مراحل شش گانه ایجاد تغییر در زندگی

در رکود زندگی روزمره گیر نیفتید. اثر دومینویی تغییر اینجا است

 

امید یک اصل اساسی در جهت ایجاد تغییر است. مردم به این خاطر تغییر می کنند که امیدوارند، و اگر امیدی نداشته باشند، تغییری هم نخواهند کرد. شما مسئول ایجاد تغییر در زندگی خودتان هستید.

اما خبر خوب این است که اگر واقعا بخواهید، می توانید زندگی خود را تغییر بدهید. می توانید آن را بهتر کنید و راضی تر و شادتر باشید. اما همه چیز از جایی شروع می شود که طرز فکر خود را تغییر می دهید. آگر آماده هستید، با ما همراه شوید تا با هم به یک برنامه شش مرحله ای برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی قدم بگذاریم.

 

مرحله ۱: هنگامی که افکار خود را تغییر می دهید، باورهایتان تغییر می کند

تغییر از ذهن شروع می شود. همیشه به خاطر داشته باشید که باورهای شما چیزی بیش از محصول آنچه که به آن فکر کرده اید و آن را پذیرفته اید نیستند. در واقع، آنقدر یک موضوع را در ذهن خود تکرار کرده اید که آن را پذیرفته اید و تبدیل به باور شما شده است. چیزی که به آن باور دارید، مجموعه ای از افکار مستمر است که به شکل یک عقیده راسخ درآمده اند. هنگامی که افکار خود را به بخش های قابل مدیریت تقسیم می کنید، خطری که بخاطر تغییر در ذهن خود حس می کنید کاهش پیدا می کند.

 

مرحله ۲: هنگامی که باورهای خود را تغییر می دهید، انتظارات تان تغییر می کند

باور، آگاهی از این نکته است که می توانیم کاری را انجام بدهیم. در واقع، باور همان احساس درونی است که به ما می گوید که این توان را داریم که کاری را که بر عهده می گیریم به پایان برسانیم. تقریباً در غالب موارد، همه ما این توانمندی را داریم که به چیزی نگاه کنیم و حس کنیم که از پس انجام آن بر می آییم یا خیر. بنابراین، در باور قدرت وجود دارد؛ به کمک باور، چشم های ما باز می شود، فرصت ها آشکار می شوند و تصورات ما به واقعیت تبدیل می شوند. باورهای ما هر کاری که انجام می دهیم را کنترل می کنند. اگر باور داشته باشیم که می توانیم یا باور داشته باشیم که نمی توانیم، در هر دو صورت باور ما به واقعیت تبدیل می شود.

 

مرحله ۳: هنگامی که انتظارات خود را تغییر می دهید، نگرش تان عوض می شود

انتظارات شما نگرش و دیدگاه شما را تعیین می کنند. بیشتر مردم به زندگی معمولی عادت می کنند؛ آنها عادت می کنند که همیشه درجه دو باشند. اولین و مهم ترین گام به سوی موفقیت، این است که انتظار داشته باشید که به موفقیت دست پیدا کنید.

 

مرحله ۴: هنگامی که نگرش خود را تغییر می دهید، رفتارتان تغییر می کند

هنگامی که نگرش ما شروع به تغییر می کند و آن هنگام که بیکار نمی نشینیم، رفتار ما کم کم تغییر می کند. دلیل اینکه ما باید از درون تغییر کنیم این است که تا خودمان را تغییر ندهیم، نمی توانیم در دنیای بیرونی تغییری ایجاد کنیم.

 

مرحله ۵: هنگامی که رفتار خود را تغییر می دهید، عملکردتان تغییر می کند

بیشتر مردم ترجیح می دهند که با مشکلات قدیمی زندگی کنند تا اینکه به راهکارهای جدید فکر کنند. ما بیشتر از اینکه بخواهیم در راه درست و بهتر قدم برداریم، ترجیح می دهیم که راحت باشیم؛ ما بیشتر ترجیح می دهیم که زندگی روزمره خودمان را بگذرانیم تا اینکه تغییری در آن ایجاد کنیم. حتی به هنگامی که می دانیم آن تغییرات به نفع ما خواهند بود، اغلب آنها را ایجاد نمی کنیم، چون معذب می شویم یا احساس می کینم که آن تغییر حس ناخوشایندی را در ما ایجاد می کند. تا زمانی که شهامت پیدا نکنید و به تحمل چیزی که آسایش شما را بر هم می زند عادت نکنید، هیچ وقت نمی توانید زندگی خود را بهتر کنید.

 

مرحله ۶: هنگامی که عملکرد خود را تغییر می دهید، زندگی تان تغییر می کند

تبدیل شکست به موفقیت از تبدیل بهانه به یک گزینه و احتمال آسانتر است. انسان می تواند شکست بخورد، برگردد و دلیل شکست خود را درک کند و آن را به یک موفقیت تبدیل کند. اما انسانی که برای همه چیز بهانه تراشی می کند، هیچ وقت واقعاً به موفقیت دست پیدا نخواهد کرد. آیا شما افرادی را می شناسید که برای هر چیزی بهانه می آورند؟ این طور آدم ها بهانه می آورند که چرا نتوانستند، چرا نباید، چرا انجام نداده اند، چرا انجام نخواهند داد و … این قطار بهانه ها انتهایی ندارد. باور کنید که اگر برای کاری که انجام می دهید و جایگاهی که در آن قرار دارید بهانه بیاورید، هیچگاه به پتانسیل واقعی خود دست پیدا نخواهید کرد. تبدیل کردن بهانه ها به گزینه هایی برای موفقیت غیرممکن است.

 

 

چگونه شهرت خود در اینترنت را افزایش دهیم؟

در دنیایی که ظاهراً توسط کسب و کارهای اینترنتی فاقد شخصیت انسانی فتح شده است، شهرت شما در اینترنت چقدر اهمیت دارد؟

اگر صاحب یک کسب و کار کوچک هستید، باید به خوبی با مفهوم و اهمیت «شهرت» آشنایی داشته باشید. افرادی که کسب و کارهای فیزیکی را اداره می کنند نیز به خوبی می دانند که نظر تک تک مشتریان چقدر برای پیشرفت کسب و کارشان اهمیت دارد.

در عین حال، شهرت همیشه اهمیت دارد و شهرت شما در اینترنت می تواند به شکست یا موفقیت کسب و کارتان بینجامد.

اما چگونه می توانید شهرت اینترنتی خود در دنیای بازاریابی دیجیتال را افزایش دهید؟ بیایید با هم به سه مولفه اصلی ایجاد شهرت مثبت در اینترنت نگاهی بیندازیم و ببینیم که کسب و کار کوچک شما چگونه می تواند در اینترنت برای خود اعتباری دست و پا کند.

 

تولید محتوا

در همین ابتدا به این نکته مهم توجه کنید که همه آیتم های محتوایی مثل هم نیستند و اولین گام موثر برای کسب اعتبار در اینترنت، تولید محتوای فوق العاده است.

روزگاری که یک آهنگ تبلیغاتی جالب به تنهایی برای جذب مشتری کافی بود گذشته است. امروزه، مصرف کنندگان انتظار دارند که برای هر محتوایی که از آن استفاده می کنند، عرق جَبین ریخته شده باشد؛ مخصوصا اگر هدف از آن محتوا این باشد که آنها را به مشتری یک کسب و کار تبدیل کند.

طبیعت متناقض تولید محتوا برای بازاریابی دیجیتال در این نکته نهفته، که در حالی که شما محتوای خود را با این نیت تولید می کنید که سرانجام به افزایش نرخ تبدیل تان کمک کند، اما بهترین قطعات محتوایی به ندرت با چنین تصوری تهیه می شوند.

بسیاری از کسب و کارهای کوچک، محتوای مورد نظر خود را در قالب پست های وبلاگی ارائه می کنند. در واقع، بسیاری از معروف ترین برندهای موجود در اینترنت، خود را به تولید و ارائه مستمر محتوا در وبلاگ های شان مقید و متعهد می دانند.

اما چرا وبلاگ اینقدر اهمیت دارد؟ یکی از مهم ترین دلایل اهمیت خارق العاده وبلاگ این است که موتورهای جستجو به آن علاقمند هستند. به علاوه، داشتن یک وبلاگ یک جایگاه و کانون اختصاصی و منسجم را برای شما فراهم می کند که مخاطب همیشه برای استفاده از محتوای شما می تواند به آن مراجعه کند.

یکی از نکات مهمی که در رابطه با تولید محتوا برای وبلاگ باید به خاطر داشته باشید این است که از این طریق، فرصتی در جهت ارائه راهکار برای برخی از مشکلات مخاطبان خود به دست می آورید. در برابر وسوسه تولید محتوای سطحی که فقط برای ترویج کسب و کار خودتان موجودیت یافته مقاومت کنید؛ ارائه راهکارهای ملموس و عملیاتی برای مسائل و مشکلات مرتبط می تواند به افزایش شهرت شما منتهی شود.

 

رسانه های اجتماعی

در مبحث بازاریابی رسانه های اجتماعی باید به چند نکته توجه کنید. اولاً، شهرت شما به فعالیت تان در تک تک پلتفرم های رسانه های اجتماعی وابسته است؛ طبیعتاً هنگامی که در یکی از پلتفرم ها فعال هستید و صفحه شما در پلتفرم دیگر تقریبا خالی است، نمی توانید انتظار داشته باشید که مخاطب شما به همان پلتفرم محبوب شما مراجعه کند.

اما این فقط اول ماجرا است. اگر می خواهید کسب و کار خود را به یک مرجع موثق در اینترنت تبدیل کنید، باید در بخش رسانه های اجتماعی، نسبت به رقبای خود پیشتاز باشید. به این منظور، باید برنامه مشخص و منسجمی برای ارسال پست داشته باشید، از انواع پلتفرم های رسانه های اجتماعی استفاده کنید، و از همه مهم تر اینکه با مخاطب خود تعامل داشته باشید.

تعامل، یکی از بزرگترین مشکلات صاحبان کسب و کارهای کوچک است، و دلیلش هم چیزی نیست جز اینکه آنها یادگرفته اند که به رسانه های اجتماعی از یک دیدگاه سازمانی نگاه کنند. اگرچه ایدئولوژی کلی و غالب شما قطعا باید حرفه ای باشد، اما نباید از افزودن کمی هویت و شخصیت انسانی به حساب های خود در رسانه های اجتماعی واهمه داشته باشید. به علاوه، اساساً برخی از پلتفرم ها (مانند توییتر و اسنپ چت که البته هر دو در ایران محدود و مسدود هستند) حول این محور می چرخند که کاربران مَجازاً لباس های رسمی خود را از تن بیرون کنند و به گپ زدن با یکدیگر بپردازند.

رسانه های اجتماعی به عنوان یک مفهوم، هنگامی بیشترین تاثیر را دارند که از طریق آنها یک گفتگوی دوجانبه برقرار می شود. با این حال، اینکه شما به عنوان یک صاحب کسب و کار به دنبال برقراری رابطه تجاری با مخاطبان خود هستید قابل انکار نیست. اما فقط به این خاطر که امیدوار هستید که سرانجام بتوانید مخاطب خود را به مشتری تبدیل کنید به این معنی نیست که باید شخصیت انسانی خود را کنار بگذارید. حرفه ای باشید، اما عملاً بخش «اجتماعی» را از رسانه های اجتماعی حذف نکنید. اگر چنین قصدی دارید، بهتر است به دنبال پیام های بازرگانی تلویزیونی باشید.

 

نقد و نظرات و درک عموم مردم

این مورد انتزاعی ترین و پیچیده ترین جنبه مدیریت شهرت در اینترنت و در عین حال، بسیار مهم است. اگر با جهان بازاریابی دیجیتال آشنایی نداشته باشید، بعید نیست که به اهمیت نقد و نظرات اینترنتی واقف نباشید.

اما درست از زمانی که گوگل هم به این نتیجه رسید که نقد و بررسی و نظرات آنلاین اهمیت دارند، این بخش جایگاه خود در تعیین شهرت کسب و کارها را تثبیت کرد.

نظرات دیگران در فضای اینترنت یکی از متقاعدکننده ترین مولفه های بازاریابی برای مشتریان عصر حاضر است و به عنوان یکی از مهم ترین عوامل موثر بر فرآیند تصمیم گیری مصرف کنندگان قلمداد می شود. حتی اگر بهترین قیمت ها را ارائه می دهید، چند نظر منفی می تواند تاثیر وحشتناکی روی فروش شما بگذارد. چرا؟ زیرا مردم به مردم اعتماد دارند. در نتیجه، اگر یک فرد بی طرف به نحوی اعلام کند که نباید به کسب و کار شما اعتماد کرد، در اینصورت مردم در خرید از شما احتیاط به خرج خواهند داد.

چطور می توانید اطمینان پیدا کنید که مردم درباره کسب و کار شما نظرات خوبی را ارائه می کنند؟ از همان ابتدا خدمات و محصولات بی نظیری ارائه کنید و همین سیاست را همیشه حفظ کنید. یک اشتباه می تواند باعث درج نظرات منفی در اینترنت شود که پاک کردن آنها معمولا در اختیار شما نیست.

به علاوه، نقد و نظرات ثبت شده در رابطه با کسب و کار خود را فعالانه پیگیری کنید. معمولا مردم فقط هنگامی نظر خود را ثبت می کنند که می خواهند موارد منفی را بیان کنند. با این حال، اگر بتوانید ۱۰ نفر که تجربه خارق العاده ای در استفاده از خدمات یا محصولات شما داشته اند را متقاعد کنید تا نظرات خود را ثبت کنند، در اینصورت از شدت ضربه بزرگی که یک نظر منفی ایجاد می کند کاسته خواهد شد.

نکته مهم دیگر در این موضوع این است که تحت هیچ شرایطی نظرات یا نقدهای منفی را نادیده نگیرید. در حالیکه برخی از این نظرات از خشم نشأت می گیرند (که معمولا هر از چند گاهی اتفاق می افتد)، منشأ بیشتر نظرات منفی، ضعف در ارتباط است. رسیدگی به دغدغه ها و تلاش برای حل موضوع و جبران خسارت مادی و معنوی احتمالی می تواند عامل تعیین کننده ای در از دست دادن مشتری برای همیشه، یا تبدیل همان مشتری به یک مشتری وفادار و دائمی و یک سفیر برند باشد.

اگر شما به دنیای مدیریت شهرت آنلاین و بازاریابی دیجیتال عادت ندارید و با آن نامأنوس هستید، باید بدانید که تنها نیستید. انبوهی از صاحبان کسب و کارهای کوچک وجود دارند که مقالاتی مانند این را مطالعه می کنند تا درکی نسبت به این مفاهیم کسب کنند و ببینند که چگونه شهرت فروشگاه های فیزیکی در استراتژی های بازاریابی دیجیتال و کسب و کارهای آنلاین تعبیر می شود.

نکته مهمی که باید به خاطر داشته باشید این است که علیرغم تفاوت در تکنیک ها، ایدئولوژی پشتوانه شهرت فروشگاه های فیزیکی و شهرت اینترنتی یکسان است. با تمرکز بر فراهم آوردن بهترین تجربه ممکن برای مشتریان خود، از شهرت کسب و کارتان محافظت کنید. پس از آن، فقط باید از ابزار و تاکتیک های مناسب برای توسعه و تقویت شهرت تان استفاده کنید.

 

 

 

روش های خاص بنیانگذار اینستاگرام برای موفقیت

استفاده مداوم و فراگیر از اینستاگرام به دلیل داشتن جذابیت های زیادش به یک اعتیاد تبدیل شده است و بسیاری از کاربران، صبح که از خواب برمی خیزند با گشت و گذار در میان تصاویر ارسالی دوستانشان همه چیز را فراموش می‌کنند و متوجه گذر زمان نخواهند بود، این جذابیت‌ها باعث شده است تا ۷۰۰ میلیون کاربر به عضویت اینستاگرام دربیایند.

گویا آی تی – اگر کوین سیستروم موسس اینستاگرام هم مانند دیگران بیشتر فرصت خود را به گشت و گذار در شبکه خودش بگذارند از اهدافی که برایش برنامه ریزی کرده است باز خواهد ماند، کوین در مصاحبه‌ای گفته است عادت‌های صبحگاهی برایش از اهمیت بالایی برخوردار است به گونه‌ای که حاضر به ترک آن‌ها نیست، و انجام یک ورزش مناسب مهمترین کار وی در شروع روز است و تمرین صبحگاهی را حتما انجام می‌دهد.
این کار تن‌ها شامل نرمش عادی نمی‌شود و او دقیقا باید یک ساعت کامل دوچرخه سواری کند تا به هدفش که شرکت در مسابقه Paris-Roubaix به عنوان معروف‌ترین تور دوچرخه سواری در فرانسه است شرکت کند و به موفقیت دست یابد.
قانون “فقط پنج دقیقه دیگر” رمز موفقیت سیستروم است که وی به آن باور دارد، این قانون می‌گوید اگر به کاری علاقمند نیستید به خودتان بگویید که تنها ظرف ۵ دقیقه آن را انجام خواهید داد و پس از آن می‌بینید که به سهولت از پس انجام آن برمی آیید، زمان کوتاه پنج دقیقه‌ای ذهن را آماده می‌کند تا نخستین گام را بردارید و شاید این شروع انجام دشوارترین کار‌ها باشد که برایتان در آینده آسان خواهد بود.
یکی دیگر از علاقمندی‌های کوین سیسترون که در مصاحبه اش به آن اشاره کرده توجه به زمان و ذخیره آن است، نرم افزار WAZE در این حوزه نرم افزار مورد علاقه وی است، زیرا می‌تواند با بکارگیری آن سریعترین راه را برای رسیدن به مقصد انتخاب کند، زیرا وی می‌گوید ترافیک برایش آزار دهنده است و این برنامه به او کمک می‌کند وقت کمتری را هدر دهد.

شادی فعال: با انجام همه روزه این تمرین، ماه ها و سال ها شادتر خواهید بود

برای اینکه خودتان را خوشحال کنید چه می کنید؟ به احتمال زیاد، پاسخ های شما حول این محور می چرخد که سعی می کنید آرام باشید، عوامل استرس زا را رفع کنید و مدتی از کار دست بکشید. انجام دادن چنین کارهایی اهمیت دارد، اما یک مشکل اساسی وجود دارد: شما فعالانه تلاش نمی کنید تا شاد باشید؛ فقط تلاش می کنید تا از ناراحتی به دلیل استرس، اضطراب، ناامیدی و خستگی اجتناب کنید. مدیریت این عوامل منفی فقط آغاز راه است. یکی از اساتید روانشناسی دانشگاه پنسیلوانیا در یک مصاحبه که با نیویورک تایمز انجام داد اظهار داشت که روش سنتی روانشناسی که روی حذف عوامل استرس زا و کنارآمدن با ضربات روحی در زندگی تمرکز می کند، اما برای پرورش فعالانه شادمانی تلاش نمی کند، «از نظر تجربی اشتباه، اخلاقاً موذیانه و مخرب و یک بن بست سیاسی و آموزشی است.»

 

چگونه شاد شویم؟

این استاد دانشگاه به جای مبارزه با عوامل منفی، راهکارهای دیگری را پیشنهاد می کند که ما را خوشحال تر می کنند و فقط روی حذف استرس تمرکز ندارند.

برخی از این راهکارها، مانند فهرست کردن چیزهایی که به خوبی پیش می روند یا سپاسگزاری درست از افرادی که از شما حمایت می کنند روش هایی هستند که برای بهبود نگرش و روابط شما امتحان خود را پس داده اند. اما یک تمرین با عنوان «شناسایی نقاط قوت منحصر به فرد» جالب توجه است.

 

تمرین شادمانی

روش این تمرین به این صورت است: به رویدادی در زندگی خود فکر کنید که طی آن در بهترین شرایط قرار داشتید و به خاطر دستاوردها یا برآمدن از پس یک وضعیت دشوار به خودتان افتخار می کردید. لازم نیست که دنیا را تکان داده باشید؛ چیزی که هر چند کوچک اما برای شما معنادار و مهم است کفایت می کند. حال، ماجرای آن رویداد را بنویسید. لزومی ندارد که یک شاهکار ادبی خلق کنید، اما باید یک داستان واقعی باشد که شروع، وسط و پایان دارد.

به مدت یک هفته، هر روز آن داستان را بخوانید. هر بار که داستان خود را مطالعه می کنید، از خود بپرسید که در شرایطی که در بهترین وضعیت خودتان قرار داشتید، چه ویژگیهایی را از خود به نمایش گذاشتید. آیا خلاقیت به خرج می دادید؟ باهوش بودید؟ شجاع؟ مهربان؟ معقول؟ آیا خودتان را به انجام کارهایی مجبور کردید که نمی دانستید از پس شان بر می آیید؟ هر پاسخی که می دهید را بنویسید.

مرحله آخر این است که نگاه دقیق و عمیقی به مواردی بیندازید که در هنگامی که در بهترین شرایط خود قرار دارید در آنها عملکرد خوبی به نمایش می گذارید؛ به عبارت دیگر، نقاط قوت تان. حال، این سوال را از خودتان بپرسید: چگونه می توانم از این نقاط قوت بیشترین بهره را ببرم؟ چگونه می توانم از آنها در کار و زندگی روزمره به نفع خودم استفاده کنم؟

توصیه می شود که این کار را هر روز به مدت یک هفته انجام بدهید. در یک تحقیق، یک گروه همین کار را انجام دادند. این گروه آزمایشی، هر روز روی یکی از نقاط قوت خود تمرکز می کردند و به دنبال راه هایی می گشتند تا از آن نقطه قوت خاص به نحو احسن استفاده کنند. بر اساس گزارش این تحقیق، حتی شش ماه بعد، نمونه ها نسبت به قبل از آزمایش به طور متوسط افسردگی کمتری داشتند و بیشتر از زندگی خود راضی بودند. این تغییری است که می تواند باعث بهبود چشم انداز، روابط، و نگرش فرد نسبت به کار شود و و پیامدهای ماندگاری دارد.

این روش مطمئنا برای شما نیز تاثیرگذار خواهد بود. امتحان کنید و دیدگاه خود را با ما در گویا آی تی در میان بگذارید.

۵ درس از پدر اِلون ماسک برای تربیت کارآفرینان تحول آفرین

تربیت نسل بعدی کارآفرینان بزرگ و تحول آفرین کار آسانی نخواهد بود. چند لحظه وقت بگذارید و به آموزه های مردی توجه کنید که یکی از موفق ترین کارآفرینان جهان را تربیت کرده است:

 

  1. تجربه های جدید برای رشد ذهنی انسان ضروری هستند

اِلون به همراه خانواده و پدرش به سراسر جهان سفر کرده است و همین به کودکان خانواده ماسک اجازه داد تا انواع و اقسام تجربه ها را کسب کنند.

ما از این مطلب چه می آموزیم: تجربه های تازه برای رشد انسان ضروری هستند. پر واضح است که اگر همه می توانستند با جت های شخصی خودشان دور دنیا را بگردند خیلی خوب می شد، اما اگر چنین چیزی برای ما امکانپذیر نیست (که برای بیشتر ما در خواب و رویا هم بعید به نظر می رسد)، این نباید ما را از فراهم کردن بهترین تجربه ها برای کودکان مان باز دارد. از اینترنت، کتاب، مراکز علمی و تحقیقاتی و برنامه های آموزش محور تلویزیون گرفته، تا کارگاه ها و کلاس های مقرون به صرفه و حتی رستوران های محلی و خارجی؛ انبوهی از روش های مختلف برای امتحان کردن چیزهای تازه و رشد ذهنی کودکان تان (و خودتان) در دسترس شما قرار دارند.

 

  1. حتی انسانهای درونگرا هم می توانند رهبران موفقی باشند

پدر الون او را با عنوان یک متفکر درونگرا توصیف می کند، و به این نکته اشاره می کند که او حتی در مهمانی ها بیش از آنکه به دنبال گفتگو باشد، به کتابخانه میزبان می رفت و کتاب ها را زیر و رو می کرد.

ما از این مطلب چه می آموزیم: حتی دو آتشه ترین انسانهای درونگرا هم نه تنها می توانند به موفقیت برسند، بلکه می توانند رهبران فوق موفقی باشند. آنطور که الون اثبات کرده است، درونگرایی نه تنها می تواند ایده های فوق العاده ای را به ذهن متبادر کند، بلکه می تواند یک ویژگی مثبت برای رهبری نیز باشد.

  1. برای تشویق کودکان به انجام کاری که به آن علاقمند هستند هیچ گاه زود نیست

هنگامی که الون فقط ۱۱ سال داشت و تازه عرضه رایانه ها آغاز شده بود، پدرش او را به یک جلسه سخنرانی در رابطه با همین موضوع برد. الون در پایان سخنرانی در یک گفتگو درباره دستگاه های جدید، توانست متخصصان برجسته رایانه را تحت تاثیر قرار دهد. آن متخصصان از پدرش خواهش کردند که برای او یک دستگاه رایانه خریداری کند، و البته او هم همین کار را کرد. الون به شکل خودآموز توانست زبان تخصصی رایانه را روی همان دستگاه یاد بگیرد.

ما از این مطلب چه می آموزیم: هیچ وقت برای اینکه کودکان خود را تشویق کنید تا علاقمندی های خود را کشف کنند و شانس خود را در کاری امتحان کنند خیلی زود نیست. ما به عنوان انسانهای بزرگسال می توانیم از تکنولوژیهای نوظهور در این راستا استفاده کنیم. اگر چیز جدیدی عرضه شد و توجه شما یا کودک تان را به خود جلب کرد، آن را امتحان کنید، حتی اگر کودک شما بیش از حد کم سن و سال به نظر می رسد (البته اقدامات ایمنی را هم فراموش نکنید).

 

  1. فارغ از اینکه چقدر ثروتمند هستید، باید از طریق کار به کودکان خود درس مسئولیت پذیری را بیاموزید

خانواده ماسک در آفریقای جنوبی بی نهایت ثروتمند بودند، با این وجود، پدر الون مُصرّانه از کودکانش می خواست تا کارهایی مثل نظافت خانه یا کوتاه کردن چمن ها را انجام بدهند. این کارها از جمله فعالیت هایی هستند که در آفریقای جنوبی به مستخدمان منزل سپرده می شوند، بنابراین اینکه کسی از فرزند خود بخواهد که دست به این کارها بزند، کاملا نامتعارف بود.

ما از این مطلب چه می آموزیم: کودکان در خانواده های ثروتمند به سرعت احساس می کنند که نوع خاصی از زندگی جزو حقوق مسلم شان است. فارغ از اینکه چقدر موفق هستید یا به چه آسانی می توانید زندگی کودکان خود را تأمین کنید، باید از طریق کار واقعی، یک وجدان کاری رسوخ ناپذیر را در آنها ایجاد کنید.

  1. روی کودکان خود ریسک کنید، زیرا حتی اگر سرمایه مالی خود را هم از دست بدهید، درسی که خواهند گرفت گرانبها است

واضح است که ما ۲۸۰۰۰ دلار (به پول امروز ۴۵۰۰۰ دلار یا ۱۵۳,۱۸۰,۰۰۰ تومان) نداریم تا به کودک باهوش مان تقدیم کنیم تا بتواند در سنین بسیار کم یک شرکت تاسیس کند. پدر الون در سال ۱۹۹۵ همین کار را برای دو پسرش انجام داد. در حالی که مردم تازه داشتند با وجود اینترنت کنار می آمدند، او به فرزندان خود اجازه داد تا یک کسب و کار اینترنت محور را راه اندازی کنند. این کار موفقیت آمیز بود، چرا که خانواده ماسک آن شرکت را با قیمتی بالغ بر ۳۰۰ میلیون دلار به فروش رساندند.

ما از این مطلب چه می آموزیم: در حالیکه بسیاری از ما می توانستیم با هدیه بسیار کوچکتری شروع کنیم، نشان دادن چنین اعتمادی به یک کارآفرین جوان برای رشد او ضروری است. حتی فراهم کردن یک سرمایه متوسط برای فرزندانتان در جهت راه اندازی استارتاپی که هیچ بازگشت سرمایه ای هم ندارد، از طریق درس هایی که می توانند بعدا در حرفه کارآفرینی خود به آنها تکیه کنند ارزش خود را نشان خواهد داد. (البته اطمینان پیدا کنید که عملا از آن پول برای کسب و کار استفاده می شود!)


مهم ترین درسی که می توان از پدر الون گرفت، این است که باید از کارآفرینان نوشکفته خود حمایت کنید. شاید الون ماسک و پدرش رابطه خیلی خوبی نداشته باشند، اما علیرغم چیزهایی که احتمالا الون در طول این سالها درباره پدرش گفته است، بدون شک بدون راهنمایی ها و درسهایی که از او آموخته نمی توانست به موفقیت فعلی خود برسد. البته ما هم می توانیم از این درس ها برای تربیت و پرورش نسل بعدی از کارآفرینان تحول آفرین استفاده کنیم.

مصاحبه با امیر شریفی کارآفرین اینترنتی جوان

مصاحبه با استاد امیر شریفی مربی موفقیت و رشد فردی که به عنوان کارآفرین اینترنتی جوان در مدت زمان کمی اتفاقات بزرگی را رقم زده است.

همچنین استاد امیر شریفی مدیر سایت‌های پرورش افکار و نشاط‌ آوران و چندین سایت پربازدید دیگر است.

*** هرکسی امیر شریفی را ببیند اولین چیزی که نظرش را جلب می‌کند صداقت و انرژی فوق‌العاده اوست طوری که همواره با جنب‌وجوش حرف می‌زند و کمتر می‌نشیند. وقتی حرف می‌زند کاملاً مشخص است که باصداقت کامل حرف می‌زند و انسان محو صداقت و خاکی بودنش می‌شود. مشخص است که کودک درون بسیار قدرتمندی دارد و به قول خودش رفتارهای کودکانه بسیاری دارد و اصلاً هم سعی در مخفی کردنش ندارد. در کل سعی در مخفی کردن هیچ‌چیزی ندارد. می‌گوید نقاب را دوست ندارم.

جوانی که در چند مقطع فقر و ورشکستگی را تجربه کرده است و امروز لقب کارآفرین موفق را به دوش می‌کشد. زمان تعریف کردن هر چیزی اشتیاق زیادی دارد و با حرارت حرف می‌زند. بسیار عاشق است. به گفته خودش اگر عشق به انسان‌ها را فاکتور بگیریم ۲ عشق درونی و معنوی دارد. یکی عشق به تدریس و معلمی و دیگری عشق به کشور عزیزمان ایران.

امروز به دفترشان آمدیم که باهم صحبت کنیم و ببینیم چطور شد که در سن کم تبدیل به کارآفرینی موفق شدند.

–  چطور شد که فکر کردید می‌توانید کارآفرین شوید؟

+ داستانش طولانیه. اول از توانستن شروع نشد. اصلاً به توانستنش فکر نکردم. بیشتر بحث خواستن بود. همه شنیدیم که خواستن توانستن است ولی من این موضوع رو یک مدل دیگر مطرح می‌کنم. من اعتقاد دارم وقتی انسان بخواهد اصلاً فکر نمی‌کند که می‌تواند یا نه!‌ فقط شروع می‌کند. البته اگر خواستن، خواستن واقعی باشد. من عاشق کارم هستم و زمانی که نشاط آوران یا پرورش افکار را استارت زدم نشستم حساب کتاب کنم که ببینم میشه یا نه. فقط گفتم میخوام و بسم الله گفتم و شروع کردم.

–  اگر موفق نمی‌شدید چطور؟

+ این‌قدر شکست‌خورده بودم توی زندگی‌ام که نمی‌‌ترسیدم (می‌خندد). جدای شوخی می‌دانستم موفق می‌شوم چون وقتی‌که به درک خوبی از قوانین موفقیت رسیدم این قوانین را درجاهای مختلفی تست کردم و نتیجه همواره یک‌چیز بود: بی‌نظیر! اجازه بدید فقط دو موردش رو برایتان خیلی کوتاه تعریف کنم. من ابتدا کمک مشاور دبیرستان علامه حلی ۴ بود. شروع کردم گفتم خوب من می‌خواهم به درجات بالاتری برسم نه اینکه تایپ و کپی به عهده من باشد. من می‌خواهم تأثیرگذار باشم. بعد شروع به استفاده از همین قوانین کردم و کمتر از ۱ سال شدم مسئول المپیاد همان دبیرستان. در صورتی که به طور معمول کمک مشاورها شاید بعد از چندین سال نهایتا مشاور اول دبیرستان شوند ولی من فقط المپیاد را می‌خواستم. جالب اینجاست که تمام مسئولین المپیادی که من می‌شناختم مدال المپیاد کشوری و یا حتی جهانی داشتند ولی من نداشتم. این باعث نشد ناامید بشوم فقط به خودم گفتم جای مدال را باید با تواناییم پر کنم. در آن زمان دبیرستان علامه حلی ۴ از زمان تأسیس تا همان سال ۲ مدال طلای کشوری المپیاد داشت و سال اولی که من مسئول المپیاد شدم موفق شدیم ۶ مدال طلا به دست بیاوریم. می‌دانم شاید برای عده‌ای این نتایج خیلی چشم‌گیر نباشد ولی من به بزرگترین هدف کاری‌ام در آن زمان رسیدم. در کمتر از یک سال.

–  یعنی سه برابر تمام ادوار مدرسه فقط در یک سال مدال طلا کسب کردید؟

+ بله

– خیلی عالیه

+ شاید من هم در آن زمان چون تازه این قوانین را به کار می‌بستم همین نظر را داشتم ولی الآن می‌گویم کاملاً طبیعی است. بعد این قوانین را در مورد ثروت در زندگی شخصیم به کار بردم و به‌سرعت درآمدم ده برابر شد. به‌سرعت منظورم ۳ ماه نیست ولی در کمتر دو سال و چند ماه نزدیک به ده برابر شد. این‌ها فقط قسمتی از به کار بردن این قوانین بود. اگر بخواهم نتایجی که گرفتم را بگویم یک جلد کتاب می‌شود. حالا فکر می‌کنم جواب سؤالتان را کامل گرفته باشید. آنجا که پرسیدید اگر موفق نمی‌شدید چطور؟ من اصلاً به موفق نشدن فکر نمی‌کردم چون می‌خواستم و تجربه‌ام می‌گفت همه‌چیز به بهترین شکل پیش خواهد رفت.

ـ پس شما موفقیت خودتان را پیشگویی کردید. اتفاقاً شنیدم که شما دریکی از صحبت‌هایتان اشاره کردید بارها شده به افراد گفتید که تو تا ۶ ماه دیگر به موفقیتی که می‌خواهی می‌رسی یا برعکس، گفتید که الآن زمان شروع کار نیست و اگر شروع کنی حتماً متضرر خواهی شد و اکثراً هم درست گفتید. در کل پیشگوی خوبی هستید؟

+ نه، به‌هیچ‌وجه اسمش پیشگویی نیست. اگر من بگویم امشب خورشید در آسمان نخواهد بود پیشگوی خوبی هستم؟

–  مسلماً خیر. این موضوع خیلی طبیعی است.

+ کاری که من کردم و می‌کنم هم طبیعی است. ما در جهانی منظم زندگی می‌کنیم. صد در صد منظم! شنیدید حتی یک برگ هم بدون اراده خداوند از درخت نمی‌افتد؟ این دقیقاً همان نظم جهان هستی است. اراده خداوند متعال منظم است. بهتر بگویم خداوند بزرگ و مهربان اراده کرده است که جهان منظم باشد. تابه‌حال دیده‌اید که خداوند اراده کند شب خورشید در آسمان باشد؟ یا اراده کند که یک روز به‌جای جاذبه زمین جاذبه آسمان داشته باشیم؟

–  خیر

+  پس تابه‌حال ۲ موضوع رو قبول داریم:

  1. همه‌چیز در دنیا به اراده خداوند است.
  2. اراده خداوند این است که جهان هستی کاملاً منظم باشد و این نظم است که جهان را زیبا کرده است.

 

 

اصلاً دقت کردید که عمومی‌ترین و ساده‌ترین برهان برای اثبات خداوند برهان نظم است؟ حالا ما به‌عنوان اشرف مخلوقات خداوند در زندگی‌مان نظم وجود ندارد؟

–  در عین سادگی خیلی جالبه

+ بله جالبه، کلاً همیشه حقیقت جالبه.  کاری که من می‌کنم کار عجیبی نیست. کافی است نظم جهان را بدانیم. آن زمان به راحتی می‌بینیم که یک نفر آیا در راستای این نظم حرکت می‌کند یا برخلاف آن. اگر در راستای این نظم حرکت کرد به چیزی که می‌خواهد می‌رسد و اگر رعایت نکرد، نمی‌رسد و هیچ‌چیز این بین قدرتی ندارد. معنی «لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» دقیقاً همین است: یعنی هیچ حول و قوه‌ای نیست مگر مال خدا. یعنی اوضاع اقتصادی مهم نیست. تصمیم کارفرما مهم نیست و هیچ‌چیز دیگری مهم نیست؛ فقط خدا.

یک شعر زیبا از زبان دل‌نشین و مبارک مقام معظم رهبری شنیدم که نمی‌دانم از کیست ولی بسیار زیباست:

اگر تیغ عالم بجنبد ز جای

نبرد رگی تا نخواهد خدای

این یعنی دیدگاه توحیدی به جهان. یعنی جهان به اراده خداوند متعال منظم آفریده‌شده است.

ـ و تلاش شما این است که این نظم را به مردم آموزش دهید؟

+ دقیقاً. من محصولی آماده کردم به نام کارشناس جذب شوید که در آن قانون جذب را آموزش می‌دهم. البته نه به آن شکلی که در فیلم راز و یا منابع دیگر آموزش داده‌ شده است. این منابع دیدگاه اومانیسمی دارند و سعی کردند خدا را از این  قانون حذف کنند درصورتی‌که کل این قانون بوی دل‌نشین خدا را می‌دهد. به‌شخصه معتقدم بهترین منبع برای یادگیری این قانون کتاب مقدس قرآن و کلام نورانی اهل‌بیت(ع) است.

 

چگونه یک برند استارتاپ متمایز بسازیم

هفت استراتژی مهم برای شروع موفقیت آمیز استارتاپ شما

 

این روزها فرصت های فراوانی در بازار برای استارتاپ ها مهیا است، اما در عین حال این به آن معنی است که رقابت هم به همان اندازه سنگین است.

در بازاری که اینچنین پرازدحام و شلوغ است، متمایز بودن استارتاپ برای نجات و موفقیت آن ضروری است.

چیزی که برندها را برند می کند، شهرت است. بنابراین ضرورت دارد که یک تاثیر اولیه ماندگار و درک مثبتی را در ذهن کاربران ثبت کنید.

در حالیکه طراحی فوق العاده، یک لوگوی جذاب و ارائه محصولات و خدمات باکیفیت به رشد برند شما کمک می کنند، اما این تصویر مثبت کسب و کار شما است که به خلق یک استارتاپ قوی و متمایز کمک می کند.

هنگامی که تصویر برند شما به مذاق کاربران خوش می آید، حس وفاداری آنها نسبت به کسب و کار شما تقویت می شود و بین شما با سایر برندها تفاوت قائل می شوند. بنابراین، هنگامی که نوبت به تقویت و توسعه ثبت برند در ذهن عموم مردم، جذب کاربران و توسعه کسب و کار می رسد، یک شروع خوب از هر چیزی مهم تر به حساب می آید.

موارد زیر، ۷ نکته برای خلق یک برند استارتاپی قوی هستند که باید همیشه در خاطر داشته باشید:

 

  1. فقط وعده ندهید، هدف برند خود را تعریف کنید

همه برندها وعده و وعید می دهند، اما در بازاری که مصرف کننده به آن اعتماد زیادی ندارد، وعده دادن مهم نیست، تعریف دقیق هدف تان اهمیت دارد.

دلایل راه اندازی کسب و کار خود را ذکر کنید، روی عواملی که شما را از بقیه گزینه های مشتری متمایز می کند و هر چیزی که باعث می شود محصولات یا خدمات شما خاص و منحصر به فرد باشد تاکید کنید.

 

  1. انسجام و یکپارچگی برند را حفظ کنید

پس از آنکه تصویری از برند خود ایجاد کردید، باید آن را در ذهن کاربران هدف حک کنید و اطمینان پیدا کنید که همانجا باقی می ماند. حفظ انسجام و یکپارچگی پیام ها در همه پلتفرم های دیجیتال از گیج شدن کاربر جلوگیری می کند و اعتماد وی را به شما افزایش می دهد.

همه مولفه های بازاریابی شما باید به اتفاق برای تقویت و تداعی شخصیت برندتان در همه پلتفرم ها همکاری کنند.

 

  1. از طریق زبان عواطف، پیوند برقرار کنید

برندها به منظور کسب موفقیت، به ایجاد یک پیوند عاطفی و رابطه سازی با مخاطب خود نیاز دارند. بسیاری از کاربران به این دلیل از یک محصول خاص استفاده می کنند که عواطف خاصی را در وجود آنها بر می انگیزد. بسیاری از آنها درباره خرید خود نیز بر اساس احساسات شان تصمیم گیری می کنند. با استفاده از این استراتژی و ایجاد رابطه عاطفی، مشتری از درون احساس می کند که عضوی از یک گروه بزرگتر است.

فقط به در میان گذاشتن تلاش های ماشینی و بی روح سازمانی خود با مخاطبان بسنده نکنید؛ در عوض، پیام هایی را به آنها انتقال بدهید که به مذاق احساسات شان خوش می آیند.

 

  1. محتوای خلاقانه و بکر تولید کنید

محتوا و بازاریابی محتوایی به یکدیگر وابسته هستند. جهت برندسازی برای یک استارتاپ، باید با محتوای خوب، سودمند، تازه و بکر بازاریابی کنید.

وبلاگ، یک پلتفرم فوق العاده برای جذب ترافیک به وبسایت، افزایش رتبه شما در نتایج موتورهای جستجو و تثبیت جایگاه برند است؛ به علاوه، امروزه یکی از مهم ترین ابزارها در برندسازی برای استارتاپ ها، بازاریابی رسانه های اجتماعی است. چنان محتوای فوق العاده ای بنویسید که مخاطب هدف شما چاره ای جز به اشتراک گذاری آن در رسانه های اجتماعی نداشته باشد.

یک ابزار دیگر برای برندسازی که در مسیر رشد روزافزون قرار دارد، بازاریابی ویدیویی است. ویدیو به شما امکان می دهد تا محتوای ارزشمند و جالب خود را در یک قالب جذاب و به یادماندنی در اختیار کاربر قرار دهید.

 

  1. وفاداری ماندگار مشتری را به دست بیاورید

مشتری، اساس هر کسب و کار است، و مشتریان وفادار همان افرادی هستند که باعث می شوند که بتوانید به کار خود ادامه دهید. بنابراین، اطمینان پیدا کنید که برای ایجاد حس وفاداری در دنبال کنندگان و مشتریان خود برنامه ریزی دارید.

شما از طریق ارتباط و صحبت با آنها می توانید وفاداری ایجاد کنید؛ مثلا می توانید یک یادداشت تشکرآمیز شخصی سازی شده ارسال کنید، یا اینکه در قالب نقد و نظر یا پیام های پشتیبانی از آنها بخواهید که تجربه خود را با شما در میان بگذارند. به علاوه، امکان ارتباط و گفتگو در رسانه های اجتماعی را مهیا و تسهیل کنید. ارائه خدمات با کیفیت نیز روش دیگری برای ایجاد وفاداری در مشتریان است.

علاوه بر این، می توانید روش های مشخصی برای اهدای پاداش به مشتریان داشته باشید و از این طریق، مراتب قدردانی خود را ابراز کنید.

 

  1. انعطاف پذیری خود را حفظ کنید

آیا شرکت شما در صورت لزوم می تواند با تغییرات مهم کنار بیاید؟ آیا می توانید با شرایط جدید سازگاری پیدا کنید؟ آیا می توانید ایده استارتاپ رویایی خود را تغییر دهید تا انتظارات جدید را برآورده کند؟

همه این موارد، سوالات مهمی در ارتباط با انعطاف پذیری هستند. استارتاپ ها با انبوهی از چالش های مختلف روبرو می شوند و انعطاف پذیری یک مزیت مهم و حتی یک ضرورت است. انعطاف پذیری به شما امکان می دهد تا تغییرات لازم و منطبق با انتظارات نسل جدید و گرایشات متغیر را پیاده کنید و از دنیای پرشتاب و سرشار از تحولات تکنولوژی عقب نمانید.

 

  1. بشنوید و شنیده شوید: خدمات مشتریان بی نظیری را ارائه بدهید

آموزش های لازم برای ارتباط و ارائه بهترین خدمات به مشتریان را برای همه کارکنان خود الزامی کنید. یک ارتباط درست با کاربران می تواند تاثیر قابل توجهی در جلب اعتماد و وفاداری آنها داشته باشد.

با عمل بر طبق این نکات می توانید استارتاپ رویایی خود را راه بیندازید و به نظاره حرکت پرشتاب آن بنشینید (البته اصطلاحاً؛ چرا که در این فرآیند نشستنی در کار نیست!). همیشه به خاطر داشته باشید که کمال در توجه به جزئیات نهفته است، بنابراین اطمینان پیدا کنید که پیش از شروع، به تک تک جزئیات توجه کافی و وافی را مبذول داشته اید.

 

همین یک تفاوت در طرز فکر، انسانهای موفق را از بقیه متمایز می کند

و همین تغییر، زندگی شما را تغییر خواهد داد

 

ما انسانها همیشه به شکل جنون آمیزی به زندگی دیگران توجه می کنیم. ما به بیرون از وجودمان نگاه می کنیم و همیشه با چیزی روبرو می شویم که خودمان نداریم. تمرکز وسواس گونه ما روی دیگران یک حس حسادت را در درون ما ایجاد می کند.

حسادت، حس خشمگینانه ای است که از این ناشی می شود که شخص دیگری از چیزی که ما می خواهیم لذت می برد و در عین حال، ما تمایل داریم که یا او آن را از دست بدهد، یا اینکه ما هم آن را به دست بیاوریم و یا بهتر از آن، اینکه هر دو اتفاق بیفتد. هنگامی که به خودروی بنز فرد دیگری نگاه می کنیم، یا لباس گرانقیمت، یا اندام روی فرمی که در اینستاگرام به رخ ما کشیده اند، همه اینها حس کمبود را در ما تقویت می کند. اتلاف وقت ارزشمندمان برای افسوس خوردن بخاطر چیزهایی که دیگران دارند، تمرکز ما را دقیقاً روی چیزهایی که خودمان نداریم معطوف می کند و در نتیجه، خودمان را بیشتر و بیشتر آزار می دهیم.

در نهایت، اگر خیلی با اراده باشیم، به دنبال به چنگ آوردن چیزهایی می رویم که دیگران دارند تا بلکه بتوانیم احساس بهتری نسبت به خودمان داشته باشیم. متاسفانه، اگر بخت با ما یار باشد و آن چیزها را هم به دست بیاوریم، خیلی سریع جذابیت شان در چشم ما از بین می رود؛ چرا که انتظارات ما باز هم به دنبال چیز خاص تری بالاتر می رود. این وضعیت ما است: هر چیزی که هم اکنون داریم، برای ایجاد حس موفقیت یا شادمانی در ما کافی نیست. چنین طرز فکری باعث می شود که همیشه و به طور مستمر در حال یک جستجوی دقیق و ظریف -واقعا مو را از ماست می کشیم- برای پیداکردن محدودیت ها و نقاط ضعف خودمان باشیم.

ما با کمی انگیزه، می توانیم این تمرکز روی نداشته ها را به تمرکز روی دارایی های خود تبدیل کنیم و از موهبت هایی که همین الآن در اختیار داریم لذت ببریم. هنگامی که انسان فرآیند فکری و نیروی عاطفی خود را به سوی قدردانی از تک تک لحظات زندگی خود هدایت می کند، فارغ از هر اتفاقی که روی می دهد و هر شرایطی که در آن قرار دارد، شادی واقعی را پیدا می کند و موفق تر می شود.

تنها تغییری که باید در طرز فکر خود ایجاد کنید تا موفق شوید این است که دیگر ارزش خودتان را دست کم نگیرید.

هر کسی که هستید، چیزی در شما وجود دارد که شما را از بقیه متمایز می کند. تجربه هایی که شما در زندگی داشته اید به دیدگاه شما درباره جهان شکل می دهند و طبیعتا زاویه دید شما نسبت به جهان با بقیه متفاوت می شود. و البته از آنجایی که هیچ کس نمی تواند از دید شما به جهان نگاه کند، برای کسب موفقیت باید استعدادهای منحصر به فرد خود را در آغوش بکشید.

همه انسانهای بسیار موفق قدر خودشان را می دانند. آنها به چالش ها به عنوان فرصت هایی برای رشد نگاه می کنند. آنها می دانند که برای غلبه بر موانع و تلاش مستمر در جهت ساختن آن زندگی که می خواهند، تحت هر شرایطی باید به خودشان اعتماد داشته باشند.

حقیقت این است که به محض اینکه به ارزش خود پی بردید، تنها به سه چیز برای رسیدن به موفقیت نیاز خواهید داشت: اراده، پایداری و پشتکار.

شما باید به اراده خود تکیه کنید. انسانهای با اراده فقط ارزش خود را نمی دانند، آنها این اشتیاق را دارند که از آن ارزش در راستای فعالیت های هدفمند و معنادار استفاده کنند.

سپس باید بنیانی از افکار و فعالیت های مثبت برای خود بسازید تا بتوانید استمرار حرکت خود در مسیر تحقق اهداف تان را حفظ کنید. هنگامی که قدر خود را می دانید، و در تلاش خود برای حفظ سلامت ذهنی، جسمی و عاطفی پایداری به خرج می دهید، این قدرت را پیدا می کنید که به هر چیزی که می خواهید دست پیدا کنید.

و بالاخره باید پشتکار و سرسختی لازم برای عبور از دشواری ها و تحمل تاخیر در کامروایی را داشته باشید. افرادی که تمرکز خود را در موقعیت های دشوار افزایش می دهند، با تقویت استعدادهای خاص خود به موفقیت خواهند رسید.

از تمرکز روی دیگران دست بردارید و فقط به درون خودتان نگاه کنید. هر یک از شما دیدگاهی نسبت به جهان دارید که با استفاده از آن می توانید به تعریف خود از موفقیت دست پیدا کنید. همه آن چیزی که لازم دارید، اراده، پایداری و پشتکار است؛ و البته باید قدر خودتان را هم به خوبی بدانید.

۲۰ سوال رفتاری برای طرح در مصاحبه های شغلی

انتخاب سوالات مناسب برای مصاحبه، نقش موثری در استخدام افراد مناسب و حذف متقاضیان نامتناسب دارد

 

مدیران و مسئولان استخدام، ساعتهای بیشماری از وقت خود را برای پرسیدن سوالات استخدامی از متقاضیان شغلی تلف می کنند و در نهایت، بسیاری از افرادی که استخدام می شوند تو زرد از آب در می آیند و به شرکت لطمه می زنند.

کاری که غالب مدیران انجام نمی دهند این است که از پرسیدن سوالاتی مانند «چرا باید شما را استخدام کنیم» به سوی سوالات رفتاری که ابهام را حذف می کنند و به ریشه پاسخی که به دنبال آن هستند می پردازند هجرت نمی کنند. پیچیده بود؟ توضیح می دهیم.

 

مصاحبه های رفتاری

مصاحبه های رفتاری روی عملکرد گذشته به عنوان بهترین پیش بینی کننده عملکرد آینده تاکید می کنند. اساساً، هنگامی که سوالات رفتاری می پرسید، دیگر بر پایه مفروضات سوال نمی کنید، بلکه سوالاتی می پرسید که باید بر اساس واقعیات به آنها پاسخ داده شود.

تفاوت اینجا است: به جای آنکه مسئول استخدام از متقاضی بپرسد که اگر فلان شرایط رخ می داد چکار می کرد، از او سوال می کند که در فلان شرایط چه رفتاری از خود نشان داده است.

مصاحبه کننده سوال می پرسد و کندوکاو می کند (مثل پیاز، لایه به لایه جلو می رود)، درباره جزئیات می پرسد، و به متقاضی اجازه نمی دهد که کلی صحبت کند یا به نظریه پردازی بپردازد.

این مزیتی را برای مسئول مصاحبه فراهم می کند؛ متقاضی فرصتی برای بیان داستان هایی که احتمالا از قبل آماده کرده یا پاسخ های متداول پیدا نمی کند.

 

۲۰ سوال برای ارزیابی انگیزه

اگر شرکت شما برای کارکنانی که طبیعت و نگرش کارآفرینانه ای دارند ارزش قائل است، دست به کار شوید و زاویه دید خود را از نظری به عملی تغییر بدهید. موارد زیر ۲۰ سوال رفتاری هستند که استفاده از آنها می تواند پاسخ های روشنگرانه ای را در اختیار شما قرار بدهد و شما را در مسیر پیداکردن کارکنانی که انگیزه بی نظیری برای جایگاه شغلی مورد نظر دارند قرار دهد:

 

  1. گاهی امکان دارد که حجم کاری شما غیرقابل مدیریت شود. موقعیتی را توصیف کنید که متوجه شدید که نمی توانید چند پروژه را به موقع تحویل بدهید. در این رابطه چه کاری انجام دادید؟
  2. درباره یکی از ایده های خود صحبت کنید که مستلزم مشارکت همکارانتان بود و باعث بهبود کسب و کار شد.
  3. هنگامی که در شغل قبلی خود وقت اضافی داشتید، چگونه از این زمان برای کارآمدتر کردن و افزایش بازده خود استفاده می کردید؟
  4. گاهی از شما خواسته خواهد شد که کارهای متعددی را به طور همزمان انجام بدهید. چگونه تصمیم می گیریدکه کدام از همه مهتر است و چرا؟
  5. درباره موقعیتی صحبت کنید که متوجه یک مشکل در یک فرآیند شدید و توضیح بدهید که چه گام هایی را برای حل مشکل برداشتید؟
  6. چه فرآیندها یا تکنیک هایی را برای آسانتر کردن یا کارآمدتر کردن کار یاد گرفته اید؟ چگونه آنها را کشف کردید و چگونه ایده های خود را به مرحله اجرا در آوردید؟
  7. یک نمونه از ایده های تازه که در طول شش ماه گذشته به رئیس خود ارائه کرده اید را بیان کنید. مراحلی که برای اجرای آن ایده پشت سر گذاشتید را توضیح بدهید.
  8. موقعیتی را شرح بدهید که طی آن برای انجام کار از انتظارات رئیس خود هم فراتر رفته اید.
  9. در مورد زمانی صحبت کنید که یک رویکرد جدید، نامتعارف یا متفاوت برای رسیدگی به یک مساله یا مسئولیت پیدا کردید.
  10. در مورد پروژه یا ایده ای صحبت کنید که عمدتاً به خاطر تلاش های شما با موفقیت پیاده یا اجرا شده است.
  11. هنگامی که برای دستیابی به یک هدف با موانع زیادی روبرو می شوید، چه واکنشی نشان می دهید؟ چگونه بر موانع غلبه می کنید؟
  12. همه در محل کار، روزهای خوب و بدی دارند. یک روز واقعا خوب را به خاطر بیاورید و توضیح بدهید که چرا آن روز، روز خوبی بود.
  13. هنگامی که با مانعی بر سر راه رسیدن به اهداف روبرو می شوید، چگونه انگیزه خود را حفظ می کنید؟ روش تان را توضیح بدهید.
  14. اگر متوجه شوید که با تیمی همکاری می کنید که انگیزه ای ندارند، شما چطور انگیزه خودتان را حفظ می کنید و به بقیه انگیزه می دهید؟
  15. محیط یا فرهنگ کاری که در آن بیشتر راحت و کارآمد هستید را توصیف کنید.
  16. درباره شغلی صحبت کنید که بیش از همه رضایت شما را برآورده می کرد. عکس آن چطور؟ دلیل اینکه این مشاغل را دوست داشتید یا از آنها بیزار بودید چه بود؟
  17. برای زندگی خود چه اهدافی -و از جمله اهداف شغلی- را تعیین کرده اید؟
  18. موقعیتی را توصیف کنید که طی آن روی کسی تاثیر مثبتی گذاشته اید. چه کاری انجام دادید؟ واکنش طرف مقابل چه بود؟ به نظر شما چرا چیزی که رخ داد، رخ داد؟
  19. سبک کاری مورد علاقه شما چیست؟ ترجیح می دهید که به تنهایی یا به عنوان عضوی از یک تیم کار کنید؟ اگر بتوانید انتخاب کنید، چند درصد از وقت خود را به هر یک اختصاص می دهید؟
  20. اعمال و رفتاری از رئیس یا ناظر قبلی/فعلی خود را شرح بدهید که واکنش شما نسبت به آنها کارامدی و بازده بیشتر بوده است؟

هنگامی که پاسخ هایی که دریافت می کنید را مد نظر قرار می دهید، باید به چندین مولفه توجه کنید: چه چیزی به متقاضی انگیزه می دهد؟ کدام محیط کار انگیزه او را تقویت می کند؟ آیا محیط کاری شما با نیازهای متقاضی برای اینکه خودانگیخته باشد و خودش در کارها پیشگام شود هماهنگ است؟

تمایلات، انگیزه ها و سرسختی متقاضی باید با شغل مورد نظر مطابقت داشته باشد. به عنوان مثال، استخدام فردی که بیشتر از کار انفرادی لذت می برد برای شغلی که انجام آن مستلزم همکاری موثر با دیگران است منطقی نخواهد بود.

غالبا بهتر است به سرنخ هایی در پاسخ های متقاضی دقت کنید که به وضوح نشان می دهند که همّ و غمّ او کمک به دیگران، خلاقیت، آغاز و به سرانجام رساندن و انجام هر کاری است که برای موفقیت و بهترشدن تیم لازم است.

۶ سوال که برای انتخاب شغل مناسب باید از خود بپرسید

کارآفرینی آسان نیست. فیلم ها و رسانه ها ظاهر شکوهمند و مجللی را از کارآفرینی به تصویر می کشند؛ کارآفرینان و افرادی که برای خودشان کار می کنند می توانند رئیس خودشان باشند، وقت کاری شان را خودشان تنظیم می کنند، هر کاری را که دلشان بخواهد انجام می دهند و همه گوش به فرمان آنها هستند.

غالبا بسیاری از این موارد درست هستند، اما چیزی که به شما نشان نمی دهند این است که به عنوان یک رئیس باید تصمیمات دشواری بگیرید، برای اتمام همه کارها باید ساعت های طولانی کار کنید و اغلب، کارهایی برای شما باقی می ماند که هیچ کس طالب انجام آنها نیست.

گاهی دشواری های کارآفرینی می تواند به مرحله ای برسد که همه اطرافیان شما در حیرت فرو می روند که چرا به دنبال شغل دیگری نمی روید.

 

چه چیزی به کارآفرینان انگیزه می دهد تا به تلاش خود ادامه بدهند؟

پول؟ قطعا در ابتدای کار که فقط برای اینکه کسب و کار خود را از زمین بلند کنید باید تلاش کنید تا بتوانید پول نیازهای اولیه زندگی تان را جور کنید چنین چیزی نمی تواند انگیزه شما باشد. چیزی که به کارآفرینان انگیزه می دهد، عشق، شور و اشتیاق آنها است.

این عشق و شور چیزی است که به کارآفرین انرژی می دهد و سرانجام، او را به موفقیت می رساند. به کارآفرینان نیز در نقطه ای از زندگی شان توصیه شده که به دنبال کاری بروند که به آن علاقه دارند، اما تفاوت بین آنها و بقیه در این است که آنها تصمیم گرفته اند که بدون توجه به اینکه چه راه دشواری را در پیش دارند، به این توصیه عمل کنند.

البته عشق و اشتیاق بدون برنامه، بدون عمل و بدون تلاش به جایی نخواهد رسید. اما بدون آن عشق و اشتیاق هم پیش از آنکه به نتیجه مورد نظر دست پیدا کنید، از رمق خواهید افتاد. به هر حال، اگرچه این عشق و اشتیاق به تنهایی کافی نیست و در کنار آن به تمرین، تعقل، تلاش و یک تیم مناسب احتیاج دارید، اما بدون شک برای موفقیت شما به عنوان یک کارآفرین ضروری است.

در حالیکه همه در طول هفته احتمالا کارهایی را انجام می دهند که واقعا لذتی از آنها نمی برند و نتایجی را کسب می کنند که حقیقتا برایشان اهمیتی ندارد، شما به عنوان کارآفرین بخاطر آرمانی کار می کنید که به آن باور دارید. این باید به نوبه خود به شما انرژی بدهد. شاید خسته شوید، اما گاهی حتی کار برای شما کار به معنی مرسوم آن به نظر نمی رسد.

در شرایطی که کارها ناخوشایند هستند، پولی در نمی آورید و انرژی جسمانی شما تحلیل رفته است، آن انرژی باعث می شود که باز هم تلاش را ادامه بدهید، و هنگامی که اقتصاد افت می کند و رقابت سنگین می شود، کسب و کار شما را سرپا نگه می دارد.

 

از کجا می توانید بفهمید که آن عشق و اشتیاق را نسبت به کار خود دارید؟

 

۱اگر ثروتمند بودی و نیازی نبود که نگران مایحتاج خودت باشی چه کار می کردی؟
2واقعا به چه چیزی باور داری؟
3چند سال دیگر می خواهی به چه چیزی معروف باشی؟
4می خواهی چه میراثی از خودت برجای بگذاری؟
5واقعا در چه کاری عملکرد خوبی داری؟
6چه کاری می توانی انجام بدهی که به تو اجازه می دهد تا به عنوان یک فرد عادی و فردی که در حوزه کسب و کار مشغول است رشد کنی؟

پاسخ شما به این سوالات، همان کاری است که اکنون باید به آن مشغول باشید.