لزوم اصلاحات جدی برای تراشه‌ساز بزرگ

 «موفقیت رضایت از خود را می‌آورد. رضایت از خود به شکست می‌انجامد. تنها شک نجات‌دهنده است.» این جمله را «اندی گرو» مهاجر مجارستانی گفته است که کمک کرد تا اینتل از یک استارت‌آپ کوچک و چندپاره در دهه ۱۹۶۰، به شرکتی تبدیل شود که بیشترین سهم را در افزودن «سیلیکون» به سیلیکون‌ولی یا دره تکنولوژی، داشته است. حالا همه این کلمات و جمله‌ها در گوش‌های «پت گلسینگر» مدیرعامل جدید شرکت اینتل زنگ می‌خورند و صدا می‌کنند. او از هفته گذشته و روز پانزدهم فوریه سکان اینتل را از مدیران بزرگ و تاثیرگذار پیشین خودش گرفته تا برای بهبود وضعیت این شرکت جسور و جدی عمل کند. اینتل با فروش جهانی ۷۸ میلیارد دلاری در سال ۲۰۲۰، حالا از نظر فروش بزرگ‌ترین تولیدکننده تراشه در جهان به حساب می‌آید. این شرکت ۹۳ درصد از کل بازار تراشه‌های قدرتمند و پرسود کامپیوترهای دیتاسنتر را در اختیار دارد. سهم این شرکت از بازار تراشه‌های مخصوص کامپیوترهای رومیزی هم ۸۱ درصد است و حاشیه سود عملیاتی آن به حدود ۳۰ درصد می‌رسد.
 
 
با این حال اما قیمت سهام اینتل از رقبای دیگر مانند انویدیا که شرکتی با یک هفتم درآمد اینتل و ارزش بازار ۳۷۰ میلیارد دلاری آن حدود نصف ارزش بازار اینتل است، پایین‌تر است. در واقع تکنولوژی ساخت تراشه‌ای که بیشترین موفقیت اینتل را به همراه آورد، حالا از رقبا عقب افتاده است. این غول تراشه‌ساز، انقلاب موبایل‌های هوشمند را از دست داد و به همین دلیل بعضی از بزرگ‌ترین مشتریانش مانند اپل و آمازون ناچار شدند سراغ شرکت‌های رقیب آن بروند. گلسینگر حالا با میراثی بزرگ و البته مسوولیتی مهم مواجه است.
 
فرآیند تولید تراشه با تقاضای جدی برای محصولات کوچک‌تر جلو می‌رود. این روزها کوچک شدن اجزای مدارهای مجتمع به ده‌ها نانومتر (حدود یک میلیاردیوم متر) رسیده است تا عملکرد قطعات و میکروتراشه را بهبود بدهد. در دهه‌های گذشته اینتل پیشتاز این روند بود و استراتژی تیک-تاکی آن هر سال نویدبخش انقلابی در ساخت تراشه به حساب می‌آمد. حالا اما «الن پریستلی» تحلیلگر موسسه تحقیقاتی گارتنر که سال‌هاست در اینتل کار می‌کند، معتقد است که «این استراتژی اقبال خودش را از دست داده است.» تراشه‌های ۱۰ نانومتری این شرکت در ابتدا در سال ۲۰۱۵ یا ۲۰۱۶ تولید شدند، اما تا سال ۲۰۱۹ به بازار عرضه نشدند تا تاخیری بی‌سابقه در جریان تولید و عرضه محصول به بازار را رقم بزنند. با این حال این تکنولوژی هنوز به بلوغ و رشد کامل نرسیده است. در ماه جولای سال گذشته اینتل اعلام کرد که نسل آینده تراشه‌های هفت نانومتری این شرکت تا سال ۲۰۲۲ به بازار عرضه نخواهند شد تا این بار تاخیری شش ماهه را در کارنامه عرضه محصولاتش به ثبت برساند.
 
افت و خیزهای فرآیند تولید، طبیعتا هزینه‌هایی را به این شرکت تحمیل کرده است. شرکت AMD که بزرگ‌ترین رقیب اینتل به حساب می‌آید، فرآیند تولید خودش را به شرکت بزرگ تایوانی TSMC برون‌سپاری و واگذار کرده است؛ شرکتی که درحال‌حاضر تکنولوژی تولید تراشه آن جلوتر از اینتل است. این اتفاق به معنای آن است که به‌طور معمول، تراشه‌های AMD سریع‌تر هستند، انرژی کمتری مصرف می‌کنند و با این اوصاف تعجبی ندارد که سهم بازار آن از سال ۲۰۱۹ تا حالا بیش از دو برابر شده باشد.
 
بعد از تولید، چالش دوم اقبال محصولات تخصصی در صنعت تراشه است؛ مشکلی برای کار سنتی اینتل که تولید تراشه‌های عمومی را در دستور کار داشت و با رکود بازار کامپیوترهای رومیزی تشدید هم شد. این درحالی است که غول‌های تکنولوژی با سرمایه زیاد، مشتاق استخراج هر قطره از عملکرد اهداف تخصصی‌شان هستند و به سرعت به سمت طراحی تراشه‌های نیمه‌رسانای خودشان پیش می‌روند. در سال ۲۰۲۰ شرکت اپل اعلام کرد که اینتل را از فهرست تولیدکنندگان تراشه‌های لپ‌تاپ‌ها و کامپیوترهای رومیزی‌اش کنار می‌گذارد تا به طراحی تراشه تخصصی خودش بپردازد. آمازون هم این روزها درگیر تولید پردازنده‌های رایانش ابری Graviton خودش است؛ تراشه‌هایی که از قضا طراحی و تولید آنها را شرکت TSMC انجام می‌دهد. از طرفی شنیده می‌شود شرکت مایکروسافت هم که تجارت رایانش ابری آن بعد از آمازون در جایگاه دوم جهان قرار دارد، روی ساخت تراشه رایانش ابری تخصصی خودش کار می‌کند.
 
از طرف دیگر اینتل هیچ قدمی در صنعت موبایل‌های هوشمند که محبوب‌ترین کامپیوترهایی هستند که تا حالا ساخته شده‌اند، برنداشت. تلاش آن برای ساخت تراشه‌های گرافیکی در اواخر دهه ۱۹۹۰ هم که بعضی معتقدند اولین گام‌های آن برای تولید تراشه‌های مبتنی بر هوش مصنوعی بوده و حالا رقیب آن یعنی انویدیا رشد ارزش بازار خودش را مدیون چنین تراشه‌هایی است، بی‌نتیجه ماند. تلاش‌های اینتل برای ایجاد تنوع در تراشه‌های قابل برنامه‌ریزی یا حافظه‌اش- که برای تولید آنها شرکت Altera را در سال ۲۰۱۵ با قیمت ۷/ ۱۶ میلیارد دلار خرید- تا حالا هیچ نتیجه ملموسی به همراه نداشته است.
 
با تمام اینها اما گلسینگر هنوز چیزی درباره برنامه‌هایش برای مواجهه با این چالش‌ها نگفته است. او چندان شبیه مدیران طرفدار تحول نیست. کارش را در اینتل از سن ۱۸ سالگی آغاز کرده و تا سال ۲۰۰۹ در این شرکت مانده است. بعد به شرکت بزرگ EMC که در زمینه ذخیره اطلاعات فعالیت می‌کند، رفته و در ۹ سال گذشته مدیریت شرکت نرم‌افزاری VMware را به عهده داشته است. او بعد از انتصابش به سمت مدیرعاملی اینتل، در ایمیلی به کارمندان این شرکت اعلام کرد که می‌خواهد روزهای طلایی اینتل را با الهام از «اندی گرو»، «رابرت نویس» و «گوردون مور» دوباره به این شرکت بازگرداند. «رابرت نویس» و «گوردون مور» موسسان شرکت اینتل بوده‌اند. گلسینگر برخلاف مدیران پیشین خود و درست مانند موسسان اینتل، یک مهندس است که در سال ۱۹۸۹ رهبری تیم طراحی یک تراشه پرچمدار را به عهده داشته است.
 
حالا اولین مسوولیتی که گلسینگر به عهده دارد، چاره‌جویی برای بخش تولید بیمار و رنجور اینتل است. اینتل درحال‌حاضر تولید بعضی از تراشه‌های پایین‌رده خودش را به شرکت تایوانی TSMC سپرده است. مشکلات تولید این تراشه‌ها اینتل را مجبور به انجام این برون‌سپاری- دست‌کم به شکل موقت- کرد. با این حال ادامه مشکلات اینتل در فرآیند تولید احتمالا این شرکت را از واگذاری بخش‌های تولیدی بیشتر خود- شامل بخش‌های مربوط به تولید تراشه‌های گران‌تر مربوط به کامپیوترهای رومیزی و تراشه‌های گرافیکی- به TSMC ناگزیر خواهد کرد. «دنیل لوئب» فعال بازار سرمایه و یکی از سهامداران اینتل در ماه دسامبر گذشته نامه‌ای به بخش مدیریت این شرکت فرستاد و به مدیران آن درباره بهبود فرآیند تولید و لزوم برون‌سپاری بخش‌های طراحی و تولید تراشه به شرکت‌هایی مانند TSMC، هشدار داد.
 
با این همه اما روی کاغذ اوضاع اینتل هنوز چندان بد نیست و همچنان یکی از غول‌های انکارناپذیر این صنعت به حساب می‌آید. هزینه سرمایه این شرکت در سال ۲۰۲۰ برابر ۲/ ۱۴ میلیارد دلار بوده که تقریبا تمام آن به کارخانه‌های تولید تراشه اینتل اختصاص پیدا کرده است. درحالی‌که شرکت رقیب یعنی AMD با برون‌سپاری بخش‌های تولیدی خود از سال ۲۰۰۹، حالا روی خط رشد است. انویدیا که دیگر رقیب جدی اینتل محسوب می‌شود، از زمان تاسیسش در سال ۱۹۹۳ فرآیند تولید محصولاتش را واگذار کرده است.
 
حتی گزینه فروش هم نمی‌تواند برای این شرکت مطرح باشد. به عقیده «لینلی گوناپ» یکی از تحلیلگران صنعت تراشه، حالا اغلب تولیدکنندگان بزرگ تراشه در دنیا در آسیا هستند. از آنجاکه تراشه‌ها در خط مقدم جنگ تکنولوژی آمریکا با چین قرار دارند، سیاستمداران احتمالا فروش این شرکت به یک خریدار غیرآمریکایی را هم وتو خواهند کرد. با این حال مدیرعامل جدید اینتل این تحلیل لینلی گوناپ را رد می‌کند. او تصمیم دارد با انجام برون‌سپاری در بعضی بخش‌های تولیدی همچنان با تلاش بیشتر اینتل را به جایگاه مهم و کلیدی سابقش در صنعت تراشه برگرداند.
 

آغاز موج چهارم توسعه سرمایه‎گذاری جسورانه

بررسی اطلاعات اخیر درباره صنعت جهانی سرمایه‌‌گذاری جسورانه(Venture Capital) یا VC نشان می‌دهد این صنعت تاکنون سه تحول بزرگ را تجربه کرده است. موج چهارم این نوع سرمایه‌گذاری تازه آغاز شده و در چند سال آینده شتاب می‌گیرد. برای همراهی با این موج، شرکت‌های ریسک‌پذیر باید خود را با شرایط این دوره زمانی تطبیق دهند. دوره‌ای که در آن انفجار شرکت‌های جدید، تقاضا به تنوع بیشتر VCها و نیاز مبرم VCها به ایجاد تمایز و خلق ارزش منحصر به فرد مشاهده خواهد شد.براساس تحلیل بانک دره سیلیکون، یک بانک تجاری که روی استارت‌آپ‌‌ها سرمایه‌گذاری می‌کند، این موج چهارم به تعبیری یک تحول تاریخی است. سرمایه‌گذاری‌ جسورانه تاکنون سه موج را پشت سر گذاشته است. موج نخست به سال‌های اولیه پس از جنگ جهانی دوم تا اوایل دهه ۲۰۰۰ برمی‌گردد که هزینه استارت‌آپ‌‌ها بسیار زیاد و سرمایه نایاب بود که باعث قدرت گرفتن VCها شد. موج دوم از اواسط دهه ۲۰۰۰ تا اواخر آن طول کشید. در آن دوران، با دسترسی به سرمایه موجود بیشتر کارآفرینان انتخاب‌های بیشتری داشتند و سرمایه‌دار نه‌تنها منابع مالی بلکه ارزش افزوده نیز تامین می‌کرد. در موج سوم که در دهه ۲۰۱۰ شکل گرفت، با کاهش هزینه‌های استارت‌آپ‌‌ها، VCهای زیادی متولد شدند.
 
 
 
 تکامل VCها در سه موج
اختراع شیوه مدرن سرمایه‌داری جسورانه به سال ۱۹۴۶ برمی‌گردد؛ زمانی که یک فرانسوی به نام ژرژ دوریوت یک شرکت سهامی عام را برای ارزیابی هزاران پیشنهاد کسب‎وکاری تشکیل داد تا بهترین آنها را پیدا کرد. بیش از ۳۰ سال پس از اینکه وی اولین شرکت VC را راه‌اندازی کرد، سرمایه‌گذاری VC اساسا در حد یک کسب‌وکار سنتی باقی مانده بوده و به سختی تغییر ‌می‌کرد. در دهه‎های گذشته، دفاتر کار خانوادگی به ایجاد نخستین VCها در سیلیکون ولی کمک کردند. برای نمونه، شرکت سرمایه‎گذاری جسورانه Venrock که در سال ۱۹۶۹ توسط لورنس راکفلر، پسر جان دیویس راکفلر، سرمایه‌دار بزرگ تاریخ آمریکا، تاسیس شد. دیگر شرکت سرمایه‎گذاری جسورانه آمریکایی به نام Kleiner Perkins در سال ۱۹۷۲ تشکیل شد. در این دوره، سرمایه کمیاب بود و شرکت‌های فناوری که عمدتا سخت‌افزار تولید می‌کردند، به هزینه بالایی برای شروع کار نیاز داشتند. VCها قدرت زیادی داشتند و می‌توانستند شرایط را به کارآفرینان تحمیل کنند. مدیران اکثر VCها مرد بودند و تخصص آنها بیشتر در امور مالی بود تا فناوری. در اواخر دهه ۱۹۹۰ حباب دات‌کام شکل گرفت و برای اولین بار کسب‌وکارهای نوپا بیش از VCها شهرت یافتند. رسانه‌ها پر از اخبار درباره شرکت‌های اینترنتی بود و VCهای مطرح مانند جان دوئر از Kleiner Perkins و جیم بریر از Accel Partners، روی آنها سرمایه‌گذاری می‌کردند. اما پس از ترکیدن حباب دات‌کام سرمایه به مدت چند سال از این صنعت خارج شد. البته با پیشرفت مجدد تکنولوژی در اواخر دهه ۲۰۰۰، سرمایه به شرکت‌های سرمایه‎گذاری جسورانه بازگردانده شد و موج دیگری از VC را آغاز کرد. سرمایه فراوان شد و کارآفرینان انتخاب‌های زیادی از بین آنها داشتند. شرکت‌ سرمایه‎گذاری جسورانه Andreessen Horowitz که به نوعی در معرفی مفهوم ریسک‎پذیر یا جسورانه (Venture) به‌عنوان یک کسب‌وکار خدماتی پیشگام بود، توانست به استارت‎آپ‎ها در جذب مشتری، بازاریابی، روابط عمومی، استخدام و توصیه‌های فنی کمک کند. Andreessen Horowitz، یک شرکت سهامی خاص است که توسط مارک اندرسون و بن هوروویتس برای سرمایه‌گذاری روی استارت‎آپ‎های حوزه تکنولوژی در سال ۲۰۰۹ تاسیس شد. در این دوران، هر شرکت VC باید برای جذب استارت‎آپ‎ها استراتژی داشته و نشان می‌داد که چگونه از استارت‎آپ ارزش خلق خواهد کرد. همان‌طور که فعالیت شرکت‌هایی مانند Andreessen Horowitz در قالب خدمات آغاز شد، موجی از شرکت‎های VC کوچک شکل گرفت که به تعبیری موج سوم دموکراسی سرمایه‌گذاران را به ارمغان آورد.
 
 آمادگی برای دوران جدید
اکنون یک موج چهارم از VC در حال ظهور است که توسط چند روند قدرتمند هدایت می‌شود. یک روند این است که سرمایه به‌طور کامل به یک کالا یا خدمات تبدیل شده‌است. سافت‌بانک یک صندوق ۱۰۰ میلیارد دلاری را جمع‌آوری کرد. صندوق‌های چند میلیارد دلاری در میان شرکت‌های VC بزرگ عادی شده و حتی برخی از آنها جایگزین صندوق‌های خیریه شده‎اند. روند دیگر این است که گرچه راه‌اندازی یک شرکت ارزان‌تر از همیشه است، اما استارت‎آپ‎های جدید به سرمایه‌گذاری‌های عظیمی نیاز دارند؛ چراکه می‌خواهند نخستین شرکتی باشند که کالا یا خدمات خاصی را ارائه می‌دهند و برنده نهایی اقتصاد دیجیتال باشند. این دوگانگی منجر به افزایش تعداد شرکت‌های جدید در مرحله بذر شده، درحالی‌که تعداد کمی از شرکت‌های بزرگ با بودجه‌های عظیم در مراحل بعدی تسلط دارند.در مرحله بذر و مراحل ابتدایی، مدیران نوظهور پدید می‎آیند. مدیرانی که بیش از سه صندوق نهادی را بدون یک مدیر ارشد مالی تمام وقت مدیریت کرده و حجم کل صندوق آنها زیر ۱۰۰ میلیون دلار و سرمایه‎گذار مرحله بذر است.
 
در واقع، VCهایی که گرایش آنها از راه‌اندازی شرکت‎های بزرگ به فروشگاه‌های تخصصی و کوچک تغییر کرده است. همچنین کارآفرینان سابق و سرمایه‌گذاران فرشته که بسیاری از آنها پیشینه سرمایه‌گذاری غیرسنتی دارند، وارد کسب‌وکار جسورانه شدند. از ۳۷۰صندوق مدیران نوظهور که در این گزارش بررسی شده، ۲۱ درصد آن حداقل یک موسس زن دارند. در حالی که تنها ۶ درصد از ۱۵۷شرکت سنتی یک بنیان‌گذار زن دارند. طی ۱۲ ماه گذشته که در فصل سوم سال ۲۰۱۹ به پایان رسید، این صندوق‌ها در ۱۵۳۶ شرکت، ۵/ ۲۸ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کرده‌اند. در بین این شرکت‌ها، ۲۰۵ شرکت خارج از مراکز بزرگ تکنولوژی در کالیفرنیا، نیویورک و بوستون قرار دارند. در مجموع ۵/ ۱۴ درصد سرمایه‌گذاری این صندوق‌ها در خارج از این بازارهای اصلی انجام شده‌است.
 
یک نکته جالب این است که ۴۸ درصد تمام شرکت‌ها برای افزایش سرمایه‌گذاری جسورانه در سال جاری در خارج از مراکز اصلی فناوری قرار گرفته‌اند، با این حال تنها ۲۴ درصد منابع سرمایه‌گذاری شده را دریافت کرده‌اند. به‌عبارت دیگر، VCها در شرکت‌های مستقر در مکان‌های جایگزین بیشتر سرمایه‌گذاری می‌کنند، اما در مقایسه با شرکت‌های در مراکز فناوری، همچنان سرمایه‌گذاری کم است. چرا؟ تا حدودی به این دلیل است که هزینه اعم از هزینه زندگی، دفتر کار یا استخدام نیروی کار ماهر، برای آغاز به کار یک شرکت در خارج از مراکز اصلی فناوری کمتر است، با این حال، VCها اغلب بر این باورند که شرکت‌هایی که در مراکز تکنولوژی ایجاد شده‌اند شانس بیشتری برای موفقیت دارند.همان‌طور که این دوره جدید پدیدار می‌شود، شرکت‌های VC هوشمند با استراتژی‌های جدید واکنش نشان می‌دهند. شرکت‌های پلت‌فرمی بزرگ می‌خواهند از بذر تا عرضه عمومی سهام (IPO) حضور داشته باشند. آنها می‌خواهند زودتر وارد شوند و از سهم خود در مقابل سایر سرمایه‌گذاران در مراحل بعدی محافظت کنند.
 
روند بذر تا IPO با تخصص همراه است. کارآفرینان همه امور را در دست دارند. یک شرکت علاقه‌مند با یک تیم منسجم می‌تواند سرمایه را به چند طریق افزایش دهد، طیفی از شبکه‎های سرمایه‌گذاران فرشته تا کمپین‎های تبلیغاتی شرکت Kickstarter و پیگیری ده‌ها شرکت VC. یک موسس هوشمند به یک شریک VC تبدیل می‌شود که بخش آنها را می‌شناسد و می‌تواند با راهنمایی و ارتباطات در طول چرخه عمر شرکت به ارزش آن بیفزاید؛ بنابراین برای شرکت‌های VC پس از توسعه این دوره، تمایز و تخصص‎گرایی مهم خواهد بود.در این عصر هوش مصنوعی، روند دیگری است که ارزش بررسی دارد و آن هم استفاده بیشتر از سرمایه‌گذاری مبتنی بر داده است. شرکت سرمایه‎گذار ریسک‎پذیر Rocketship، یک پایگاه‌داده پیچیده از فعالیت استارت‎آپ‎ها در سطح جهان ساخته‌ و بیش از ۳۱ ترابایت داده را در بیش از ۴۰ منبع داده تحلیل کرده ‌است.همان‌طور که سرمایه‌گذاری VC بیشتر از قبل رقابتی‌تر شده، بسیاری از شرکت‌ها در حال رقابت برای استفاده از داده‌ها به‌عنوان یک تفاوت کلیدی و مزیت رقابتی هستند.

آغاز موج چهارم توسعه سرمایه‎گذاری جسورانه

بررسی اطلاعات اخیر درباره صنعت جهانی سرمایه‌‌گذاری جسورانه(Venture Capital) یا VC نشان می‌دهد این صنعت تاکنون سه تحول بزرگ را تجربه کرده است. موج چهارم این نوع سرمایه‌گذاری تازه آغاز شده و در چند سال آینده شتاب می‌گیرد. برای همراهی با این موج، شرکت‌های ریسک‌پذیر باید خود را با شرایط این دوره زمانی تطبیق دهند. دوره‌ای که در آن انفجار شرکت‌های جدید، تقاضا به تنوع بیشتر VCها و نیاز مبرم VCها به ایجاد تمایز و خلق ارزش منحصر به فرد مشاهده خواهد شد.براساس تحلیل بانک دره سیلیکون، یک بانک تجاری که روی استارت‌آپ‌‌ها سرمایه‌گذاری می‌کند، این موج چهارم به تعبیری یک تحول تاریخی است. سرمایه‌گذاری‌ جسورانه تاکنون سه موج را پشت سر گذاشته است. موج نخست به سال‌های اولیه پس از جنگ جهانی دوم تا اوایل دهه ۲۰۰۰ برمی‌گردد که هزینه استارت‌آپ‌‌ها بسیار زیاد و سرمایه نایاب بود که باعث قدرت گرفتن VCها شد. موج دوم از اواسط دهه ۲۰۰۰ تا اواخر آن طول کشید. در آن دوران، با دسترسی به سرمایه موجود بیشتر کارآفرینان انتخاب‌های بیشتری داشتند و سرمایه‌دار نه‌تنها منابع مالی بلکه ارزش افزوده نیز تامین می‌کرد. در موج سوم که در دهه ۲۰۱۰ شکل گرفت، با کاهش هزینه‌های استارت‌آپ‌‌ها، VCهای زیادی متولد شدند.
 
 
 
 تکامل VCها در سه موج
اختراع شیوه مدرن سرمایه‌داری جسورانه به سال ۱۹۴۶ برمی‌گردد؛ زمانی که یک فرانسوی به نام ژرژ دوریوت یک شرکت سهامی عام را برای ارزیابی هزاران پیشنهاد کسب‎وکاری تشکیل داد تا بهترین آنها را پیدا کرد. بیش از ۳۰ سال پس از اینکه وی اولین شرکت VC را راه‌اندازی کرد، سرمایه‌گذاری VC اساسا در حد یک کسب‌وکار سنتی باقی مانده بوده و به سختی تغییر ‌می‌کرد. در دهه‎های گذشته، دفاتر کار خانوادگی به ایجاد نخستین VCها در سیلیکون ولی کمک کردند. برای نمونه، شرکت سرمایه‎گذاری جسورانه Venrock که در سال ۱۹۶۹ توسط لورنس راکفلر، پسر جان دیویس راکفلر، سرمایه‌دار بزرگ تاریخ آمریکا، تاسیس شد. دیگر شرکت سرمایه‎گذاری جسورانه آمریکایی به نام Kleiner Perkins در سال ۱۹۷۲ تشکیل شد. در این دوره، سرمایه کمیاب بود و شرکت‌های فناوری که عمدتا سخت‌افزار تولید می‌کردند، به هزینه بالایی برای شروع کار نیاز داشتند. VCها قدرت زیادی داشتند و می‌توانستند شرایط را به کارآفرینان تحمیل کنند. مدیران اکثر VCها مرد بودند و تخصص آنها بیشتر در امور مالی بود تا فناوری. در اواخر دهه ۱۹۹۰ حباب دات‌کام شکل گرفت و برای اولین بار کسب‌وکارهای نوپا بیش از VCها شهرت یافتند. رسانه‌ها پر از اخبار درباره شرکت‌های اینترنتی بود و VCهای مطرح مانند جان دوئر از Kleiner Perkins و جیم بریر از Accel Partners، روی آنها سرمایه‌گذاری می‌کردند. اما پس از ترکیدن حباب دات‌کام سرمایه به مدت چند سال از این صنعت خارج شد. البته با پیشرفت مجدد تکنولوژی در اواخر دهه ۲۰۰۰، سرمایه به شرکت‌های سرمایه‎گذاری جسورانه بازگردانده شد و موج دیگری از VC را آغاز کرد. سرمایه فراوان شد و کارآفرینان انتخاب‌های زیادی از بین آنها داشتند. شرکت‌ سرمایه‎گذاری جسورانه Andreessen Horowitz که به نوعی در معرفی مفهوم ریسک‎پذیر یا جسورانه (Venture) به‌عنوان یک کسب‌وکار خدماتی پیشگام بود، توانست به استارت‎آپ‎ها در جذب مشتری، بازاریابی، روابط عمومی، استخدام و توصیه‌های فنی کمک کند. Andreessen Horowitz، یک شرکت سهامی خاص است که توسط مارک اندرسون و بن هوروویتس برای سرمایه‌گذاری روی استارت‎آپ‎های حوزه تکنولوژی در سال ۲۰۰۹ تاسیس شد. در این دوران، هر شرکت VC باید برای جذب استارت‎آپ‎ها استراتژی داشته و نشان می‌داد که چگونه از استارت‎آپ ارزش خلق خواهد کرد. همان‌طور که فعالیت شرکت‌هایی مانند Andreessen Horowitz در قالب خدمات آغاز شد، موجی از شرکت‎های VC کوچک شکل گرفت که به تعبیری موج سوم دموکراسی سرمایه‌گذاران را به ارمغان آورد.
 
 آمادگی برای دوران جدید
اکنون یک موج چهارم از VC در حال ظهور است که توسط چند روند قدرتمند هدایت می‌شود. یک روند این است که سرمایه به‌طور کامل به یک کالا یا خدمات تبدیل شده‌است. سافت‌بانک یک صندوق ۱۰۰ میلیارد دلاری را جمع‌آوری کرد. صندوق‌های چند میلیارد دلاری در میان شرکت‌های VC بزرگ عادی شده و حتی برخی از آنها جایگزین صندوق‌های خیریه شده‎اند. روند دیگر این است که گرچه راه‌اندازی یک شرکت ارزان‌تر از همیشه است، اما استارت‎آپ‎های جدید به سرمایه‌گذاری‌های عظیمی نیاز دارند؛ چراکه می‌خواهند نخستین شرکتی باشند که کالا یا خدمات خاصی را ارائه می‌دهند و برنده نهایی اقتصاد دیجیتال باشند. این دوگانگی منجر به افزایش تعداد شرکت‌های جدید در مرحله بذر شده، درحالی‌که تعداد کمی از شرکت‌های بزرگ با بودجه‌های عظیم در مراحل بعدی تسلط دارند.در مرحله بذر و مراحل ابتدایی، مدیران نوظهور پدید می‎آیند. مدیرانی که بیش از سه صندوق نهادی را بدون یک مدیر ارشد مالی تمام وقت مدیریت کرده و حجم کل صندوق آنها زیر ۱۰۰ میلیون دلار و سرمایه‎گذار مرحله بذر است.
 
در واقع، VCهایی که گرایش آنها از راه‌اندازی شرکت‎های بزرگ به فروشگاه‌های تخصصی و کوچک تغییر کرده است. همچنین کارآفرینان سابق و سرمایه‌گذاران فرشته که بسیاری از آنها پیشینه سرمایه‌گذاری غیرسنتی دارند، وارد کسب‌وکار جسورانه شدند. از ۳۷۰صندوق مدیران نوظهور که در این گزارش بررسی شده، ۲۱ درصد آن حداقل یک موسس زن دارند. در حالی که تنها ۶ درصد از ۱۵۷شرکت سنتی یک بنیان‌گذار زن دارند. طی ۱۲ ماه گذشته که در فصل سوم سال ۲۰۱۹ به پایان رسید، این صندوق‌ها در ۱۵۳۶ شرکت، ۵/ ۲۸ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کرده‌اند. در بین این شرکت‌ها، ۲۰۵ شرکت خارج از مراکز بزرگ تکنولوژی در کالیفرنیا، نیویورک و بوستون قرار دارند. در مجموع ۵/ ۱۴ درصد سرمایه‌گذاری این صندوق‌ها در خارج از این بازارهای اصلی انجام شده‌است.
 
یک نکته جالب این است که ۴۸ درصد تمام شرکت‌ها برای افزایش سرمایه‌گذاری جسورانه در سال جاری در خارج از مراکز اصلی فناوری قرار گرفته‌اند، با این حال تنها ۲۴ درصد منابع سرمایه‌گذاری شده را دریافت کرده‌اند. به‌عبارت دیگر، VCها در شرکت‌های مستقر در مکان‌های جایگزین بیشتر سرمایه‌گذاری می‌کنند، اما در مقایسه با شرکت‌های در مراکز فناوری، همچنان سرمایه‌گذاری کم است. چرا؟ تا حدودی به این دلیل است که هزینه اعم از هزینه زندگی، دفتر کار یا استخدام نیروی کار ماهر، برای آغاز به کار یک شرکت در خارج از مراکز اصلی فناوری کمتر است، با این حال، VCها اغلب بر این باورند که شرکت‌هایی که در مراکز تکنولوژی ایجاد شده‌اند شانس بیشتری برای موفقیت دارند.همان‌طور که این دوره جدید پدیدار می‌شود، شرکت‌های VC هوشمند با استراتژی‌های جدید واکنش نشان می‌دهند. شرکت‌های پلت‌فرمی بزرگ می‌خواهند از بذر تا عرضه عمومی سهام (IPO) حضور داشته باشند. آنها می‌خواهند زودتر وارد شوند و از سهم خود در مقابل سایر سرمایه‌گذاران در مراحل بعدی محافظت کنند.
 
روند بذر تا IPO با تخصص همراه است. کارآفرینان همه امور را در دست دارند. یک شرکت علاقه‌مند با یک تیم منسجم می‌تواند سرمایه را به چند طریق افزایش دهد، طیفی از شبکه‎های سرمایه‌گذاران فرشته تا کمپین‎های تبلیغاتی شرکت Kickstarter و پیگیری ده‌ها شرکت VC. یک موسس هوشمند به یک شریک VC تبدیل می‌شود که بخش آنها را می‌شناسد و می‌تواند با راهنمایی و ارتباطات در طول چرخه عمر شرکت به ارزش آن بیفزاید؛ بنابراین برای شرکت‌های VC پس از توسعه این دوره، تمایز و تخصص‎گرایی مهم خواهد بود.در این عصر هوش مصنوعی، روند دیگری است که ارزش بررسی دارد و آن هم استفاده بیشتر از سرمایه‌گذاری مبتنی بر داده است. شرکت سرمایه‎گذار ریسک‎پذیر Rocketship، یک پایگاه‌داده پیچیده از فعالیت استارت‎آپ‎ها در سطح جهان ساخته‌ و بیش از ۳۱ ترابایت داده را در بیش از ۴۰ منبع داده تحلیل کرده ‌است.همان‌طور که سرمایه‌گذاری VC بیشتر از قبل رقابتی‌تر شده، بسیاری از شرکت‌ها در حال رقابت برای استفاده از داده‌ها به‌عنوان یک تفاوت کلیدی و مزیت رقابتی هستند.

آغاز موج چهارم توسعه سرمایه‎گذاری جسورانه

بررسی اطلاعات اخیر درباره صنعت جهانی سرمایه‌‌گذاری جسورانه(Venture Capital) یا VC نشان می‌دهد این صنعت تاکنون سه تحول بزرگ را تجربه کرده است. موج چهارم این نوع سرمایه‌گذاری تازه آغاز شده و در چند سال آینده شتاب می‌گیرد. برای همراهی با این موج، شرکت‌های ریسک‌پذیر باید خود را با شرایط این دوره زمانی تطبیق دهند. دوره‌ای که در آن انفجار شرکت‌های جدید، تقاضا به تنوع بیشتر VCها و نیاز مبرم VCها به ایجاد تمایز و خلق ارزش منحصر به فرد مشاهده خواهد شد.براساس تحلیل بانک دره سیلیکون، یک بانک تجاری که روی استارت‌آپ‌‌ها سرمایه‌گذاری می‌کند، این موج چهارم به تعبیری یک تحول تاریخی است. سرمایه‌گذاری‌ جسورانه تاکنون سه موج را پشت سر گذاشته است. موج نخست به سال‌های اولیه پس از جنگ جهانی دوم تا اوایل دهه ۲۰۰۰ برمی‌گردد که هزینه استارت‌آپ‌‌ها بسیار زیاد و سرمایه نایاب بود که باعث قدرت گرفتن VCها شد. موج دوم از اواسط دهه ۲۰۰۰ تا اواخر آن طول کشید. در آن دوران، با دسترسی به سرمایه موجود بیشتر کارآفرینان انتخاب‌های بیشتری داشتند و سرمایه‌دار نه‌تنها منابع مالی بلکه ارزش افزوده نیز تامین می‌کرد. در موج سوم که در دهه ۲۰۱۰ شکل گرفت، با کاهش هزینه‌های استارت‌آپ‌‌ها، VCهای زیادی متولد شدند.
 
 
 
 تکامل VCها در سه موج
اختراع شیوه مدرن سرمایه‌داری جسورانه به سال ۱۹۴۶ برمی‌گردد؛ زمانی که یک فرانسوی به نام ژرژ دوریوت یک شرکت سهامی عام را برای ارزیابی هزاران پیشنهاد کسب‎وکاری تشکیل داد تا بهترین آنها را پیدا کرد. بیش از ۳۰ سال پس از اینکه وی اولین شرکت VC را راه‌اندازی کرد، سرمایه‌گذاری VC اساسا در حد یک کسب‌وکار سنتی باقی مانده بوده و به سختی تغییر ‌می‌کرد. در دهه‎های گذشته، دفاتر کار خانوادگی به ایجاد نخستین VCها در سیلیکون ولی کمک کردند. برای نمونه، شرکت سرمایه‎گذاری جسورانه Venrock که در سال ۱۹۶۹ توسط لورنس راکفلر، پسر جان دیویس راکفلر، سرمایه‌دار بزرگ تاریخ آمریکا، تاسیس شد. دیگر شرکت سرمایه‎گذاری جسورانه آمریکایی به نام Kleiner Perkins در سال ۱۹۷۲ تشکیل شد. در این دوره، سرمایه کمیاب بود و شرکت‌های فناوری که عمدتا سخت‌افزار تولید می‌کردند، به هزینه بالایی برای شروع کار نیاز داشتند. VCها قدرت زیادی داشتند و می‌توانستند شرایط را به کارآفرینان تحمیل کنند. مدیران اکثر VCها مرد بودند و تخصص آنها بیشتر در امور مالی بود تا فناوری. در اواخر دهه ۱۹۹۰ حباب دات‌کام شکل گرفت و برای اولین بار کسب‌وکارهای نوپا بیش از VCها شهرت یافتند. رسانه‌ها پر از اخبار درباره شرکت‌های اینترنتی بود و VCهای مطرح مانند جان دوئر از Kleiner Perkins و جیم بریر از Accel Partners، روی آنها سرمایه‌گذاری می‌کردند. اما پس از ترکیدن حباب دات‌کام سرمایه به مدت چند سال از این صنعت خارج شد. البته با پیشرفت مجدد تکنولوژی در اواخر دهه ۲۰۰۰، سرمایه به شرکت‌های سرمایه‎گذاری جسورانه بازگردانده شد و موج دیگری از VC را آغاز کرد. سرمایه فراوان شد و کارآفرینان انتخاب‌های زیادی از بین آنها داشتند. شرکت‌ سرمایه‎گذاری جسورانه Andreessen Horowitz که به نوعی در معرفی مفهوم ریسک‎پذیر یا جسورانه (Venture) به‌عنوان یک کسب‌وکار خدماتی پیشگام بود، توانست به استارت‎آپ‎ها در جذب مشتری، بازاریابی، روابط عمومی، استخدام و توصیه‌های فنی کمک کند. Andreessen Horowitz، یک شرکت سهامی خاص است که توسط مارک اندرسون و بن هوروویتس برای سرمایه‌گذاری روی استارت‎آپ‎های حوزه تکنولوژی در سال ۲۰۰۹ تاسیس شد. در این دوران، هر شرکت VC باید برای جذب استارت‎آپ‎ها استراتژی داشته و نشان می‌داد که چگونه از استارت‎آپ ارزش خلق خواهد کرد. همان‌طور که فعالیت شرکت‌هایی مانند Andreessen Horowitz در قالب خدمات آغاز شد، موجی از شرکت‎های VC کوچک شکل گرفت که به تعبیری موج سوم دموکراسی سرمایه‌گذاران را به ارمغان آورد.
 
 آمادگی برای دوران جدید
اکنون یک موج چهارم از VC در حال ظهور است که توسط چند روند قدرتمند هدایت می‌شود. یک روند این است که سرمایه به‌طور کامل به یک کالا یا خدمات تبدیل شده‌است. سافت‌بانک یک صندوق ۱۰۰ میلیارد دلاری را جمع‌آوری کرد. صندوق‌های چند میلیارد دلاری در میان شرکت‌های VC بزرگ عادی شده و حتی برخی از آنها جایگزین صندوق‌های خیریه شده‎اند. روند دیگر این است که گرچه راه‌اندازی یک شرکت ارزان‌تر از همیشه است، اما استارت‎آپ‎های جدید به سرمایه‌گذاری‌های عظیمی نیاز دارند؛ چراکه می‌خواهند نخستین شرکتی باشند که کالا یا خدمات خاصی را ارائه می‌دهند و برنده نهایی اقتصاد دیجیتال باشند. این دوگانگی منجر به افزایش تعداد شرکت‌های جدید در مرحله بذر شده، درحالی‌که تعداد کمی از شرکت‌های بزرگ با بودجه‌های عظیم در مراحل بعدی تسلط دارند.در مرحله بذر و مراحل ابتدایی، مدیران نوظهور پدید می‎آیند. مدیرانی که بیش از سه صندوق نهادی را بدون یک مدیر ارشد مالی تمام وقت مدیریت کرده و حجم کل صندوق آنها زیر ۱۰۰ میلیون دلار و سرمایه‎گذار مرحله بذر است.
 
در واقع، VCهایی که گرایش آنها از راه‌اندازی شرکت‎های بزرگ به فروشگاه‌های تخصصی و کوچک تغییر کرده است. همچنین کارآفرینان سابق و سرمایه‌گذاران فرشته که بسیاری از آنها پیشینه سرمایه‌گذاری غیرسنتی دارند، وارد کسب‌وکار جسورانه شدند. از ۳۷۰صندوق مدیران نوظهور که در این گزارش بررسی شده، ۲۱ درصد آن حداقل یک موسس زن دارند. در حالی که تنها ۶ درصد از ۱۵۷شرکت سنتی یک بنیان‌گذار زن دارند. طی ۱۲ ماه گذشته که در فصل سوم سال ۲۰۱۹ به پایان رسید، این صندوق‌ها در ۱۵۳۶ شرکت، ۵/ ۲۸ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کرده‌اند. در بین این شرکت‌ها، ۲۰۵ شرکت خارج از مراکز بزرگ تکنولوژی در کالیفرنیا، نیویورک و بوستون قرار دارند. در مجموع ۵/ ۱۴ درصد سرمایه‌گذاری این صندوق‌ها در خارج از این بازارهای اصلی انجام شده‌است.
 
یک نکته جالب این است که ۴۸ درصد تمام شرکت‌ها برای افزایش سرمایه‌گذاری جسورانه در سال جاری در خارج از مراکز اصلی فناوری قرار گرفته‌اند، با این حال تنها ۲۴ درصد منابع سرمایه‌گذاری شده را دریافت کرده‌اند. به‌عبارت دیگر، VCها در شرکت‌های مستقر در مکان‌های جایگزین بیشتر سرمایه‌گذاری می‌کنند، اما در مقایسه با شرکت‌های در مراکز فناوری، همچنان سرمایه‌گذاری کم است. چرا؟ تا حدودی به این دلیل است که هزینه اعم از هزینه زندگی، دفتر کار یا استخدام نیروی کار ماهر، برای آغاز به کار یک شرکت در خارج از مراکز اصلی فناوری کمتر است، با این حال، VCها اغلب بر این باورند که شرکت‌هایی که در مراکز تکنولوژی ایجاد شده‌اند شانس بیشتری برای موفقیت دارند.همان‌طور که این دوره جدید پدیدار می‌شود، شرکت‌های VC هوشمند با استراتژی‌های جدید واکنش نشان می‌دهند. شرکت‌های پلت‌فرمی بزرگ می‌خواهند از بذر تا عرضه عمومی سهام (IPO) حضور داشته باشند. آنها می‌خواهند زودتر وارد شوند و از سهم خود در مقابل سایر سرمایه‌گذاران در مراحل بعدی محافظت کنند.
 
روند بذر تا IPO با تخصص همراه است. کارآفرینان همه امور را در دست دارند. یک شرکت علاقه‌مند با یک تیم منسجم می‌تواند سرمایه را به چند طریق افزایش دهد، طیفی از شبکه‎های سرمایه‌گذاران فرشته تا کمپین‎های تبلیغاتی شرکت Kickstarter و پیگیری ده‌ها شرکت VC. یک موسس هوشمند به یک شریک VC تبدیل می‌شود که بخش آنها را می‌شناسد و می‌تواند با راهنمایی و ارتباطات در طول چرخه عمر شرکت به ارزش آن بیفزاید؛ بنابراین برای شرکت‌های VC پس از توسعه این دوره، تمایز و تخصص‎گرایی مهم خواهد بود.در این عصر هوش مصنوعی، روند دیگری است که ارزش بررسی دارد و آن هم استفاده بیشتر از سرمایه‌گذاری مبتنی بر داده است. شرکت سرمایه‎گذار ریسک‎پذیر Rocketship، یک پایگاه‌داده پیچیده از فعالیت استارت‎آپ‎ها در سطح جهان ساخته‌ و بیش از ۳۱ ترابایت داده را در بیش از ۴۰ منبع داده تحلیل کرده ‌است.همان‌طور که سرمایه‌گذاری VC بیشتر از قبل رقابتی‌تر شده، بسیاری از شرکت‌ها در حال رقابت برای استفاده از داده‌ها به‌عنوان یک تفاوت کلیدی و مزیت رقابتی هستند.