۶ سوال که برای انتخاب شغل مناسب باید از خود بپرسید

کارآفرینی آسان نیست. فیلم ها و رسانه ها ظاهر شکوهمند و مجللی را از کارآفرینی به تصویر می کشند؛ کارآفرینان و افرادی که برای خودشان کار می کنند می توانند رئیس خودشان باشند، وقت کاری شان را خودشان تنظیم می کنند، هر کاری را که دلشان بخواهد انجام می دهند و همه گوش به فرمان آنها هستند.

غالبا بسیاری از این موارد درست هستند، اما چیزی که به شما نشان نمی دهند این است که به عنوان یک رئیس باید تصمیمات دشواری بگیرید، برای اتمام همه کارها باید ساعت های طولانی کار کنید و اغلب، کارهایی برای شما باقی می ماند که هیچ کس طالب انجام آنها نیست.

گاهی دشواری های کارآفرینی می تواند به مرحله ای برسد که همه اطرافیان شما در حیرت فرو می روند که چرا به دنبال شغل دیگری نمی روید.

 

چه چیزی به کارآفرینان انگیزه می دهد تا به تلاش خود ادامه بدهند؟

پول؟ قطعا در ابتدای کار که فقط برای اینکه کسب و کار خود را از زمین بلند کنید باید تلاش کنید تا بتوانید پول نیازهای اولیه زندگی تان را جور کنید چنین چیزی نمی تواند انگیزه شما باشد. چیزی که به کارآفرینان انگیزه می دهد، عشق، شور و اشتیاق آنها است.

این عشق و شور چیزی است که به کارآفرین انرژی می دهد و سرانجام، او را به موفقیت می رساند. به کارآفرینان نیز در نقطه ای از زندگی شان توصیه شده که به دنبال کاری بروند که به آن علاقه دارند، اما تفاوت بین آنها و بقیه در این است که آنها تصمیم گرفته اند که بدون توجه به اینکه چه راه دشواری را در پیش دارند، به این توصیه عمل کنند.

البته عشق و اشتیاق بدون برنامه، بدون عمل و بدون تلاش به جایی نخواهد رسید. اما بدون آن عشق و اشتیاق هم پیش از آنکه به نتیجه مورد نظر دست پیدا کنید، از رمق خواهید افتاد. به هر حال، اگرچه این عشق و اشتیاق به تنهایی کافی نیست و در کنار آن به تمرین، تعقل، تلاش و یک تیم مناسب احتیاج دارید، اما بدون شک برای موفقیت شما به عنوان یک کارآفرین ضروری است.

در حالیکه همه در طول هفته احتمالا کارهایی را انجام می دهند که واقعا لذتی از آنها نمی برند و نتایجی را کسب می کنند که حقیقتا برایشان اهمیتی ندارد، شما به عنوان کارآفرین بخاطر آرمانی کار می کنید که به آن باور دارید. این باید به نوبه خود به شما انرژی بدهد. شاید خسته شوید، اما گاهی حتی کار برای شما کار به معنی مرسوم آن به نظر نمی رسد.

در شرایطی که کارها ناخوشایند هستند، پولی در نمی آورید و انرژی جسمانی شما تحلیل رفته است، آن انرژی باعث می شود که باز هم تلاش را ادامه بدهید، و هنگامی که اقتصاد افت می کند و رقابت سنگین می شود، کسب و کار شما را سرپا نگه می دارد.

 

از کجا می توانید بفهمید که آن عشق و اشتیاق را نسبت به کار خود دارید؟

 

۱اگر ثروتمند بودی و نیازی نبود که نگران مایحتاج خودت باشی چه کار می کردی؟
2واقعا به چه چیزی باور داری؟
3چند سال دیگر می خواهی به چه چیزی معروف باشی؟
4می خواهی چه میراثی از خودت برجای بگذاری؟
5واقعا در چه کاری عملکرد خوبی داری؟
6چه کاری می توانی انجام بدهی که به تو اجازه می دهد تا به عنوان یک فرد عادی و فردی که در حوزه کسب و کار مشغول است رشد کنی؟

پاسخ شما به این سوالات، همان کاری است که اکنون باید به آن مشغول باشید.

۷ مهارت لازم برای رهبران جوان

با وجود اینکه رهبری مهارتی است که می توان آن را گسترش داد و بهبود بخشید، اما بهترین رهبران نیز به نوبه خود مهارت هایی دارند که به آنها کمک می کند تا تیم خود را بهتر مدیریت کنند.

در یک نظرسنجی، از یک گروه ۳۳۰۰۰۰ نفره از روسا و همتایان آنها و کارکنان بخش های مختلف خواسته شد تا به مهارت های ضروری برای رهبران فوق العاده -و از جمله، رهبران جوان- امتیاز بدهند. از میان پاسخ هایی که دریافت شد، مشاوران توسعه پروژه در جمع بندی خود به هفت مهارت رسیدند که در ادامه با آنها آشنا می شویم:

 

  1. به دیگران انگیزه می دهند

بهترین رهبران جوان، ابعاد انسانی کارکنان زیر نظر خود را درک می کنند و به جای یک برخورد ماشینی با کار، برای کسب بهترین نتایج به اعضای تیم خود انگیزه می دهند و الهام بخش آنها هستند. آنها می توانند کارهایی که باید انجام شوند و زمان آنها را به درستی مشخص کنند و به تیم خود نشان می دهند که با کسب نتایج مورد نظر، چه مزایایی در انتظار آنها خواهد بود.

 

  1. صداقت خود را حفظ می کنند

در شرایطی که فشار زیاد است، شاید به آسانی تسلیم شویم و اهداف، ارزش ها و خواسته های خود را با شرایط تطبیق بدهیم. با این حال، رهبران جوانِ واقعا خارق العاده، صداقت، اهداف و باورهای خود را تحت هر شرایطی حفظ می کنند و اعضای تیم هم به همین دلیل به آنها احترام می گذارند.

 

  1. مسائل را از ریشه بررسی می کنند

معمولا مردم در هنگام تلاش برای حل مسائل، فقط به راه حل های سطحی متوسل می شوند و مساله اصلی که تیم را تحت تاثیر قرار می دهد را نادیده می گیرند. اما رهبران جوان قوی، همیشه راه حل هایی را پیدا می کنند که ریشه مشکل را هدف قرار می دهند.

 

  1. رابطه های خود را گسترش می دهند

دوره فاصله کهکشانی بین رئیس و مرئوس مدت ها است که گذشته است. امروزه معمول تر این است که با رئیس خود یک ارتباط واقعی و مستحکم برقرار کنید، و رهبری که برای شکل دادن به چنین رابطه هایی وقت و انرژی صرف کند، واقعاً صاحب مهارت ارزشمندی است.

  1. یک تخصص فنی دارند

داشتن یک مهارت قابل توجه که توانایی های شما را به رخ دیگران می کشد لزوما مهم ترین مهارت لازم برای رهبری نیست، اما قطعا به رهبران جوان کمک می کند تا اعتبارشان را در میان اعضای تیم خود افزایش بدهند.

 

  1. نقش یک مربی را ایفا می کنند

رهبرانی که در یادها باقی می مانند آنهایی هستند که با ما ارتباطات عمیق تری برقرار می کنند و الهام بخش ما می شوند تا به عنوان انسان – و نه فقط اعضای یک تیم کاری- رشد کنیم. ارائه کمک و راهنمایی به اعضای تیم شاید وقتگیر باشد، اما به کارکنان شما کمک می کنند تا به شما به عنوان کسی نگاه کنند که برای کار و اعضای تیم خود ارزش قائل است و در نتیجه با تاثیر بر ابعاد روانی آنها، انگیزه ایشان را دو چندان می کند.

 

  1. فعال و پویا هستند

بهترین رهبران جوان می توانند با تغییر روندها و گرایشات متداول، به سرعت تغییرات لازم را در کسب و کار خود ایجاد کنند. آنها خلاق هستند، در کاری که انجام می دهند سرآمد هستند و شرکت خود را با تغییرات دنیای همیشه در حال تحول کسب و کار هماهنگ می کنند.

هوش آنقدرها که فکر می کنید مهم نیست، این ویژگی ها اولویت دارند…

برای اینکه انسان موفقی باشیم به چه چیزی نیاز داریم؟ آیا باید باهوش ترین و بهترین باشیم؟

امروزه زیاد می شنویم که فلانی به خاطر هوش مفرط خود به جایی رسیده یا اینکه هوش، دروازه فرصت ها است. این تصور که هوش و استعداد مادرزادی بین انسانها تفاوت ایجاد می کند، باعث می شود که باورهای خاصی را نسبت به جهانی که در آن زندگی می کنیم شکل بدهیم.

اگر شخصی را ببینیم که عملکرد بهتری از ما دارد، به سرعت فرضیه سازی می کنیم که آن شخص باید از ما باهوش تر باشد یا ذاتا باید استعداد بیشتری داشته باشد. این تفکر برای ما بهانه ای درست می کند تا دست از تلاش برای تحقق اهداف مشابه برداریم.

به عنوان مثال، آیا تا به حال چنین افکاری به ذهن شما خطور کرده:

  • «ایول! چقدر این طرف موفقه! من هیچ وقت نمی تونم همچین کاری بکنم.»
  • «خیلی دلم می خواست می تونستم همچین کاری بکنم، اما استعداد ندارم.»
  • «این چطور انقدر خوش اندامه؟ من اصلا آفرینشم اینطوری نیست.»

به باورهای محدودکننده دقت کردید؟

شاید این افکار را آگاهانه به زبان نیاوریم یا با دقت و توجه به عواقب شان به آنها فکر نکنیم، اما در هر صورت، آنها وجود دارند و وظیفه خودشان را به خوبی انجام می دهند. این افکار منفی، انفعال ما را توجیه می کنند.

البته ما هم موافقیم که انسانها همه در شرایط یکسانی به دنیا نمی آیند. برخی از ما بر اثر عوامل مختلف در کسب برخی مهارتها عملکرد بهتری پیدا کرده ایم. اما سوال این است که آیا برای موفقیت باید نابغه باشید؟

 

خلاقیت و نقش آن در موفقیت

داشتن یک نگرش و ذهن باز و قراردادن خود در موقعیت هایی که موجب رشد شما می شوند بخشی از فرآیند پیداکردن فرصت های خوب است. چرا؟

زیرا این دو مورد باعث می شوند که ایده های تازه ای به ذهن ما خطور کند. به علاوه، ما را ترغیب می کنند تا آن ایده ها را عملی کنیم.

اما پیش از آنکه بیشتر به این موضوع بپردازیم، بیایید درباره این دیدگاه که «ایده های خوب فقط به ذهن یک عده آدم خوش شانس خطور می کنند که با استعداد به دنیا آمده اند» صحبت کنیم. آیا برای کسب دستاوردهای بزرگ باید باهوش ترین باشید؟

شاید پاسخ مستدل ما شما را غافلگیر کند.

در گزارش یک تحقیق که درباره هوش و خلاقیت انجام شد، محققان چنین نوشته اند:

«در بررسی یک معیار معمولی از ابتکار در اندیشه پردازی (یعنی دو ایده بکر)، آستانه ای در حدود امتیاز آی کیوی ۱۰۰ مشاهده شد. از طرف دیگر، هنگامی که معیار سختگیرانه تر شد (یعنی ایده های بکر زیاد)، آستانه ۱۲۰ امتیازی را شاهد بودیم.»

آیکیوی یک انسان معمولی ۱۰۰ است. متوسط آیکیو برای فارغ التحصیلان دبیرستان ۱۰۵، برای فارغ التحصیلان دانشگاهی ۱۱۵ و برای دارندگان مدرک دکترا در رشته های علوم انسانی ۱۲۵ است.

با توجه به گزارش بالا، اگر آیکیوی شما متوسط باشد، حداقل دو ایده بکر به ذهن شما خطور خواهد کرد. اما اگر آیکیوی شما ۱۲۰ باشد، که البته نشان از هوش بالایی دارد ولی در حد نبوغ نیست، ایده های متعددی به ذهن شما خطور می کند.

اما اگر با رسیدن به یک مرز (آستانه)، ایده های تازه به ذهن شما خطور خواهند کرد (کم یا زیاد)، در اینصورت چه چیزی باعث ایجاد تمایز بین افراد معمولی با انسانهای سرآمد می شود؟

این بخش دوم گزارش محققان است: «علاوه بر این، ما شواهدی پیدا کردیم مبنی بر اینکه به محض عبور از آستانه هوش، تاثیر عوامل شخصیتی بر خلاقیت، بیشتر قابل پیش بینی می شود.»

منظور از این بخش این است که برای اینکه ایده های فوق العاده به ذهن شما خطور کند، لزومی ندارد که جَدّاً در جد نابغه بوده باشید. همینکه هوش شما از میزان متوسط بیشتر باشد، سایر عوامل وارد بازی می شوند.

ویژگیهای لازم برای برتری

اما برای کسب موفقیت به چه ویژگیهای شخصیتی نیاز دارید؟

به عنوان اولین نمونه، این تحقیق نشان داد که داشتن ذهن باز، پتانسیل خلاقیت را افزایش می دهد. به عبارت دیگر، آیا برای آگاهی از ایده های جدید و کشف دنیای پیرامون خود کنجکاو هستید؟

دانشمندان، هنرمندان و متخصصانی که به خلاقیت احتیاج دارند، ذهن های بازتر و پذیراتری دارند. البته جای تعجبی هم ندارد، چرا که خلق یک شاهکار نیازمند بررسی موضوعات از زوایای مختلف و تمایل به تجربه های تازه است.

با این وجود، هوش و داشتن ذهن باز برای تجربه های جدید به ما کمک نخواهد کرد اگر که از آنها استفاده نکنیم. اینجا است که پشتکار وارد ماجرا می شود.

برای تقویت هر مهارتی باید مجموعه فعالیت های یکسانی را مستمراً تکرار کنید، هر چند خسته کننده به نظر برسند یا در ابتدا نتیجه کمی از آنها بگیرید. پشتکار به این معنی است که در هنگامی که با مانعی مواجه می شوید، به جای سوال «باید دست از کار بکشم؟»، به پاسخ به سوال «چطور می تونم این مانع رو بردارم؟» فکر کنید.

پشتکار یعنی باید برای نتایج بلندمدت، نسبت به رنج و ناراحتی های کوتاه مدت اولویت قائل شوید. این دقیقا مثل شطرنج است. هنگامی که یک بازیکن حرفه ای احساس می کند که به بن بست رسیده، ناراحت نمی شود یا بازی را به هم نمی زند. در عوض، در سکوت می نشیند، عمیقا فکر می کند و در کمال آرامش و با منطق با مشکل دست و پنجه نرم می کند.

بازیکنان حرفه ای شطرنج، دید بلندمدتی نسبت به بازی دارند و برای دو تا سه حرکت بعد هم از قبل برنامه ریزی می کنند. آنها نیامده اند که یک دور بازی کنند و جای خود را به نفر بعدی بدهند. آنها آمده اند تا برنده باشند.

وقفه های موقتی بخشی از سفر هستند.

 

موفقیت جادو نیست

گاهی مردم چنان رویکردی نسبت به موفقیت دارند که انگار شکلی از جادوگری است؛ یک تکان به چوب جادوگری و بعد، اجی مجی لا ترجی! بفرمایید! این شما و این استعداد و هوش و به ناچار، موفقیت! البته پشت چنین ایده ای این جادوی تلخ نیز وجود دارد که با چنین تصوری، انسان برای موفقیت تلاش نمی کند و بی ارادگی خود را به گردن نداشتن استعداد و هوش نسبت می دهد و از کار دشوار انسانهای موفق، فقط جایگاه درخشانی که کسب کرده اند را می بیند.

اما در عمق آن درخشش، تمایل برای تجربه و تلاش مستمر شبانه روزی وجود دارد. در کُنه آن درخشش، انسانی وجود دارد که با مانع روبرو می شود، اما بجای ناامید شدن به دنبال راهی می گردد تا بتواند از آن عبور کند، انسانی که بدون توجه به بدبینی ها و شکست ها راه خود را ادامه می دهد.

خبر خوب این است که همه ویژگیهای لازم برای کسب موفقیت، تحت کنترل خودمان قرار دارند. فقط کسی لازم است که واقعا بخواهد تلاش کند. اگر شما آن فرد هستید، منتظر جادوی واقعی باشید.

جنبه های مثبت و منفی حذف مخاطبان ناشناس در لینکدین

این مطلب برای تصمیم گیری درباره حفظ یا حذف مخاطبان ناشناس به شما کمک می کند

صادقانه به این سوال پاسخ بدهید: آیا تک تک مخاطبان لینکدین (Linkedin) خود را می شناسید؟

بگذارید پاسخ شما را حدس بزنیم: جواب تان منفی است.

احتمالا اضافه گردن یا پذیرفتن مخاطبان ناشناس برای شما یک حرکت استراتژیک است؛ شاید می خواهید با کارفرمایان یا افرادی که در شرکت رویایی شما کار می کنند ارتباط نزدیک تری داشته باشید. شاید هم اعتقاد شما بر این است که اساسا هدف از رسانه های اجتماعی شبکه سازی و ایجاد ارتباط با افراد جدید است. شاید مخاطب (های) ناشناس شما چند مخاطب مشترک با شما داشته، یک متن تبریک برایتان فرستاده، یا فقط عنوان شغلی جالبی داشته است.

دلایل ممکن برای افزودن این مخاطبان بیش از اینها است، اما مساله این است: احتمالا در فهرست مخاطبان شما انبوهی از مخاطبان غریبه حضور دارند و چه بسا بارها از خود پرسیده اید:

منطقی تر اینه که حذفشون کنم یا نگهشون دارم؟!

با وجود اینکه ما نمی توانیم به شما بگوییم که همه آنها را حفظ کنید یا اینکه همه را حذف کنید، کاری که می توانیم انجام بدهیم نشان دادن ابعاد مثبت و منفی تصمیم گیری برای حذف آنها است.

 

مثبت: حذف مخاطبان کار نسبتا ساده ای است

مراحلی که در بخش راهنمای لینکدین ذکر شده نسبتا سرراست است، بنابراین می توانید بدون زحمت خاصی تغییرات لازم را انجام دهید:

  • به صفحه پروفایل مخاطب مورد مورد نظر بروید
  • روی «…» سمت راست تصویر مخاطب کلیک کنید
  • گزینه « Remove connection» را انتخاب کنید
  • مشاهده می کنید که Remove connection به No Longer Connected تغییر می کند

 

منفی: نمی توانید حذف را لغو کنید

پیش از آنکه در حذف مخاطبان غریبه افراط کنید، به خاطر داشته باشید که با وجود اینکه حذف مخاطب فقط با چند کلیک انجام پذیر است، اما دکمه لغو یا undo وجود ندارد. در واقع، برای ارتباط مجدد باید دوباره یک درخواست جدید را برای طرف مقابل ارسال کنید.

بنابراین، اکنون وقت مناسبی است تا بین غریبه ها (آنهایی که فاصله زیادی با محل اقامت و کار شما دارند، در یک حوزه متفاوت فعالیت می کنند و هرگز یک کامنت هم برای شما نگذاشته اند) و افرادی که هرگز با آنها ملاقاتی نداشته اید، اما در حوزه های مرتبط با فعالیت شما کار می کنند، برای پست های شما کامنت می گذارند و با همکاران شما ارتباط دارند تمایز قائل شوید.

علاوه بر این، به یاد داشته باشید که می توانید به مخاطبان فهرست خود به رایگان پیام (InMail) ارسال کنید، اما برای ارسال پیام به هر فردی که جزو مخاطبان تان نیست، باید حساب پریمیوم خریداری کنید.

 

مثبت: لینکدین به مخاطبان حذف شده اطلاع رسانی نمی کند

لینکدین به طرف مقابل پیامی مبنی بر اینکه از فهرست شما حذف شده ارسال نمی کند، بنابراین احتمالا او اصلا متوجه نخواهد شد. البته باز هم این در شرایطی است که اصلا تعاملی با هم نداشته باشید (یعنی در گروههای مشترک حضور نداشته باشید و از آن پیام های پیش فرض تبریک ارسال نکرده باشید.)

 

منفی: احتمالا بالاخره متوجه این تغییر می شوند

با حذف مخاطب، لینکدین همه ارتباطات بین پروفایل های شما را حذف می کند؛ بنابراین همه endorsement هایی (تایید مهارت ها) که شما یا فرد مقابل انجام داده اید حذف خواهند شد (توصیه ها یا Recommendation هایی که برای یکدیگر داشته اید هم حذف خواهند شد که در اینجا نباید تاثیری داشته باشد.)

به علاوه، اگر مخاطب حذف شده به صفحه پروفایل شما مراجعه کند، دیگر به عنوان یک مخاطب درجه یک (با علامت ۱st در کنار تصویر پروفایل) برای او به نمایش در نخواهید آمد.

 

مثبت: به فید خود نظم می بخشید

لینکدین را می توان یک شبکه اجتماعی حرفه ای دانست. با این وجود، احتمالا مخاطبانی را هم در فهرست خود دارید (شاید حتی برخی از آنها را هم بشناسید!) که مطالبی ارسال می کنند که بیشتر به درد تلگرام و اینستاگرام می خورد. اگر مخاطبان غریبه فقط صفحه فید (صفحه اصلی یا Home لینکدین) شما را شلوغ می کنند، در اینصورت حذف آنها باعث می شود که از دست محتواهای بی ربط خلاص شوید.

 

منفی: این همیشه کار خوبی نیست

در عین حال، وجود افراد مختلف و متفاوت در فهرست مخاطبان شما به این معنی است که در فید خود دیدگاه ها و مقالاتی را مشاهده می کنید که در غیر اینصورت شاید هرگز به سمع و نظرتان (!) نمی رسید. بنابراین، اگر فردی را اصلا نمی شناسید اما همیشه محتواهای جالبی را ارسال می کند، در اینصورت پیش از حذف او کمی درنگ کنید. (یک نکته برای خودتان: انتشار محتوای باکیفیت می تواند دیگران را ترغیب کند تا شما را در فهرست مخاطبان خودشان حفظ کنند!)

حرف آخر

یک شبکه بلااستفاده پر از غریبه هیچ فایده ای ندارد. بنابراین اگر افرادی در فهرست خود دارید که حتی تصور ارسال پیام به آنها را هم در ذهن ندارید، یا اگر همین امروز درخواست برقراری ارتباط بدهند رد می کنید، در اینصورت استفاده از گزینه Remove connection هیچ منعی ندارد.

با این وجود، اگر احتمال اینکه بالاخره بخواهید با آنها ارتباط برقرار کنید وجود دارد، شاید بهتر باشد که این ارتباط انفعالی را حفظ کنید. اگر هدف شما فقط این است که وقت خود در لینکدین را به شکل کارآمدتری صرف کنید و فقط مطالب افرادی را مشاهده کنید که می شناسید، در اینصورت به جای حذف مخاطبان، از دکمه «unfollow» استفاده کنید (درست دو گزینه پایینتر از Remove connection در منوی سمت راست تصویر پروفایل مخاطب مورد نظر).

این کار، پست های فرد مورد نظر را پنهان می کند، در نتیجه فقط مطالب مخاطبانی را مشاهده خواهید کرد که می خواهید با آنها ارتباط داشته باشید.

۴ خواسته ساده هر گروه از رهبر تیم

با وجود اینکه تبدیل شدن به یک رهبر فوق العاده و تحقق دستاوردهای بزرگ می تواند دشوار باشد، اما رهبری درست آنقدرها سخت و غیرممکن نیست. معمولا مردم تمایل دارند که رهبری را بیش از حد پیچیده جلوه بدهند، اما در حقیقت رهبری را می توان به سادگی هرچه تمام تر انجام داد. در واقع، اگر سه مورد ساده زیر را انجام بدهید، اعضای تیم تان قدردان شما خواهند بود، از شما پیروی می کنند و در کنار یکدیگر دستاوردهای بزرگی را محقق خواهید کرد.

 

  1. دستورالعمل های واضح

این وظیفه شماره یک رهبر گروه است. اگر فقط بخواهید یک کار را انجام بدهید، آن کار باید ارائه راهنمایی ها و دستورات واضح به تیم تان باشد. اجازه بدهید که تک تک اعضای گروه از اهداف و برنامه ها آگاهی داشته باشند. در موارد متعددی شاهد ابهام در دستورات هستیم که به سردرگمی، ناهماهنگی، دلسردی و دل بریدن از کار منجر می شود. گاهی همه آن چیزی که یک گروه نیاز دارد، دستورات واضح است.

 

  1. حمایت و پشتیبانی

اعضای گروه شما بخش اعظم کار را بر عهده گرفته اند، و شما به عنوان رهبر وظیفه دارید که هر چیزی که برای موفقیت نیاز دارند را در اختیارشان قرار بدهید. اگر شرایط موفقیت را فراهم کنید، در غالب موارد، بیشتر گروه ها فرصت فراهم شده را غنیمت می شمارند و موفق می شوند. رهبری یعنی به تیم خود خدمت کنید، نه اینکه گوشه ای بنشینید و دستور بدهید. البته این به معنی آن نیست که کار را برای آنها انجام بدهید؛ بلکه به این معنی است که محیط و فضای مناسبی را فراهم کنید و در صورت نیاز برای کمک در دسترس باشید.

 

 

  1. آزادی عمل

به تیم خود فضای کافی بدهید تا بتوانند کارشان را انجام بدهند. از آنها پشتیبانی کنید اما سعی نکنید در هر کاری دخالت کنید. این کار، مدیریت ذره بینی یا خُرد (Micromanagement) است. مدیریت ذره بینی نه تنها آزاردهنده است و انگیزه ها را از بین می برد، بلکه از آنجایی که تیم شما را تحت فشارهای غیرضروری می گذارد، می تواند درصد خطا را نیز افزایش بدهد. مدیریت ذره بینی نه برای شما و نه برای اعضای تیم تان هیچ مزیتی ندارد. اگر به چنین نوعی از مدیریت معروف بشوید، بهترین استعدادها کار در شرکتهای رقیب را انتخاب خواهند کرد و با مسائل عمده ای در حوزه استخدام و حفظ افراد مستعد مواجه خواهید شد. اینکه روی تیم خود نظارت داشته باشید، ببینید روند کار چگونه است و چه کمکی از دست تان بر می آید خوب است، اما باید در محدوده منطق انجام شود.

 

  1. تحسین و قدردانی

بازخورد مثبت، کلید شکل دادن به یک تیم موفق است. جای تعجب دارد که چرا بسیاری از رهبران و مدیران در برابر تشویق و تحسین کارکنان خود مقاومت می کنند. شما باید فرهنگ تحسین را در شرکت خود جا بیندازید و این فرهنگ سازی با تقدیر از تلاش کارکنان توسط خودتان شروع می شود. هیچ کس فورا به موفقیت نمی رسد، بنابراین باید از تلاش هایی که کارکنان شما برای کسب موفقیت انجام می دهند تقدیر کنید. چیزی که مورد تحسین قرار می گیرد تکرار می شود و ما می خواهیم که کارکنان مان بارها و بارها تلاش کنند، چرا که همین به موفقیت منجر خواهد شد. اگر برای تحسین تیم خود منتظر موفقیت آنها باشید، در اینصورت احتمالا باید بیشتر از آنچه که تصور می کنید صبر کنید.


اگر می خواهید رهبر بهتری باشید، یا تمایل دارید که اعضای تیم شما به نتایج بهتری دست پیدا کنند، توجه به چهار مورد بالا تاثیر قابل توجهی در افزایش انگیزه و سعی و تلاش آنها خواهد داشت.

رهبری از آن چیزی که فکر می کنید بسیار ساده تر است؛ بی دلیل آن را پیچیده نکنید.

عشق بی پایان: نقطه مشترک کارآفرینان و والدین

تحقیقات جدید نشان می دهد که اینکه بسیاری از کارآفرینان، کسب و کار خود را مثل فرزند خود می دانند، بی دلیل نیست. مطالعه ای که اخیرا منتشر شد نشان داد که با در نظر گرفتن فعالیت های مغزی، عشق کارآفرینان به کار خود دقیقا مانند عشق والدین به فرزندان شان است.

تهیه کنندگان این تحقیق در بخشی از مقاله خود آورده اند: «عشق کارآفرینی به طرز جالب توجهی به عشق پدر و مادر شباهت دارد. به طور خاص، امتیاز کارآفرینان و پدرها در میزان عشق شان به یک اندازه بالا بود و با شرکت/فرزندان خود حس قرابت و نزدیکی یکسانی داشتند.»

محققان در راستای تحقیقات خود، برای بررسی فعالیت مغزی پدرها و کارآفرینان رشد یافته از روش اسکن MRI استفاده کردند. در طی این تست به کارآفرینان تصاویری از شرکت های خودشان و سایر شرکت هایی که با آنها آشنایی داشتند نشان داده شد، و برای پدرهای مورد مطالعه نیز تصاویر فرزندان خودشان و سایر کودکانی که می شناختند به نمایش درآمد.

اسکن های MRI نشان داد که فعالیت مغزی پدران و کارآفرینان در هنگام مشاهده این تصاویر یکسان بود. علی الخصوص، نگاه کردن به تصاویر فرزند خود انسان بخشهایی از مغز که مسئول نظریه ذهن (theory of mind؛ به طور ساده عبارت است از توانایی ذهن خوانی) و درک اجتماعی هستند را از کار می اندازد. محققان در کارآفرینانی که ادعا می کردند که بسیار به کسب و کار خود وابسته هستند نیز همین الگو را مشاهده کردند.

بر اساس اظهارات تهیه کنندگان این تحقیق، نتایجی که پدران نشان دادند با نتایجی که در تحقیقات قبلی در مادران مشاهده شده بود هیچ تفاوتی نداشت.

آنها در بخش دیگری از مقاله ارائه این تحقیق می گویند: «نتایجی که ما به دست آوردیم جزو اولین مواردی است که عملکرد مغز کارآفرینان را هدف قرار می دهد، و این نتایج نشان می دهند که وابستگی شدیدی که کارآفرینان می توانند به کار خود داشته باشند در همان نواحی مغزی اثر خود را نشان می دهد که وابستگی بین فرزند با پدر و مادر تاثیرگذار است.»

علاوه بر این، فعالیت مغزی هر دو گروه کارآفرینان و پدران با میزان اعتماد به نفس شان نیز ارتباط دارد.

یکی از مولفان این تحقیق که جزو محققان دانشگاه هِلسینکی است در اظهار نظری می گوید: «نتایج ما نشان می دهد که پدران و کارآفرینان مذکری که اعتماد به نفس کمتری دارند، نسبت به خطرات و ریسک های پرورش فرزند و کارآفرینی حساس تر هستند.»

با این وجود، بر طبق یافته های این تحقیق، اعتماد به نفس زیاد نیز مخرب است. محققان این تحقیق دریافتند که اعتماد به نفس بیش از حد و سرکوب احساسات منفی می تواند به دست بالاگرفتن احتمال موفقیت توسط کارآفرینان منجر شود.

این تحقیق با مشارکت محققانی از دانشگاه اقتصاد هانکِن، دانشگاه علوم کاربردی لاریا و دانشگاه آلتو در فنلاند انجام گرفت.

راه اندازی فروشگاه اینترنتی: چه کنیم و چگونه؟

بر اساس آمارهای توسعه و بازرگانی سازمان ملل متحد، ارزش کنونی تجارت الکترونیکی چیزی بالغ بر ۲۲ تریلیون (۲۲۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰) دلار است و این رقم همچنان به رشد خود ادامه می دهد. به همین دلیل است که امروزه شاهد افزایش فروشگاه های آنلاین هستیم.

مصرف کنندگان، سرعت، آسانی و راحتی سفارش آنلاین را ترجیح می دهند؛ چنین به نظر می رسد که دوست دارند راحت بنشینند و منتظر رسیدن محصول خود باشند. جالب اینجا است که به نظر نمی رسد هزینه ای که برای ارسال کالا پرداخت می کنند آنچنان برایشان اهمیت داشته باشد؛ استرس کمتر در برابر اندکی هزینه، معامله بدی برای آنها به نظر نمی رسد.

بنابراین، بله؛ برای هر کارآفرین بلندپروازی که بخواهد یک فروشگاه آنلاین را راه اندازی کند، فرصت کسب درآمد هنگفتی وجود دارد. اما چگونه شروع کنیم؟

بهترین نقطه برای شروع

خوشبختانه همینطور که افراد بیشتر و بیشتری به دنیای تجارت الکترونیکی قدم می گذارند، منابع بیشتری برای کمک در این زمینه در دسترس علاقمندان قرار می گیرد. متاسفانه:

  • بسیاری از اطلاعاتی که ارائه می شود بی فایده است
  • شاید حجم زیاد اطلاعاتی که چه بسا متناقض هم باشند شما را گیج کند
  • احتمالا با بررسی این منابع، بیشتر دچار تردید می شوید.

بنابراین، بیایید در ابتدا واضحات را توضیح بدهیم. یک فروشگاه آنلاین اساساً از سه مولفه تشکیل می شود:

 

  1. پلتفورم یا نرم افزار

پلتفورم های تجارت الکترونیکی متعددی وجود دارند که از آن جمله می توان به پرستاشاپ، ووکامرس، اُپن کارت و مَجِنتو اشاره کرد. پلتفورمی را انتخاب کنید که راه اندازی و کاربری آسانی داشته باشد و خودتان با آن راحت باشید. ترجیحا از پلتفورم های شناخته شده، مانند نمونه های بالا استفاده کنید تا از نظر پشتیبانی، امنیت و توسعه امکانات آن محدودیتی نداشته باشید.

  1. درگاه پرداخت

برای انتخاب درگاه پرداخت، به دنبال بانک یا شرکتی باشید که امنیت بالایی داشته باشد، پنل فروشندگان کاملی را در اختیار شما قرار بدهد و سریع ترین و بهترین پشتیبانی ممکن را ارائه کند.

 

  1. ساز و کار ارسال

چه در فروش محصولات فیزیکی و چه محصولات مجازی، باید اطمینان پیدا کنید که مشتری آن چیزی که به خاطرش هزینه می کند را دریافت می کند، و البته آن را به موقع هم دریافت می کند. بر اساس یک نظرسنجی، هشتاد و هفت درصد از خریداران آنلاین، سرعت ارسال محصول را به عنوان یکی از مولفه های اصلی برای خرید مجدد از برند ذکر می کنند. بنابراین، برای بیشتر مشتریان، سرعت از قیمت مهم تر است.

پس از عبور از مرحله اول، باید آماده افتتاح فروشگاه خود باشید. اما پیش از افتتاح، به سه مورد زیر توجه کنید:

 

یک قیف فروش برای خود ترسیم کنید: ما قبلا به طور مفصل در گویا آی تی قیف فروش را شرح داده ایم. هدف از ترسیم قیف فروش این است که در کل فرآیند تبدیل مشتری راغب به مشتری بالفعل، راهنمای شما باشد. برای تولید مشتری راغب، کار خود را با تبلیغ در رسانه های اجتماعی آغاز کنید. این کار، آگاهی مردم نسبت به فروشگاه و محصولاتی که می فروشید را افزایش می دهد.

البته کاربرانی هم وجود خواهند داشت که از فروشگاه شما بازدید می کنند، اما چیزی را خریداری نمی کنند. برای جذب مجدد این مشتریان احتمالی، از هدفگیری مجدد استفاده کنید (در این مطلب به توضیح موجز و کامل هدفگیری مجدد پرداخته ایم). هدف، یادآوری خدمات و محصولایت که ارائه می کنید به این افراد است. تجربه نشان می دهد که این افراد بالاخره دیر یا زود تسلیم می شوند و محصولات شما را خریداری خواهند کرد.

 

حفظ ارتباط: بر اساس مطالعات، حفظ مشتری فعلی نسبت به جذب مشتری جدید ارزانتر تمام می شود. بنابراین، صِرف اینکه سئوی سایت خود را تقویت کنید و انبوهی از بازدیدکنندگان را به آن سرازیر کنید کافی نیست. باید آن بازدیدکنندگان را به مشتریانی تبدیل کنید که باز هم به شما مراجعه می کنند. کلید این قفل، حفظ ارتباط با آنها است.

می توانید این کار را از طریق افزایش و تقویت تعامل در کانال های خود در رسانه های اجتماعی انجام بدهید. مردم برای رابطه های خود اهمیت قائل هستند و اگر با آنها تعامل داشته باشید، احتمال اینکه باز هم از شما خرید کنند به شکل قابل ملاحظه ای افزایش خواهد یافت. علاوه بر این، می توانید خبرنامه های هفتگی ارسال کنید و درباره آخرین محصولات تان بنویسید یا نکات مفیدی را با آنها در میان بگذارید. هرچه ایمیل های شما جالب تر و مفیدتر باشند، نتایج بهتری را کسب خواهید کرد.

 

استفاده از نظرات و نقد و بررسی های آنلاین

با آگاهی از این نکته که ۸۸ درصد از مصرف کنندگان برای نقد و نظرات آنلاین به اندازه توصیه های مستقیم دیگران اهمیت قائل هستند، نظرات مشتریان و نقد و بررسی های اینترنتی را جدی تر خواهید گرفت. در واقع، هنگامی که امکان ثبت نظر را در سایت خود فراهم نمی کنید یا نظرات مشتریان را در معرض دید مشتریان بالقوه قرار نمی دهید، فرصت های زیادی را از دست خواهید داد.

متاسفانه بیشتر مردم نظر خود را ثبت نمی کنند، مگر اینکه شکایتی داشته باشند. اما این نباید شما را دلسرد کند. اگر بدانید که چه تعداد از مشتریان فقط با درخواست شما حاضرند که نظر خود را ثبت کنند -به خصوص اگر از محصول یا سرعت ارسال آن راضی باشند- انگشت به دهان خواهید ماند. تنها کاری که باید انجام بدهید این است که از آنها بخواهید.


در پایان باید به این نکته اشاره کنیم که راه اندازی یک فروشگاه اینترنتی کار آسانی نیست، اما به سختی فرستادن موشک به فضا هم نیست. با استفاده از نکات بالا می توانید با حرکت در مسیر درست، کار خود را آغاز کنید.

 

 

 

۶ درس مهمی که باید به کودکان خود بیاموزید

همه ما بهترین ها را برای فرزندان مان می خواهیم؛ می خواهیم که یک عمر طولانی و زندگی پررونق و شادی داشته باشند، اما متاسفانه هیچ راهی برای تضمین این اهداف وجود ندارد. با این وجود، کارآفرینی بهترین مسیر برای تحقق آنها است.

راه اندازی کسب و کار خودتان یک راه برای ثروتمند شدن را در پیش پای شما می گذارد. با انجام یک کار ارزشمند شادمانی و رضایت درونی کسب می کنید و با کسب استقلال می توانید تصمیمات زندگی تان را خودتان بگیرید و سرنوشت تان را خودتان رقم بزنید.

حتی اگر کودکان شما کارآفرین نشوند، داشتن طرزفکر کارآفرینی می تواند باعث پیشرفت آنها در زندگی شود.

اما چطور می توانید فرزندان خود را مقید کنید تا چنین مسیری را دنبال کنند و به نحوی کارآفرین شوند؟

موارد زیر شش درس هستن که باید به کودکان خود بیاموزید:

 

  1. «پتانسیل تو محدودیتی ندارد.»

چه به دنبال کسب درآمد باشید یا فقط بخواهید دنبال کنندگان خود را در رسانه های اجتماعی افزایش بدهید، در هر صورت اگر مصمم باشید، هیچ محدودیتی برای دستاوردهای شما وجود ندارد. این درسی است که باید به کودکان خود انتقال بدهید. داشتن ایده های بزرگ و اهداف بلندپروازانه شما را مجبور می کند تا بیشتر تلاش کنید و بالاخره باعث کسب دستاوردهای بیشتری در زندگی تان خواهد شد. اگر تصور کنید که محدودیت دارید، شایسته برخی از موفقیت ها نیستید یا اینکه دنبال کردن رویاهایتان غیرممکن است، در اینصورت همین پیش بینی به حقیقت خواهد پیوست. به کودکان خود یاد بدهید که اگر به اندازه کافی تلاش کنند، از پس انجام هر کاری که بخواهند بر می آیند.

 

  1. «شکست ایرادی ندارد.»

یک تحقیق که توسط محققان فرانسوی انجام شد نشان داد که کودکانی که این جمله را می شنوند عملکرد بهتری پیدا می کنند. شکست یکی از اجزای لاینفک کارآفرینی است. اغلب کارآفرینان در ابتدای کار خود با شکست روبرو می شوند و گذشتن از این مرحله برای شروع حرکت بعدی ضروری است.

اگر از شکست می ترسید اصلا نباید به کارآفرینی فکر کنید. متاسفانه در فرهنگ ما شکست ننگ به حساب می آید. به کودکان خود بگویید که هر شکست فقط یک درس است؛ یک تجربه آموزشی که می تواند برای پیشرفت بیشتر در زندگی از آن استفاده کند.

  1. «ایده های تو مهم هستند.»

ایده پردازی در کارآفرینی حرف اول را می زند. واضح است که پیش از آنکه بتوانید کسب و کار خود را آغاز کنید به یک ایده درخشان نیاز دارید، اما برای رشد و حل مشکلات و شرایط دشواری که در روند کار نیز پیش می آیند به ایده های خوب و خلاقانه نیاز خواهید داشت. مخصوصا اگر به ایده پردازی عادت نداشته باشید یا ذهن خلاقی نداشته باشید، تولید ایده بسیار دشوار خواهد بود. به کودکان خود بیاموزید که ایده هایشان اهمیت دارد، و به هر ایده ای که به ذهنشان می رسد با توجه و علاقه گوش کنید. این کار باعث می شود که با خیال راحت تری ایده پردازی کنند و به افزایش اعتماد به نفس شان در توضیح و اجرای آن ایده ها کمک می کند.

 

  1. «پیش بینی زندگی دشوار است.»

اگر کسب و کاری را با یک برنامه انعطاف ناپذیر و طرز فکر توأم با یکدندگی آغاز کنید، احتمالا با مواجهه با اولین مشکل به زمین خواهید خورد. حقیقت این است که پیش بینی همه چیز غیرممکن است. شاید تحقیقات شما درباره بازار آنطور که فکر می کردید دقیق نبوده باشد، یا شاید ناگهان یک رقیب جدید ظاهر شود یا بازار بی ثبات شود.

جلب توجه کودکان به غیرقابل پیش بینی بودن زندگی به آنها کمک می کند تا از تمرکز بیش از حد روی یک ایده یا یک مسیر خاص خودداری کنند. علاوه بر این، چنین نگرشی به آنها کمک می کند تا مهارتهای سازگاری و انعطاف پذیری -که برای راه اندازی و مدیریت کسب و کار حیاتی هستند- را در خود تقویت کنند.

  1. «تصمیم گیری درست، زمانبر است.»

گاهی تصمیم گیری آسان است، اما در بیشتر اوقات با ابهام و تردید روبرو می شویم. در هر دو حالت، روشهای درست و غلطی برای تصمیم گیری وجود دارند. تصمیمات فرزند شما در کودکی شاید در حد انتخاب کفش و کیف مدرسه اش باشد، اما یادگرفتن قواعد تصمیم گیری صحیح باعث می شود که در هر شرایطی تصمیمات بهتری بگیرد، حتی هنگامی که یک سازمان چندمیلیاردی را مدیریت می کند.

به کودکان خود کمک کنید تا تفاوت بین حس درونی و اطلاعات ملموس را درک کنند و روش بررسی مزایا و معایب گزینه های مختلف را یاد بگیرند. مهارت تصمیم گیری در موقعیت های بیشماری برای آنها کارساز خواهد بود.

 

  1. «گوش دادن اهمیت دارد.»

مهارت گوش دادن (شنیدن همراه با توجه) یکی از مهم ترین مهارتهای ارتباطی است که کودکان باید کسب کنند. فرزندان شما از این طریق می توانند شراکت ها و دوستی های بهتری را شکل بدهند و ارتباطات موثرتری را ایجاد کنند، توجه توأم با احترام بیشتری را دریافت کرده و درک بهتری نسبت به آنچه که در مردم تاثیر می گذارد پیدا می کنند؛ و همین باعث می شود که فروشندگان و بازاریاب های بهتری شوند.

آموزش گوش دادن به عنوان یک مهارت دشوار است، اما یکی از بهترین کارهایی که در همین راستا می توانید انجام بدهید این است که نشان بدهید که خودتان یک شنونده فعال هستید و در واقع، این مهارت را عملاً به آنها آموزش بدهید.

البته تضمینی وجود ندارد که آموختن این درسها به شکل سحرآمیزی فرزند شما را به یک کارآفرین تبدیل کند؛ برخی از انسانها از مادر زاده شده اند تا کارآفرین شوند و شاید برای بقیه اینطور نباشد. اما در هر صورت، این درسهای ارزشمند باعث می شوند که فرزند شما تصمیمات خود را با اعتماد به نفس بیشتری بگیرد، با تمرکز بیشتری به دنبال چیزی که در وجودش چراغ شادی را روشن می کند برود و در نهایت از زندگی خود راضی تر باشد.

بنابراین، سعی کنید که ریسمان این درسها را در میان تار و پود زندگی روزمره خود ببافید و به کودکان خود یادآوری کنید که واقعا چه چیزهایی در زندگی اهمیت دارند.

۱۲ ایده برای کار پاره وقت

ترک کردن شغل ثابت برای آغاز یک کسب و کار جدید می تواند کار مهیجی باشد، اما اگر به اندازه کافی و وافی پول پس انداز نکرده باشید، می تواند بار مالی سنگینی را به شما تحمیل کند. مشغول شدن به یک کار جانبی در فرآیند حرکت به سوی کارآفرینی می تواند کمک خرج هزینه ها باشد و به شما کمک می کند تا به گنجینه مهارت های خود چند جواهر دیگر را نیز اضافه کنید.

آنچه در ادامه می آید، ۱۲ ایده برای کسب و کار پاره وقت است که می تواند برای کارآفرینان سودمند باشد:

 

  1. راننده تاکسی یاب های اینترنتی

اگر گواهینامه رانندگی، یک خودروی سالم و بیمه داشته باشید، احتمالا شرایط لازم برای کار از طریق تاکسی یاب های اینترنتی را دارید. با کار از طریق این سرویس ها می توانید درآمد نسبتا خوبی را هم کسب کنید؛ به عنوان نمونه، یکی از ارائه دهندگان این خدمات ادعا می کند که با ۱۰ ساعت کار روزانه می توانید ماهانه ۵ میلیون تومان درآمد داشته باشید. برای ثبت نام کافی است عبارت «تاکسی اینترنتی» را در گوگل جستجو کنید و با ورود به سایت ارائه دهنده خدمات، شرایط و ضوابط را مطالعه و اقدام کنید.

 

  1. تدریس خصوصی

اگر یک مدرک دانشگاهی یا مهارت خاصی دارید (مثلا تخصص در رایانه یا یک زبان خارجی)، می توانید کار تدریس خصوصی را آغاز کنید. ابتدا مخاطب هدف تان را مشخص کنید (مثلا ریاضی برای دانش آموزان دبیرستانی، یا تدریس رایانه به بزرگسالان)، سپس به تبلیغ خدمات خود بپردازید. از فراگیران خود بخواهید که دیگران را به شما ارجاع بدهند.

 

  1. آرایشگر

اگر با یک قیچی و شانه می توانید شاهکار خلق کنید، با کمی تبلیغ و جلب اعتماد مشتری می توانید درآمد خوبی را عاید خود کنید. اگر مهارت کافی ندارید، با شرکت در کلاس های نسبتا کوتاه مدت مقدماتی آرایشگری مردانه یا زنانه می توانید پس از مدتی دست به کار شوید. در ابتدای کار می توانید با قیمت نازل یا رایگان به دوستان و خانواده خدمات بدهید و پس از مدتی با ارائه نرخ های رقابتی برای مدلهای مدرن، عروسی و ارائه سایر خدمات آرایشی به کار خود رونق بدهید.

 

  1. آموزش نرم افزار

اگر در کار با یک نرم افزار تخصصی مهارت داشته باشید، می توانید از انتقال اطلاعات خود به افراد آماتور یا متخصصانی که می خواهند مهارت های خود را گسترش بدهند درآمد کسب کنید. جلسات خصوصی یا گروهی برگزار کنید و حق التدریس خود را به شکل ساعتی دریافت کنید. صبر و یک شخصیت فوق العاده در این کار ضروری است.

 

  1. آچار فرانسه در محل!

آیا در بین دوستان و خانواده به یک «آدم فنی» معروف هستید؟ اگر پاسخ تان مثبت است، می توانید یک کسب و کار پاره وقت بر مبنای انجام تعمیرات در محل راه بندازید و با کمی تبلیغ (در اینترنت، بخش آگهی های روزنامه ها و همه جا) کار خود را آغاز کنید. به عنوان مثال، کارهایی مانند لوله کشی، بازکردن لوله و تعویض شیرآلات، برق کشی و تعمیرات وسایل برقی، راه اندازی و سرویس کولر، تعمیر وسایل چوبی، گچ کاری های جزئی، راه اندازی بخاری و مواردی از این قبیل کارهایی هستند که می توانید انجام بدهید و درآمد خوبی کسب کنید.

 

  1. خوانندگی و نوازندگی

اگر دستی بر آتش موسیقی یا خوانندگی دارید، می توانید با اجرای برنامه در مراسم های عروسی یا سایر رویدادها به صورت پاره وقت درآمد کسب کنید.

 

  1. تمیزکاری و نظافت

نظافت منزل برای خانواده هایی که همیشه درگیر کار هستند به سرعت به انتهای فهرست اولویت ها سقوط می کند. اینجا است که شما می توانید در ایام تعطیل یا بعدازظهرها با انجام برخی از کارها، از گردگیری و جاروکشیدن گرفته تا شستشوی انباری، خودی نشان بدهید. هزینه کار خود را به صورت ساعتی دریافت کنید یا یک بسته خدماتی درست کنید و قیمت ثابتی را برای آن در نظر بگیرید. یک نکته مهم: کار، عار نیست!

 

  1. کاریکاتوریست یا نقاش

نقاشی تان خوب است؟ پس از تمرین بیشتر و تسلط بر تکنیک های نقاشی یا کاریکاتور، یک مجموعه نمونه کار برای ارائه به مشتریان بالقوه تهیه کنید. پس از آن به دنبال رویدادهای محلی باشید و اگر به اجاره محل خاصی نیاز است اقدام کنید و به ارائه خدمات خود بپردازید. علاوه بر این می توانید در هر کجا، از جمله پارک ها نیز پرتره مردم را نقاشی کنید. هزینه کار خود را به ازای هر پرتره با مبلغ ثابت دریافت کنید. بسته به اینکه چقدر می توانید سریع کار کنید، درآمد زیادی را می توانید کسب کنید.

 

  1. تولید تزئینات یا صنایع دستی

آیا در بافندگی، قلاب دوزی، ساخت وسایل تزئینی و جواهرات یا تولید سایر دست ساخته های کوچک مهارت دارید؟ اگر در مدت کوتاهی می توانید تولیدات زیادی داشته باشید یا تولیدات اندک شما ارزش بالایی دارند، می توانید به عرضه آنها به عموم مردم فکر کنید. می توانید با کمک رسانه های اجتماعی و مخصوصا اینستاگرام شهرتی برای خود دست و پا کنید و حتی از همان طریق نسبت به فروش محصولات تان نیز اقدام کنید. به علاوه، با افزایش موجودی می توانید محصولات خود را در نمایشگاه ها یا رویدادهای محلی و خیریه نیز به فروش برسانید.

 

  1. مربی ورزش

عشق خود به آمادگی جسمانی را با مشغول شدن به مربیگری در یک باشگاه ورزشی به یک کار پاره وقت پرسود تبدیل کنید. بیشتر مشتریان زمان باشگاه خود را پس از ساعات کاری تعیین می کنند، در نتیجه می توانید با داشتن یک کار ثابت هم به این کار مشغول باشید.

 

  1. معلم موسیقی

برای افرادی که مهارت موسیقیایی دارند، تدریس به افرادی که می خواهند نواختن یک ساز را یاد بگیرند می تواند یک منبع فوق العاده برای کسب درآمد اضافی باشد. هنرجویان می توانند ساز خود را به منزل شما بیاورند (به جز پیانو) و همین باعث می شود که بتوانید در خانه خودتان کار کنید. علاوه بر این، می توانید به آموزش آواز نیز بپردازید؛ هنری که طرفداران بیشماری دارد.

 

  1. دفتردار

بسیاری از کسب و کارهای کوچک برای خود حسابدار تمام وقت ندارند، بنابراین کار ثبت و ضبط هزینه ها بر دوش صاحب کسب و کار قرار می گیرد. یک دفتردار پاره وقت بسیار منظم و قابل اعتماد می تواند استرس رسیدگی به دریافت ها و پرداختها را از میان بردارد.


آیا شغل پاره وقت دیگری هم به ذهن شما می رسد؟ لطفا ایده های خود را در بخش نظرات با گویا آی تی در میان بگذارید.

 

 

 

۵ چیزی که از رهبران موفق نمی شنوید

بارها و بارها اتفاق می افتد که پس از یک گفتگو متوجه می شوید که طرف مقابل برداشت متفاوتی نسبت به نیت شما داشته است، یا اینکه می بینید روی یک کلمه یا عبارت کلید کرده است، در حالیکه اصل موضوع چیز دیگری است و شما واقعا از استفاده از آن کلمه یا عبارت منظوری نداشته اید. کلماتی که به عنوان یک رهبر یا مدیر از آنها استفاده می کنید، حتی اگر منظور یا منظور بدی هم نداشته باشید باز هم می توانند روی اعضای گروه و کارکنان شما تاثیر بگذارند. مساله این است که شاید اصلا خودتان هم از این کلمات و تاثیر آنها آگاه نباشید.

آنچه در ادامه می آید، پنج عبارت است که پتانسیل اضمحلال انگیزه کارکنان شما را دارند:

 

  1. «کاری از دست من بر نمی آید.»
    آیا تاکنون برای شما هم اتفاق افتاده که با بخش خدمات مشتریان تماس گرفته و چنین جمله ای را شنیده باشید: «متاسفم، کاری از دست من بر نمیاد.» شنیدن این جمله واقعا مستاصل کننده است. استفاده از این گونه جملات به این معنی است که ایده های تان تمام شده است. آیا حاضرید از کسی پیروی کنید که هیچ ایده ای ندارد؟ ایده های رهبران خوب هیچ وقت تمام نمی شود؛ فقط شاید چیزهایی وجود داشته باشند که هنوز امتحان نکرده باشند. شاید مستاصل باشید و تصور کنید که واقعا در حال حاضر هیچ کاری از دست تان بر نمی آید، اما اگر مرتبا از این جمله استفاده کنید می توانید انتظار داشته باشید که اعضای تیم شما روز به روز ناامیدتر و بدبین تر شوند.

جایگزین: «به نظر شما چه کاری از دست من بر میاد؟»

 

  1. «همیشه» و «هرگز»

استفاده از عبارات مطلق در ادبیات رهبری زیانبار است. در هنگام رهبری دیگران، به یاد داشته باشید که مردم حافظه بلندمدت دارند و استفاده از این کلمات مطلق می تواند در آینده برای شما دردسرساز شود. هرچه عبارت مطلق شما غیرمنطقی تر باشد، برای مدت بیشتری در حافظه ها باقی خواهد ماند.

جایگزین: «معمولا»، «گاهی» یا «هنوز چنین تجربه ای نداشته ام.»

 

  1. «نه، چون …»

این عبارت شما را در زمره رهبران منفی باف قرار می دهد، یا شاید هم بدتر؛ رهبری که ذهن بازی برای پذیرش ایده های جدید ندارد. اگر مرتبا چنین فکر می کنید یا می گویید «ما نمی تونیم این کار رو انجام بدیم، چون قبلا هیچ کس نتونسته» یا «نه، چون همیشه اینطوری کار کردیم»، در اینصورت بعید نیست که واقعا یک رهبر منفی باف باشید. پیروی از یک رهبر منفی باف دشوار است. اگر یکی از اعضای تیم شما ایده جدیدی را پیشنهاد بدهد و فقط چند بار با یک پاسخ «نه، چون…» روبرو شود، دیگر به دنبال خلق و ارائه ایده تازه ای نخواهد رفت.

جایگزین: «بله، ما می تونیم انجامش بدیم اگر …»

 

  1. «متوجه شدی؟»

شاید هدف شما از استفاده از این سوال دریافت تایید از طرف مقابل یا اطمینان از این باشد که همه چیز را متوجه شده است، با این وجود معنای ضمنی که برداشت می شود این است که مخاطب شما نمی فهمد! علاوه بر این، چنین پرسش هایی یک لحن تحقیرکننده در خود دارند که بیشتر در کودکی و از جانب بزرگترها می شنیدیم. یکی از سریع ترین روش ها برای بستن درهای ارتباط این است که از موضع بالاتری با طرف مقابل خود صحبت کنید. در صورت استفاده از این رویکرد، می توانید از طرف مقابل انتظار مقاومت یا حالت تدافعی داشته باشید.

جایگزین: «اگر سوالی هست بفرمایید تا توضیح بدم» یا «مطمئن نیستم که درست توضیح داده باشم، نظر شما چیه؟»

 

  1. «اما»

اغلب ما تمایل داریم که انتقاد خود را با استفاده از یک تعریف نرم تر کنیم؛ مثلا «کارت واقعا خوبه، اما باید تلاش کنی که کار رو به موقع تحویل بدی». هنگامی که کارکنان شما می بینند که مرتبا از این کلمه و ساختار استفاده می کنید، همیشه پس از هر تعریف و قدردانی آماده شنیدن یک «اما» هستند. در واقع، پس از مدتی تعریف های شما را نادیده می گیرند و صداقت شما را زیر سوال خواهند برد.

جایگزین: جمله را تغییر بدهید و «اما» را کلا حذف کنید. حتی می توانید منحصرا از همان تعریف استفاده کنید. لزومی ندارد که در همه موقعیت ها به دیگران درس بدهید.


بیشتر رهبران هر روز از این کلمات و عبارات استفاده می کنند، اما معمولا به تاثیر آنها توجهی ندارند. اگر خودآگاهی تان را به اندازه ای تقویت کنید که نسبت به عادت های مدیریتی خود هوشیار باشید، یا اینکه وقت بگذارید و از اعضای تیم تان درباره روش ارتباطی خود نظر بخواهید، از تاثیر تغییر چند عبارت کلیدی شگفت زده خواهید شد. یک تغییر کوچک در زبان می تواند تاثیرات بزرگی را بوجود بیاورد.