشت سر نفر دوم قرار گرفته‌ است منتقل می‌شود. اگر پاسخ خیر باشد، هیچ اتفاقی نمی‌افتد، اما اگر پاسخ بله باشد، یک واکنش با شدت کافی برای تحریک قشر بینایی بازیکن دوم تولید می‌شود، به گونه‌ای که گویی او یک نور ضعیف را با چشمان خود می‌بیند! در حالی که هیچ چراغ چشمک زنی روبروی او نیست و این تنها حس دیدن چراغ چشمک زن است که از طریق سیگنال‌های الکترومغناطیسی در مغز او “کاشته شده است.”

این آزمایش، یک تجربه کاملا آگاهانه و هوشیارانه است
این تست‌ها، در دو اتاق تاریک برگزار شدند که فاصله‌شان بالغ بر یک مایل (بیش از 1600 متر) بود. این آزمایش، بر روی 5 گروه دو نفره از شرکت‌ کنندگان انجام شد. افراد حاضر در این گروه‌ها، هر کدام 20 دور با طرف مقابل خود بازی کردند. 10 دور بازی واقعی و 10 دور بازی کنترلی (یا همان تمرینی که در آن هیچ انتقال اطلاعاتی وجود نداشت). در بازی‌های واقعی، کاربران توانستند 72درصد با موفقیت بازی را به اتمام برسانند، در حالی که در بازی‌های تمرینی، این افراد تنها در 18درصد مواقع موفق شدند!
آندره‌آ استوکو، مدیر مقاله توصیف کننده آزمایش می‌گوید: “این یکی از پیچیده‌ترین ارتباطات مغز به مغزی است که تاکنون توسط انسان انجام شده است. در واقع، می‌توان گفت که پیچیده‌ترین آن‌ها در تاریخ بشر است! در این آزمایش، فرد کاملا هوشیار است و سیگنال‌ها، پیغام را به صورت بصری به او منتقل می‌کنند. این آزمایش، برای اجرا تنها به دونفر نیاز دارد.”
محققان امیدوارند بتوانند به وسیله این روش، روزی حالات کامل مغزی را از افراد به دیگران منتقل کنند! مثلا فرستادن سیگنال‌های مغز یک فرد هشیار و آماده به یک فرد خوابیده در تخت خواب!

این آزمایش، در حقیقت معکوس یک رویه طبیعی است
استوکو می‌گوید: “تکامل، مدت زمان بسیار زیادی را صرف کرده است تا ما و سایر حیوانات بتوانیم اطلاعات را در مغز خود پردازش کرده و آن‌ها را به رفتار، گفتار و حالات تبدیل کرده و از خود بروز دهیم.”
او می‌گوید: “اما این کارها، برای رسیدن به هدف یعنی فهمانده شدن به طرف مقابل، نیازمند “انتقال” هستند. ما می‌توانیم تنها با آنچه که مغزمان پردازش می‌کند ارتباط برقرار کنیم. آنچه که ما در این تحقیق انجام می‌دهیم،  در واقع برعکس همین رویه است که من گفتم. یعنی گرفتن سیگنال‌ها از مغز اولی و انتقال آن‌ها به مغز دومی برای انجام کاری. درست برعکس حالت عادی که انجام کار توسط فرد دومی، و دیده شدن و پردازش آن توسط مغز فرد اولی است!”

نوشته دو نفر توانستند با کمک ارتباط مغز به مغز، با هم بازی کنند! اولین بار در -آی‌تی‌رسان پدیدار شد.