نام برند: ویژگیهای یک نام خوب و فرآیند انتخاب آن

نام برند یکی از عناصر برند است که به مشتری کمک می کند تا محصولات یا خدمات منحصر به فرد شما را شناسایی کند. از آنجایی که اسم برند شما تم اصلی محصولات را به یک روش اقتصادی و کارآمد تداعی می کند، انتخاب آن باید با دقت هر چه تمام تر انجام شود. نام برند شما می تواند توجه مخاطب را به خود جلب کند و در ذهن او ماندگار شود. انتخاب یک نام برای برند به تحقیقات فراوانی نیاز دارد. اسامی برندها لزوما به خودی خود تداعی کننده محصول نیستند. به عنوان نمونه، نام برند می تواند بر اساس نام منطقه جغرافیایی (ایران اِیر، راه آهن ایران، هواپیمایی هند)، حیوانات یا پرندگان (صابون داو، پوما) یا نام افراد (پوشاک دایی، فورد، بنیاد ملیندا و بیل گیتس) انتخاب شود. در برخی از موارد، از نام شرکت برای همه محصولات استفاده می شود (الجی، سامسونگ).

 

یک نام برند خوب چه ویژگیهایی دارد؟

یک نام خوب برای برند باید ویژگیهای زیر را داشته باشد:

  1. باید منحصر به فرد و متمایز باشد (مثلا کُداک، ماستَنگ)
  2. باید توسعه پذیر باشد
  3. تلفظ، شناسایی و به خاطر سپردن آن باید آسان باشد
  4. باید ایده ای را درباره کیفیت یا مزایای محصول در ذهن تداعی کند (مثلا سوییفت، بانک رفاه، دلپذیر)
  5. استفاده آن در زبان های دیگر باید آسان باشد
  6. از نظر قانونی باید قابل ثبت و حفاظت باشد
  7. بهتر است طبقه بندی محصولات یا خدمات را تداعی کند (مثلا پاکسان، ایران خودرو، دامداران)
  8. بهتر است ویژگیهای ملموسی در خود داشته باشد (مثلا شیرین عسل، زرماکارون)
  9. نباید در زبان ها یا طبقه بندی های مختلف معنی بد یا نامناسبی داشته باشد (مثلا نُوا برند مناسبی برای خودرو نیست، چرا که در زبان اسپانیولی به معنی «راه نمی رود» است.)

فرآیند انتخاب یک نام مناسب برای برند

  1. اهداف برندسازی خود را تعریف کنید. توجه داشته باشید که درک نقش برند در کل برنامه بازاریابی ضروری است و باید از بازار تخصصی برند، تعریف همراه با جزئیات کاملی را در اختیار داشته باشید.
  2. تولید چند نام: در این راستا از هر منبعی می توان استفاده کرد؛ مراتب بالای سازمان، مدیریت و کارکنان، مشتریان فعلی یا بالقوه، موسسات و مشاوران حرفه ای.
  3. بررسی نام ها بر اساس اهداف برندسازی، ملاحظات بازاریابی و ویژگیهایی که قبلا به آنها اشاره شد.
  4. جمع آوری اطلاعات جامع درباره هر یک از نام هایی که تایید می شوند: در همین راستا، باید در رابطه با قوانین داخلی و بین المللی تحقیقات گسترده ای انجام شود.
  5. اجرای تحقیق مصرف کننده: در بیشتر موارد تحقیق مصرف کننده به منظور تایید انتظارات مدیریت درباره معنی دار بودن و امکان به خاطر سپردن نام برند انجام می شود. می توان ویژگیها، قیمت و تبلیغات محصول را به مصرف کنندگان نشان داد تا اهداف نام برند و روش کاربرد آن را کاملا درک کنند. به علاوه، می توانید بسته بندی سه بعدی واقعی و همچنین تبلیغات پویانمایی شده یا بیلبوردهایی که طراحی کرده اید را در اختیار آنها قرار دهید. نظرسنجی باید از نمونه های مختلف و متنوعی از مصرف کنندگان انجام بگیرد.
  6. مدیریت می تواند بر اساس مراحل بالا اسمی که بیش از همه با اهداف برندسازی و بازاریابی سازمان تطابق دارد را تایید نهایی کرده و سپس نام برند را رسما ثبت کند.

۴ عادت که می تواند باعث بهبود عملکرد شما شود

برای افزایش بازده روزانه خود این چهار مورد را انجام دهید

 

کارآفرینان، رهبران جهان و ورزشکاران حرفه ای همگی یک خصیصه مشترک دارند: همه آنها عادت های عجیب و غریبی دارند.

در دنیای ورزش، رفتارهای عجیبی همچون انداختن آب دهان روی زمین و حتی کف زدن به بهبود عملکرد ورزشکاران ربط داده شده است. اما آیا چنین عاداتی چیزی فراتر از خرافات را نیز در خود جای داده اند؟ به نظر می رسد که حفظ چند عادت کوچک و خاص، پتانسیل ایجاد تاثیرات قابل سنجشی را بر روی عملکرد در خود دارد. بر طبق یافته ها، ۴۵ درصد از ورزشکاران اذعان می کنند که پیش از پرداختن به فعالیت های دشوار فعالیت های خاصی را انجام می دهند.

چهار عادتی که در ادامه می آیند آنقدرها عجیب و خاص نیستند، اما دست کم می توانیم توضیح بدهیم که چرا و چگونه باعث بهبود عملکرد و نگرش ما می شوند:

 

  1. (کمی) زودتر به سر کار بروید

اجازه بدهید که با مقدمات کار شروع کنیم. زودتر از موقع به سر کار رفتن احتمالا کار جالبی به نظر نمی رسد، اما به عنوان یک عادت این پتانسیل را دارد که موجب بهبود توجه و نگرش شما شود. ما شما را تشویق نمی کنیم که ساعتها یا حتی نیم ساعت زودتر در سر کار خود حاضر باشید. هدف در اینجا صرفاً این است که اضطراب ذاتی ناشی از اینکه باید در سر ساعت معینی از خواب بیدار شوید، به فعالیت های روزمره صبحگاهی خود بپردازید و سپس در ساعت اوج ترافیک عازم محل کار شوید را کاهش دهید. نکته مهم در اینجا این است که اگر هر صبح فقط چند دقیقه وقت بیشتری برای خود باقی بگذارید -و این را تبدیل به یک عادت کنید- حجم قابل توجهی از استرس و اضطراب را از زندگی خود حذف خواهید کرد و به احتمال زیاد، حال و هوا و عملکردتان نیز در محیط کار بهبود خواهد یافت.

 

  1. برای خودتان (در همه جا) یادداشت بگذارید

هیچگاه مشخص نیست که ایده های درخشان چه زمانی به ذهن شما خطور می کنند؛ شاید زیر دوش، یا در مسیر محل کار یا حتی در نیمه های شب.

یادداشت برداری در ابتدا ممکن است ایده خوبی به نظر نرسد، چنانکه گویی در حال از دست دادن حافظه خود هستید، اما عکس این قضیه صادق است. چسباندن کاغذهای یادداشت رنگارنگ به گوشه و کنار محل کار یکی از نشانه های احتمالی داشتن یک ذهن مولد، جسور و خلاق است. در این عادت زیاده روی کنید و همه جا برای خودتان یادداشت بگذارید.

 

  1. برای غلبه بر احساسات خود از تجسم استفاده کنید

همه عادات خاص نباید لزوما منطقی باشند، بلکه باید به نحوی به شما کمک کنند. نمونه عملی چنین توصیفی، تمرین تجسمی است که توسط هاروارد بیزینس رویو مورد آزمایش قرار گرفت.

آزمایش هاروارد بیزینس رویو از ۸۵ دانش آموز استفاده کرد که از آنها خواسته شده بود تا یک سرود را در برابر مخاطبان به صورت زنده اجرا کنند. از نیمی از این گروه خواسته شد تا شکلی از احساس خود قبل از اجرای روی صحنه را به تصویر بکشند -مضطرب؟ وحشت زده؟ نگران؟ ترسیده تا سرحد مرگ؟!- پس از آن پنج ثانیه روی نقاشی خود تامل کرده و سپس نقاشی را مچاله کرده و در سطل زباله بیندازند.

آیا این کار بی فایده به نظر می رسد؟ شاید بله و شاید هم خیر. دانش آموزانی که این کار را انجام داده بودند عملکرد بهتری داشتند، کمتر مضطرب بودند و حتی نرخ ضربان قلب شان آرامتر بود.

تجسم یک ابزار قدرتمند است. هنگامی که پیش از انجام فعالیت های مهم روی احساسات نه چندان سودمند خود اندیشه و تامل می کنید، می توانید دیدگاه درستی به دست بیاورید و کاملا درک کنید که اضطراب تان ساخته و پرداخته ذهن شما است. با تمرین تجسم پیش از انجام هر مسئولیت، مصاحبه یا جلسه ارزیابی مهم می توانید از این ایده در کار خود استفاده کنید. با خودتان در مورد احساسی که دارید صادق باشید، سپس آن احساسات را مچاله کنید و دور بیندازید. احساس سبکباری که پس از این کار به شما دست می دهد می تواند تاثیر مثبتی روی کار شما بگذارد.

 

  1. هر روز صبح چند دقیقه برای مرتب کردن محیط کار خود وقت بگذارید

فضایی که در آن کار می کنیم خانه دوم ما به حساب می آید. اما آیا واقعا در آنجا راحت هستیم؟

محیط فیزیکی کاری خود را واقعا از آن خود بدانید. هر صبح که به فضای کار خود وارد می شوید، برای اطمینان از اینکه همه چیز در همان جایی قرار دارد که انتظار دارید و همه ابزارهای ضروری نیز در دسترس تان قرار دارند، چند لحظه ای وقت بگذارید. وسواس به خرج دادن در نظم وسایل منطقی نیست، اما اگر این چیزی است که بدون ایجاد ناراحتی برای دیگران باعث بهبود جریان کاری شما می شود، بدون شک هیچ ایرادی بر آن وارد نیست.

استقرار در محل کار در حالیکه مطابق با نیازها و خواسته های شما چیده شده است می تواند به شما کمک کند تا نظم و ترتیب خود را حفظ کنید و آماده کار باشید. علاوه بر این، از نظر روانی نیز شما را مهیا می کند و حس مالکیت قوی تری را نسبت به کاری که انجام می دهید در شما به وجود می آورد.

 

حرف آخر

متخصصان معمولا برخی عادتهای مفید اما عجیب دارند. عادتهای شما چیست؟ این عادتها لزوما نباید خیلی غیرمعمولی یا پیچیده باشند؛ در واقع هرچه ساده تر ، بهتر. هدف در اینجا این است که رفتارهایی تشویق و تقویت شوند که نگرش مناسبی را در شما و کارکنان تان ایجاد می کنند. ببینید که کدام فعالیت ها و رفتارها برای شما کارسازتر هستند، سپس همان ها را در خود تبدیل به عادت کنید.

 

چگونه به سال خود یک هفته اضافه کنیم

برای کارآفرینی هیچگاه زمان کافی وجود ندارد. در واقع، کارآفرینان و صاحبان کسب و کار همیشه از نظر وقت در مضیقه هستند. اما چیزی که در اینجا مهم تر است این است که چه میزان از این مشکل در تمرکز روی موارد غیرضروری ریشه دارد.

بسیاری از رهبران وقت خود را برای مسائل کم اهمیتی صرف می کنند که با هزینه کمتر و کیفیت بهتری توسط دیگران قابل انجام هستند. همانطور که وِین ریورز در وال استریت جورنال می گوید: «اگر هر هفته فقط چند ساعت بیشتر وقت خود را برای توسعه کسب و کار، برنامه ریزی بلندمدت، انتقال ایده ها و ارزشهای خود به اعضای تیم، ارزیابی سختگیرانه استعدادها و استخدام کارکنان فوق شایسته و بهبود عملکرد سازمانی صرف کنند، فورا منافع و تاثیر قابل توجهی را شاهد خواهند بود.»

ما هم موافقیم. اما چگونه می توانید این ساعتهای اضافی گم شده را برای رشد کسب و کارتان پیدا کنید؟ اجازه بدهید برای پیداکردن یک راه حل، یک روش عملی برای احیای حداقل یک هفته اضافی از سال را مورد بررسی قرار دهیم. حساب و کتاب این قضیه آسان است و تنها به چند دقیقه وقت نیاز دارد:

۵۲ هفته × حدود ۴۰ ساعت کاری در هفته، با ۲۰۸۰ ساعت کاری در سال برابر است. بیشتر سازمان ها این را به عنوان یک سال کاری استاندارد در نظر می گیرند. با احتساب ایام تعطیل و روزهای جمعه تعداد روزهای کاری تقریبا به ۲۸۰ می رسد. با احتساب مرخصی های سالانه چیزی حدود ۲۵۰ روز کاری خواهیم داشت.

اگر ۲۵۰ روز را به عنوان معیار در نظر بگیریم، چنانچه روزانه فقط دو دقیقه از وقت خود را تلف کنیم؛ دو دقیقه وقت تلف شده × ۲۵۰ روز کاری با ۵۰۰ دقیقه تلف شده در سال برابر خواهد بود.

این ۵۰۰ دقیقه تقریبا بیش از یک روز کاری است. حال اگر هر روز ۱۰ دقیقه تلف شود، در پایان سال یک هفته کامل وقت تلف کرده ایم. این یعنی اگر هر روز فقط ۱۰ دقیقه ثمربخش را به روزتان اضافه کنید، انگار یک هفته را به سال کاری خود افزوده اید. چند دقیقه اینجا و آنجا واقعا اهمیت دارد.

مطالعات نشان می دهند که کارکنان تقریبا سه ساعت از وقت خود را در روز هدر می دهند. البته تصور می کنیم که این زمان برای صاحبان کسب و کار و کارآفرینان باید کمتر باشد. ایمیل، جلسات و عوامل مزاحم بزرگترین سارقان زمان از موضوعات مهم تر هستند.

با این وجود، بی نظمی و جستجو برای وسایل و اطلاعات به یک اندازه برای کارکنان و مدیران هزینه زمانی دارد. البته نمی توانید همه عوامل اتلاف وقت را حذف کنید، اما می توانید تغییراتی را به وجود بیاورید. این را به خاطر بسپارید که فقط ۱۰ دقیقه در روز می تواند یک هفته را به سال شما اضافه و یا از آن کم کند.

ایمیل های خود را کمتر چک کنید

توصیه ما این است که بیش از ۶ بار در روز این کار را انجام ندهید. اگر بیشتر ایمیل خود را چک می کنید، احتمالا زنگ اخطاری تنظیم کرده اید که دریافت ایمیل جدید را به اطلاع شما می رساند. این اعلانات را غیرفعال کنید. سپس ایمیل خود را در آغاز روز، اواسط صبح، قبل و بعد از ناهار، اواسط بعدازظهر و پیش از پایان وقت چک کنید. همین! در ایمیل، فوریت معنایی ندارد.

گفتگوهای غیر مرتبط را کاهش دهید

وجود روابط اجتماعی در محل کار اهمیت دارد. اما یک «صبح بخیر» ساده نباید به مکالمه ای درباره اینکه فرد مقابل آخر هفته خود را چگونه گذرانده تبدیل شود. به مدت زمانی که برای گفتگو صرف می کنید توجه کنید. کم خوب است، زیاد وقت کشی است.

وقت کمتری را در رسانه های اجتماعی بگذرانید

وقت خود را صرف رسانه های اجتماعی نکنید، مگر آنکه استفاده از آنها بخشی از استراتژی رسانه های اجتماعی شرکت باشد. در یک چشم به هم زدن ۱۵ یا ۳۰ دقیقه و حتی بیش از آن را برای خواندن، لایک کردن و نظر دادن صرف می کنید. این زمانها قطره قطره جمع گردند و وانگهی دریا می شوند. خودتان را عادت بدهید که در ساعات کاری از پلتفورم های مورد علاقه تان فاصله بگیرید. این خودداری به سرعت طبیعی می شود و شما ساعتها وقت به چنگ می آورید.

مسئولیت سپردن به دیگران را بیاموزید

شما به عنوان صاحب کسب و کار، ارزشمندترین سرمایه شرکت هستید. با خودتان رفتاری متناسب با همین صفت داشته باشید. وقت خود را با کارهای جزئی روزمره، تمیزکاری، تعمیر دستگاه کپی، قهوه درست کردن و کارهایی از این قبیل هدر ندهید. زمان شما گرانبها است؛ آن را برای موضوعات بااهمیت صرف کنید. اینگونه فعالیت ها را به کارکنان خود محول کنید.


ده دقیقه در روز، در پایان سال به یک هفته تبدیل می شود. اگر روی روشهایی برای صرفه جویی چند دقیقه از زمان خود تمرکز کنید، چندین و چند ساعت و چه بسا روزها و هفته ها را به وقت مفید خود اضافه خواهید کرد. حذف عادتهای هدردهنده وقت در کنار هدایت زمان و استعدادها به سمت مسائل و فرصت های مهم تر، زمان کافی برای رشد کسب و کارتان را در اختیار شما قرار خواهد داد.

درک واژه برند؛ برند چیست؟

برند با محصول متفاوت است، چرا که برند چیزی است که مصرف کننده آن را خریداری می کند، اما محصول چیزی است که راه حل دغدغه های مصرف کننده است و یک شرکت آن را ارائه می کند. برند آمیزه ای از تداعی های عاطفی و کارکردی است. برند تعهدی است مبنی بر اینکه یک محصول کارکردی متناسب با انتظارات مشتری خواهد داشت. برند به انتظارات مشتری درباره محصول شکل می دهد. برندها معمولا یک علامت تجاری دارند که مانع از استفاده آنها توسط دیگران می شود. یک برند اطلاعات خاصی را راجع به سازمان، کالا یا خدمات ارائه می دهد که آن را از سایر فعالان بازار متمایز می کند. ویژگیهایی که محصول یا خدمات را منحصر به فرد می سازند توسط برند تضمین می شوند. یک برند ابزاری است که به مصرف کننده نشان می دهد که یک شرکت چه محصولاتی را ارائه می دهد و کیفیت آنها چگونه است.

برند برای مصرف کننده دلالت دارد بر:

  • منبع محصول
  • مسئولیت برای تولیدکننده محصول
  • ریسک کمتر
  • هزینه کمتر برای جستجو
  • نشانی از کیفیت
  • معامله یا عهد بستن با تولیدکننده محصول
  • یک نماد

برند تصمیم گیری در جهت خرید را برای مشتری ساده تر می کند. با گذشت زمان، مصرف کنندگان با برندهایی آشنا می شوند که نیازهای آنها را برآورده می کنند. اگر مصرف کننده نسبت به یک برند آشنایی و اطلاعات کافی داشته باشد، به سرعت می تواند برای خرید تصمیم گیری کرده و در وقت خود صرفه جویی کند. علاوه بر این، در هزینه جستجو برای محصول نیز صرفه جویی خواهد شد. تا زمانی که مصرف کننده باور دارد که برند به برآوردن نیازهای او ادامه خواهد داد و عملکرد مطلوب و مستمری از خود نشان خواهد داد، تعهد و وفاداری او نسبت به برند حفظ خواهد شد. تا زمانی که مصرف کننده از مصرف محصولات برند منفعتی کسب کند و خرسند باشد، احتمال خرید او از آن برند زیاد است. به علاوه، برندها در دلالت بر برخی ویژگیهای خاص برای مصرف کننده نقش مهمی را ایفا می کنند.

برند برای فروشنده دلالت دارد بر:

  • مبنای مزیت رقابتی
  • راهی برای ارائه محصولات همراه با تداعی های منحصر به فرد
  • روشی برای حفاظت قانونی از ویژگیهای منحصر به فرد محصول
  • نشانه کیفیت برای مشتری راضی
  • ابزاری برای بازده مالی

برند را به طور خلاصه می توان به عنوان تعهد فروشنده برای ارائه مستمر مجموعه های منحصر به فردی از ویژگی ها، مزایا و خدمات به خریداران یا مصرف کنندگان تعریف کرد. برند یک نام، عبارت، نماد، نشانه یا ترکیبی از همه اینها است که برای ایجاد تمایز بین کالاها یا خدمات یک فروشنده یا گروهی از فروشندگان در برابر رقبا استفاده می شود. برخی از برندهای شناخته شده عبارتند از مرسدس بنز، سونی، کوکاکولا، مک دونالد، دیجی کالا و مواردی از این قبیل.

برند چهار عنصر اصلی یک بنگاه اقتصادی -یعنی مشتریان، کارکنان، مدیریت و سرمایه گذاران- را به هم پیوند می دهد. برند چیزی جز مجموعه ای از خاطرات در ذهن مشتری نیست. برند از ارزشها، ایده ها و حتی شخصیت حکایت دارد. برند مجموعه ای از منافع و تداعی های عاطفی و منطقی است که ذهن بازار هدف را اشغال می کنند. این تداعی ها چیزی جز تصاویر و نشانه هایی که همراه با برند یا مزایای برند به ذهن خطور می کنند نیستند؛ به عنوان نمونه، استحکام گوشی های نوکیا، طعم منحصر به فرد نوشیدنی های کوکا کولا، لوکس بودن اپل و ارزان بودن گوشی های هواوی.

۱۱ سخن از استیو جابز که به شما انگیزه می دهد تا دنیا را متحول کنید

در روز پنجم اکتبر سال ۲۰۱۱، استیو جابز در جدال خود با سرطان مغلوب شد، اما میراثی بر جای گذاشت که هنوز زنده است. اپل تاثیر بزرگی بر دنیا گذاشت، و بدون افکار، ایده ها و طرز فکر او جهان شکل دیگری داشت.

جابز اثبات کرد که هر چیزی امکانپذیر است. او به شدت به پیروی از علاقه ها، داشتن رویاهای بزرگ و ایجاد تحول در دنیا اعتقاد داشت. از نظر جابز، هیچ ایده ای آنقدر بزرگ نبود که قابل تحقق نباشد.

آنچه در ادامه می آید برخی از بهترین سخنان الهام بخش این مرد بزرگ است. با ما همراه باشید.

 

  1. درباره رهبری

«کار من این نیست که به مردم آسان بگیرم. وظیفه من بهبود بخشیدن و تقویت آنها است.»

 

  1. درباره شروع

«شما باید به چیزی اعتماد کنید؛ به حس درونی، سرنوشت، زندگی، آخرت و یا هر چیزی، زیرا اعتقاد به اینکه در ادامه دلایل همه چیز را درک خواهید کرد، اعتماد به نفس لازم برای دنبال کردن تمایلات قلبی تان را به شما ارزانی می کند.»

 

  1. درباره تمرکز

«مردم تصور می کنند که تمرکز، بله گفتن به چیزی است که باید روی آن تمرکز کنید. اما تمرکز اصلا به این معنی نیست، بلکه به معنی نه گفتن به صدها ایده خوب دیگر است.»

 

  1. درباره اشتباه

«گاهی به هنگام نوآوری اشتباه می کنید. بهترین کار این است که فورا خطای خود را بپذیرید و به بهبود نوآوری های دیگر خود ادامه دهید.»

 

  1. درباره همکاری

«در دنیای کسب و کار، هیچگاه کارهای فوق العاده توسط یک نفر انجام نمی شوند، بلکه حاصل تلاش گروهی از انسانها هستند.»

 

  1. درباره بازگشت

«گاهی در مسیری که در آن حرکت می کنید، زندگی ناگهان پاره آجری را به سوی شما پرتاب می کند. باور خود را از دست ندهید.»

 

  1. درباره انگیزه

«تنها راه انجام کارهای خارق العاده این است که به آنچه که انجام می دهید عشق بورزید. اگر هنوز عشق خود را پیدا نکرده اید به جستجو ادامه بدهید، کوتاه نیایید.»

 

  1. درباره نگرش و طرز فکر

«همیشه تشنه تلاش بیشتر باشید، بگذارید مردم تصور کنند که کارتان احمقانه است.»

 

  1. درباره علاقه

«شهامت پیروی از ندای قلب و حس درونی خود را داشته باشید. آنها از قبل و به طریقی می دانند که حقیقتا می خواهید به کجا برسید. همه چیزهای دیگر از نظر اهمیت در جایگاه دوم قرار می گیرند.»

 

  1. درباره بهبود زندگی

«زندگی شما محدود است، با زندگی بر طبق خواسته های دیگران آن را هدر ندهید.»

 

  1. درباره آینده

«شما نمی توانید با نگاه به آینده همه کارهایی که امروز باید انجام دهید را درک کنید؛ بلکه فقط می توانید کارهایی که در گذشته انجام داده اید و سود آنها در زندگی امروز خود را مشاهده کنید. بنابراین، باید به اینکه کارهای امروزتان در آینده برای شما قابل درک خواهند بود اعتماد داشته باشید.»

 

 

دو گونه از کارآفرینان؛ کارآفرینان کل گرا و کارآفرینان جزء گرا

وظیفه یک کارآفرین این است که آینده یک کسب و کار را تصور کند و سپس با تلاش مستمر آن را به یک واقعیت درآمدزا تبدیل کند. مشکل اینجا است که برخی از کارآفرینان در بخش تصور سرآمد هستند، اما در تبدیل آن به واقعیت لَنگ می زنند، در حالیکه سایرین مشکلی با اداره روزمره کسب و کار ندارند، اما ایده الهام بخشی ندارند که به واسطه آن بتوانند آینده روشنتری را برای کسب و کار خود ترسیم کنند.

تفاوت در طرز تفکر و نگرش کارآفرینان است. برخی از کارآفرینان کل گرا (رویکرد کل به جزء یا بالا به پایین) و برخی جزءگرا (رویکرد جزء به کل یا پایین به بالا) هستند. برای کسب بهترین نتایج در کسب و کار خود، باید ایجاد تعادل بین این دو نگرش را یاد بگیرید.

این دوگانگی تاثیر خود را بر کل کسب و کار می گذارد و خود را در تمایز قائل شدن بین موارد زیر نشان می دهد:

  • ایده ها در برابر جزئیات
  • رَویه ها در برابر اطلاعات
  • حس درونی در برابر تجزیه و تحلیل

البته هیچ کدام از اینها نباید دوگانگی یا اختلافی را بوجود بیاورد؛ یک کارآفرین هوشمند می داند که برای داشتن یک دیدگاه جامع باید از همه آنها در کنار هم استفاده کند.

اجازه بدهید این دو نوع نگرش و طرز تفکر را تعریف کرده و به ذکر چند مثال بپردازیم.

 

کارآفرینان کل گرا

یک کارآفرین کل گرا کار خود را با یک تصور کلی آغاز می کند، آن تصویر را به یک چارچوب تبدیل می کند و سرانجام جزئیاتِ آن را به واقعیت مبدل می کند.

اگر یک هنرمند کل گرا باشد، ابتدا یک مجسمه را در ذهن خود تصور می کند، سپس به چند روش برای شروع کار فکر می کند و سرانجام به اجرای جزئیات کار مجسمه سازی مشغول می شود.

اگر یک توسعه دهنده وب کل گرا باشد، ابتدا ایده اصلی و کلی وبسایت و هدف آن را مد نظر قرار می دهد، سپس آن را به چند بخش تقسیم می کند و سپس آن بخش ها را در قالب صفحات حاوی محتوا به اجرا در می آورد.

چالش کارآفرینان کل گرا این است که در مورد ایده های کلی خود بسیار هیجان زده می شوند، اما همینطور که مجبور می شوند که بلندپروازیهای خود را به تصمیم گیری های عملیاتی و واقعیات روزمره تقسیم کنند، حرارت اولیه خود را از دست می دهند. در بدترین حالت، این کارآفرینان مدتها به ایده های درخشان خود فکر می کنند، اما در عمل هیچ کاری را به انجام نمی رسانند.

 

کارآفرینان جزءگرا

یک کارآفرین جزءگرا کار خود را با جزئیات شروع می کند، سپس ایده آن جزئیات را به چارچوبی تبدیل می کند که بوسیله آن می تواند جزئیات را به کلیت مطلوب گسترش دهد.

اگر یک هنرمند جزءگرا باشد، درحالی از خلق روزانه کارهای جدید، لمس بوم نقاشی با قلم مو، یا خلق چندین نسخه از یک مجسمه و یا قراردادن الگوهای مختلف در کنار هم لذت می برد که در تمام این مدت روی انجام کار تمرکز کرده است. با گذشت زمان، ایده ها و الگوهایی ظاهر می شوند و او چارچوبی را بوجود می آورد (شاید یک مجموعه مجسمه) و سرانجام ایده بزرگ و الهام بخشی در این مجموعه آشکار می شود و به عنوان یک شاهکار ارائه می شود.

اگر یک توسعه دهنده وب طرزتفکر جزءگرا داشته باشد، چند نمونه اولیه از طرح ها و قالب های مختلف را تهیه می کند، سپس آنها را در صفحات سایت پیاده می کند و سرانجام بخش های مختلف را ترکیب می کند تا یک کلیت منسجم ایجاد شود.

چالش پیش روی انسانهای جزءگرا این است که بعضا آنقدر در جزئیات کار غرق می شوند که سازماندهی آن جزئیات در قالب چارچوب و ترکیب آنها برای ایجاد یک تصویر کلی را از یاد می برند. بدون وجود این تصویر کلی احتمال خروج آنها از مسیر اصلی تحقق هدف وجود دارد. خطری که این دسته از کارآفرینان را تهدید می کند این است که کسب و کارشان طاقت فرسا و مدیریت حجم انبوهی از جزئیات غیرممکن می شود و چه بسا به تدریج از حرکت بازایستد.

 

کاربرد

چه طرز تفکر کل گرا داشته باشید یا جزءگرا، در هر صورت باید حداقل رشد و توسعه سه لایه از کسب و کار خود را مدنظر قرار دهید:

  • ایده
  • چارچوب یا ساختار
  • جزئیات

اینکه از کل شروع کنید یا از جزئیات اهمیتی ندارد؛ سرانجام باید با چالش خروج از منطقه امن خود مواجه شوید و اطمینان پیدا کنید که کسب و کار شما از هرجهت کامل است.

با آگاهی از نوع نگرش خود می توانید نقاط ضعف و قوت خود را مشخص کنید و برای پیشبرد کسب و کار خود به دنبال رفع کاستی های موجود باشید.

بهترین توصیه برای افراد جزءگرا: برای تجربه کردن به خود وقت بدهید، اما فراموش نکنید که گاهی باید توقف کنید و با توجه به اطلاعات به محاسبه و برنامه ریزی بپردازید. یک گام به عقب بردارید و ببینید که در حال خلق چه چیزی هستید. آیا الگویی را مشاهده می کنید؟ آیا ایده بلندمدتی که می خواهد به منصه ظهور برسد را می بینید؟

بهترین توصیه برای افراد کل گرا: خود را برای به سرانجام رساندن ایده هایتان مقید کنید. یک ایده را انتخاب کرده و همه جوانب آن را بسنجید. آیا می توانید ایده خود را در قالب چارچوب یا ساختاری قرار بدهید که آن را عملی تر و عینی تر می کند؟ آیا می توانید تمامی جزئیات لازم برای محقق کردن آن را مشاهده کنید؟

 

به خاطر داشته باشید که همیشه می توانید طرز فکر خود را با سایر افراد تیم تکمیل کنید و به عبارتی مکمل یکدیگر باشید. انسانهای جزءگرا باید به دنبال یک استراتژیست یا برنامه ریز باشند. کارآفرینان کل گرا باید از تیمی که روی جزئیات تمرکز می کند برای انجام کار استفاده کنند. در هر صورت، با کسب اطمینان از اینکه نگرش کامل و همه جانبه ای دارید، می توانید موفقیت کسب و کار خود را تضمین کنید.

به جای رفتن به دانشگاه (یا پس از اتمام آن) چه کنیم؟

 

اگر زندگی به عقب بازمی گشت، به دانشگاه نمی رفتم و در عوض، سه یا چهار سال از وقتم را روی یک پروژه هدفمند و خارق العاده می گذاشتم که عملا تاثیری روی دنیا می گذاشت.

من مخالف دانشگاه نیستم. در واقع، اگر می خواهید وارد یک حرفه تخصصی، مثلا پزشکی، وکالت یا زیست شناسی شوید آن را پیشنهاد هم می کنم. اما اگر در حال مطالعه این مطلب هستید، احتمالا به دنبال هیچ یک از این حرفه ها نیستید.

به نظر من، هر کارآفرین بلندپروازی در آغاز به یک «پروژه بزرگ» نیاز دارد. ترجیحا نباید روی این پروژه به عنوان یک کار درآمدزا حساب باز کرد. درواقع بهترین حالت این است که کاری باشد که خودتان انتخاب و طراحی می کنید و بودجه اش هم به عهده خودتان است. هنگامی که خود را عمیقا غرق چیزهایی می کنید که برایتان اهمیت دارند، به تدریج دانش واقعی و تجربی کسب می کنید. این گونه ای از دانش است که از هیچ کلاس درسی به دست نمی آید و یک «ماده خام» به حساب می آید که می توانید آن را به سرمایه ای (مهارت یا محصول) تبدیل کنید که در نهایت قابل فروش خواهد بود.

من ضد دانشگاه و تحصیلات عالیه نیستم، بلکه طرفدار گزینه های بیشتر هستم. بسیاری از ما اصلا توجه نمی کنیم که به غیر از کسب مدرک و نشستن در کلاس راه های دیگری هم برای پیداکردن کار وجود دارد. حتی اگر در حال مطالعه این مطلب هستید و می خواهید به دانشگاه بروید (یا قبلا رفته اید)، باز هم باید فعالانه به دنبال بهبود زندگی خود باشید و هوشیارانه با کسب تجربه و انجام کارهای پرچالشی که به آنها علاقمند هستید خودتان را پرورش دهید.

مواردی که در ادامه می آیند چند پروژه تحول آفرین هستند که می توانید به جای رفتن به دانشگاه آنها را امتحان کنید.

 

به جای جای کشور سفر کنید

مسافرت یک دیدگاه و چشم انداز کاملا جدید نسبت به زندگی و فرهنگ های مختلف را به شما ارزانی می کند. به علاوه، همیشه مطلب جالبی برای ارائه در گفتگوهای خود با دیگران خواهید داشت. به جاهایی سفر کنید که بکرتر هستند، غذاهای جدیدی را امتحان کنید و با مردمی بنای دوستی بریزید که به لطف پروژه بزرگ خود با آنها ملاقات کرده اید. همه این ها به نفع شما است.

 

یک کسب و کار راه بیندازید

کسب و کار

اولین چیزی که راه انداختن یک کسب و کار به شما می آموزد این است که شکست غیرقابل اجتناب است، و به محض اینکه با این حقیقت کنار بیایید، شانس موفقیت شما در کارهای بعدی افزایش پیدا می کند. این یک روش سنتی برای ساختن شخصیت شما نیز به حساب می آید. راه اندازی یک کسب و کار به شما روش مذاکره در هنگامی که طرف مقابل نسبت به شما نظر مساعدی ندارد و متقاعدکردن مردم برای کمک به شما را یاد می دهد.

 

به فعالیت های داوطلبانه مشغول شوید

آرمان و هدفی را پیدا کنید که واقعا برایتان اهمیت دارد و خود را وقف آن کنید. به ساختن خانه در مناطق محروم کمک کنید. برای کودکان کلاس های آموزشی فوق برنامه بگذارید. اما فعالیت های خود را سرسری نگیرید، این را مثل یک شغل در نظر بگیرید. هر چه دارید را در طبق اخلاص بگذارید. بدون هیچ دلیلی انسان خوبی باشید. این حال شما را خوب می کند و دانسته های شما نسبت به خودتان و دیگران را افزایش می دهد.

 

یک زبان جدید یاد بگیرید

ابدا منظور من آن اشتیاق و شور و حرارت و علاقه و عشقی که به کلاس های زبان مدرسه داشتید نیست! منظورم این است که یک زبان جدید را واقعا یاد بگیرید. این زبان می تواند حتی زبانهایی مانند ترکی، کردی و عربی و هر زبانی که در داخل کشور رایج است نیز باشد. تلاش کنید تا چنان زبان جدیدتان روان شود که بتوانید از آثار فرهنگی که معمولا محدود به گویشوران محلی است استفاده کنید. سپس سری به مکانهایی بزنید که زبان جدید شما در آن استفاده می شود و با مردم، روزگار بگذرانید.

 

به خلق آثار هنری مشغول شوید

نقاشی، موسیقی، مجسمه سازی …؛ چیزی را پیدا کنید که واقعا با آن ارتباط برقرار می کنید و هرروز آن را انجام دهید. چیز زیبایی را خلق کنید که بتوانید بابت آن به خود افتخار کنید.

 

ورزش کنید و وارد رقابت های ورزشی شوید

یک هنر رزمی یاد بگیرید. اگر می توانید وارد مسابقات نیمه حرفه ای فوتبال شوید یا شطرنج یاد بگیرید. یک فعالیت ورزشی انجام دهید و تلاش کنید که در آن بهتر و بهتر شوید. روی پیشرفت خود نظارت داشته باشید. در مسابقات شرکت کنید. این راه بسیار خوبی است که حال فیزیکی و روحی شما را بهتر می کند. من به شخصه می توانم بدنسازی و جوجیتسو (توضیح ویکیپدیا) را تایید و تضمین کنم. این دو زندگی من را تغییر داده اند.

 

در چیزی که برایتان جذاب است تخصص پیدا کنید

برای متخصص بودن داشتن مدرک دانشگاهی لازم نیست. به فیزیک کوانتوم علاقه دارید؟ یک سال کامل را صرف کنید تا هر چه می توانید درباره نظریه ریسمان مطلب بیاموزید و معلومات خود درباره فضازمان (باز هم ویکیپدیا) را به سقف بچسبانید. مطالعات تحقیقی خودتان را انجام دهید و آنها را در مجلات معتبر منتشر کنید. آدم های «معمولی» چنین کاری را انجام نمی دهند. استثنایی باشید. از محدودیت های ادراکی خود فراتر بروید و تلاش کنید تا مفاهیم دشواری که ترسناک به نظر می رسند را یاد بگیرید.

 

کتاب بنویسید

به احتمال زیاد هنگامی که ۲۰ سال بعد مطالب خود را بخوانید چیز زیادی از آنها را به یاد نخواهید آورد، به علاوه درآمد آنچنانی هم نصیب شما نمی شود، اما اینها مهم نیست. مزایای اصلی نوشتن، آرامش، تعمق و ایجاد عادت است. شما یاد می گیرید که ذهن خود را کنترل کنید و خود را عادت می دهید تا هر روز بخشی از زمان خود را به یک کار معین اختصاص دهید.

 

«پروژه بزرگ» تاثیر خود بر زندگی شما را نشان خواهد داد و به شما نشان می دهد که می توانید ایده ای را در سر بپرورانید و سپس تا به انتها آن را پیش ببرید. به علاوه، به شما اجازه می دهد تا در یک محیط نسبتا کم ریسک به خلاقیت بپردازید. اگر این پروژه بزرگ آنطور که باید پیش نرفت، واقعا همه چیز را از دست نخواهید داد (این هم دلیل دیگری برای اینکه بهتر است به شغل خود به عنوان یک پروژه نگاه نکنید و برعکس.) پروژه بزرگ به شما یاد می دهد که چگونه می توانید با استفاده از خلاقیت خود منابعی که برای انجام آن نیاز دارید را پیدا کنید، مخصوصا از آنجایی که احتمالا هنوز آنقدرها سرمایه ندارید. به علاوه به شما کمک می کند تا راه اصلی خود را پیدا کنید و با سایر افرادی که به دنبال پیدا کردن مسیر زندگی خود هستند و راه شان با شما مشابه است ارتباط برقرار کنید (اولین مرحله شبکه سازی).

اگر در حال مطالعه این مطلب هستید، احتمالا قبلا تحصیلات خود را تمام کرده اید یا اکنون در حال تحصیل هستید. این هیچ ایرادی ندارد. لازم نیست همین فردا درس را رها کنید یا مدرک خود را پاره کنید. اما فارغ از جایگاهی که فعلا در آن قرار دارید، باید فرآیند یافتن کاری که به آن عشق می ورزید را آغاز کنید. می خواهید با زندگی خود چه تاثیری بر دنیا بگذارید؟ چه کار هدفمندی را می توانید انجام دهید که هنگامی که این دنیا را ترک می کنید کمی بهتر از زمانی شده باشد که به آن پا گذاشتید؟


نویسنده این مطلب آقای دانیل دیپیازا است. او بنیانگذار سایتی است که در آن به جوانان روش آغاز کسب و کاری که برایشان اهمیت داشته باشد و به واسطه انجام آن بتوانند زندگی شادتری را تجربه کنند آموزش می دهد. این متن با اندکی جرح و تعدیل ترجمه شده است.

۴ انتظار مدیران عامل از مدیران منابع انسانی

در اغلب موارد و دست کم از دید مدیران عامل، به رئیس بخش منابع انسانی به عنوان یکی از پایین ترین حلقه های مدیریتی نگریسته می شود. چنین چیزی در شرایطی روی می دهد که انسانها تقریبا برای همه شرکتها بزرگترین سرمایه به حساب می آیند و همین مدیران عامل، پیوسته از جذب استعداد به عنوان یکی از بزرگترین دغدغه های خود یاد می کنند. با این وجود متاسفانه، به جای آنکه ارزش راهبردی رهبری بخش منابع انسانی و نقش محوری آن در کسب و کار درک شود، بیشتر به عنوان یک نقش اجرایی و پیرو مد نظر قرار داده می شود.

اما رهبران منابع انسانی چگونه می توانند این تصویر را تغییر داده و ارزش خود را به مدیرعامل و کسب و کار نشان دهند؟ آنچه در ادامه می آید چهار روش در همین راستا است:

 

  1. منابع استعداد را با راهبرد (استراتژی) شرکت تطبیق دهید

توانایی رایزنی با مدیرعامل در برنامه ریزی های راهبردی و تخصیص منابع برای ایفای نقش منابع انسانی در دنیای کسب و کار مدرن ضروری است. مدیران عامل به دنبال مدیری در بخش منابع انسانی هستند که از جایی که شرکت می خواهد به آن برسد و استعدادهای مورد نیاز برای تسریع رسیدن به آن مقصد درک کاملی داشته باشد.

طبیعی است که هر گروهی تمایل دارد که تا جای ممکن برای انجام کار از افراد بیشتری استفاده کند. مدیران عامل برای تعیین مقدار مناسب منابع در هر حوزه برای اجرای استراتژی و حفظ توازن در سراسر سازمان به کمک نیاز دارند. اعمال برخی تغییرات کوچک در تعداد نیروهای سازمان می تواند ضرر را به سود و یا بالعکس تبدیل کند. رئیس بخش منابع انسانی می تواند برای به حداکثر رساندن بهره وری سازمان، اطلاعات و مشاوره های لازم را در اختیار مدیرعامل قرار دهد.

 

  1. در جهت جذب بهترین ها و باهوش ترین ها تلاش کنید

مدیران عامل از بخش منابع انسانی نمی خواهند که تنها به هنگامی که یک جای خالی پیدا می شود آگهی استخدام چاپ کند، بلکه انتظار دارند که این دپارتمان فعالانه به یافتن و استخدام ستاره های آسمان حوزه فعالیت شان کمک کند. صِرفاً پر کردن مناصب خالی برای موفقیت کافی نیست. یک رهبر واقعی در منابع انسانی باید چنان به بازاریابی شرکت کمک کند که بهترین استعدادهای بازار جذب آن شوند. جذب نیرو یک فرآیند آهسته و پیوسته است و رهبران برجسته منابع انسانی آن را در آغوش می کشند و به آن ارزش می بخشند.

همکاری

  1. فرآیند پذیرش نیرو را تقویت کنید

رهبران منابع انسانی با تکیه بر شعار «دخالت در همه جا ممنوع، اما نه در تربیت نیروی انسانی» باید از روش های مناسب و درستی برای مدیریت نیروی انسانی استفاده کنند. بسیاری از شرکت ها نیروهای خوبی را استخدام می کنند، اما در فرآیند پذیرش نیرو (onboarding) عملکرد درستی را از خود به نمایش نمی گذارند و چه بسا آنها را گیج می کنند. پس از آن به هنگامی که می بینند که کارکنان جدید به سرعت سودی را به شرکت نمی رسانند، سرخورده و ناامید می شوند.

منابع انسانی با تملک و تسلط بر فرآیند پذیرش می تواند این فضای مخرب را از میان بردارد. یک فرآیند پذیرش باکیفیت متضمن ارائه اطلاعات کامل درباره سوابق شرکت و اطلاعات عمومی درباره حوزه فعالیت آن به نیروهای جدید، و الزام آنها به شرکت در جلساتی با مدیران اصلی در کنار آموزش های خاص شغلی لازم است.

این کار چندین مزایا دارد که از آن جمله می توان به بهبود عملکرد، ایجاد یک زبان مشترک در سراسر شرکت و خَلق یک فرهنگ قوی با تکیه بر تجربه های مشترک اشاره کرد.

 

  1. روی درگیرسازی و تعامل با کارکنان تمرکز کنید

بیشتر شرکت ها میزان درگیرسازی و تعامل (engagement) کارکنان خود را نمی سنجند، چه رسد به این که به مدیریت آن بپردازند. این نیز حوزه دیگری است که مدیران منابع انسانی می توانند و باید عنان کار را در دست بگیرند. مدیر منابع انسانی می تواند:

  • میزان درگیرسازی و تعامل کارکنان را اندازه گیری کند؛
  • برای حل مسائلی که آشکار می شوند دست به اقدام بزند؛
  • در تلاش برای درگیرسازی کارکنان، پشتیبانی کل زنجیره مدیریتی را بر عهده بگیرد.

راهنمایی و ارائه بازخورد منابع انسانی برای مدیران خط مقدم که بسیاری از ایشان در زمینه درگیرسازی و انگیزه بخشیدن به کارکنان به خوبی آموزش ندیده و مهارتهای لازم را ندارند ضروری به نظر می رسد.


آنچه ذکر شد تنها چهار مورد از حوزه های متعددی است که رهبران منابع انسانی می توانند با فعالیت در آنها جایگاه شایسته خود به عنوان یکی از مشاوران اصلی مدیران عامل را دوباره به دست بیاورند. البته مدیرعامل نیز باید اهمیت این کارکردهای منابع انسانی را درک کند و نقش فعالانه ای را در این حوزه ها ایفا کند. کار کردن برای چنین مدیرعاملی اولین گام در جهت موفقیت برای یک رهبر منابع انسانی محسوب می شود.

تفاوت کارآفرین با صاحب کسب و کار

چه تفاوتی بین کارآفرین با کسی که صرفا صاحب یک کسب و کار است وجود دارد؟ آیا واقعا تفاوتی بین کارآفرینی و اداره کسب و کار وجود دارد؟

ما اغلب می شنویم و می بینیم که این دو عبارت به جای یکدیگر استفاده می شوند، و چه بسا تصور می کنیم که این دو در واقع یک معنی دارند. هنگامی که کسب و کاری را راه اندازی می کنیم و اداره آن را بر عهده می گیریم، می توانیم خودمان را مدیر کسب و کار بنامیم. گاهی از خودمان با عنوان کارآفرین نیز یاد می کنیم، چرا که باور داریم که در حوزه پرمخاطره کارآفرینی گام نهاده ایم. اما چه موقع واقعا می توانیم از عنوان صاحب یا مدیر کسب و کار استفاده کنیم و در چه شرایطی می توانیم عنوان کارآفرین را به کسی اطلاق کنیم؟ به واقع، ممکن است به نظر برسد که صاحب کسب و کار با کارآفرین تفاوتی ندارد، چرا که هر دوی این عناوین مالک یک کسب و کار هستند. با ما همراه باشید تا با درک درست این دو عبارت بتوانیم از آنها به فراخور استفاده کنیم.

یک کسب و کار می تواند بر طبق ساختار مالکیت طبقه بندی شود؛ به عنوان نمونه، مالکیت، مشارکت یا سهامی عام. بنابراین می توانیم برای یک صاحب کسب و کار از عناوین مالک، شریک یا سهامدار استفاده کنیم. به علاوه، کسب و کارها را می توان بر اساس حوزه فعالیت شان نیز طبقه بندی کرد، به عنوان مثال، بازرگانی، خدمات و تولید. از طرف دیگر، کارآفرینی نیز در قالب های متفاوتی قرار می گیرد. کارآفرینی را می توان در قالب های نوینی همچون کارآفرینی اجتماعی (social entrepreneurship)، کارآفرینی زیست محیطی (ecopreneurship)، کارآفرینی فناورانه (technopreneurship) و کارآفرینی اطلاعاتی (infopreneurship) قرار داد. بنابراین، می توان از عناوین کارآفرین اجتماعی، کارآفرین زیست محیطی، فن آفرین (technopreneur) یا کارآفرین اطلاعاتی برای اشاره به کارآفرینان مختلف استفاده کرد.

فقط طبقه بندی صاحبان کسب و کار و کارآفرینان، ایده ای از تمایز بین این دو در ذهن شما به وجود می آورد. درست متوجه شدید؛ یک کارآفرین نسبت به صاحب یک کسب و کار سنتی خلاق تر و تحول آفرین تر است. اما این اختلاف تنها یکی از تفاوت های بین یک صاحب کسب و کار با یک کارآفرین به حساب می آید. آنچه در ادامه می آید فهرستی از تفاوت های موجود بین فردی که فقط یک کسب و کار را راه اندازی و اداره می کند با یک کارآفرین است.

 صاحب کسب و کارکارآفرین
1کسب و کار خود را با تکیه بر ایده یا مفهومی که از قبل وجود دارد راه اندازی می کندکسب و کار خود را با تکیه بر ایده یا مفهوم منحصر به فرد خودش راه اندازی می کند
2رقبای زیادی داردبا خودش رقابت می کند
3روی رقابت تمرکز می کندروی همکاری تمرکز دارد
4همیشه درگیر مشغولیت های کسب و کار خود است.دل مشغولیش اقدامات جدید و خلاقانه بعدی او است
5برای خانواده و زندگی شخصی خود زمان کافی نداردبرای خانواده و زندگی شخص خود وقت زیادی دارد
6کسب و کارش زندگی او را تامین می کنداو به کسب و کارش زندگی می بخشد
7سنتی استخلاق و تحول آفرین است
8به دنبال امنیت استریسک می کند و مسئولیت پذیر است
9نگران استهیجان زده است
10منفعت محور است.انسان (کارکنان خود، مشتری، عموم مردم) محور است.
11درآمد یا سود فعال (active income) دارددر آمد یا سود غیرفعال یا انفعالی (passive income) دارد
12برای افزایش بهره وری و کارآمدی کسب و کار خود به استخدام مردم می پردازدمردم را استخدام می کند تا در آنها بهره وری و کارآمدی به وجود بیاورد.
13یکی از بازیگران بازار استیکی از رهبران بازار است
14هنوز به آزادی مالی دست پیدا نکرده است.به آزادی مالی دست یافته است.
15تنها به بخشی از دنیای کسب و کار اهمیت می دهد (خردبین)برای دنیای کسب و کار به عنوان یک مجموعه اهمیت قائل است (کل گرا)

 

با توجه به آنچه که در جدول بالا مشاهده می کنیم، در می یابیم که کارآفرینی در مقایسه با اداره کسب و کار، کار آسانی محسوب نمی شود. علاوه بر این، متوجه می شویم که یک کارآفرین، صاحب کسب و کاری است که تکامل بیشتری پیدا کرده است. او فردی است که فقط به کسب و کار نمی پردازد، بلکه به ابعاد انسانی کار نیز توجه دارد. فعالیت به عنوان یک مالک کسب و کارِ صِرف خوب است. منفعت محور بودن، بازیگری در بازار، رقابت در کسب و کار، سنتی بودن، پرمشغله بودن و داشتن درآمد فعال بد نیست، چرا که همه افرادی که اکنون در هر منصبی صاحب کسب و کار هستند این مرحله را طی کرده اند. حتی کارآفرینان موفق نیز پیش از آنکه به موفقیت برسند چنین بوده اند. اما کاری که این کارآفرینان انجام داده اند این است که حرکت درست را انجام داده و به صاحبان کسب و کار بهتر و حتی بهترین صاحبان کسب و کار تبدیل شده اند. به همین دلیل، آنها دیگر فقط مالک یک کسب و کار نیستند، بلکه به حق شایسته عنوان کارآفرین نیز هستند.


شما چطور؟ با توجه به توضیحات بالا آیا شما یک کارآفرین محسوب می شوید یا تنها صاحب یک کسب و کار هستید؟ آیا فقط مشغول به انجام کسب و کار خود هستید یا کسب و کار خود را به مرحله بعد، که کارآفرینی است برده اید؟

چشم انداز بازار انرژی جهانی تا سال ۲۰۳۵- نسخه ۲۰۱۶

انتخاب و ترجمه: سید امیر حسین حسینی

سلب مسئولیت – این گزارش شامل مطالب آینده نگرانه است. پیش بینی و تخمین ها به دلیل وجود ریسک و عدم قطعیت ممکن است نادرست باشند. شرکت بی پی و تمام زیر مجموعه های آن هیچ مسئولیتی بابت رویداد های غیر منطبق با پیش بینی های این گزارش را تقبل نمی کنند. در عین حال اطلاعات مندرج در این گزارش بر اساس اطلاعات تایید شده سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ است و سال پایه برای تولید ناخالص داخلی ۲۰۱۰ میلادی است.

معرفی

صنعت انرژی با ضعف بازار انرژی دست به گریبان است. شکل گیری تعادل جدید در بازار انرژی بسیار دردناک خواهد بود. شرکت های انرژی باید برای طوفان آماده شوند. بی پی از سال گذشته در جهت انطباق با این وضع حرکت کرده و این این راه را ادامه خواهد داد.

برای انطباق موفقیت آمیز باید بدانیم که با چه چیزی مواجه خواهیم شد و علاوه بر مشکلات کوتاه مدت به مسائل بلند مدت نیز توجه کنیم.

این نقش چشم انداز انرژی است که تکامل بازار انرژی را از اینجا و اکنون تا ۲۰ سال آینده بررسی کند.

اول، تقاضای جهانی انرژی رو به افزایش است چراکه اقتصاد جهانی و استانداردهای زندگی رو به رشد هستند. افزایش بهره وری موجب کاهش رشد تقاضای انرژی خواهد شد گرچه میزان آن به همراه میزان رشد اقتصاد جهانی از عدم قطعیت های مهم هستند.

دوم، ترکیب (سبد) مصرف سوخت تغییر خواهد کرد. سوخت های فسیلی همچنان نقش غالبی خواهند داشت و ۶۰ درصد افزایش تقاضای انرژی جهانی تا سال ۲۰۳۵ را تامین خواهند کرد. گاز بیشترین رشد تولید و عرضه را به دلیل سیاست های زیست محیطی خواهد داشت و به دلیل کاهش رشد اقتصادی چین رشد مصرف زغال سنگ به سرعت کاهش خواهد یافت. همچنین تولید و عرضه انرژی های تجدید پذیر  به دلیل کاهش هزینه تولید آنها و معاهده پاریس به سرعت افزایش خواهد یافت.

سوم، رشد آینده های کربنی در ۲۰ سال آینده نسبت به ۲۰ سال گذشته نصف خواهد بود. این رشد کمتر نتیجه افزایش بهره وری سوخت و حرکت به سمت سوخت های کم کربن تر است. بی پی معتقد است افزایش قیمت آلایندگی کربنی (کربن مارکت) سبب مسئولیت پذیرتر شدن همگان می شود.

 

 

خلاصه مدیریتی

چشم انداز انرژی بر اساس فرضیات از آینده محتمل ترین روند تقاضای انرژی را باتوجه به عدم قطعیت ها ترسیم می کند.

یکی از این فرضیات دوبرابر شدن تولید ناخالص داخلی جهان تا سال ۲۰۳۵ است. فرض دیگر رشد ۳۳ درصدی مصرف انرژی در این ۲۰ سال است. به عبارتی رشد مصرف انرژی به دلیل افزایش بهره وری یک سوم رشد اقتصادی خواهد بود.

انرژی های فسیلی نقش غالب خود را حفظ خواهند کرد و ۶۰ درصد رشد مصرف انرژی را تامین خواهند کرد و تا سال ۲۰۳۵، ۸۰ درصد انرژی جهان را تامین خواهند کرد.

گاز به دلیل عرضه قوی شیل گاز امریکا و توسعه LNG و همچنین سیاست های زیست محیطی بیشترین رشد را خواهد داشت. نفت خام به دلیل قیمت پایین که موجب افزایش تقاضا و سرکوب تولید شده تعادل قیمتی جدیدی خواد داشت.

تقاضای جهانی نفت خام تا سال ۲۰۳۵ به میزان ۲۰ میلیون بشکه در روز افزایش خواهد داشت. این افزایش تقاضا عمدتاً ناشی از رشد مصرف آن به عنوان سوخت و مصارف صنعتی توسط آسیا خواهد بود. ولی سرعت رشد مصرف چندان زیاد نخواهد بود.

به دلیل کاهش رشد اقتصادی چین رشد مصرف زغال سنگ در ۲۰ سال آینده یک پنجم رشد آن در ۲۰ سال گذشته خواهد بود.

۳۳ درصد رشد تقاضای انرژی در ۲۰ سال آینده را انرژی های تجدید پذیر تامین خواهند کرد.

۳ عدم قطعیت منفی فرضیات فوق را تهدید می کنند: ۱- رشد کمتر اقتصاد جهانی نسبت به پیش بینی ها ۲- تغییر سریع تر سبد انرژی به سمت سوخت های غیر کربنی ۳- ظرفیت بالقوه بیشتر نفت و گاز شیل

شرایط محتمل

محرک های اصلی رشد تقاضای انرژی، جمعیت و درآمد هستند. تا سال ۲۰۳۵ میلادی جمعیت جهان با ۵/۱ میلیارد افزایش به ۸/۸ میلیارد نفر خواهد رسید.

تولید ناخالص داخلی جهان تا سال ۲۰۳۵ میلادی دو برابر خواهد شد که ۲۰ درصد این رشد به دلیل افزایش جمعیت و ۸۰ درصد آن به دلیل افزایش بهره وری است. نیمی از این رشد متعلق به چین و هند و ۲۵ درصد آن متعلق به کشورهای توسعه یافته است. نیمی از افزایش جمعیت جهان مربوط به افریقا است که ۳۰ درصد از افزایش جمعیت چین و ۲۰ درصد از افزایش جمعیت هند بیشتر است و ۱۰ درصد از رشد اقتصادی جهان هم مربوط به این قاره است.

تقریباً تمام رشد مصرف در ۲۰ سال آینده مربوط به کشور های نوظهور اقتصادی است و مصرف انرژی کشور های توسعه یافته رشد ناچیزی خواهد داشت.

در ۲۰ سال آینده به ازای یک درصد رشد اقتصادی جهانی ۴/۱ درصد مصرف انرژی رشد خواهد داشت که بسیار کمتر ۳/۲ درصد در سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴ میلادی است.

در دو دهه آینده، رشد کمتر اقتصاد چین ۳۰ درصد افزایش مصرف انرژی جهانی را سبب خواهد شد که بسیار کمتر از ۶۰ درصد در دهه ی گذشته است. کاهش رشد تقاضای چین با افزایش تقاضای سایر کشورهای در حال توسعه جبران خواهد شد. ۲۵ درصد از رشد تقاضای انرژی در ۲۰ سال آینده مربوط به هند است.

در دو دهه آینده ۶۰ درصد رشد مصرف انرژی مربوط به سوخت های فسیلی خواهد بود که کمتر از ۸۴ درصد در دودهه گذشته است. در این مدت به ازای یک درصد رشد اقتصادی جهان ۸/۱ درصد مصرف گاز طبیعی ، ۹/۰ درصد مصرف نفت خام و ۶/۶درصد مصرف انرژی های تجدید پذیر افزایش خواهد یافت. سهم انرژی های تجدید پذیر از عرضه و تقاضای جهانی انرژی از ۳ درصد کنونی به ۹ درصد در سال ۲۰۳۵ خواهد رسید.

بیش از نیمی از افزایش تقاضای انرژی مربوط به نیروگاه های برق خواهند بود و سهم نیروگاه ها در مصرف انرژی جهان از ۴۲ درصد کنونی به ۴۵ درصد در سال ۲۰۳۵ خواهد رسید.

بیش از یک سوم افزایش مصرف انرژی ۲۰ سال آینده مربوط به برق رسانی به مناطقی در کشور های در حال توسعه عمدتاً آسیایی (بجز چین) خواهد شد.

در بخش تولید برق بیشترین رقابت را بین انواع سوخت شاهد خواهیم بود. سهم زغال سنگ در سبد انرژی به یک سوم سهم امروزآن خواهد رسید و سهم سوخت های غیر فسیلی ۴۵ درصد افزایش خواهد یافت.

تا سال ۲۰۳۵ قیمت نفت به دلیل قیمت نازل کنونی که باعث افزایش تقاضا و سرکوب تولید شده است به تعادل جدید (افزایش قیمت) خواهد رسید. در این مدت تقاضای جهانی نفت با حدود ۱۹ میلیون بشکه در روز افزایش به ۱۱۲ میلیون بشکه در روز خواهد رسید. حدود ۱۰ میلیون بشکه به تقاضای چین و هند افزوده خواهد شد و ۵ میلیون بشکه از تقاضای کشور های توسعه یافته کاسته خواهد شد. حدود ۷ میلیون بشکه از این مازاد را کشور های عضو اپک و حدود ۱۱ میلیون آن را کشورهای غیر عضو اپک تولید خواهند کرد. این ۱۱ میلیون عمدتاً از آبهای عمیق برزیل، شیل گاز امریکا و نفت شنی کاندا تولید خواهد شد.

محرک اصلی رشد سوخت مایع در جهان حمل و نقل و صنایع هستند. دو سوم افزایش مصرف مربوط به حمل و نقل است. افزایش تقاضا در بخش حمل و نقل عمدتاً مربوط به افزایش سرانه (ضریب نفوذ) خودرو شخصی در کشورهای نوظهور اقتصادی است که تا حدی این افزایش تقاضا با افزایش راندمان اتوموبیل ها جبران شده است. روند افزایش تقاضا ناشی از افزایش تقاضا برای خودرو شخصی از سال ۲۰۲۵ به بعد کند خواهد شد.

سوخت های مشتق شده از نفت تا سال ۲۰۳۵ با حدود ۸۸ درصد همچنان بیشترین سهم را خواهند داشت گرچه از ۹۳ درصد در سال ۲۰۱۴ کمتر شده است. در بخش سوخت های جایگزین مشتقات نفت، گاز بیشترین رشد را خواهد داشت و سهم آن در سال ۲۰۳۵ به ۳/۶ درصد خواهد رسید.

منشا دیگر افزایش تقاضا برای سوخت های فسیلی مصارف صنعتی به ویژه پتروشیمی است که بیشترین رشد را در میان مصرف کنندگان دارد. به علاوه مصارف صنعتی سوخت های مایع جزو سوخت های احتراق درونی نیست و لذا کمتر از جانب قوانین زیست محیطی محدود کننده مصرف سوخت های فسیلی متاثر خواهند شد.

در ۲۰ سال پیش رو، تعداد ناوگان خودرو های تجاری و شخصی از ۲/۱ میلیارد دستگاه با ۱۰۰ درصد افزایش به ۴/۲ میلیارد دستگاه خواهد رسید. عمده این افزایش مربوط به کشورهای در حال توسعه است چرا که تعداد خودرو در این کشورها از ۵/۰ میلیارد دستگاه به ۵/۱ میلیارد دستگاه خواهد رسید. تعداد خودرو در کشور های توسعه یافته بسیار آرام تر افزایش خواهد یافت. در ایالات متحده امریکا و ژاپن تقریباً تقاضای خودرو اشباع خواهد شد.

راندمان خودرو ها در ۲۰ سال آینده به طور متوسط سالانه بین ۲ تا ۳ درصد افزایش خواهد یافت که بیشتر از ۵/۱ درصد در دهه گذشته است.

در سال ۲۰۳۵ میانگین مصرف سوخت خودرو ها به ۵۰ مایل (۶/۱ کیلومتر) به ازای هر گالن (۸/۳ لیتر) خواهد رسید که بسیار کمتر از ۳۰ مایل به ازای هر گالن کنونی است.

عرضه نفت و میعنات تا سال ۲۰۳۵ حدود ۱۹ میلیون بشکه در روز افزایش خواهد یافت که ۱۶ میلیون آن متعلق به کشورهای غیر عضو اپک خواهد بود و عمدتاً متعلق به ایالات متحده امریکا، برزیل و کانادا خواهد بود.

تا سال ۲۰۳۵، اپک سهم ۴۰ درصدی خود را از بازار با عرضه ۴۴ میلیون بشکه در روز حفظ خواهد کرد. در سالهای پیش رو امریکای شمالی به خودکفایی در سوخت های فسیلی خواهد رسید و لغو قانون ممنوعیت صادرات نفت ایالات متحده به تنظیم و تعادل سریع تر و بهتر قیمت ها در نقاط مختلف جهان خواهد انجامید.

در مقابل واردات آسیا افزایش چشمگیری خواهد داشت و ۸۰ درصد واردات نفت خام و میعنات گازی در سال ۲۰۳۵ متعلق به آسیا خواهد بود.

تقریباً نیم (حدود ۹ میلیون) از افزایش تولید (حدود ۱۹ میلیون) تا سال ۲۰۳۵ میعنات مربوط به ان جی ال، بیایو فیول و سایر میعناتی است که نیازی به پالایش ندارند. ظرفیت پالایش فعلی نفت خام و برنامه های توسعه ۵ سال آتی تکافوی نیاز فراورده های پالایش شده نفت خام برای ۲ دهه آینده را خواهد کرد. گرچه چین و هند به توسعه ظرفیت پالایش خود ادامه خواهند داد.

ان جی ال با ۶ میلیون بشکه در روز افزایش بیشترین سهم را در افزایش تولید میعنات بی نیاز به پالایش خواهد داشت که به عنوان خوراک برای واحد های پتروشیمی مورد استفاده قرار خواهد گرفت. از ۶ میلیون بشکه مذکور ۴ میلیون آن متعلق به ایالات متحده امریکاست و تا سال ۲۰۳۵ این کشور بزرگترین صادرکننده ال پی چی به اروپا و آسیا خواهد شد.

گاز با رشد سالانه ۸/۱ درصد بیشترین رشد را در تولید مصرف بین سوخت های فسیلی خواهد داشت. این افزایش ناشی از افزایش وسیع عرضه جهانی گاز و قوانین حمایتی است. بیشترین افزایش مصرف از جانب چین و هند خواهد بود با مصرف ۳۰ درصد از تولید اضافه شده و پس از این دو، خاور میانه با مصرف بیش از ۲۰ درصد از افزایش تولید تا سال ۲۰۳۵٫

افزایش مصرف گاز در کشور های در حال توسعه ناشی از افزایش مصرف در صنایع و نیروگاه هاست ولی در کشور های توسعه یافته افزایش مصرف گاز عمدتاً مربوط به نیروگاه هاست.

افزایش تولید گاز از منابع متعارف و شیل ها خواهد بود. تا سال ۲۰۳۵، سهم شیل گاز با سرعت بیشتری (حدود ۵/۶ درصد سالانه) رشد خواهد داشت از ۱۰ درصد فعلی به ۲۵ درصد خواهد رسید. در ۱۰ سال اول چشم انداز عمده افزایش تولید شیل گاز متعلق به ایالات متحده امریکا خواهد بود و در ۱۰ سال دوم این افزایش متعلق به چین خواهد بود.

افزایش عرضه جهانی گاز ناشی از رشد تولید از منابع متعارف و نامتعارف (شیل گاز) خواهد بود. عمده افزایش تولید از منابع متعارف توسط کشور های غیر توسعه یافته (خاورمیانه، چین و روسیه) صورت خواهد گرفت.

شیل گاز ها با رشد متوسط سالانه ۶/۵ درصد با قدرت سهم خود را از ۱۰ درصد تولید گاز جهان به ۲۵ درصد تا سال ۲۰۳۵ خواهند رساند. در ۱۰ سال اول چشم انداز ایالات متحده امریکا بیشترین سهم را در افزایش تولید شیل گاز ها خواهد داشت و در ۱۰ سال دوم چین بیشترین سهم را خواهد داشت. در طول ۲۰ سال چشم انداز روی هم رفته چین بیشترین سهم را از افزایش تولید شیل گاز ها خواهد داشت.

در راستای رشد مصرف جهانی گاز، تجارت جهانی گاز نیز تا سال ۲۰۳۵ به شدت رشد خواهد کرد و سهم آن در حدود ۳۰ درصد فعلی باقی خواهد ماند. رشد مصرف LNG دو برابر میانگین رشد مصرف گاز خواهد بود و سهم آن از ۱۰ درصد مصرف در سال ۲۰۱۴ به ۱۵ درصد در سال ۲۰۳۵ خواهد رسید. بیش از ۴۰ درصد رشد تولید LNG در افق ۲۰ ساله، در ۵ سال آینده با تکمیل پروژه های بلند پروازانه ی موجود محقق خواهد شد. به طور متوسط در ۵ سال پیش رو هر ۸ هفته یک ترینLNG  احداث خواهد شد.  تا سال ۲۰۳۵ انتقال گاز از طریق LNG از خط لوله پیشی خواهد گرفت و به همین دلیل قیمت های گاز در بازار های منطقه ای یکنواخت تر (هماهنگ تر) خواهند شد.

رشد LNG باعث تغییرات محسوس در بازار سنتی و منطقه ای گاز خواهد شد. ایالات متحده امریکا از اواخر دهه ی جاری به جمع صادرکنندگان گاز خواهد پیوست و وابستگی چین و کشورهای اروپایی به LNG افزایش خواهد یافت.

رشد تقاضا برای زغال سنگ با سرعت کاهش خواهد یافت. رشد مصرف زغال سنگ سالانه ۵/۰ درصد خواهد بود که بسیار کمتر از ۳ درصد در دو دهه گذشته است. دلیل اصلی کاهش سرعت رشد مصرف زغال سنگ، کاهش رشد اقتصادی چین خواهد بود. مصرف چین تا سال ۲۰۳۵ سالانه به صورت متوسط ۲/۰ درصد رشد خواهد کرد که بسیار کمتر از رشد ۸ درصدی مابین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴ است. از سال ۲۰۳۰ به بعد مصرف چین رشد منفی خواهد داشت و مصرف زغال سنگ چین روند نزولی خواهد گرفت. تا سال ۲۰۳۵ چین با مصرف حدود نیمی از زغال سنگ جهان همچنان بزرگترین مصرف کننده خواهد بود و هند در این مدت پررشد ترین مصرف کننده خواهد بود و با سبقت گرفتن از ایالات متحده امریکا به دومین مصرف کننده بزرگ زغال سنگ در جهان تبدیل خواهد شد. ۶۶ درصد از رشد مصرف هند صرف تولید برق خواهد شد. تا سال ۲۰۳۵، به دلیل گسترش تولید و مصرف گاز طبیعی، کاهش هزینه تولید انرژی از منابع تجدید پذیر و مقررات سختگیرانه تر زیست محیطی مصرف زغال سنگ ایالات متحده و اروپای غربی (توسعه یافته) بیش از ۵۰ رصد کاهش خواهد یافت.

تا سال ۲۰۳۵ تولید انرژی برق آبی و هسته ای به صورت پایدار به ترتیب ۸/۱ و ۹/۱ درصد رشد خواهند کرد. برزیل با پیشی گرفتن از کانادا به دومین عرضه کننده انرژی برق آبی در جهان بعد از چین تبدیل خواهد شد.

در دوره چشم انداز، تولید برق هسته ای چین با سرعت بسیار زیاد سالانه ۲/۱۱ درصد رشد خواهد کرد (بیش از رشد تولید برق آبی در ۲۰ سال گذشته). رشد تولید در اروپا و امریکای شمالی به دلایل اقتصادی-سیاسی و از رده خارج شدن نیروگاه های موجود به ترتیب ۲۹- و ۱۳- خواهد بود. شروع به کار مجدد رآکتورهای نیروگاه های هسته ای ژاپن در ۵ سال آینده باعث رسیدن سطح تولید برق به ۶۰ درصد ظرفیت آنها در سال ۲۰۱۰ تا سال ۲۰۲۰ خواهد شد.

انرژی های تجدید پذیر با رشد سالانه ۶/۶ درصد بیشترین رشد را در منابع تامین انرژی خواهند داشت و تولید آنها تا سال ۲۰۳۵، چهار برابر خواهد شد. بیش از یک سوم رشد مصرف انرژی ۲۰ ساله آینده را انرژی های تجدید پذیر تامین خواهند کرد و سهم آنها از تامین انرژی جهانی به ۱۶درصد خواهد رسید.

کشور های اروپایی پیشرو در تولید و مصرف انرژی های تجدید پذیر هستند. گرچه تا سال ۲۰۳۵ حجم افزایش تولید انرژی های تجدید پذیر ایالات متحده امریکا و چین از حجم افزایش تولید اروپا بیشتر خواهد بود. رشد انرژی های تجدید پذیر به دلیل کاهش هزینه های تولید آنهاست. ظرف ۲۰ سال آینده هزینه تولید برق از باد ۲۵ درصد و هزینه تولید برق از انرژی خورشیدی ۴۰ درصد افت خواهد کرد.