نفت و رشد اقتصادی

گویا آی تی در این مقاله به قلم سید امیرحسین حسینی کارشناس مسائل اقتصادی و سیاسی به بررسی بازار نفت و انرژی و اثرات مستقیم و غیر مستقیم آن بر رشد اقتصادی در اقتصاد ایران می پردازد.

بازار انرژی با اختلاف فاحش نسبت به بازار اسلحه بزرگترین بازار دنیاست. انرژی خون رگ های توسعه ی اقتصاد جهان است  و همیشه تقاضا برای آن رو به فزونی است هرچند ممکن است الگوی تولید و مصرف آن تغییر کند. انرژی و غذا کالای استراتژیک طبقه بندی می شوند تا حدی که بعضاً کشورها در مورد این دو کالا اصل مزیت نسبی را نادیده می گیرند و سعی در ایجاد حاشیه ی امن برای جلوگیری از ریسک کمبود آنها دارند. بسیاری از جنگها و رقابت های دنیا هم برای تضمین دسترسی قدرت های بزرگ به انرژی به وقوع پیوسته است.

با توجه به مقدمه ی کوتاه فوق، انتظار می رود که کشورهای بیشتر برخوردار از منابع خدادادی انرژی (منابع هیدروکربوری) که تولیدی بیش از مصرف خود دارند، اقتصاد های پویا تری داشته باشند چرا که برخورداری از این ثروت خدادادی می تواند تسهیل گر و شتاب دهنده ی رشد اقتصادی کشورها باشد ضمن آنکه قدرت های بزرگ ناچار به حفظ امنیت این کشور ها برای امنیت عرضه ی انرژی هستند. پس بدون هیچ گونه تلاشی هم منابع سرشاری از پناه صادرات نفت و گاز به دست می آورند که می تواند نیاز به سرمایه گذاری این کشور ها را تامین کند و هم به دلیل الزام قدرتها به برقراری امنیت در منطقه ی آنها، ریسک سیاسی سرمایه گذاری خارجی آنها کاهش پیدا می کند (سایر ریسک ها نظیر ریسک های سیاسی داخلی پابرجا هستند که بعضاً با توزیع ثروت حاصل از فروش نفت برخی از نا رضایتی ها کنترل می شود!). اما در عمل، وقتی کشور ها را بر اساس تولید ناخالص داخلی آنها لیست می کنیم کشور های نفت خیز صادر کننده ی انرژی در رده های بالا دیده نمی شوند! و از آن بدتر اینکه این کشور ها (به جز نروژ) از لحاظ اکثر شاخص های توسعه یافتگی در شرایط نامساعدی قرار دارند. در ادامه به چرایی این موضوع خواهم پرداخت.

دولت ها برای جلب رضایت عمومی به منظور کسب رای مردم در انتخابات ها و تداوم بخشی به حضور خود و حزب متبوعشان در راس قدرت، اگر فشار کارشناسان و موسسات تحقیقاتی و مطالعاتی مستقل، جریان ها و احزاب سیاسی رقیب نباشد، به سیاست های انبساطی، ولخرجی بودجه ای و ریخت و پاش تمایل ذاتی دارند. سطل دولت هم که سوراخ است! (در علم اقتصاد خرد اثبات می شود که هرگونه دخالت دولت اعم از وضع مالیات و پرداخت یارانه، جمع کلی رفاه ملی را پایین می آورد، ضمناً به دلیل عدم انگیزه های انسانی در بخش دولتی، منابع به صورت ناکارمدتر نسبت به بخش خصوصی مصرف می شوند و در نهایت بهره وری ملی کاهش می یابد به همین دلیل می گوییم سطل دولت سوراخ است! یعنی خروجی دولت از ورودی آن همیشه در مقایسه با بخش خصوصی کمتر است.) به عنوان مثال حتی در ایالات متحده امریکا هم که کشوری کاملاً توسعه یافته و دمکراتیک است، اگر فشار کنگره ، نهاد های غیر دولتی و کارشناسان مستقل نبود، دولت فدرال هزینه های بهداشت و درمان دولتی، بسته های حمایت از اقشار ضعیف، هزینه های آموزش دولتی و در نهایت کسری بودجه و استقراض را با انگیزه های سیاسی افزایش می داد. روشن است که دولت های کشور های نفت خیز با تکیه بر درآمدهای صادرات نفت، برای ایجاد رفاه عمومی و کسب مشروعیت اقدام به تزریق منابع حاصل از فروش ثروت ملی خود به اقتصاد جامعه می کنند که باعث بزرگی حجم دولت و سهم آن در اقتصاد، افت بهره وری و وابستگی شدید به این درآمد ها می شود که باعث عدم ثبات رشد اقتصادی این کشور ها شده است. در کشور ما در دهه ی ۴۰ شمسی که قیمت های نفت بسیار نازل بود، در پناه تاسیس بانک های توسعه ای زیر بنای صنعتی کشور بنا شد و کشور از لحاظ رشد اقتصادی و تورم وضعیت بسیار مناسبی داشت (بین سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۱ به طور میانگین سالانه بیش از ۱۱ درصد رشد اقتصادی و ۵/۲ درصد تورم داشته ایم). در اوایل دهه ی ۵۰ شمسی با افزایش ناگهانی قیمت نفت، درآمد های ارزی و واردات کشور به شدت افزایش پیدا کرد، توزیع ثروت بدتر شد و اقلیتی در قالب قشر نوظهور ثروتمند (که عمدتاً به مراکز قدرت سیاسی کشور نزدیک بودند و با رانت خواری به ثروت های نجومی رسیده بودند) شکل گرفتند که همین موضوع از عوامل سقوط رژیم شاهنشاهی تلقی می شود چرا که موجب بروز اختلاف طبقاتی شدید، فضای دو قطبی در جامعه و افزایش تورم شده بود و از سال ۱۳۵۲ تا به امروز این تورم دو رقمی استمرار داشته است. رشد اقتصادی کشور هم از آن سال (۱۳۵۲) به بعد کاهش شدیدی پیدا کرد. در نیمه ی دوم دهه ی ۸۰ شمسی هم اتفاق مشابهی رخ داد و افزایش شدید قیمت نفت نه تنها رشد اقتصادی را افزایش نداد، بلکه تورم و واردات را افزایش داد و سبب ورشکستگی کسب و کارهای کوچک بخش خصوصی حقیقی و جایگزین شدن واردات با تولید داخلی شد و عملاً اقتصاد کشور دچار بیماری تب هلندی شد. در اوایل دهه ی ۹۰ شمسی به واسطه ی تحریم ها درآمد صادرات نفت کشور با کاهش بسیار شدیدی رو به رو شد در حالی که دولت به نسبت اوایل دهه ی ۸۰ شمسی بسیار بزرگتر شده بود و هزینه های جاری به مراتب بیشتری داشت! نتیجه مشخص است: کسری شدید بودجه دولت و استقراض دولت از بانک مرکزی (چاپ پول) و تورم افسار گسیخته و در نهایت کاهش شدیدتر رشد اقتصاد کشور و بروز بدترین مرض اقتصادی که رکود تورمی است. به تاریخ اقتصاد کشور عزیزمان که می نگریم، در می یابیم که در زمان های تنگنای درامدهای نفتی، دولت سیاست های بهتری اتخاذ کرده که از الزام کمبود منابع نشات می گرفته است. به عنوان مثال در زمان دولت ملی دکتر مصدق، دولت با انتشار اوراق قرضه کسری بودجه خود ناشی از تحریم خرید نفت ایران را کنترل کرد، در دولت اصلاحات با جذب سرمایه گذاری خارجی و در دولت تدبیر و امید با واقعی تر کردن قیمت ها (مخصوصاً حامل های انرژی) ، کاهش یارانه ها و سیاست خارجی فعال تر به جنگ کاهش درآمد ها در پی افت قیمت نفت رفته ایم که همگی این سیاست ها بسیار درست و اثر بخش بوده اند.

این گفته ها به معنی عدم سرمایه گذاری در تولید نفت و گاز نیست، اتفاقاً تولید بیشتر و به تبع آن صادرات بیشتر نفت و گاز باعث ایجاد امنیت برای کشور صادر کننده، وابستگی کشور مصرف کننده به کشور صادر کننده و در نهایت افزایش قدرت چانه زنی کشور صادر کننده را به دنبال دارد. استخراج نفت و گاز یک الزام منطقی است (تعداد بسیار زیادی از مخازن زیر زمینی نفت و گاز بین دو یا چند کشور مشاع است که عدم بهره برداری از آن به معنای از دست دادن ثروت به نفع کشور همجوار و یا همسایه ی شریک در مخازن مشترک نفت و گاز است).

مساله اصلی نحوه ی هزینه ی این درآمد های حاصل از صادرات نفت و گاز است. با توجه به موارد مطروحه، هزینه ی درآمد های نفتی در قالب بودجه جاری دولت بسیار اشتباه و مهلک است چراکه نفت و گاز ذاتاً ثروت هستند (یعنی به صورت دائم قابل جایگزینی نیستند) و درآمد فروش آنها باید تبدیل به سرمایه ی ثابت (ثروت جدید) با امکان ایجاد ارزش افزوده ی بالا شود. بهترین الگو در این زمینه کشور نروژ است که مطلقاً از درآمد های نفتی خود در بودجه کشور استفاده نمی کند و منابع نفت خام خود را توسط شرکت های بزرگ سرمایه گذاری بین المللی، از طریق ایجاد رقابت بین آنها مدیریت می کند (نروژ سالانه شرکت سبد گردان با ضعیف ترین عملکرد را با شرکت دیگری جایگزین می کند). البته عربستان سعودی، کویت، قطر و امارات متحده ی عربی هم مسیر مشابهی را در پیش گرفته اند و اتفاقاً موفق هم بوده اند. توصیه می شود که دولت از تهدید کاهش قیمت جهانی نفت، فرصت های کوچک و چالاک سازی خود، تنوع بخشی به ابزار های استقراضی، کاهش یارانه ها، واگذاری تصدی گری به بخش خصوصی واقعی و بهره ورتر کردن کلی اقتصاد را به بهترین نحو ایجاد کند و با افزایش قیمت جهانی نفت، منابع حاصله را به ثروت با ارزش افزوده ی بالاتر تبدیل کند.

چرا مشهورترین گفته هنری فورد کاملا اشتباه است

هنری فورد، بنیانگذار شرکت خودروسازی فورد، یکی از نوآوران بزرگ تاریخ و فردی است که سخنانش به خصوص در قلمروی کسب و کار و خلاقیت ستودنی است. شاید مشهورترین گفته ای که منسوب به او است این باشد: «اگر از مردم پرسیده بودم که چه چیزی می خواهند، می گفتند اسب های سریع تر.»

با وجود اینکه هیچ شاهد کاملا معتبری وجود ندارد که بتواند واقعا تایید کند که این گفته متعلق به آقای فورد است، اما این کلمات هنوز هم به عنوان شاهدی بر این مدعا که نوآوری بدون نظر مشتری انجام می شود استفاده می شود. اما حتی اگر واقعا موفق ترین مالک کسب و کار در تاریخ ایالات متحده چنین چیزی را گفته باشد، باز هم باعث نمی شود که آن را به بوته نقد نکشیم.

در واقع، اگر واقعا فورد از مشتریانش می پرسید که چه چیزی می خواهند، احتمالا دقیقا همان چیزی که می خواستند – و مخصوصا نیازشان به یک روش حمل و نقل سریع تر- را به او می گفتند. البته احتمالا نیاز به یک موتور احتراقی را ذکر نمی کردند، اما این بخشی از هنر و علم درک بازخوردهای مشتری است.

در حالیکه این امکان وجود دارد که مشتری ایده ای نسبت به طراحی، شکل و اندازه های مهندسی محصول نداشته باشد (این همان جایی است که شما به عنوان کسب و کار می توانید به نوآوری بپردازید)، اما مشکلات خود را درک می کند و دست کم می تواند آنقدر اطلاعات در اختیار شما قرار بدهد که بتوانید با استفاده مناسب از بازخورد او، باعث رشد کسب و کار خود شوید. آنچه در ادامه می آید روش این کار است. لطفا با گویا آی تی همراه باشید.

 

سوالات درست و مناسبی بپرسید

مشتریان اغلب می دانند که چه چیزی می خواهند، اما نمی توانند آن را بیان کنند. بنابراین، سوالات خاص و دقیقی بپرسید که به شما اجازه می دهند ایده هایی را برای نوآوری خود گردآوری کنید. به عنوان مثال، استفاده از پرسش های چهارگزینه ای (به همراه یک گزینه برای «سایر موارد» و یک فضای خالی برای نوشتن پاسخ) روش خوبی برای نظرسنجی از مشتریان است. مطالعات نشان داده است که زیاده روی در تعداد گزینه ها باعث تضعیف بازخورد می شود، اما باید این فرصت را به مشتری بدهید که چیزی را بیان کند که شما آن را پیش بینی نکرده اید.

علاوه بر این، باید درباره مشکلات شخصی یا کاری نیز از مشتریان سوال بپرسید. اگر در حوزه فروش و نوآوری در تکنولوژی برای کسب و کارهای کوچک فعالیت می کنید، از ویژگیهای محصول مورد نظر از آنها سوال نکنید، چرا که اغلب مشتریان کسب و کارهای کوچک به ویژگیهای تکنولوژیهای محصول فکر نمی کنند. آنها در حال تلاش برای کسب درآمد بیشتر، صرفه جویی در وقت و هزینه و مواردی از این قبیل هستند. بنابراین در مورد این مشکلات از آنها سوال کنید و سپس فاصله موجود را با ابتکار خود پر کنید؛ چیزی شبیه به کاری که آقای فورد انجام داد.

 

رفتارها و اعداد و ارقام را بررسی کنید

آمار و ارقام و رفتارها شاخص های قابل اعتمادتری از کلام هستند. اگر مشتریان شما می گویند که عاشق رنگ سبز فلان محصول هستند، اما بیشتر رنگ آبی آن را خریداری می کنند، روی رنگ آبی سرمایه گذاری کنید. پیوسته اطلاعات و رفتارها را مورد بررسی قرار دهید تا اطمینان پیدا کنید که حرف مشتری با عملش انطباق دارد.

 

مراقب اقلیت پر سروصدا باشید

با وجود اینکه توجه به بازخورد و مِن جمله بازخوردهایی که از کانال های اینترنتی و خدمات مشتریان دریافت می کنید اهمیت دارد، اما باید به این نکته مهم نیز توجه کنید که آن بازخورد از جانب جه کسانی ارائه می شود. به عنوان مثال، اگر اعتراضاتی را در رابطه با وجود یک مشکل دریافت می کنید، اطمینان پیدا کنید که این مشکل واقعا وجود دارد. اگر غیر از این است آنها را نادیده بگیرید.

همین وضعیت برای خواسته های مشتری نیز صادق است. ممکن است که تعداد اندکی از مشتریان شما درباره یک خواسته شخصی خودشان مرتبا بازخورد ارائه دهند، اما این به آن معنی نیست که بیشتر مشتریان چنین چیزی را می خواهند، بنابراین بیشتر تحقیق کنید.

علاوه بر این، مراقب گروههایی که از طرف رقبا هدایت می شوند نیز باشید. آیا یک گروه خاص از کاربران همیشه چیزی را درخواست می کنند یا با هم اعتراض می کنند؟ در اینصورت بعید نیست که آنها یک گروه وابسته از ترول ها باشند. اگر می بینید که مشتریان مختلفی درباره یک مساله یکسان بازخورد و نظر ارائه می کنند، این قابل اعتمادتر از پست ها و درخواست های متعدد از یک گروه خاص است. اما استثنای این بخش گروه هایی هستند که در میان جامعه مشتریان شما تاثیرگذار محسوب می شوند.

معمولا بهتر است که بازخورد خود را از طریق نظرسنجی های خصوصی – و نه عمومی – دریافت کنید، تا جامعه مشتریان شما تحت تاثیر اقلیت های پر سروصدا قرار نگیرند.

 

یک گروه نمونه تشکیل دهید

برای دریافت بازخوردهای بهتر و معتبرتر با مشتریان برتر فعلی و مطلوب خود ارتباط برقرار کنید و یک گروه نمونه از آنها تشکیل دهید. اگر می خواهید از طرز فکر مشتریان خود آگاه شوید، از یک گروه هدفمند از میان آنها سوال کنید. جالب اینجا است که اگر از مشتریان خود واقعا بخواهید (و احساس کنند که نظرشان در نهایت به خودشان سود خواهد رساند)، بیشتر برای ارائه نظرات خود تمایل پیدا می کنند. اما اطمینان پیدا کنید که این افراد واقعا خریدار هستند؛ اگر پاسخ دهندگان به پرسش شما قصد خرید نداشته باشند، پاسخ های آنها به شما یا آنها کمکی نخواهد کرد.

 

چگونه همکاری بین بخش های منابع انسانی و امور مالی می تواند باعث پیشرفت شرکت شما شود

مهم ترین مشکلات در راستای رشد و پیشرفت کسب و کار، کمبود بودجه و سرمایه انسانی است. اما راه حل این مشکلات چیست؟ یک ارتباط منطقی بین مدیر بخش امور مالی (CFO) و مدیر بخش منابع انسانی (CHRO). اما همیشه اهداف این دو در یک راستا قرار ندارد: گاهی ممکن است دیدگاه آنها کاملا با هم متفاوت باشد و ایده های یکی از آنها عامل محدودیت دیگری تلقی شود.

اگرچه مدیران بخش های امور مالی و منابع انسانی همیشه دیدگاه مشترکی ندارند، اما ارائه اطلاعات کامل و جامع به هر دوی آنها و همچنین مشارکت بین آنها به منظور حذف ناکارآمدی ها، حرکت به سمت اهداف و کسب موفقیت در کسب و کار ضروری است.

با استفاده از سه گام زیر، می توانید همکاری مستحکمی را بین این دو بازیگر نقش های اصلی شرکت خود ایجاد کنید:

 

  1. از مشارکت هر دو در برنامه ریزی استراتژیک خود استفاده کنید.

اولین گام این است که از کمک هر دو مدیر بخش های امور مالی و منابع انسانی در فرآیند برنامه ریزی استفاده کنید. با این وجود، در برخی از شرکت ها امور مالی بر منابع استعداد تقدم دارد. در گزارشی که توسط موسسه خدمات تحلیلی هاروارد بیزنِس رویو منتشر شد، ۴۴ درصد از ۳۲۳ مدیرعامل شرکت کننده در نظرسنجی اینطور اظهار داشتند که برنامه ریزی های آنها در رابطه با نیروی کاری بر اساس بودجه صورت می گیرد و وجود نیروی مستعد مد نظر قرار داده نمی شود.

اما اگر برنامه ریزی برای نیروی کار منحصرا بر اساس بودجه انجام شود، در اینصورت شرکت ها با ریسک از دست دادن بهترین استعدادها روبرو می شوند. مشارکت دادن مدیران بخش منابع انسانی در فرآیند هدفگذاری می تواند باعث پدید آمدن استراتژی هایی شود که پاسخگوی دغدغه های هر دو بخش مالی و منابع انسانی است.

امروزه مدیران عامل بیشتر و بیشتری به این واقعیت پی می برند و اهمیت استفاده از دیدگاه های دپارتمان منابع انسانی را درک می کنند. در واقع، در یک نظرسنجی که توسط کَریِر بیلدِر با شرکت ۸۸ تن از رهبران شرکت هایی که درآمد آنها حداقل ۵۰ میلیون دلار بود انجام شد، نشان داد که تصور ۶۵ درصد آن مدیران عامل بر این بود که نظرات منابع انسانی به طور فزاینده ای برای مدیریت کلان اهمیت بیشتری پیدا کرده است. علاوه بر این، ۷۳ درصد نیز چنین گفتند که از اطلاعاتی که رهبران منابع انسانی خودشان فراهم کرده بودند در استراتژی جامع کسب و کار خود استفاده کرده اند.

نتیجه: به مدیران منابع انسانی اجازه بدهید که در تعیین اهداف و استراتژی ها فعالانه مشارکت داشته باشند، و برای نظرات آنها به همان اندازه که به ایده های مدیران امور مالی اهمیت می دهید، اهمیت قائل شوید. اگرچه تمرکز منابع انسانی روی سرمایه های انسانی است، اما اطلاعات و ایده های آنها روی درآمد شرکت نیز تاثیر می گذارد. نظرسنجی کَریِر بیلدِر نشان داد که به باور ۵۷ درصد از شرکت کنندگان، مدیران منابع انسانی می توانند روشهایی را برای افزایش بازده و کارآمدی شرکت ارائه کنند و با استفاده بهتر از سرمایه انسانی شرکت، هزینه ها را کاهش دهند.

 

  1. شاخص های منابع انسانی و امور مالی را در راستای اهداف شرکت تنظیم کنید

اطلاعات بیشتر منجر به تصمیم گیری های بهتری می شود، بنابراین برای هدایت هدفگذاری و دستاوردها، استفاده از ذره ذره اطلاعات موجود اهمیت دارد. اما این چیزی نیست که همیشه اتفاق می افتد: بسیاری از سازمان ها یک قطعه اصلی از جورچین را گم کرده اند.

در نظر سنجی هاروارد بیزنس رویو، ۵۷ درصد از رهبران شرکت ها روی این واقعیت که برای تحقق اهداف کسب و کار به اطلاعات منابع انسانی نیاز است توافق داشتند، و ۵۷ درصد دیگر نیز معتقد بودند که برای بهبود برنامه ریزی شان برای نیروی کار به اطلاعاتی راجع به هرآنچه در جذب و از دست دادن استعداد در شرکت هایشان می گذرد نیاز دارند. در واقع، بسیاری از شرکتها این اطلاعات را در اختیار دارند، اما از آنها در سطح مدیریت کلان استفاده نمی کنند.

این یافته ها فقدان تعامل بین بخش های استخدام و کسب و کار سازمان ها، و فقدان درک اطلاعاتی که برای تحقق اهداف مورد نیاز است را نشان می دهد. در واقع، به عقیده ۵۷ درصد از مدیران عاملی که در نظرسنجی کریربیلدر شرکت کردند، مدیران منابع انسانی برای کمک به آنها در جهت تهیه استراتژیهایی برای تحقق اهداف بزرگتر کسب و کار، می توانند اطلاعات عملیاتی در رابطه با منابع انسانی و همچنین سایر تحقیقات مرتبط را در اختیار ایشان قرار دهند.

نتیجه: مدیران منابع انسانی برای بهبود نتایج کسب و کار باید اطلاعاتی که در اختیار دارند را تحلیل کرده، و از آنها به موازات اطلاعاتی که مدیران امور مالی فراهم می کنند استفاده کنند. برای تعیین بهترین برنامه عملیاتی در جهت تحقق اهداف شرکت، اطلاعاتی که از هر دو طرف ارائه می شود باید با هم مورد بررسی قرار بگیرند.

 

  1. یک فرآیند بازنگری مستمر و پیوسته ایجاد کنید

پس از آنکه استراتژی ها مشخص شد، باید یک فرآیند بازنگری مستمر را برای ارزیابی کارآمدی آنها برقرار کنید. با توجه به اینکه بر اساس اظهارات ۴۸ درصد از مدیران عامل شرکت کننده در نظرسنجی کریربیلدر، شرکت های ایشان به دلیل استخدام های ناکارآمد از نظر مالی متضرر شده اند، تاکتیک های سرمایه انسانی برای تطبیق با اهداف استعدادی و مالی به ارزیابی مستمر نیاز دارند.

نتیجه: از ابزارها و نرم افزارهای تحلیل نیروی کار که نظارت، تحلیل و به اشتراک گذاری آن دسته از اطلاعات سرمایه انسانی که در رابطه با درآمد شرکت از اهمیت حیاتی برخوردارند را تسهیل می کنند استفاده کنید. از این طریق، مدیر امور مالی شما می تواند نتایج را بررسی کند و برای بهبود تاکتیک های کسب و کار شرکت شما با مدیر منابع انسانی به همکاری و مشارکت بپردازد.

 

۷ تفاوت شاخص رهبر با رئیس

در حالیکه هر رهبری می تواند رئیس هم باشد، اما هر رئیسی رهبر نیست.

اگرچه تعریف رهبر و رئیس تقریبا مشابه است، اما این دو در عمل و در دنیای رقابتی عصر حاضر، با هم متفاوت هستند. حتی خود کلمه «رهبر» حس مثبت تری را نسبت به «رئیس» القا می کند. با این وجود، مردم چه در سیاست و چه در کسب و کار، به هنگامی که رویای مناصب بالاتر را در سر می پرورانند، بیش از رهبری به رئیس شدن فکر می کنند. یک توضیح منطقی برای چنین وضعیتی می تواند این باشد که رهبری مسئولیت های بسیار بیشتری نسبت به ریاست دارد. در حالیکه رئیس بیشتر به دنبال کسب نتیجه است، اما یک رهبر نسبت به فرآیند کسب آن نتیجه و افرادی که آن را حاصل می کنند نیز احساس مسئولیت می کند.

مواردی که در ادامه می آیند عمده ترین نقاط تمایز بین رهبر و رئیس هستند:

 

  1. رهبر به جای حکمرانی، رهبری می کند

در طول تاریخ، بهترین سرلشکرها ارتش های خود را در مبارزات، جنگ ها و مواردی از این قبیل همراهی کرده اند. اگر لشکر آنها واهمه ای از دشمن نداشت به این دلیل بود که رهبر آنها همراه و شانه به شانه آنها حرکت می کرد و می جنگید. رهبران همیشه در رهبری گروه فعالانه حضور دارند و در کنار اعضای تیم خود حرکت می کنند.

 

  1. رهبر به جای آنکه دستور بدهد، می شنود و گفتگو می کند.

روسا تمایل دارند که دستور بدهند؛ لازمه دوام ریاست آنها این است که کارکنان شان بشنوند و اطاعت کنند. اما رهبران همیشه به نظرات همکاران خود گوش می کنند و آنها را مهم می شمارند. رهبران همیشه برای شنیدن توصیه ها، استدلالات و هر بازخوردی که کارکنان شان ارائه می کند آمادگی دارند. این رابطه متقابل باعث می شود که تک تک کارکنان احساس قدرت بیشتری داشته باشند و با باور و تعهد بیشتری از رهبر خود پیروی کنند.

 

  1. رهبر به جای تهدید، انگیزه می دهد

هر فردی به هنگامی که روی پروژه های مختلفی کار می کند، با پستی و بلندی هایی روبرو می شود. در میان این تغییرات، یک رئیس برای افزایش بهره وری و به عبارت بهتر، کار کشیدن از کارکنان خود به تهدید روی می آورد، در حالیکه یک رهبر آنها را تشویق می کند و به ایشان انگیزه می دهد. یکی از بهترین ویژگی های رهبران این است که با کارکنان خود همدلی می کنند و گروه را برای کاری که در دست اقدام دارند آماده می کنند. در صورتی که آنها برای برخی از وظایف خود کاملا آمادگی نداشته باشند، رهبر برای پشتیبانی، آموزش و کمک به آنها حاضر و آماده است. رهبران اعتقاد دارند که هر یک از اعضا به دلیلی در گروه حضور دارد و به تک تک تلاش های جمعی ایمان دارند.

 

  1. رهبر به جای انتظار و بی توجهی، آموزش می دهد و می آموزد

یک رهبر واقعی کسی است که عزت نفس دارد، اما آنقدر مغرور نیست که نخواهد چیزی از عناوین پایین تر از خود یاد بگیرد و ابداً از این کار احساس شرمندگی نمی کند. چنین رهبری می داند که هیچ گاه برای یادگیری دیر نیست. این ویژگی تمایل رهبران برای توجه مستمر و پیوسته به همکاران شان را توجیه می کند؛ آنها به خوبی می دانند که همیشه چیزهایی هست که بتوانند از کارکنان خود یاد بگیرند. علاوه بر این، رهبر فقط دریافت کننده نیست، بلکه ارائه کننده نیز هست. یک رهبر خوب در به اشتراک گذاری دانش و تجربه خود با دیگران خساست به خرج نمی دهد؛ در عوض، رهبر آموزش می دهد و افراد حرفه ای و مجرب جدید را پرورش می دهد.

 

  1. رهبر به جای حاشیه، در متن کار حضور دارد

در حالیکه روسا خود را مستقیما در کار درگیر نمی کنند، رهبران خود آستین ها را بالا می زنند و دست به کار می شوند. آنها روی پیشرفت کار نظارت می کنند، هر جا که لازم است تغییراتی ایجاد می کنند و به اعضای گروه کمک می کنند. آنها به جای ریاست و دستور دادن به تیم ترجیح می دهند که جزئی از آن باشند.

 

  1. رهبر به جای پرخاش یا فریاد، انتقاد می کند

یک رهبر در صورت لزوم انتقادات سازنده ای را ارائه می کند، اما به هیچ عنوان و مخصوصا در حضور دیگران کسی را مورد عتاب قرار نمی دهد. رهبران کاملا درک می کنند که با انسان ها سر و کار دارند و هیچ کس حق تحقیر دیگران را ندارد. در عوض، یک رهبر بدون تغییر در خلق و خو با فردی که خطایی انجام داده به طور خصوصی به گفتگو می نشیند.

 

  1. رهبر روابط هم سطحی را ایجاد می کند

هر کسی که در گروه کار کرده باشد می داند که وقتی مدیر نورچشمی ها و غیرنورچشمی هایش را انتخاب می کند چه احساسی به انسان دست می دهد. این کار همیشه باعث ایجاد استرس و تنش در میان اعضای گروه می شود و در نتیجه، کارآمدی و بازده را در معرض خطر قرار می دهد. یک رهبر خوب تلاش می کند تا با همه رفتار یکسانی داشته باشد و اجازه نمی دهد که نظرات شخصی خودش روی فضای گروه تاثیر بگذارند.


شما در طول حیات خود با دو نوع مدیر روبرو می شوید: رهبر و رئیس. فارغ از اینکه رتبه و جایگاه آنها چقدر بالا یا پایین باشد، در هر صورت احتمال روبرو شدن انسانهای ریاست طلب با شکست بالاتر است، در حالیکه افرادی که رهبری می کنند شانس موفقیت بیشتری دارند.

۴ نکته برای مدیریت کارکنان ناکارآمد

یک مدیر خوب باید بداند که چگونه باید با انسانهای گوناگونی که با آنها مواجه می شود کنار بیاید؛ حتی با همانهایی که ترجیح می دهد اخراجشان کند. مدیران خوب باید قادر باشند که به کارکنانی که راندمان پایینی دارند انگیزه بدهند، از همکاران آزاردهنده کار بکشند و بر کارکنان بدقلق تسلط پیدا کنند. علیرغم اینکه حضور چنین افرادی در سازمانها و گروه ها کار مدیر را دشوارتر می کند، اما به هرحال در اغلب موارد این یک واقعیت غیرقابل اجتناب است.

اما از آنجایی که همیشه امکان فاصله گرفتن یا اخراج این افراد وجود ندارد، مدیران باید روشهایی را بیاموزند که به واسطه آنها بتوانند آرامش خود را حفظ کرده و به گونه ای حرفه ای آنها را مدیریت کنند. به هر حال، حتی اگر دلیل شکست یک گروه یک عضو نالایق در آن باشد، در نهایت بیشتر تبعات منفی آن متوجه مدیر گروه خواهد بود.

آنچه در ادامه می آید، چهار نکته کاربردی برای مدیران است که در هنگامی که افراد ناکارآمدی در تیم حضور دارند با تکیه بر آنها می توانند نجات پیدا کنند.

 

  1. منظور خود را به وضوح و صراحت بیان کنید.

هنگامی که ارتباط واضحی در یک گروه وجود ندارد، پتانسیل بروز مشکلات متعددی بوجود می آید. در چنین شرایطی کارکنان باید بخشهایی از کار خود را با تکیه بر حدس و گمان انجام دهند، هنگامی که مساله ای پیش می آید هرکسی گناه را گردن دیگری می اندازد و تنش و استرس بوجود می آید. در چنین محیط مسمومی هیچ کاری پیش نمی رود.

نظرسنجی مدیریت کار در سال ۲۰۱۵ برای ۱۴۶۴ نفر از متخصصان این سوال را مطرح کرد که چگونه کار خود را انجام می دهند. بزرگترین عامل استرس زا برای یک اکثریت ۵۲ درصدی از شرکت کنندگان در این نظرسنجی، اطلاعات ناقص بود. در این فهرست، مدیریت ابهام زا (۴۴ درصد) و مسئولیت های مبهم (۴۴ درصد) نیز حضور داشتند. ایجاد محیطی که همه درک کامل و یکسانی از کار و روند آن داشته باشند و هیچ بهانه ای برای عدم انجام کار در آن متصور نباشد بر عهده مدیران است.

یک سیستم ارتباطی دقیق راه بیندازید که همه ملزم به توجه و دنبال کردن آن باشند. درباره روش به اشتراک گذاری اطلاعات گروه و ارائه گزارشات پیشرفت مثالهایی را ارائه کنید. به عنوان نمونه، به کارکنان اطلاع بدهید که پس از هر جلسه یا گفتگوی چهره به چهره مهم، یک متن تکمیلی ارائه خواهد شد که خلاصه ای از آنچه مورد بحث قرار گرفته را به همراه مراحل بعدی کار بیان می کند. از این طریق، هر زمان که فردی به اطلاعات نیاز داشت، می تواند به این متن تکمیلی مراجعه کند.

 

  1. همه چیز را ثبت و مستند کنید.

گاهی افراد بدقلقی در گروه وجود دارند که همیشه مشکل ایجاد می کنند. فارغ از اینکه مدیر گروه چه کاری انجام می دهد، سرانجام مشکل بزرگی به وجود خواهد آمد. اینگونه افراد به جای پذیرفتن خطای خود و تلاش برای یافتن یک راه حل، این موقعیت را به یک بحث «من نبودم، دستم بود…» تبدیل می کنند.

با مستند کردن همه چیز از عواقب رویارویی با این شرایط اجتناب کنید. به محض اینکه متوجه شدید که نشانه هایی از بروز مشکل ظاهر شده — مثلا اینکه کسی بار مسئولیت خود را بر دوش نمی کشد یا فردی اظهارات نامناسبی را مطرح می کند — ثبت جزئیات را آغاز کنید. چنانچه بحثی پیش آمده است، از هر دو طرف بخواهید که استدلال های خود را مطرح کنند.

اگر کار به حدی بالا گرفت که باعث شد پای مدیران ارشد به مشکل باز شود، اسناد واضحی وجود خواهد داشت که اتفاقاتی که روی داده و مقصر یا مقصران اصلی را مشخص می کند. در این شرایط کاملا بی طرف باشید و از دخالت نظرات شخصی خودداری کنید. به یاد داشته باشید که یک رویکرد آرام همیشه از فریاد زدن و سرزنش دیگران منطقی تر و سنجیده تر به نظر می رسد.

 

  1. آرامش خود را حفظ کنید.

کاسه صبر هر انسانی گنجایش مشخصی دارد و هنگامی که لبریز می شود، دیگر کارکردن با همکاران بدقلق امکانپذیر نخواهد بود. با این وجود، یک مدیر خوب باید همیشه از رسیدن به این مرحله خودداری کند. برای حفظ آرامش، حفظ سلامت ذهنی ضروری است.

اول از همه، دقت کنید که چه زمان باید از محیط کار فاصله بگیرید. بر اساس تحقیقی که در مجله روانشناسی محیط منتشر شده است، احتمال بالاگرفتن تنش در محیط های اداری باز و مشترک بیشتر است. هنگامی که احساس می کنید که تنش زیاد شده، از محل بروز مشکل فاصله بگیرید و جایی را پیدا کنید که بتوانید استرس خود را تخلیه کنید. این به شما فرصتی می دهد تا آرامش از دست رفته خود را دوباره به دست بیاورید.

یک گزینه دیگر می تواند فردی باشد که بتوانید درماندگی و ناراحتی خود را با او در میان بگذارید. یکی از دوستان خارج از محیط کارتان می تواند گزینه فوق العاده ای باشد. دوست شما می تواند بسته به موقعیتی که در آن قرار گرفته اید، با شما همدردی کند یا راه حلهایی را پیشنهاد کند.

 

  1. برای انتخاب های دشوار آماده باشید.

پس از آنکه مدتی با همکاران ناکارآمد یا بدقلق خود به اصطلاح سر و کله می زنید، ممکن است وسوسه شوید که بگذارید خودشان با صورت به زمین بخورند. به جای آنکه وقت و انرژی خود را برای تحمل بار مسئولیت آنها تلف کنید، رها کردن آنها و مشاهده شکست شان آسانتر به نظر می رسد. با این وجود، آیا این واقعا به نفع گروه است؟

تحقیقی که توسط مدرسه کسب و کار جان هاپکینز کَری انجام شد نشان داد که بروز رفتارهای نادرست از جانب یکی از اعضای گروه باعث می شود که سایر اعضا نسبت به زمان فقدان این سوء رفتار، بیشتر تلاش کنند. بنابراین، علیرغم اینکه کارکردن با افراد ناکارآمد می تواند واقعا آزاردهنده باشد، اما در نهایت ممکن است باعث بهبود کار سایر اعضا شود.

هیچ کس از همکاری با کارکنان بدقلق لذت نمی برد، اما این کاری است که هر مدیری مجبور به انجام آن است. چیزی که مهم تر است این است که این کار باید با یک نگرش حرفه ای انجام گیرد. در هر صورت، مدیران با قرار دادن تمرکز اصلی خود روی مسئولیت ها و کارهای خود می توانند باز هم گروه کاری خود را با موفقیت مدیریت کنند.

۵ روش برای ایجاد تحول در وبلاگ و تبدیل شدن به یک فرد تاثیرگذار در حوزه دیجیتال

امروزه بسیاری از وبلاگ نویسهای مشهور درآمدهای دلاری شش رقمی و شرکت های خودشان را دارند. این بلاگرها تنها با استفاده از یک دوربین، یک لپ تاپ و چند استراتژی توانسته اند روی میلیون ها دنبال کننده خود تاثیر بگذارند و با برخی از بزرگترین برندهای جهان پای میز مذاکره بنشینند. با این وجود، گسترش تعداد مخاطبان در رسانه های اجتماعی و بهبود مدیریت وبلاگ دیگر به وبلاگ نویس ها محدود نمی شود. امروزه کسب و کارها هم اهمیت رسانه های اجتماعی و وبلاگ را درک کرده اند و بسیاری از آنها از خوانندگان وبلاگ و دنبال کنندگان خود در رسانه های اجتماعی برای افزایش میزان علاقمندی و فروش استفاده می کنند. ما در این مطلب به پنج نکته برای افزایش دنبال کنندگان در رسانه های اجتماعی و تبدیل شدن به یک فرد تاثیرگذار در فضای دیجیتال اشاره می کنیم. لطفا با گویا آی تی همراه باشید.

۱٫ استراتژی می تواند دنبال کنندگان شما را افزایش دهد
اینکه فکر کنید نوشتن مقاله های فوق العاده و گرفتن عکس های بیشمار برای تبدیل شدن شما به یک وبلاگ نویس شناخته شده کفایت می کند یک تصور کاملا غلط است. اگرچه محتوا نقش حیاتی دارد (در ادامه به آن می پردازیم)، اما مهم ترین مولفه برای جذب مخاطب استراتژی است. یکی از استراتژی هایی که می توانید از آن بهره ببرید، استفاده از ابزارهای آنالیز و آمار در وبلاگ و رسانه های اجتماعی است؛ ببینید که کدام نوع از محتوا بیشتر از همه به اشتراک گذاشته می شود و لایک دریافت می کند، سپس حجم بیشتری از آن را تولید کنید. استراتژی دیگر می تواند این باشد که به کلمات و عباراتی که در عناوین و تصاویری که به همراه مقالات خود ارائه می دهید توجه کنید تا ببینید که کدامیک بیش از همه مخاطب را به خود جذب می کند.

۲٫ محتوا پادشاه است
اگر انتظار دارید که یک تصویر تار بگیرید، یا در عرض پنج دقیقه یک مقاله بنویسید تا توسط میلیون ها خواننده و دنبال کننده به اشتراک گذاشته شده و مورد تحسین و تقدیر قرار بگیرد، در اینصورت باید کمی بیشتر فکر کنید! پیش از آنکه عکسی بگیرید، می توانید به دنبال زیباترین و تاثیرگذارترین مکانها باشید، برای استفاده از گروه ها، وسایل و طرح های خاصی برنامه ریزی کنید و با استفاده از نرم افزارهای مختلف، تصویر ثبت شده را ویرایش کنید. دستورالعمل ها و آموزش های مختلفی که در زمینه عکاسی و ویرایش تصاویر در دسترس شما است را مطالعه کنید. هر مقاله یا هر تصویر باید یک عامل حیرت آور و جالب را در خود داشته باشد، در غیر اینصورت بهتر است که اصلا آن را منتشر نکنید. تلاش های معمولی منجر به تولید محتوای معمولی می شود و در نتیجه مخاطب شما به سرعت وبلاگ شما را ترک خواهد کرد. بهتر است به جای انتشار محتوایی که فقط خوب است، مدتی صبر کنید و دست نگه دارید؛ محتوایی که منتشر می کنید باید فوق العاده باشد.

۳٫ اصالت و نوآوری برگ برنده شما است
برای اینکه در فضای دیجیتال متفاوت و خلاق باشید، هر آنچه در مدرسه یاد گرفته اید را فراموش کنید و همه قوانین را زیر پا بگذارید. هر چه محتوا منحصر به فرد تر باشد، احتمال اینکه بتواند مخاطبی را جلب کند بیشتر می شود. محتواهایی که دوگانگی ایجاد می کنند نیز ایرادی ندارند. شما مطلب نمی نویسید تا همه را راضی نگه دارید؛ مردم می خواهند شاهد چیز تازه ای باشند. اگر نسبت به اطلاع مخاطب از هویت خود راحت نیستید، در اینصورت یک نام مستعار انتخاب کنید. به ارسال مجدد تصاویر دیگران (مگر اینکه شات اَوت (shout out) باشد — در ادامه به این موضوع می پردازیم [البته تلفظ صحیحش شَوت است، ولی اینطور مصطلح شده است]) یا مطالبی که در رسانه های اجتماعی و وبلاگ خودتان منتشر کرده اید هرگز فکر نکنید. مخاطبان شما را در رسانه های اجتماعی دنبال می کنند و برای مطالعه وبلاگ شما وقت می گذارند، زیرا به دیدگاه و نقطه نظرات شخص شما اهمیت می دهد. یکی از ویژگیهای مشترک همه تاثیرگذاران برجسته در دنیای دیجیتال این است که محتوایی که منتشر می کنند شخصی، منحصر به فرد و اصیل و نوآورانه است.

۴٫ همکاری یک ضرورت است
انتظار نداشته باشید که یک شبه به یک فرد تاثیرگذار شناخته شده تبدیل شوید. افراد تاثیرگذار در بسیاری از موارد در پروژه های متعددی به رایگان با یکدیگر همکاری می کنند تا نام برند خود را با گوش و البته چشم دیگران آشنا کنند. محتوای منحصر به فرد خود را بدون طلب هیچ هزینه ای برای انتشار در وبسایت ها، مجلات، رویدادها و هر مکان و موقعیتی که ممکن است به آن نیاز داشته باشد ارائه کنید. فقط از آنها بخواهید که اعتبار آن را با درج نام شما برایتان منظور کنند. وبلاگ نویس های دیگر را پیدا کنید و نظر آنها درباره امکان تبادل مخاطب را جویا شوید. در اینستاگرام به این کار «شات اوت» می گویند. بسیاری از وبلاگ نویس ها/حساب های کاربری که به اندازه شما یا بزرگتر هستند حاضرند که تصاویر شما را به اشتراک بگذارند و بدون هیچ هزینه ای نام شما را به عنوان پدیدآورنده محتوا ذکر کنند. این یک روال بسیار تاثیرگذار است و باعث شده است که بسیاری از حساب های کاربری مشهور میلیون ها خواننده و دنبال کننده جدید به دست بیاورند.

۵٫ با استفاده از یک دستیار، نقش خود را تغییر دهید
«مقیاس پذیری (scaling) به این معنی است که خودتان کار کمتری انجام دهید»؛ این یک جمله طلایی است. با افزایش تعداد مخاطبانتان یک دستیار استخدام کنید تا برای مدیریت محتوا و حفظ و افزایش تعامل با مخاطب به شما کمک کند. همینطور که تعداد مخاطبانتان افزایش پیدا می کند، هدف شما باید این باشد که بیش از آنکه وبلاگ نویس باشید، نقش یک ویراستار یا سردبیر را ایفا کنید. از این طریق می توانید بیشترِ توجه خود را به جنبه خلاقانه و کاری موضوع معطوف کنید.

اگر تبدیل شدن به یک فرد تاثیرگذار را در ذهن داشته اید، نکات بالا می تواند به شما کمک کند تا دنبال کنندگان خود را افزایش دهید. اگر احساس می کنید که کسب و کار شما می تواند از ترافیکی که از طریق رسانه های اجتماعی جذب می کنید منافعی را نصیب شما کند، در اینصورت از این نکات برای افزایش فروش خود استفاده کنید. بهره گیری حداکثری از رسانه های اجتماعی که در دسترس ما قرار دارند می تواند مزایای فوق العاده ای را در اختیار ما بگذارد و دنیایی از امکانات را در برابر ما قرار بدهد که پیش از این امکانپذیر بودن آنها از دامنه تصورات ما خارج بود.

آیا امسال سالی است که باید کسب و کار خود را راه بیندازید؟

با شرکت در این آزمون می توانید آمادگی خود برای شروع کسب و کار خودتان را بسنجید.

 

آیا آماده اید که ایده ها وآرزوهایتان را به موفقیت در کسب و کار تبدیل کنید؟ برای اینکه بتوانید به عنوان یک کارآفرین به موفقیت دست پیدا کنید، فقط به یک ایده فوق العاده نیاز ندارید، بلکه در کنار آن به شهامت، انرژی و اراده نیز احتیاج دارید. برای تعیین اینکه آیا واجد شرایط هستید و پیش نیازهای لازم را دارید، به سوالاتی که در ادامه می آید پاسخ دهید. این سوالات به این منظور طراحی شده اند که صاحبان بالقوه کسب و کار با تکیه بر پاسخ هایی که برای آنها ارائه می کنند بتوانند روی آغاز به کار یا صبر بیشتر تصمیم گیری کنند.

به تک تک سوالات به طور کامل و به صورت کتبی پاسخ بدهید. پاسخ هایی که ارائه می کنید شما را قادر می سازند که انگیزه ها، اهداف ، مهارت ها و تجربه خود را مورد ارزیابی قرار دهید، و حتی می توانید از آنها به عنوان مبنایی برای برنامه کسب و کار خود بهره بگیرید. به خاطر داشته باشید که هیچ پاسخ درست یا غلطی وجود ندارد. هدف در اینجا این است که به شما کمک کنیم تا مسیری را برای محقق کردن رویاهای خود پیدا کنید.

 

آزمون کارآفرینی

۱٫ هدف شما از کار کردن چیست؟ پول بیشتر؟ رضایت شغلی بیشتر؟ وقت آزاد بیشتر برای خانواده یا سایر دلبستگی ها؟ آیا کارآفرینی تنها راه محقق کردن هدف شما است؟

۲٫ دوست دارید چکار کنید؟ به همه چیزهایی فکر کنید که با انجام آنها خوشحال می شوید. فرض کنید که برخی از آنها را می توانید در قالب یک شغل انجام بدهید. شاید برخی از فعالیت یا فعالیتهای مورد علاقه شما فروش، کار با اعداد، پخت و پز، ورزش، نویسندگی، تدریس، کمک به دیگران یا خواندن باشد. کدام مورد/موارد از اینها می تواند/می توانند بخشی از کسب و کار جدید شما باشد/باشند؟

۳٫ شما چه مهارت هایی دارید؟ برخی از مهارت های شما چیزهایی هستند که دوست دارید آنها را انجام بدهید. اما برخی دیگر از مهارت های شما هم چیزهایی هستند که واقعا علاقه ای به انجام آنها ندارید، اما برای راه اندازی یک کسب و کار ضروری هستند. پس از راه اندازی کسب و کارتان می توانید کارمندان یا مشاورانی را استخدام کنید تا فعالیت هایی که برای شما آزاردهنده به نظر می رسند را بر عهده بگیرند.

۴٫ شرکت شما دقیقا چه محصولات یا خدماتی را ارائه خواهد داد یا تولید خواهد کرد؟ از هرگونه ابهام جدّاً پرهیز کنید. اگر نمی توانید خدمات و محصولات تان را فهرست کنید، در اینصورت یک ایده کسب و کار عملی ندارید.

۵٫ چرا مردم این محصولات یا خدمات را می خواهند یا به آنها احتیاج دارند؟ فقط اینکه از سه یا چهار نفر از دوستانتان بپرسید که آیا محصول یا خدمات شما را خریداری خواهند کرد یا خیر کافی نیست. آیا هیچ اطلاعاتی – چه از طریق تجربه شخصی یا از سایر متخصصان امر –  از بازار بالقوه خود در اختیار دارید؟ آیا دقیقا می توانید نیازی که برطرف خواهید کرد یا مساله ای که حل می کنید را توصیف کنید؟

۶٫ آیا هنگامی که به تنهایی کار می کنید عملکرد خوبی دارید، یا اینکه برای احساس انگیزه باید در کنار دیگران کار کنید؟ اگر می خواهید با دیگران کار کنید، برای استخدام کارکنان جدید یا پیدا کردن یک شریک کاری به چه مقدار زمان نیاز دارید؟

۷٫ آیا شما ذاتاً یک رهبر هستید؟ آیا می دانید که چگونه می توان به دیگران انگیزه داد؟ آیا در تقسیم وظایف عملکرد خوبی دارید؟ آیا می توانید به نحوی بر کارکنان خود مدیریت داشته باشید که کارها را در موعد مقرر تحویل بدهند؟ به یاد داشته باشید که کارآفرینان از روشهای انگیزه بخشیدن به دیگران به خوبی آگاه هستند.

۸٫ تامین مالی کسب و کار تازه خود را چگونه انجام خواهید داد؟ آیا باید سرمایه گذار پیدا کنید، یا اینکه می خواهید در این زمینه روی پای خودتان بایستید؟ توجه کنید که راه اندازی کسب و کارهای خدماتی نسبت به کسب و کارهای تولیدی یا خرده فروشی به سرمایه کمتری احتیاج دارد.

۹٫ با چه افرادی رابطه کاری دارید؟ داشتن روابط گسترده از ضروریات راه اندازی کسب و کار است. از رابطه های اصلی می توان این افراد را نام برد: افرادی که محصولات یا خدمات شما را خریداری می کنند؛ افرادی که به تامین بودجه کسب و کار شما کمک می کنند؛ و متخصصانی مانند وکیل و حسابدارتان که می توانند توصیه ها و مشاوره های درستی را به شما ارائه کنند.

۱۰٫ آیا حاضرید برای راه اندازی کسب و کار خودتان امنیت حقوق ماهانه خود را رها کنید؟ آیا حاضرید که این ریسک را بپذیرید؟

برای پاسخ هایی که به این سوالات می دهید وقت بگذارید و دقیقا و عمیقا به آنها فکر کنید. اگر متوجه شدید که پیش نیازهای لازم برای راه اندازی یک کسب و کار را دارید، در اینصورت آستین ها را بالا بزنید و دست به کار شوید. اما از طرف دیگر، اگر احساس می کنید که هنوز کاملا آمادگی ندارید، ایده خود را کنار نگذارید. در عوض برای آماده کردن زمینه های لازم برای موفقیت خود برنامه ریزی کنید. مثلا برای کار در شرکتی برنامه ریزی کنید که از طریق آن می توانید اطلاعات و رابطه های لازم برای آغاز کسب و کار خودتان را به دست بیاورید. برای افزایش تخصص خود در دوره ها و کارگاه های آموزشی شرکت کنید. علاوه بر این، به انجمن ها و گروه های اجتماعی که در آنها می توانید ارتباطات خود را گسترش بدهید ملحق شوید تا از طریق آنها این امکان را پیدا کنید که با افراد جدیدی دیدار کنید که می توانند به شما کمک کنند، از برنامه های کاری سازمانهای دیگر استفاده کنید و به توصیه های حرفه ای دسترسی داشته باشید.

چه در نهایت تصمیم بگیرید که هم اکنون آن جهش بزرگ را انجام بدهید، یا اینکه ترجیح بدهید با گام های کوتاه تری به اهداف خود در زمینه کارآفرینی برسید، در هر صورت به یاد داشته باشید که موفقیت یک شبه به دست نمی آید. برای تحقق آن به شهامت، انرژی و اراده نیاز دارید. کارآفرینی می تواند ماجراجویی بزرگی در زندگی شما باشد که آزادی، درآمد و شادمانی را با خود به همراه می آورد. اما قبل از هر چیز، باید اطمینان پیدا کنید که برای شخص شما مسیر درستی است.

تقلید از طبیعت: چهار فصل رشد کسب و کار

یکی از اصول فکری طراحی کسب و کار، توجه به درک و استفاده از دوره های تکراری رشد است. اما چرا استفاده از اصل دوره های تکراری اهمیت دارد؟ اَلیستار کاکبِرن آن را با عبارت «یادگیری با به پایان رساندن» تعریف می کند. یکی از اصول زیرساخت روش تکرار این است که تا زمانی که چیزی را که طراحی می کنید نساخته اید، نمی توانید درک کاملی از آن داشته باشید.

انواع مختلفی از فرآیندهای تکرار وجود دارند. اما اجازه بدهید برای اینکه بتوانیم به بهترین وجه ممکن نشان بدهیم که این اصل فکری طراحی کسب و کار تا چه حد برای قیاس برنامه های بازاریابی برای رشد کسب و کار با فصل های طبیعت مناسب است، از یک روش چهار مرحله ای استفاده کنیم.

در ادامه، چهار فصل رشد کسب و کار را مورد بررسی قرار می دهیم.

 

بهار: کاوش

«بهار، هنگامه برنامه ها و پروژه ها است.» (لئو تولستوی)

spring-03

مرحله کاوش با فصل بهار قابل قیاس است. این مرحله زمانی برای گشت و گذار در ایده های تازه است تا ببینید که چه گزینه های ممکنی در برابر شما قرار دارند. بازاریاب ها با ابتکارات شان و رویای خود برای روش عملی کردن آن ابتکارات، مشتاق تحقق پیامد های ارزشمند هستند. یک فرآیند انسان-محور به شما انگیزه می دهد تا با این سوال شروع کنید که «چرا؟»

بهار فصلی از طبیعت است که در آن موقعیت خود را ارزیابی می کنید، به این فکر می کنید که کجا بوده اید و سپس به این درک می رسید که در «فصل» بعد چه چیزی خواهید کاشت.

در این مرحله، نقاط قوت و ضعف تیم، فرآیندها و سیستم های خود را کاملا ارزیابی کنید. جلسه های برنامه ریزی برگزار کنید، و با همکاران بازاریاب خود و گروه های متنوعی از سهامداران داخلی و خارجی ملاقات کنید تا ببینید که از نظر آنها چه چیزهایی قابل حصول و واقع بینانه است، و کدام فعالیت ها را دوباره نباید انجام داد. در یک جلسه ایده پردازی خوب باید یک مجموعه میان-کارکردی (cross-functional) از اعضای تیم حضور داشته باشند تا بتوانید طی آن ایده بازاریابی خود را در قالب سوال «چگونه ممکن است …» شکل بدهید.

 

تابستان: طراحی

«طراحی جایی است که علم و هنر هماهنگ می شوند.» (رابین مَتیو)

summer

مرحله طراحی، فصل تابستانِ برنامه بازاریابی شما است. شما ایده های متعددی را بررسی کرده اید و اکنون زمان کاشتن برخی از بذرهای مفهومی «طراحی» فرا رسیده است.

پس از اینکه زمینه و دلیلی برای کاوش خود پیدا کردید، باید بر اساس ایده هایی که دارید برنامه ریزی کنید. برای طرح فضای واقعی که کاربران در آن از ایده هایی که شما بررسی کرده اید استفاده می کنند، از مشاهده و پرسش درونی و بیرونی استفاده کنید.

برای کسب درک بهتر، یک نمونه اولیه تهیه کنید تا بتوانید آن را امتحان کرده و از طریق آن بازخوردی به دست بیاورید که شما را قادر می سازد تا ارزشهای اصلی برنامه های بازاریابی خود برای مخاطب هدف تان را تشخیص دهید. برای نمایش میزان ارزش ایده خود از مهارت های داستان گویی و تصویرسازی استفاده کنید.

برای اینکه اطلاعات بیشتری از افرادی که درگیر این برنامه هستند کسب کنید، با توجه به روش کار آنها شخصیت شان (persona) را توصیف کنید و کاری که انجام می دهند را تصور کنید. این رویکرد طراحی با تعیین و درک ارزش برنامه شما پیش از سرمایه گذاری در منابع مهم بازاریابی، مخاطرات را کاهش می دهد.

 

پاییز: کاربرد

«هنگامی که کسی با ایده ساختن یک کلیسا در ذهن خود به توده ای از سنگریزه فکر می کند، آن توده دیگر تپه ای از سنگ نیست.» (آنتوان سنت اگزوپری)

fall

فاز کاربرد شبیه فصل برداشت در پاییز است؛ هنگامی که آنچه کاشته اید را درو می کنید و ایده های خود را در عمل مشاهده می کنید. این زمانی است که باید کاملاً پشتیبان تاثیر حقیقی برنامه خود باشید و پیاده سازی و مقیاس آن را متوازن و متعادل کنید.

رویکرد فکری طراحی کسب و کار انسان-محور ما روی مشتری و کارکنان شرکت که باید این فرآیند را اجرا کنند تاکید دارد. ابزاری که برای اجرای برنامه خود استفاده می کنید باید برای هر بخش از اکوسیستم سهامداری شما، از جمله کارکنان، مشتریان و سرمایه گذاران ارزش فراهم کند.

به منظور نظارت بر پیشرفت کار، باید برای استفاده از ابزارهای پیگیری و نظارت بر نتایج برنامه ریزی شده باشد. با استفاده از رویکرد انسان-محور، فرآیندها برای افرادی که باید آنها را به اجرا در بیاورند طبیعی تر به نظر می رسد، که این به نوبه خود تاثیر مثبتی روی پذیرش و کنار آمدن با این روش کار خواهد داشت.

 

زمستان: تأمل

«گاهی برای درک آینده باید به گذشته نگاه کرد.» (ایوان وون)

winter

زمستان زمانی برای اندیشیدن و کسب بینش بیشتر برای دوره رشد و ایده بازاریابی بعدی است. این مرحله پایانی برای سهامداران بیشترین اهمیت را دارد. هنگامی که نتایج تلاش های خود را ارزیابی می کنید، لازم است نسبت به آنچه به خوبی پیش رفته است، آنچه قابلیت بهبود دارد و آنچه پرداختن به آن باید در سال آینده متوقف شود درک کاملی به دست بیاورید.

فصل تامل شما، زمان استفاده از دقت، ریزبینی، سختگیری و شفافیت در پیگیری نتایج، با توجه به بودجه و گزارش های مالی است. این زمان، فرصتی برای انجام جرح و تعدیل های لازم است تا بتوانید در دوره بعد برنامه ها و فعالیت های مناسبتری را به مرحله عمل درآورید.

 

مرور دوره

مزایای فراوانی برای استفاده از این دوره های تکرار وجود دارد:

  • می توانید نیازها و برنامه های اولیه را با سرعت بیشتری گردآوری کنید؛ می توانید به سرعت فرضیاتی برای برآوردن نیاز یک کاربر تهیه کنید، سپس برای امتحان یک نمونه اولیه تهیه کنید و بازخوردها را جمع آوری کنید تا بتوانید به سرعت ارزشهای اصلی آن برای کاربر هدف را ارزیابی کنید.
  • زمان برنامه ریزی های بلندمدت کاهش پیدا می کند، و تلاش شما روی شناسایی و برآوردن نیاز اصلی مخاطبانتان متمرکز می شود.
  • شما با استفاده از دوره های تکرار، بهتر می توانید به تغییرات شرکت، بازار یا محیط واکنش نشان دهید. روش های طولانی تری که نیازمند صرف منابع بیشتری هستند به کندی پیش می روند و چابکی کمتری دارند.

تاثیر همه این عوامل بر کاهش زمان و هزینه نوآوری و رشد در عمل به اثبات رسیده است.

از دوره طبیعی زندگی استفاده و بهره برداری کنید: در بهار به سیاحت و کاوش بپردازید، در تابستان طراحی کنید، در پاییز طرح های خود را عملی کنید و در زمستان روی آنچه به انجام رسانده اید به تعمق و تأمل بپردازید. پس از آن، برای کسب موفقیت و رضایتمندی بیشتر، این فرآیند را دوباره و دوباره تکرار کنید.

۱۰ اشتباه مهلک کسب و کارهای اینترنتی

برای کارآفرینانی که به دنبال آغاز کسب و کار خود هستند، داشتن یک ویترین شلوغ کافی نیست. شما باید بتوانید با حضور قوی در دنیای اینترنت، استراتژی فروش خود را تکمیل کنید. اینترنت فقط شبکه مشتریان بالقوه شما را گسترش نمی دهد؛ در کنار آن، امروزه داشتن یک هویت دیجیتال تبدیل به روشی برای تایید اعتبار و اطلاع رسانی نسبت به چیزهایی است که فروشگاه ارائه می کند.

دنیای تجارت الکترونیک، یک دنیای به شدت رقابتی است: فضای اینترنت شلوغ است و هیچ کمبودی در تعداد کسب و کارهایی که به دنبال جلب توجه گوگل هستند حس نمی شود. این بدان معنی است که نه تنها فعالیت های اینترنتی شما باید با نظم، هماهنگی و بدون هرگونه مشکلی پیش بروند، بلکه درک شما از بازاریابی دیجیتال نیز باید هوشمندانه باشد.

علیرغم اینکه بسیاری از کارآفرینان و صاحبان کسب و کارهای اینترنتی از آنچه گفته شد، در کنار بسیاری از اصول بازاریابی دیجیتال آگاهی نظری خوبی دارند، اما اغلب شاهد اشتباهاتی از جانب آنها هستیم که خسارت های سنگینی را متحمل ایشان می کند. آنچه در ادامه می آید، ۱۰ مورد از اشتباهاتی است که بیشتر در کسب و کارهای اینترنتی مشاهده می کنیم:

 

  1. صبر بیش از حد برای عرضه یک محصول یا سرویس

چند دلیل برای این مورد وجود دارد؛ برخی چشم انتظار رسیدن مشترکان، دنبال کنندگان یا بازدیدکنندگان به یک رقم جادویی، مثلا ۱۰۰۰ یا ۱۰۰۰۰ نفر هستند. برخی زمان کافی برای تولید همزمان محتوا و محصول پیدا نمی کنند. برخی از مردم هم فقط به این خاطر که نگرانند که مبادا محصول تولیدی آنها به فروش نرود، خود را قانع می کنند که بهتر است اصلا آن را تولید نکنند. آنها پس از آن همه زحمت برای تولید محتوا تحمل شکست را ندارند.

دلیل شما هر چه باشد، این یک دام مهلک است. اگر کسب و کاری را تاسیس می کنید، باید هر چه زودتر با تمام نیرو با بزرگترین ریسک خود روبرو شوید. بزرگترین ریسکی که شما به عنوان صاحب یک کسب و کار با آن مواجه می شوید، تولید چیزی است که هیچ کس بابت آن پولی نمی پردازد.

علاوه بر این، باید تولید و عرضه محصولات خود را تمرین کنید. شاید اولین محصول شما آنقدرها خوب نباشد، اما هرچه سریع تر دست به کار شوید، زودتر به یک درآمد پایدار دست پیدا خواهید کرد.

 

  1. حل مساله ای که اهمیت ندارد

کسب و کارهایی که به دنبال حل مسائلی هستند که برای هیچ کس اهمیت ندارد، با چیزی جز شکست مواجه نمی شوند. اگر محصول یا ایده خود را عرضه کردید و هیچ کس آن را خریداری نکرد، به احتمال زیاد باید به جای تلاش برای جذب مخاطبان بیشتر، به دنبال حل مساله بزرگتری باشید.

 

  1. نشنیدن صدای مشتری

از کجا می توانید بفهمید که مساله ای که حل می کنید، به اندازه کافی اهمیت دارد؟ پاسخ این است که باید به سخنان مشتری گوش کنید، و واقعاً هم گوش کنید!

تنها برای مشتریان خود چرب زبانی نکنید. همه پاسخ ها در اختیار شما نیست، بلکه در اختیار آنها است. اگر می گویند «همیشه حق با مشتری است» دلیل دارد و دلیلش این است که بدون مشتری، شما اساساً کسب و کاری نخواهید داشت.

 

  1. به اندازه کافی خاص نیستید

مشتریان در اغلب بازارها گزینه های مختلف و متعددی پیش روی خود دارند. اگر رقیبی برای کسب و کار شما وجود دارد -که حتما هم دارد- باید به مشتری بالقوه خود دلیلی بدهید که شما را به جای رقیب تان انتخاب کند.

ما چنین موردی را مکرراً در وبلاگ نویسی و سایت های فروش مشاهده می کنیم. هنگامی که یک موضوع داغ می شود، برخی از وبلاگ نویسها شروع به تقلید یا کپی از کار وبلاگ های مطرح می کنند. احتمالا تصور آنها این است که «اگه برای اون جواب داده، برای من هم جواب میده!»

اما اگر شما نسخه ضعیف تری از یک سایت شناخته شده تر باشید، نمی توانید انتظار رشد مخاطبان خود را داشته باشید. به جای اینکه تلاش کنید که بهتر باشید، سعی کنید متفاوت باشید. در اینصورت، هنگامی که کسی می پرسد چرا سایت یا محصول شما شایسته توجه او است، پاسخ شما بدون تکیه روی مفهوم «بهتر» که یک صفت نسبی است، مطلق، مُتقَن و قابل درک خواهد بود.

startup-mistakes-to-avoid

  1. انتخاب موضوعی که به آن اهمیت نمی دهید

اگر شما عاشق حوزه فعالیت و موضوع کار خود باشید، استقامت و اشتیاق تان کار را پیش خواهند برد؛ خلاقیت در کارتان جریان خواهد یافت و راحت تر می توانید روی مشتریان بالقوه خود تاثیر بگذارید. اما اگر شما به موضوع کارتان آنقدر که باید اهمیت ندهید، رقبای زیادی هستند که با اشتیاق، استقامت، خلاقیت و حضور خود، فضایی که شما با بی توجهی ایجاد می کنید را پر خواهند کرد.

 

  1. شروع با انتظارات نادرست

موفقیت به آسانی و به سرعت به دست نخواهد آمد. ایجاد یک کسب و کار موفق یک کار عظیم است و احتمالا نمی توانید آن را در حین سفرهای تفریحی و با خوشگذرانی و خیال راحت انجام دهید. در واقع، اگر در برنامه خود، مثلا یک هفته کاری چهار ساعته را در نظر گرفته اید، یا مقیاس زمان بندی شما هفته یا ماه است، احتمالا شکست خواهید خورد.

حقایق تلخی در این مسیر وجود دارد. موفقیت های یک شبه در عالم واقعیت وجود ندارند و احتمالاً برنامه اصلی شما نیز باید چندین و چند بار دوباره از نو نوشته شود.

از کارآفرینانی که چیزی نزدیک به آنچه شما می خواهید را محقق کرده اند درباره استرس، زمانبندی ها و شکست ها مشاوره بخواهید. سپس از خود بپرسید که آیا واقعاً برای مواجهه با دشواری های پیش رو آمادگی دارید.

 

  1. صرف زمان بیش از حد روی فکر کردن بدون عمل

چیزی بهتر از این سخن از توماس ادیسون نمی توان گفت:

«یک درصد نبوغ، الهام و انگیزه است و ۹۹ درصد آن عرق ریختن.»

اگر نسبت تفکر به عمل شما هر رقمی کمتر از ۸۰ درصد است، در اینصورت باید بیشتر کار کنید.

 

  1. تنهایی

واضح است که هیچ کس نمی تواند در انزوا یک کسب و کار را به موفقیت برساند، مردم باید در کنار شما باشند؛ مشتریان و تامین کنندگان کالا و خدمات شما جزو مردم هستند. اما مهم تر از آن، به کمک سایر کارآفرینانی که در شرایط مشابه شما قرار دارند و همچنین به کمک کارآفرین های مجرب تر نیاز دارید.

با چند کارآفرین دیگر به صورت هفتگی ملاقات کنید و از مشکلات و اهداف تان با یکدیگر صحبت کنید و هر هفته پیشرفت خود را در این جلسات مرور کنید. از این طریق، مشکلات طبیعی تر به نظر خواهند رسید، کمتر خسته می شوید یا احساس تنهایی می کنید و متوجه می شوید که دیگران هم با مشکلاتی شبیه به مشکلات شما روبرو هستند.

 

  1. اشتباه گرفتن «وبلاگ» با «کسب و کار»

وبلاگ یک پلتفورم خارق العاده برای به اشتراک گذاری ایده هایتان، ارتباط با دیگران و رشد مخاطبان است. همین امر در مورد تولید پادکست، ویدیو و یا هر محتوای دیگری که به رایگان عرضه می کنید هم مصداق دارد.

ارائه رایگان محتوا کسب و کار نیست، بلکه ابزاری برای تاثیرگذاشتن است. روی تبدیل این تاثیر به حامی مالی یا پول تبلیغاتی حساب نکنید. اگر می خواهید وبلاگ شما به نتیجه ای برسد، باید برنامه سرراست تری برای کسب درآمد داشته باشید.

 

  1. شروع نکردن کار

شاید این مورد بزرگترین اشتباه این فهرست باشد. در حقیقت، ممکن است چنان نگران اشتباهات ممکن باشید که اصلا کار را شروع نکنید، اما همین تنها راهی است که شکست را تضمین می کند.

قطعیتی برای رسیدن کسب و کار شما به موفقیت وجود ندارد. موفقیت، نیازمند هوش، جرات، پشتکار و تلاش است. با این حال، تنها در صورتی پیشرفت خواهید کرد و به اصطلاح قلق کار دست تان خواهد آمد که کار را شروع کنید.

تنها راه برای کسب موفقیت این است: از اشتباه کردن نترسید. اشتباهات بخشی از این فرآیند هستند. بنابراین، دست به کار شوید و با یک عزم راسخ به پیش بروید.

 

 

 

۷ کاری که افراد بسیار موفق قبل از ساعت ۷ انجام می دهند

افراد موفق از همه قشری هستند و ممکن است هر سن و سالی نیز داشته باشند، اما همگی یک نقطه مشترک دارند: سدهای غیرقابل نفوذ از دید دیگران، برای آنها چالش هایی است که با آغوش باز با آنها مواجه می شوند و موانعی است که با تلاش بر آنها غلبه می کنند.

اعتماد به نفس آنها در مقابله با سختی ها ناشی از قدرت شان در رها کردن همان منفی بافی است که مانع پیشرفت بسیاری از افراد به اصطلاح منطقی می شود.

موانع راه را مسدود نمی کنند؛ بلکه نشان دهنده درستی مسیر هستند.

این دیدگاه به افراد موفق کمک می کند تا تفکر متفاوتی نسبت به دیگران داشته باشند، و این اهمیت دارد؛ چرا که اگر شما هم به مانند بقیه فکر کنید، هر چقدر هم که با هوش یا باتجربه باشید، باز هم سرتان به همان سقف خواهد خورد. افراد موفق با تفکر خارج از عُرف خود و شنا کردن در خلاف جهت بقیه، پا را از محدودیت های خود فراتر می گذارند.

…و البته همه چیز با کارهای روزمره صبحگاهی آغاز می شود. مواردی که در ادامه می آید روش استفاده افراد فوق موفق از اولین ساعات روز است:

 

  1. آب لیمو می نوشند

juice-recipe-for-weight-loss

نوشیدن آبلیمو به محض بیدار شدن از خواب، سطح انرژی فیزیکی و ذهنی شما را به اوج می رساند و با بهبود جذب مواد مغذی در معده، به شما یک افزایش انرژی مستمر و طبیعی ارزانی می کند که در طول روز هم حفظ می شود. برای اطمینان از جذب کامل، لازم است همان ابتدای صبح و با معده خالی آبلیمو را میل کنید. به علاوه، باید ۱۵ تا ۳۰ دقیقه صبر کنید (بهترین زمان برای ورزش) و سپس به سراغ صبحانه بروید. لیمو خود مملو از مواد مغذی، مانند پتاسیم، ویتامین ث و آنتی اکسیدان ها است. اگر وزن شما کمتر از ۷۰ کیلوگرم است، آب نیمی از یک لیموی کامل را بنوشید (لیموی کامل در صورتی که بیش از ۷۰ کیلوگرم وزن دارید). از آنجایی که آبلیمو برای دندانها مضر است، مراقب باشید که تا حد ممکن دندانها آغشته نشوند (از نی استفاده کنید)، ترجیحا آبلیموی سرد بنوشید (اثر آن بر دندانها کمتر است) و بلافاصله مسواک نزنید (بخاطر وجود اسید سیتریک روی دندان باعث برداشتن مینای دندان می شود).

 

  1. ورزش می کنند

افراد موفق (مانند تیم کوک در اپل و باب ایگر از دیزنی) معمولا قبل از ساعت ۶ صبح از خواب بر می خیزند تا تکانی به بدن خود بدهند. در حالیکه ممکن است این ساعت بیداری و ورزش جنون آمیز به نظر برسد، تحقیقات درستی آن را تایید می کنند. یک تحقیق که در موسسه تحقیقاتی اونتاریوی شرقی در کانادا انجام گرفت نشان داد که افرادی که به مدت ۱۰ هفته دو بار در هفته ورزش می کردند، از نظر اجتماعی، تحصیلی و ورزیدگی احساس کارآمدی و بازدهی بیشتری داشتند. تحقیق دیگری که توسط محققان دانشگاه بریستول انجام شد نیز دریافت که افرادی که هر روز ورزش می کنند انرژی بیشتر و دید مثبت تری دارند، که هر دوی اینها برای به انجام رساندن کارها ضروری است. تنها ۱۰ دقیقه ورزش روزانه باعث ترشح GABA (یک انتقال دهنده عصبی) می شود که باعث تسکین مغز شده و رفتارهای ناگهانی را تحت کنترل شما در می آورد. ورزش کردن در همان ابتدای صبح با توجه به زمان آن، تداخلی با کارهای شما ایجاد نخواهد کرد و لذا همیشه برای آن زمان خواهید داشت. به علاوه، در طول روز خودکنترلی و انرژی شما را بهبود خواهد بخشید.

 

  1. ارتباط خود را با کار قطع می کنند

هوارد شولتز (مدیر عامل استارباکس) روز خود را با ارسال یک ایمیل انگیزشی به کارکنان خود آغاز می کند، پس از آن ارتباط با کار قطع می شود و تمام وقت خود را وقف ورزش و خانواده می کند. هنگامی که به محض بیدار شدن به سراغ ایمیل ها، پیامک، اینستاگرام، تلگرام و امثال آنها می روید، احتمال اینکه تمرکز خود را از دست بدهید بسیار بالا می رود و صبحِ شما تسلیم خواسته ها و نیازهای دیگران می شود. منطقی تر این است که این لحظات اولیه ارزشمند صبحگاهی را برای انجام یک کار آرامش بخش صرف کنید تا ضرب آهنگ آرام و مثبتی را برای تمام روزتان تنظیم کند.

 

  1. صبحانه سالم میل می کنند

صبحانه

خوردن هرچیزی برای صبحانه شما را از بسیاری از مردم جلو می اندازد. احتمال چاقی در افرادی که صبحانه میل می کنند کمتر است، ثبات قند خون بالاتری دارند و در طول روز نیز کمتر گرسنه می شوند. همه این آمار برای افرادی است که فارغ از نوع صبحانه، فقط صبح چیزی می خورند. هنگامی که یک صبحانه سالم میل می کنید، دروازه های یک روز پربازده را به روی خود می گشایید. یک صبحانه سالم به شما انرژی می دهد، حافظه کوتاه مدت شما را تقویت می کند و به شما کمک می کند تا تمرکز خود را بیشتر و بهتر حفظ کنید.

 

  1. روی تمرکز حواس خود تمرین می کنند

مِدیتِیشِن تمرکز به نحو فزاینده ای نزد مدیران عامل موفق محبوبیت کسب کرده است، و دلیل آن بیشتر به خاطر مزایای خارق العاده ای است که در بهره وری و ایجاد حال بهتر با خود به همراه دارد. تحقیقات نشان می دهد که تمرکز حواس با معکوس کردن واکنش جنگ یا گریز (توضیح ویکی پدیا) با استرس مبارزه می کند، توانایی شما برای تمرکز را بهبود می بخشد، خلاقیت را افزایش می دهد و هوش عاطفی (EQ) شما را تقویت می کند.

 

  1. برای خود اهداف روزانه تنظیم می کنند

بنجامین فرانکلین (از چهره های بسیار مطرح و از بنیانگذاران ایالات متحده) برای برنامه ریزی روزانه خود وسواس داشت. او هر روز صبح از ساعت ۴ از خواب بر می خواست و با دقت و ریزبینی برنامه خود را تنظیم می کرد. پیام واضحی در عادت این نویسنده، طنزنویس، نظریه ‌پرداز سیاسی، سیاستمدار، دانشمند، مخترع و فیزیکدان وجود دارد: تنظیم دقیق اهداف با خود مزایای فراوانی به ارمغان می آورد. هنگامی که با دقت هر چه تمام تر برای هر روز خود برنامه ریزی می کنید، شانس شما برای تحقق اهداف تان به اوج خود می رسد. بهتر است اهداف روزانه خود را پس از تمرین تمرکز حواس انجام دهید، چرا که آرامش و وضوحی که از تمرکز حواس نصیب تان می شود به شما کمک خواهد کرد تا هدف های کارآمد و دقیق تری را معین کنید.

 

  1. «نه» می گویند

«نه» یک کلمه قدرتمند است که از صبح ارزشمند شما محافظت می کند. هنگامی که وقت گفتن نه است، از گفتن عباراتی مانند «فکر نمی کنم بتونم» یا «مطمئن نیستم» خودداری کنید. نه گفتن به یک مسئولیت جدید احترام به مسئولیت های فعلی شما است. تحقیقاتی که در دانشگاه کالفرنیا در سانفرانسیسکو انجام شد نشان داد که هر چه گفتن نه برای فردی دشوارتر باشد، احتمال بروز استرس، فرسودگی روانی و حتی افسردگی در وی بالاتر می رود.

 

جمع بندی

علیرغم اینکه استراتژی های بالا امتحان خود را پس داده اند، اما شما باید بر اساس آنها فعالیت های دیگری که برای شخص شما موثرتر واقع می شود را نیز برای خود در نظر بگیرید.


 

شما دوست دارید چگونه صبح خود را سپری کنید؟ لطفا دیدگاه های خود را در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.