سرگذشت جالب شرکت Nike از ابتدا تا کنون
چندی پیش بود که مجله فوربز لیست ثروتمندان دنیا را منتشر کرد. در این لیست جایگاه ۲۳ ام، به فردی به نام فیلیپ نایت اختصاص داده شده بود. ارزش دارایی او با توجه به گزارش این مجله ۱۱ میلیارد دلار بود. اینکه او توانسته به ثروت دست پیدا کند، شاید چندان برای بسیاری از افراد مهم نباشد اما رویکرد و خط مشی اوست که او را ویژه کرده و حالا گویا آی تی قصد دارد برای شما کمی در مورد منش های او صحبت کند.
مطمئنا این ثروت از ارثیه به او نرسیده است اما راه کارهایی دارد که اگر شما هم آن ها را بیاموزید ممکن است بتواند اقبال این ثروتمند را به سمت شما جهت گیری کند.
فیلیپ ثروت خود را مدیون یک کار جدید است که در واقع برای اولین بار ان را راه اندازی کرده بود. او در واقع یک کارآفرین نمونه بود که توانست این شهامت را به خود بدهد و کاری جدید راه اندازی کند.
البته اینکه کارآفرینان انسان های شجاع و ریسک پذیری هستند، چیز عجیبی نیست. مک دونالد را که می شناسید. موسس مک دونالد فردی به نام ری کراک است که درباره کارآفرینی و کسب و کار جدید می گوید: «اگر ریسک پذیر نیستید باید خود را از کسب و کار کنار بکشید.»
فرد دیگری به نام ویکتور کیام که ریاست مدیریت اجرایی محصولات رمینگتون را دارد در مورد کار آفرینی بیان جالب تری دارد. نظر او این است که: «کارآفرینان ریسک پذیرند. آنها حاضر هستند در جایی که اعتبار و یا سرمایهشان در معرض خطر است برای حمایت از یک ایده و یا سازمان ریسک کنند.»
اما همه کار آفرینان بی پروا وارد این جریان نمی شوند و بسیار محافظ کارانه کار خود را انجام می دهند.
حدود هفتاد سال پیش فیلیپ در تیم دوی دانشگاه ارگان عضویت داشت. او کفش های دوندگان را زیر نظر داشت که همه از مواد بازیافتی شرکت های پلاستیک سازی تشکیل شده بود. قیمت این کفش ها ۵ دلار بود. هر چند ۵ دلار برای آن زمان قیمت بالایی بود اما این کفش ها را می توان به عنوان کفش های یک بار مصرف در نظر گرفت، چرا که بعد از یک مسابقه دو، کفش ها دیگر قابلیت پوشیدن نداشتند.
اولین بار فیلیپ کار بهینه سازی کفش هایش را از خودش شروع کرد و سعی کرد انقدر کفشش را تغییر دهد و آن را بهینه کند تا بتواند دوام بیشتری به آن ببخشد.
فیلیپ در ادامه وارد دانشگاه استفورد شد. او تصمیم گرفت درسی بگذراند که در مورد گسترش تجارت های کوچک بود. یکی از تکالیف این درس، ایچاد یک تجارت کوچک بود.
او تصمیم گرفت برنامه تولید کفش های مستحکم خود را که در دوران قبل در سر می پروراند را در این مرحله اجرا کند. او می خواست در کمترین حالت هزینه هایی انجام دهد بنابراین به ناچار کشور ژاپن را برای تولید خود در نظر گرفت . او کفش هایش را در ژاپن تولید کرد و بازاریابی اش را در آمریکا انجام داد و به رقابت تنگاتنگی با دیگر برندهای روز پرداخت.
احتمالا بالاترین نمره ممکن به فلیپ در این درس داده شد اما مهم تر از ان نمره ثمره ای است که از آن واحد درسی حالا عاید او شده است.
فیلیپ در همین زمان وقتی درس خود را تمام کرد به شرق دور مسافرتی داشت و کفش ها را وارسی می کرد او از کفش های برند نایگر بسیار خوشش می آمد و این شد که دریچه ای به سمت این شرکت باز کرد و دیدگاه های خود را با مدیر او به اشتراک گذاشت. این شد که امتیاز فروش کفش های نایگر برای آمریکا به دست فیلیپ افتاد.
زمانی که فیلیپ منتظر بود نمونه کفش ها برسند تصمیم گرفت به حسابداری چند شرکت بپردازد و البته در دانشگاه نیز به تدریس می پرداخت. او متوجه شد که هیچ آشنایی درستی در مورد کفش های ورزشی ندارد بنابراین این فرصت را مغتنم شمرد تا بتواند به ذات این کفش ها بیشتر اشراف پیدا کند.
بعد از یک سال بالاخره نمونه ها رسیدند و این زمانی بود که او طرح تجاری درستی در مورد کار خود داشت. رابط های فعالی نیز پیدا کرده بود که می توانست بهترین کفش ها را از طریق آن ها به فروش برساند.
فیلیپ با یکی از رابط ها که مربی تیم اوگان او بود، وارد پروسه شراکت شد و در ۲۵ ژانویه ۱۹۶۴ توانست با وی وارد قرار داد شده و هر کدام ۵۰۰ دلار، سرمایه گذاری کردند. طی ۵ سال انها ضمن فروش محصولات وارداتی روی برند و محصولات خود نیز کار کردند. انها توانستند طی این چند سال فروش خود را به سالانه ۱ میلیون کفش برسانند. حالا آن ها ۴۵ کارمند هم داشتند.
همین زمان بود که آن ها نام شرکت خود را به نایک تبدیل کردند که در واقع به معنی خدایی بال دار و یا خدای پیروزی بود.
شما از این برنامه و داستان نایک چه نتیجه ای می گیرید؟ بنظر شما می توان این کسب و کار را ریسک پذیر نامید؟ نظر خود را در مورد این شرکت و رویکرد آن از ابتدا تا کنون با ما در میان بگذارید و به ما بگویید به نظر شما روال کار نایک بیشتر شبیه به کدام یک از شرکت های قدر کنونی است؟